که می خواهد به خانه اش زنگ بزند. به خانم و مادرم زنگ زدم و گفتم حلالم کنید من دارم می روم سوریه. آنها هم شروع کردند به گریه که چرا رفتی، گفتم حالا که دیگر رفتم. خانمم خیلی ناراحت شد و گریه کرد که چرا رفتی، می گفت اگر بروی آنجا کشته می شوی، گفتم: نه، توکل به خدا، می روم اگر اجلم برسد، اینجا هم که باشم از بین می روم. وقتی اجل می آید، هر جای دنیا که باشی نمی توانی از دست او فرار کنی. رفتن ...