سایر منابع:
سایر خبرها
که می خواهد به خانه اش زنگ بزند. به خانم و مادرم زنگ زدم و گفتم حلالم کنید من دارم می روم سوریه. آنها هم شروع کردند به گریه که چرا رفتی، گفتم حالا که دیگر رفتم. خانمم خیلی ناراحت شد و گریه کرد که چرا رفتی، می گفت اگر بروی آنجا کشته می شوی، گفتم: نه، توکل به خدا، می روم اگر اجلم برسد، اینجا هم که باشم از بین می روم. وقتی اجل می آید، هر جای دنیا که باشی نمی توانی از دست او فرار کنی. رفتن ...
را نصیبم نمود. خدا را شکر می کنم که نعمت شرکت در عملیات به منظور روشن کردن سرزمینهای سرد و بی روح گشته از وجود صدامیان به نور خدایی نصیبم شد و از خدا می خواهم که شهادت در راهش را نصیبم فرماید و آنگاه که به مشیت الهی از این دنیای فانی رفتم در زمره شهدا به حساب می آیم و از خدا می خواهم که مرا به حال خود وا مگذارد که بنده ای حقیر و زبون هستم و به درگاه کسی غیر از تو نمیتوانم رو بیاورم. اللهم ارزقنا ...