گلایه سربازان بازمانده اتوبوس مرگ از مسئولان - پارسینه
سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از شهردار شدن و رئیس جمهوری احمدی نژاد
فکرمی کنم یک ماه مانده به انتخابات، می گفت که من رئیس جمهور می شوم. من هم پیش خودم گفتم که بارک الله به این اعتماد به نفس! از آنجا که یکی از رازهای موفقیت آدمی، اعتماد به نفس است لذا وقتی شخصی تا این حد اعتماد به نفس دارد که به خودش اطمینان دارد که می تواند جذب کند، جای تحسین دارد. خودم شخصا جزو کمیته سیاسی آقای لاریجانی بودم. من، آقای پورمحمدی، آقای تقوی، محبیان ، دانشجو، شیخ عطار و خانم معتمدی هم بود. ...
هر نفس یک آجر/ یک روز از زندگی فقیرانه حبیب آقا کارگر روز مزد: آنقدر سقف می سازم تا بچه هایم بدون سقف ...
کردن باب گفت وگو برایم دشوار است. ” همه همسایه ها، همکاران و دوستان من را به عنوان حبیب آقا می شناسند هنوز هم کسی فامیلی ام را نمی داند. اهل یکی از روستاهای بیجار هستم. 19 سال پیش به دلیل بیماری زنم، زندگی ام را جمع و جور کردم به تهران مهاجرت کردم. الان در یک خانه کوچک 45 متری در شوش مستاجرم؛ ماهی 230 هزارتومان اجاره می دهم. هر روز 6 صبح باید راه بیفتم تا 8 سر ساختمان باشم . غروب ها هم 7 ...
جنجالی ترین قاتلان زن ایران
آزاد و از چوبه دار رهایی یافت. افسانه بعد از آزادی اش گفت: وقتی قاضی دستور داد برای همیشه دستبند از دستانم باز شود، فکر می کردم هنوز خواب می بینم. قدیمی ترین زندانی زن به خاطر مدت زمان طولانی که در زندان بود، معروف شد و لقب قدیمی ترین زندانی زن به او داده شد. او متهم بود تیر72 یکی از اقوام همسرش را کشته است. آن زمان اعتراف کرد به خاطر اختلافی که با مقتول داشت در دوغی که برای ...
تصاویر:داستان زنی که روز ازدواجش دزدیده شد
. قرار شد یکی از دوستانم صبح اول وقت کراوات را به او برساند. صبح روز بعد از خواب بیدار شدیم و او را تا ایستگاه اتوبوس بدرقه کردم. در راه بازگشت به خانه، از کنار پسری رد شدم که روی صندوقچه ماشینش نشسته بود. ناگهان مرا از پشت گرفت و به صندلی عقب ماشین انداخت. دو مرد دیگر داخل ماشین بودند و به سرعت از آنجا دور شدند. تمام این ها تنها در چند ثانیه اتفاق افتاد. پارچه ای را در دهانم ...
ساعت نحس 1:12
یک سال پیش؛ تیرماه 1395٫ حکایت تلخ آن سربازان وطن که میان آهن پاره های اتوبوس جان باختند و آنها که ماندند و با تنی مجروح، داغدار هم خدمتیهای ناکامشان شدند. عباس یکی از آنهاست؛ عباس بهادری، 24 ساله، دارای مدرک مهندسی مکانیک، اهل شیراز. از لحظه تصادف هیچ چیز به خاطر نمی آورد: نمی دانم خواب بودم، چه بود که اصلاً هیچ چیز یادم نمی آید. آن روز ما آخرین گروهی بودیم که از پادگان سوار اتوبوس شدیم ...
سردشت همین نزدیکی است
پرستانی که برای دفاع از دین و شرف، زندگی را ایثار کردند. احساس می کنم به جای تمام این بیست و چند سال و به جای تمام آدم هایی که راحت فراموش می کنند، من عذاب وجدان گرفته ام؛ احساس می کنم به اندازه تمام بمباران های جهان تکه تکه و ویران شده ام. من کجا بودم؟ ما کجا بودیم؟ ما کجا هستیم؟ چرا هیچ کس وقتی سرفه می کند، یاد این شهر نمی افتد؟ چرا وقتی مادری لبخند کودکش را اندازه می گیرد، یاد بچه های بی ...
اگر نگران سلامتی خود هستید، بخوانید!
به گزارش شفا آنلاین :فناوری سلامتی ما را تهدید می کند: وای فای، اسمارت فون ها، هندزفری ها، امواج رادیویی مختلفی که در محیط اطراف ما پراکنده هستند و نحوه نامناسب نشستن طولانی مدت پشت صندلی های کامپیوتر و ده ها مورد دیگر. استفاده طولانی از هندزفری باعث عفونت گوش می شود! هدفون ها و هندزفری ها به یک وسیله روزانه جوان ها و نوجوانان تبدیل شده اند. در مترو، اتوبوس، پیاده روی، ترافیک طولانی شهرهای بزرگ، ورزش و مطالعه یا کار ...
امنیت کامل سروان فریدون در فضای بگیروببند ساواک!
بود که علی القاعده هنوز هم امام جماعت آنجاست. نزدیک ماه رمضان آن سال، جناب آقای موسوی به من پیشنهاد کرد که در مسجد جامع سخنرانی کنم. پیشنهاد ایشان را برای 10 شب آخر ماه رمضان پذیرفتم و آمادگی خود را اعلام کردم، هر چند نمی دانستم که بعد از ایراد اولین سخنرانی آیا مانع من می شوند یا نه و آیا این کار مشکلی برای من به وجود خواهد آورد یا نه؟ پس از اعلام موافقت، آقای موسوی دست به کار شد و اعلامیه ای را ...
گردنه حیران | طبیعتی حیران کننده در ایران
.... جاده در این گردنه، همچون یک مار تنومند به نظر می رسد که به دور یک کوه بزرگ پیچیده شده و تا ارتفاع زیادی بالا رفته است. وقتی هنوز به بالای جاده نرسیده اید، ماشین هایی را می بینید که در ارتفاعات در حال حرکت هستند و بر تن این مار تنومند پیش می روند. هر چند دقیقه با پیچ تندی غافلگیر می شوید که باید آن را دور بزنید و در پس آن منظره ای تازه را ببینید. photo by Mehdi Mohammadian ...
مادر شهیدی که پیکر فرزندش را با دستان خود داخل قبر گذاشت/ یادآوری مصیبت های حضرت زینب(س) تسلی دل مادر
فرزند شهیدت از خواب بیدار می شوی و شب هم با خاطرات او سر بر بالین می گذاری. نگاهش به عکس فرزندانش جواد و هادی است. گاهی سکوتش یک معنا حرف داشت. او آروز دارد هیچ فردی آروز بر دل زیارت امام رضا(ع) نباشد و خدا به حق امام هشتم همه را حاجت روا کرده و حاجت دل مادران شهدای مفقودالاثر که پیدا شدن نام و نشانی از فرزندانشان است را بدهد. آهو تخویجی مادر شهیدانی که خنده و تبسم از لبهایش ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (411)
.... 6. بدترین سین کردن و جواب ندادن اونجا بود که به بابات میگی پول بده یه لحظه نگات میکنه و دوباره برمیگرده سمت تلویزیون. 7. دوران بچگی که با" گل همه رنگش خوبه" شروع بشه معلومه آخرش یه مشت بنگی معتاد تحویل جامعه میده. 8. خواهشا بجای کلمه ی دیت از همون کلمه ی قرار استفاده کنید، ما قول میدیم نفهمیم ایرانی هستین. وقتی میپرسن با چند پاس کردی 9 ...
بهشت گم شدۀ یک ملت
.... احوال ناخوش اینجا را می توان با حال و روز خوش حیاط قدری جبران کرد. گوشه سمت راست، یاس های امین الدوله قد کشیده و رفته اند بالا. خانه در تصرف پله ها و پنجره هاست و با چند نگاه و چند قدم می توان حیاط را فتح کرد. حیاطی که شب و نیمه شب بهشتی بر سر حوضش می نشست، آبی بر سر و صورت می ریخت و وضو می گرفت. دو قدم آن طرف تر از حوض شش ضلعی وسط حیاط که هنوز آلزایمر نگرفته و آب و ماهی ها در آن رفت و آمد ...