هم جزو ملودرام های دهه 60 محسوب می شود که مورد توجه قرار گرفت و حتی بازیگرانی مثل رویا تیموریان، گلچهره سجادیه و پرویز پرستویی با این سریال به جامعه معرفی شدند. رعنا یک ملودرام سیاسی است؛ قصه ای از یک ازدواج که بعد از آن فرد را با یک موقعیت سیاسی مواجه می کند و میرباقری با این قصه سراغ حوادث انقلاب می رود. ساخت قصه های سیاسی اکثرا می توانند با مشکلاتی روبه رو شود با این حال نمونه ای از ...
...> مادرت چطور؟ او دو سال بعد از طلاق، دوباره با مرد دیگری ازدواج کرد و الان در یکی از شهر های شمال کشور زندگی می کند. با مادرت رابطه داری؟ بله، از حدود چهار سال قبل با مادرم ارتباط برقرار کردم. چند خواهر و برادر داری؟ یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم، ولی خواهر و برادر دیگرم از ازدواج دوم مادرم هستند. بعد از ترک تحصیل به دنبال شغلی هم رفتی؟ بله خیلی شغل ها را تجربه کردم ...
: برو گمشو. آن لحظه با دست به شانه اش زدم و گفتم: معذرت می خواهم دختر گلم اما ناگهان دست مرا از روی شانه اش به سمتی دیگر پرت و دوباره فحاشی کرد. باز هم معذرت خواهی کردم. همه مترو به رفتار آن خانم معترض شدند. وی ادامه می دهد: همان لحظه قطار نگه داشت و من به سرعت پیاده شدم. حالم بد شده بود و همه مترو تا زمان حرکت قطار به من چشم دوخته بودند. بعد از رفتن قطار با صدای بلند فریاد می زدم و گریه ...
نمی شود در این هفت توصیه این موج می زند که یکسری از تضادهای گذشته که باید موضع گیری هایی صورت می گرفت که علم این را می گوید دین این را می گوید در آنجا هم بهم می رسند. اصلاً دیگر این بحث نیست کما این که دموکراسی دارد این حالت به آن می رسد این گره های فکری را حل کرده این جا این مانیفست هم تلاش کرده به عنوان مقدمه قانون اساسی، شاید آن زمانی که داشته این را می نوشته فکر نکرده طبیعی است که ...
، قصه عبدالحمید هم با ماه زندگیش به پایان می رسد (مسئله ای که به زیبایی در طراحی پوستر فیلم مشهود است، فائزه در جایگاه ماه قرار دارد و چشم های عبدالحمید به سمت او است)، او پیش معشوقش می رود، اما ماه زندگیش او را پس می زند و به جای انعکاس عشق، آینه تمام نما از حقیقت عبدالحمید می شود، عبدالحمید اینبار زیر نور ماه قرار میگیرد، تا شاید زیبایی ماه شب چهارده، جا فائزه را برای او بگیرد، در دامان ماه به ...
با دست به شانه اش زدم و گفتم: معذرت می خواهم دختر گلم اما ناگهان دست مرا از روی شانه اش به سمتی دیگر پرت و دوباره فحاشی کرد. باز هم معذرت خواهی کردم. همه مترو به رفتار آن خانم معترض شدند. وی ادامه می دهد: همان لحظه قطار نگه داشت و من به سرعت پیاده شدم. حالم بد شده بود و همه مترو تا زمان حرکت قطار به من چشم دوخته بودند. بعد از رفتن قطار با صدای بلند فریاد می زدم و گریه می کردم. دست خودم ...