کاش من هم از آن عصاها برمی داشتم! - حوزه
سایر خبرها
شهادت، جهشی است از آنچه هستی به سوی آنچه باید باشی!
، گفت: این خاطره ای است از آخرین دیدار پسرم شهید مجتبی آدینه وند نزدیک به سه ماه بود که از ماموریت شهید می گذشت که هنوز به مرخصی نیامده بود یک روز بدون خبر مجتبی به خانه امد به او گفتم که پسرم چطور شده است که بی خبر آمدی، گفت:مادر دیگر بد است که آمده ام شما را ببینم آیا ناراحت شدید گفتم خدا می داند که خیلی خوشحالم اما چون فقط چند روز به تمام شدن ماموریتت مانده فکر کردم که شاید خبری شده باشد با خنده ای ...
مجموعه اشعار قرائت شده توسط شعرای آیینی در دیدار با رهبر انقلاب
بار با حسرت فقط می گفت زیر لب:به قربانش به قربانش پسر رفت وفضای خانه را عطر حرم پر کرد و مادر ماند و عکسی درمیان دست لرزانش خبر آمد ولی مادر از احوال حرم پرسید نپرسید از پسر هرگز میان بغض پنهانش پسر برگشت و مادر از حرم می خواند ومی دانست نشسته عمه سادات در شام غریبانش رضا خورشیدی فرد چرا این خطوط، این ...
المیرا رو به دوربین از عشق به خواستگار سابق و نفرت از شوهرش گفت/ او و علیرضا از کشتن گفتند و ...+فیلم و ...
المیرا تاحدی با من مخالفت کردند که یکبار قرار شد در خانه عموی المیرا صحبت کنیم تا مشکلات حل شود اما آن روز خانواده المیرا مرا به باد کتک گرفتند و پس از آن خانواده المیرا خانه شان را تغییر دادند تا اینکه پس از 3 ماه موفق شدم خانه المیرا را پیدا کنم و زمانیکه به مغازه پدر المیرا رفتم تا با او حرف بزنم مرا با توهین از مغازه اش بیرون انداخت و همه چیز تمام شد و مدتها افسرده شده بودم. موفقیت ...
المیرا رو به دوربین از عشق به خواستگار سابق و نفرت از شوهرش گفت/ او و علیرضا از کشتن گفتند و ...+فیلم و ...
عموی المیرا صحبت کنیم تا مشکلات حل شود اما آن روز خانواده المیرا مرا به باد کتک گرفتند و پس از آن خانواده المیرا خانه شان را تغییر دادند تا اینکه پس از 3 ماه موفق شدم خانه المیرا را پیدا کنم و زمانیکه به مغازه پدر المیرا رفتم تا با او حرف بزنم مرا با توهین از مغازه اش بیرون انداخت و همه چیز تمام شد و مدتها افسرده شده بودم. موفقیت های زیادی به دست آوردی؟ پس از مدتی شروع به ...
فاطمه هاشمی: مسیر پدرمان را ادامه می دهیم
بود و دلتنگی او را می کرد. چند ماه بود که مهدی به مرخصی نیامده بود و محسن هم موفق به گرفتن مرخصی برای او نشده بود. من به یکی از مسئولین مراجعه کردم و از ایشان خواستم از ارتباطات خود با قوه قضاییه استفاده کند و برای مهدی دو ساعت مرخصی بگیرد. ما اطلاعی از حضور مهدی نداشتیم، ساعت حدود 3 از زندان تماس گرفتند و خبر دادند که مهدی می آید. موضوع را به پدرم اطلاع دادیم و ایشان نیز تا زمان آمدن ...
فاطمه فرزند ارشد آیت الله هاشمی از فراغ پدر می گوید
او صحبت کنم. در همان حالات بود که دلهره ای مرا فرا گرفت و نذر و نیاز کردم که برای کسی اتفاقی نیفتاده باشد. هیچ گاه فکر اینکه برای پدر و مادرم اتفاقی افتاده باشد به ذهنم نرسید؛ چرا که هر دوی آن ها از نظر جسمی سالم بودند و هیچ مشکلی نداشتند. حدود ساعت 7 که از دندانپزشکی خارج شدم از راننده پرسیدم که محسن با من چه کار داشت، اما او گفت که اطلاعی ندارد. زمانی که قصد داشتم با محسن تماس بگیرم دیدم که ...
3 روایت از آنهایی که قاتل را نبخشیده اند
بود میانه، من هم وکالت دادم به داماد بزرگم و رفتم میانه . چهارشنبه صبح دامادم زنگ زد و گفت حاجی تمام شد. همان روز راضیه دست هایش را حنا گرفت و خوابید. روز بعدش انگار نه انگار اتفاقی افتاده آمدم تهران، این خانه را خریدم و آمدیم اینجا . از قربان خبر دارید؟ کمی مکث می کند و می گوید: انگار به رحمت خدا رفته. همین شش ماه پیش. من گذشته را فراموش کردم. چشمم را گرفتند، چشمش را گرفتم.. . چای بوی ...
غواصی که پُل شد
وخلاصه از نان روستا تا میوه های رنگارنگ گیلاس وآلبالو. وقتی چند ساعتی به خواب می رفتیم نزدیک صبح که بیدار می شدم چادر خلوت شده بود همه رفته بودند درچادر نمازخانه، زمانی که وارد این چادر می شدم مثل نماز جماعت همه مشغول راز ونیاز ودعا وندبه وگریه بودند در این حال ، حال وهوای هادی بارانی تر بود. اوائل دی ماه رفتیم آبادان واز آنجا به خرمشهر رفتیم ودر خانه ها نیمه مخروبه سکنی گزیدیم وشب قبل از ...
مرزبانی از فرهنگ ایرانی در ماوراءالنهر
که مجبور بودند زبان مردم را یاد بگیرند، فارسی صحبت می کردند. بعدها من مدرسه را در شهر پنجکت در 46 کیلومتری سمرقند خواندم و در دانشگاه دولتی تاجیکستان ادامه تحصیل دادم. * پدر و مادر شما چه شغلی داشتند؟ * شما چه زمانی برای نخستین بار با کتاب آشنا شدید؟ وقتی کودک بودم و چشم گشودم، می دیدم که پدرم کلیات سعدی می خواند و از کودکی با کتاب آشنا شدم. تقریباً 8 ساله بودم که ...
18 روز تمام جزو آمار شهدا بودم!
پاوه برسانم. رفتم پایین اما با چه بدبختی ای بلندی ها را به زحمت با پای نیمه جانم بالا می رفتم و سرپایینی ها را غلت می خوردم تا پایین. بعد بلندی دیگر و باز سرپایینی و باز غلت خوردن. در بیمارستان دکتری که روز بعد ضد انقلاب شهیدش کردند به من گفت برادر وسیله بیهوشی نداریم می توانی تحمل کنی؟ گفتم بله و گوشم را جلوی چشمان خودم دوخت. تا روز 23 ماه رمضان در پاوه بودم و بعد با هلیکوپتر به پشت جبهه منتقل شدم ...
بی خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده
...، نیامدند. خبر نداشتم که چه بر سرشان آمده. نگو، در راه یک خمپاره 120 خورده کنار تویوتا وانتی که سوار آن بوده اند. تعداد زیادی به شهادت رسیده و بقیه هم مجروح شده بودند. پشت خاکریز کنار یک تانک نشسته بودم و داشتم وسایل را آماده می کردم. هنوز فرمان برای شروع عملیات صادر نشده بود. یک دفعه خمپاره شصتی آمد و خورد کنارم. من و دو سه نفر دیگر که آن طرف بودند، زخمی شدیم. جراحت آنها سطحی بود ...
حکایت دلدادگی مردی که راننده فرمانده بود
...> هیچ وقت به حاجی گفتید چقدر دوستش دارید؟ بله، بارها ولی او سرش را زیر می انداخت و می گفت من را شرمنده می کنید. ما هر چه داریم از شما داریم. حتی نگاه در چشمان من هم نمی کرد. و موقع شهادت حاج حسین کجا بودید؟ من اواسط عملیات کربلای 5 موج گرفتم و مجروح شدم و برگشتم اصفهان. یک روز تماس گرفتم مخابرات و گفتم وصل کن دفتر فرماندهی که یکدفعه آن طرف گفت: رفیقت دیروز شهید شد ...
توصیه های انتخاباتی روحانی به صداوسیما و نهادهای دولتی
والمسلمین حسن روحانی صبح امروز در همایش سراسری مجریان برگزاری انتخابات 96 با اشاره به ایام شهادت حضرت زهرا (س) گفت: در جنگ ها، دفاع مقدس و عملیات های مختلف هر وقت با رمز یا فاطمه الزهرا عملیات را آغاز می کردیم شاهد پیروزی های درخشان بودیم؛ این خانه، خانه نور، هدایت و رحمت برای همیشه و برای همه آنهایی است که طالب حق و حقیقت هستند. اهم اظهارات ریس جمهور را به نقل از خبرگزاری ها بخوانید؛ ...
بساطم را جمع کردم و رفتم
...، یا در مجمع ایتام. خدا این قدرت را به این زن داده بود. هر وقت بچه های مسجد توفیق به مرخصی می آمدند، موقع برگشتن به منطقه ناهار آخرالوداع، مهمان سفره فاطمه خانم بودند. این برنامه همیشگی خانه ما بود. من بودم یا نبودم، توفیری نداشت. خیلی از آن بچه ها شهید شدند و نیستند که به بزرگی و معرفت این زن شهادت بدهند. فاطمه همیشه می گفت: شاید نتونم تفنگ دست بگیرم و بجنگم؛ اما با این کارها خودم ...
از منبرهای پدر آموخت؛ کل الخیر فی باب الحسین(ع)
. *چرا پدر بزرگوارتان وصیت کرد که هر ماه رمضان یک ختم قرآن برای امیرالمؤمنین (ع) انجام دهید؟ زمان رضاخان، عبا و عمامه، ممنوع بود، مگر کسی که مجوز تدریس داشت. یک روز پدرم را به نظمیه (شهربانی) بردند تا شب برنگشت، دایی مان حاج محمدرضا وکیلی معروف به حاج وکیل از وکلای دادگستری آن زمان واسطه شدند تا این که پدرم را آزاد کردند. پدرم می گفت در زندان نذر کردم اگر آزاد شدم و این لباس ...
ما را مدافعان حرم آفریده اند/آشنایی با شهید ایرانی آرام گرفته در وادی السلام
به گزارش خبرنگار اعزامی لبیک از نجف اشرف، یک روز برای تهیه خبر به وادی السلام رفته بودم.بزرگترین قبرستان جهان است.هر چقدر راه رفتم انگار انتها نداشت.قبرهای زیاد با انواع سنگ قبرها و نوشته های مختلف.در روایات در مورد اهمیت وادی السلام خونده بودم که ارواح مومنین بعد از مرگ به این قبرستان منتقل میشه. عکسهامو گرفتم و برگشتم. موقعی که رسیدم هتل و داشتم خبر رو آماده می کردم یکی از همکارا ...
قوام در عقد دائم سیاست بود
؛ اما اگر گذشته را از تئاتر بگیرید درجا خشک می شود و از حرکت می ایستد. تاریخ این قدر غنا و حرف برای گفتن دارد که اگر قرن ها هم از آن استفاده کنید و یک حادثه را از مناظر گوناگون نگاه کنید هنوز و همیشه جای کار کردن دارد. به همین دلیل است که همه دنیا به سراغ تاریخ می روند. اغلب درام نویسان سرشناس حداقل یک یا دو کار در حوزه تاریخ دارند. از آن طرف هم تاریخ به هنری مثل تئاتر نیاز دارد که به آن نور ...
حر یا مالک؟
. وضع مالک خوب شد و کم کم برای خودش گروه و دسته ای درست کرد. یک گروه پنج نفره که با یک جیپ و یک تفنگ 106 شده بود نیروی سیار بین جبهه ها. یک ماه از کار مالک گذشت. همه او را به صورت یک الگو یا نیروی خوب و ورزیده به هم نشان می دادند و از شجاعت و ادبش تعریف می کردند که یک روز خبر آوردند دکتر دیگر مالک ندارد. مالک هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسیده بود. خبر شهادت مالک اردوگاه را غمناک ...
شرمنده مردم نشدیم
به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس ، حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان صبح امروز در همایش سراسری مجریان برگزاری انتخابات 96 که در محل وزارت کشور برگزار شد، طی سخنانی اظهار داشت: آغاز سخن بنده تشکر از شما است به عنوان خادمان مردم، به عنوان مدیران و مسئولانی که بار سنگین اداره کشور در سراسر ایران عزیز بر دوش و بر عهده دارید. مخصوصاً در این ماه ها و هفته های اخیر رحمت الهی، نزول برکات الهی، برف ...
علامه مصباح یزدی :از "التقاط" بریدیم نه از "نهضت امام"
باید ماشین تایپ و دستگاه کپی را خانه اشخاصی می گذاشتیم که کسی احتمال نمی داد چنین وسایلی را در خانه شان نگاه می دارند. بالاخره مقطعی رسید که 90 درصد کارهای این نشریه را شخص بنده انجام می دادم و حتّی حمل آن از قم به تهران به عهده خودم بود. یادم هست در یک سفر، یک ساک بزرگ از این نشریه داشتم و در ماشین جای نشستن نبود و تا تهران وسط اتوبوس ایستادم. در یک مقطعی در زیر زمین منزل پدرم اینها را تایپ و آماده ...
بسته شعری ویژه شهادت حضرت زهرا (س)
... هر چه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد من عصای پیری مادر شدم در کودکی پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد پیش زینب بغض هایم در گلویم گیر کرد خواستم زاری کنم ...
می گفت جای سرباز ولایت در وسط معرکه نبرد است
همان آغاز راهشان شناخت، دوران کودکی شهید مجیری چطور گذشت؟ مادر شهید درباره کودکی شهید گفته اند که هیچ وقت پسرم را بدون وضو شیر ندادم و سعی کردم هیچ وقت غذای شبهه ناک یا حرامی نخورم. خانواده اش تعریف می کنند که آقا عبدالرضا از همان کودکی همیشه اهل عبادت بود. ماه رمضان اگر سحرها بیدارش نمی کردند گریه می کرد و می گفت: من هم می خواهم روزه بگیرم. بعدها تا زمان ازدواج، علاوه بر ماه مبارک رمضان ...
ترامپ برجام را برهم نخواهد زد/ جریانی در صنعت کشور پول احزاب سیاسی را تأمین می کند
چیز فراهم است . بذرپاش : بله . یکی از اتهاماتی که به من می زنند این است که آقای بذرپاش احتمالا رانتی داشته است. من گفتم بله اگر رانتی داشتم اصلی ترین رانت من دعای پدر شهیدم بوده است و دعای مادرم بوده است. ما خانواده ای کاملا معمولی بودیم و هستیم. همه اقوام من تاج سر ما هستند و افراد خوب و مومن و متدین هستند. ما در خانواده خود مقام مسئول نداشتیم که بخواهیم از این استفاده کنیم . ...
برخی فکر می کنند قدرت فقط در مشت گره کردن و فریاد زدن است/ هیچکس نباید از تریبون عمومی به نفع فرد و جناح ...
پیشنهاد داده بود (نامزدی برایش نمانده ) نیست. آنها (نامزدهای خود را ) در قالب سه ردیف مطرح کرده بودند، اما در بعضی حوزه های انتخابیه، شما بهتر خبر دارید که تبلیغ از یک کاندیدا توسط یک جناح، تقریبا 48 ساعت قبل از ساعت انتخابات آغاز شد چرا که این احزاب عملا کسی را دیگر نداشتند و رفتند در میان کسانی که باقی مانده بودند یکی را پیدا کردند ، با او صحبت نمودند و به مردم معرفی کردند و مردم انصافا چه هشیاری ...
روحانی: بعضی فکر می کنند فقط باید مشت گره کرد
شهادت حضرت زهرا (س) گفت: در جنگ ها، دفاع مقدس و عملیات های مختلف هر وقت با رمز یا فاطمه الزهرا عملیات را آغاز می کردیم شاهد پیروزی های درخشان بودیم؛ این خانه، خانه نور، هدایت و رحمت برای همیشه و برای همه آنهایی است که طالب حق و حقیقت هستند. وی ابراز امیدواری کرد: در ایامی که به نام فاطمه اطهر است و پایان سال و آغاز سال نیز نزدیک به نَفَسِ آن حضرت است، با عطر نام فاطمه الزهرا و پیروی از راه ...
امسال سال زنان بود
. چون به قول مارشال مک لوهان در دهکده جهانی هستیم و اگر در دورترین نقطه دنیا هم باشیم، می توانیم از همه چیز مطلع باشیم. اصل ماجرا به این شکل بود که چند ماه قبل از برپایی جشنواره از من دعوت کردند. من هم در هر قدمی که برای سینمای ملی ایران باشد و بدانم مؤثر واقع می شوم قطعا جواب مثبت می دهم. بعد از آن درباره سایر داوران پرسیدم که خوشبختانه متوجه شدم کسانی که به عنوان داور انتخاب شده اند هم سابقه ...
نشانه های فرو پاشی اسرائیل پدیدار شده است/مسوولان اقدامات انجام شده برای اشتغالزایی و اقتصاد مقاومتی را ...
شهادت بانوی دوعالم حضرت زهرا (س) افزود :ما باید در زندگی های خود سبک وسیاق زندگی فاطمی پیاده کنیم واز این بانوی بزرگ درس دینداری وزندگی دنیوی واخروی را بیاموزیم . به مناسبت ایام فاطمیه چند سالی که برنامه های خوبی با همکاری وهمفکری مردم متدین ومذهبی ومسئولین وستاد فاطمیه شهرستان صورت گرفته است که این برنامه هاباید استمرار داشته باشد و حتی المقدور سعی کنید در خانه ها خود روضه های خانگی برپا کنید ...
بسته شعری ویژه شهادت حضرت زهرا (س)
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاعران با زبان شعر، عشق و ارادت خود را به بهترین بانوی عالم؛ حضرت فاطمه الزهرا (س) به تصویر می کشند. ما نیز به مناسبت شهادت آن یگانه بانوی اسلام، بخشی از اشعاری که در وصف ایشان سروده شده را در این گزارش آورده ایم. شب بود و می رفتند مادر را بشویند با اشک ها جان پیمبر را بشویند شب بود و گیسوی سپیدش ...
از راهنمایی های قیصر امین پور تا شاعری که حاشیه ساز نیست/ در ادبیات کودک با کمبود منتقد مواجهیم
درس را رها کرده و سراغ شعر رفتم، اما بعدها مرحوم پدرم بسیار تشویق کردند و بزرگانی چون جناب آقای نجف زاده بارفروش، بابک نیک طلب و زنده یاد قیصر امین پور کمک های بزرگی به من کردند. من شاعر نوجوان هستم و اگر شعری در حوزه کودک گفتم، ناشر از من خواسته و باید بگویم اشعار نوجوانانه ام بیشتر است. وی ضمن اشاره به راهنمایی های مرحوم قیصر امین پور تصریح کرد: من سعی کردم کودک سرایی و غم در اشعارم ...