گفتگو با دوقلوهای سارق که کیف قاپی می کردند/ فداکاری در رفتن به زندان - شبکه اینترنتی آفتاب
سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی عاشقانه مجید یاسر و همسرش مهشید! عکس
شده موقت اما مجبور هستند خوب باشند و مجبور هستند که بخندند؛ به ویژه در چند روز اول عید که همه دید و بازدید از اقوام و آشنایان را انجام می دهند و تب و تاب مهمانی هاست. من شادی مردم را دوست دارم. خودم سعی می کنم همه سنت های مربوط به عید نوروز را انجام دهم. کمتر از یک ساعت بعد از سال تحویل خانه پدرم هستیم. بعد می رویم خانه پدر و مادر همسرم و بعد هم مادربزرگی داشتیم که تا قبل از فوت وی به ...
20چهره خبرساز سال 94؛ از هاشمی تا زنجانی و احمدی نژاد و ...
تلاش های تیم مذاکره کننده تنگ کرد که صدای همه در آمد. ایرادات این کمیسیون و بعد اتهام به قرارداد نفتی عقدشده در دولت روحانی چنان پرسروصدا بود که همه را به تعجب وا داشت. در پایان سال 94، دبیرکل جمعیت رهپویان و مدیر نشریه پنجره در انتخابات مجلس دهم از سوی مردم تهران رای لازم را به دست نیاورد و از مجلس دهم کنار گذاشته شد. خداحافظی مرد لابی های مجلس محمدرضا باهنر با 7 دوره سابقه ...
فرق شاهزاده روم با انیمیشن های هالیوودی قید و بند شرعی آن است/ سربلندیم که هیچ نهاد دولتی از انیمیشنی در ...
به گزارش آناج به نقل از مشرق، انیمشین شاهزاده روم وارد شبکه نمایش خانگی شد و با استقبال منحصر به فردی مواجه شد. این اثر به تهیه کنندگی حامد جعفری و کارگردانی هادی محمدیان یکی از موفق ترین آثار انیمشین تولید شده در چند سال اخیر است به همین بهانه با هادیان محمدیان و حامد جعفری در مورد این انیمیشن به گفتگو نشتیم. اثری که هم اکنون در شبکه نمایش خانگی قابل دسترس است. *آقای محمدیان، اولین ...
اولین دستگیری متهم به قتل سال95 - سارق مسلح درمخفیگاهش به دام افتاد
بازرسی از محل اختفای متهم، ماموران موفق شدند یک قبضه اسلحه کمری را نیز کشف و ضبط کنند. با انتقال متهم سابقه دار به اداره دهم پلیس آگاهی، وی در جریان بازجویی های فنی و پلیسی با توجه به شواهد و قرائن به دست آمده به قتل با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت: بیست وپنجم آبان ماه به عنوان مسافر دربستی اقدام به سوار شدن به خودروی آر. دی کردم در طول مسیر چند جا از راننده خواستم توقف کند. وقتی ...
پسر جوان در دام تلگرامی زن و مرد شیاد افتاد
بازجویی ها ادعا کرد شناختی از مرد جوان ندارد ولی هنگامی که پرینت پول هایی که به حسابش واریز شده بود را دید در ادعای جدیدی گفت پول ها بابت بدهی وی به خاطر فروش کامپیوتر است. مرد شیاد که اظهارات ضد و نقیض داشت، حاضر به همکاری با ماموران نشد، بدین ترتیب سوابق او تحت تجسس قرار گرفت و مشخص شد وی چندین سابقه غیرجعل و اخاذی دارد و یک سال پیش از زندان آزاد شده است و با زن جوانی به نام نسرین ...
پدر، دخترش هستی را برای شهادت آماده کرده بود/ لباس خلبانی که بوی شهادت می داد
حجت الله خرمدشتی متولد اول فروردین 56 از تودشک چویه است و در خانواده متدین به دنیا آمده و با روزی حلال از دستان زحمت کش پدری ایثارگر و مادری صبور رشد یافت. در سال 1376 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در سال 1377 در دانشگاه امام حسین(ع) رشته خلبانی قبول شد و پا به رشته ای گذاشت که رشته شهادتش را بافت. استاد دانشکده پرواز بود و به عنوان استاد خلبان انجام وظیفه می کرد. حکم فرماندهی پایگاه هوایی سیدالشهدای شیراز دو ماه قبل برای ایشان آمد. ...
ناگفته های رضا رشیدپور مجری تبریزی از دوران مجری گری اش+ تصاویر
ماند و خیلی جالب است. رفتم حتی لباس خاصی هم خریدم که گفتم بگذار مردم را پس از سال ها که در تلویزیون می بینند، نونوار ببینند. شب قبل از برنامه به من زنگ زدند که فلان کس مخالفت کرده و نمی توانید بیایید. آن وقت خیلی ناراحت شدم، جاده شمال هم بودم و داشتم برمی گشتم تهران به خاطر همین برنامه تلویزیونی. شاید نزدیک نیم ساعت خیلی ناراحت بودم. بعدش به این ناراحتی فکر کردم و احساس کردم که چقدر من ...
شهیدی که با وجود سن کم اش ، نماز شبش ترک نمی شد
پدرش خواست تا رضایتنامه را امضاء کند . اما پدر به خاطر سن کم او قبول نمی کرد و می گفت وقتی بزرگ شدی می توانی مثل برادرت بروی . اما علی دست بردار نبود . بالاخره با اصرار و سماجت توانست رضایت نامه را به امضاء پدر برساند . بعد از امضا ء ، پدر دست به اسمان بلند کرد و گفت : خدایا به تو سپردم . بعد رو به علی کرده و گفت : داداشت رفته تو هم برو . صبح زود علی با خوشحالی آماده ی رفتن شد. از پدر و ...
همسرم را در قمار شوم باختم!
پایگاه خبری پلیس خراسان رضوی نوشت: مرحوم دکتر پرویزناتل خانلری قطعه شعر زیبایی دارد که گفتگوی میان عقاب و کلاغ است. در این شعر حکایت گونه ،عقابی از کلاغی می پرسد راز عمر طولانی کلاغ ها چیست؟ کلاغ پاسخ می دهد: دلیل این که شما عقاب ها عمر کوتاهی دارید این است که بسیار بلند [...] پایگاه خبری پلیس خراسان رضوی نوشت: مرحوم دکتر پرویزناتل خانلری قطعه شعر زیبایی دارد که گفتگوی میان عقاب و کلاغ است. در این شعر حکایت گونه ،عقابی از کلاغی می پرسد راز عمر طولانی کلاغ ها چیست؟ کلاغ پاسخ می دهد: دلیل این که شما عقاب ها عمر کوتاهی دارید این است که بسیار بلند پرواز هستید و به طبقات بالای جو می روید. آنجا هوا سرد است واین شدت سرما عمر شما را کم می کند، اما ما کلاغ ها همین پائین ها پرواز می کنیم که هوا گرم است و عمر مان طولانی می شود. عقاب که به عمر طولانی علاقمند است تصمیم می گیردهمچون کلاغ زندگی کند . بنا براین مدتی با کلاغ می پرد. اما در می یابد برای کسی که پائین می پرد شکار کردن دشوار است چرا که سطح کمتری از زمین را زیر نظر دارد . عقاب از کلاغ می پرسد : حالا چه باید بخورم؟. کلاغ او را به دنبال خود می کشاند . عقاب می بیند کلاغ در زباله ها دنبال غذا می گردد. عقاب که از خوردن پس مانده غذای دیگران و جست و جو در آشغال دانی ها نفرت دارد در می یابد نمی تواند برای به دست آوردن عمر طولانی تن به چنین خفتی بدهد. او عطای عمر طولانی را به لقای آن می بخشد . عقاب دوباره به اوج آسمان ها پرواز می کند و بالا و بالاتر می رود. دکتر خانلری شعر زیبایش را با این بیت تمام می کند: لحظه ای بر اوج آن بام کبود نقطه ای بود و سپس هیچ نبود در واقع می توانیم بگوئیم عقاب انتخاب می کند لحظه ای زندگی کند ولی همان یک لحظه را در اوج بام بلند آسمان بگذراند به جای این که عمری طولانی در میان زباله ها داشته باشد. در این حکایت زیبا دکتر خانلری به ماهیت دشوار انتخاب اشاره می کند که این موضوع از سوی دکتر محمد رضا سرگلزایی نیز به تفسیر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در هر انتخابی ما چیزهایی را به دست می آوریم ولی چیزهایی را هم از دست می دهیم. دشواری انتخاب در همین بخش از دست دادن است. متاسفانه که اغلب ما در هنگام انتخاب به بخش به دست آوردن و منفعت های خود توجه می کنیم. شاید زندگی ماشینی و پر رنگ و لعاب امروزی وسوسه مان می کند به آنچه به دست می آوریم نظر داشته باشیم نه به آنچه از دست می دهیم. گاهی در رقابت با دیگران و مقایسه های بی جا زندگی مان با زندگی پر زرق و برق اطرافیان بلایی سرمان می آید که سر آقای همسایه آمد. متاسفانه آقای همسایه فریفته بوق و شیپور منفعت طلبی بیشتر و بلند پروازی ناشیانه شد. داستان او و پسر خاله همسرش مثل حکایت کلاغ و عقاب است. در حکایت دکتر خانلری ، عقاب قصه ، عزت نفس داشت و از میانه راه سقوط به اوج پرواز بازگشت. اما در حکایت آقای همسایه، او تا قعر بدبختی پیش رفت و زن و زندگی و کار و حیثیتش را باخت و بازنده قماری شوم شد. به نظر می رسد کاش دکتر خانلری در حکایت زیبای خود به این موضوع هم اشاره می کرد که کلاغ هیچ وقت نمی تواند و نخواهد توانست در ارتفاع عقاب پرواز کند و لذت این اوج گیری را بچشد. او همیشه کلاغ می ماند و هیچ وقت سلطان آسمان نخواهد شد. می توانیم بگوئیم گاهی ما به باوری غلط برای این که رسوا نشویم خود را همرنگ جماعت می کنیم. آقای همسایه که پشت میله های زندان روزهای سرد و تاریکی را سپری می کند قصه پر غصه ای دارد. می گوید : پسر خاله همسرم هر موقع مرا می دید پوزخند می زد و می گفت: یک عمر جان بده و آخرش هم بمیر، تو چه از زندگی خودت فهمیده ای بدبخت؟ با این حرف ها زندگی ام را به باد تمسخر گرفته بود. همسرم نیز راه می رفت و او را به سرم می زد. تحت تاثیر حرف های احمقانه مریم و پسر خاله اش دلم را به دریا زدم و تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده پولدار شوم. محمود می گفت : خودش برایم کار درست و حسابی پید ا می کند. از محل کارم استعفا دادم. خیالم راحت بود که مدتی از حقوق بیکاری ام استفاده می کنم. چند هفته بعد پولی جفت و جور کردم و با محمود به یکی از کشورهای همسایه رفتم. بعد از این سفر پدر همسرم فوت کرد و سهم ارثیه ای نیز دستمان را گرفت. در آمد مفت و مجانی واز طرفی پول همسرم ما را فریفته کرده بود. هر روز فکری به سرم می زد. محمود می گفت: می رویم و از چین جنس می آوریم و تجارت می کنیم. یکی دوبار هم رفتیم. چون فوت و فن این کار را بلد نبودیم حسابی ضررکردیم. یک ماشین خریدم تا زمانی که کار مناسبی جور شود با آن مسافرکشی کنم. یکی دوساعت می رفتم و خسته و کوفته به خانه بر می گشتم. بقیه وقتم را هم با محمود می گذراندم. به در بی خیالی زده بودم ، با این که می دانستم اشتباه کرده ام اما نمی خواستم جلوی دیگران کم بیاورم. نفهمیدم محمود چه طوری معتادم کرد. خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می کردم وابسته این مواد لعنتی شدم. خرج مواد بالا بود و از طرفی برای هزینه های زندگی نیز به مشکل برخورده بودم. تا به خودم آمدم دیدم خرده فروش مواد مخدر شده ام. ولی راست می گویند بار کج به منزل نمی رسد. بالاخره چوب اشتباهاتم را خوردم و در حال توزیع شیشه دستگیر شدم. به زندان افتادم. همسرم گاهی به ملاقاتم می آمد. می گفت خیالم راحت باشد چرا که پسر خاله اش هوای زندگی مان را دارد. اما آخرین بارکه به دیدنم آمده بود حرف از طلاق می زد. باورم نمی شد چه می شنوم.با برادرم تماس گرفتم. فهمیدم مریم و پسر خاله اش با هم سرو سری دارندو پای خیانت هم به زندگی ام باز شده است. آقای همسایه با چشم هایی گریان گفت: دارم دیوانه می شوم. من همه چیزم را باختم. کارم ، دارو ندارم و همسر و بچه ام را. البته همسرم نیز یک روز چوب اشتباهش را می خورد، محمود مردی نیست که بتواند خوشبختش کند. Let’s block ads! (Why?) منبع: 598 کد مطلب : سایر اخبار ...
جهان در اولین هفته فروردین 95
حالی است که آژانس بین المللی یهود این تعداد را 19 نفر اعلام کرده است. سفر مدیر کل وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به ترکیه دوری گولد مدیر کل وزارت خارجه رژیم صهیونیستی پس از پنج سال برای اولین بار وارد ترکیه شد. روابط اسرائیل و ترکیه از سال 2010 و بعد از حمله اسرائیل به کادر کشتی کمک های انسانی برای غزه (کشتی مرمره) و کشته شدن 9 شهروند ترکیه ای به سطح کاردار تغییر پیدا ...
عربده کشان چهارشنبه آخر سال خیابان شیک رشت دستگیر شدند + جزئیات
کاهش دهد . 2-هنگامی که می خواهید وارد MAIL BOX خود شوید بعد از وارد کردن نام کاربری و رمز عبور روی لینک SECURE در پایین SIGN IN کلیک کنید، با این کار اطلاعات شما به صورت رمز شده به سرور یاهو فرستاده می شود و اگر کسی از Sniffing در بین انتقال اطلاعات استفاده کند نمی تواند اطلاعات شما را سرقت نماید . 3-تروجان ها یکی از روش های متداول هک بین کاربران است، هرگز از شخصی در اتاق ...
غرضی:از کسانی که برایم جوک ساختند تشکر می کنم
روز نو : سراغ هر شهروندی که می روی، بیش از هر چیز محمد غرضی را به عنوان نامزد انتخابات سال 92 می شناسد. انگار نه انگار که او از چند دهه پیش از آن انتخابات، در این کشور کار سیاسی کرده و به مقام هایی مانند وزارت رسیده است. همه می گویند غرضی آدم باحالی است ! از او دعوت کردیم به تحریریه شرق بیاید و به سؤالات مخاطبان ما پاسخ دهد. به سرعت می پذیرد. گویی برنامه خاصی برای انتخابات مجلس ...
خاطره ای تلخ تر از رحلت امام(ره)/ سال اول جنگ نابرابرترین سال های نبرد بود/ ما نه بر سر خاک بلکه به خاطر ...
انقلاب اسلامی را سرعت بخشید؛ این فعالیت ها مقدمه ای بود برای حضور در صحنه های سال 57 و پیروزی انقلاب. آناج: از اولین اعزام خود بگویید، چند سال داشتید؟ اسفند ماه 59 وقتی که 18 سال بیشتر سن نداشتم، اعزام شدم. آن روزها حال و هوای کشور نیز گونه ای دیگر بود و با وجود شخصیت امام تغییر و تحول عجیبی در جامعه و در افراد ایجاد شده و مرگ معنای خود را از دست داده بود. وقوع انقلاب مردم را به ...
ثروتمندترین زنان تاریخ
.... به گفته ی یک مصرشناس از دانشگاه کالیفرنیا در لس انجلس به نام Sara Kara Cooney ، حتشپسوت یادآور ثروتمندترین زن تاریخ مصر است. حتشپسوت پس از مرگ همسرش توتمس دوم (برادر ناتنی اش) به قدرت رسید و کنترل یکی از بزرگترین امپراتوری های زمان باستان را که مرزهایش فراتر از مصر و تا خاورمیانه کشیده می شد به دست گرفت. در طول دو دهه حضور وی، او کنترل معادنی با ذخایر عظیم طلا، مس و سنگ های قیمتی ...
نگذاریم جوانان مستعد پشت درهای سینما بمانند/ ماجرای سه روز بحرانی
پدرش به قتل رسیده باشد، می داند که همین مهمترین و بیشترین انگیزه برای اصرار در اعدام قاتل است. اگر برادر و خواهر بزرگ تر به دلیل مصلحت اندیشی خانواده از اعدام بگذرند و دیه را بگیرند، به دلیل سن و سال و عقل و بینش این افراد است اما کاراکتر طاهر به دلیل خصوصیات اخلاقی که برای او در فیلمنامه چیده شده است، دلش نمی خواهد از خون پدرش بگذرد. شاید اگر چند روز طول می کشید و او نمی توانست پول جور کند خسته می ...
هشتمین مجمع هیئت رزمندگان و پیشکسوتان گردان جعفرطیار
حاجی زمانی و اسدی هم با من اسیر شدند. اینجا میعادگاه شهداست. یاد و خاطره شهدا در این مکان برای من زنده می شود. ما به اینجا می آییم تا با آنها میثاقی دوباره ببندیم و ادامه دهنده راهشان باشیم . من برای گرفتن تصاویری بیشتر از محیط بیرون از سنگر خارج شدم. برادر رزمنده ناجی کردونی را دیدم که میکروفون به دست اسم تک تک همرزمانش را برای اجرای مراسم به طرف سنگر دعوت می کرد . دقایقی بعد ...
تلاقی ادیان
حتی رنگ پوست و ریخت و شکل خود را به عقاید و اشخاص مسیحی تطبیق کرد ه اند. اینجانب خود در معابد عیسویان سیاه پوست آمریکا در نیویورک حاضر شدم و مخلوط مراسم مسیحی و بومی را به چشم دیدم. 21. Sir A. Evans 22. Knossos 23. J. H. Breasted مصرشناس معروف آمریکایی که قبل از جنگ دوم به ایران هم آمد. 24. Virglius(ورژیل) 25. Eleusis منبع مقاله : راداکریشنان، ساروپالی، (1393)، ادیان شرق و فکر غرب، ترجمه ی صادق رضازاده شفق، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم. /ج ...
همسفر با 60 سال خاطرات صدرالحفاظ حرم رضوی/ آیه 83 سوره قصص؛ یادگاری استاد برای مردم
عنبر می رسیم، باشکوه ترین جلسه قرآن دهه 50 شهر مشهد. صدرالحفاظ حرم رضوی در گفت وگو با ایکنا از نخستین مرحله حیاتش اینگونه سخن را آغاز کرد: در سال 1328 در خانواده ای مذهبی از اهالی شهر مشهد متولد شدم، پدرم تاجر برنج بود، کسی که وقتی برنج درجه یک شمال می آوردند، اصناف و خواروبار فروش ها به خاطر منصف بودن و کیفیت جنس عرضه شده، مشتری ثابتش بودند. او والدینی را که بذر عشق به قرآن را در نهادش ...
گفتگو با قاتلی که همسرش را خفه کرد
در شیرینی فروشی محل کارم زندگی می کردم. شب قبل از قتل به خانه آمدم و در مورد طلاق حرف زدیم. ژیلا مدعی بود اگر نفقه و مهریه را هم بپردازم حاضر نیست طلاق بگیرد و می خواهد با یک بیمار روانی زندگی کند. چه کسی گفته تو بیمار روانی هستی؟ چند بار در بیمارستان های مختلف بستری شدم. من اگر روزی 50 تا قرص نمی خوردم روی اعصابم مسلط نبودم و با هر دعوایی دست به تخریب و شکستن شیشه می زدم ...
از خشونت خانگی تا قتل
شده بودم. چند ساعت بعد که بیدار شدم با جسد سرد علی روبه رو شدم. علی چند ساعت بعد از ضربه خوردن، جانش را از دست داد، بی صدا و آرام. ریحانه بلافاصله ماجرا را به پلیس و همسایه ها خبر می دهد و به قتل همسرش اعتراف می کند. حکم ریحانه در دادگاه بدوی و تجدید نظر، شرکت در قتل عمد است. او این روزها در انتظار رأی دیوان عالی کشور است و هنوز به آزادی اش امیدوار است: من کسی را کشتم، منکر این نیستم ...
اندر احوالات آقای همسایه
موتورسیکلت به خیابان رفتیم و اولین سرقت را انجام دادیم. ما کیف خانمی جوان را قاپیدیم و متواری شدیم. نزدیک خانه که رسیدیم داخل کیف را نگاه کردیم. یکصد و 72 هزار تومان پول نقد ،یک گوشی تلفن همراه و یک عدد عینک دودی و کمی خرت و پرت داخل کیف بود. گوشی تلفن ، عینک و 24 هزار تومان پول نقد را من برداشتم. به خانه رفتم. در حال بررسی گوشی تلفن همراه با چند عکس روبرو شدم. داشتم شاخ ...
حرف هایی که تا بحال از خداداد عزیزی نشنیده اید
وارد صحن می شوم و نگاهی به گنبد طلا می اندازم و سلام می دهم و بعد هم می روم دنبال کارهایم و همین مسئله به من کلی انرژی می دهد. خواب عجیب آن شب *حافظه طولانی مدت من خیلی خوب نیست اما یک خواب عجیب را که مدتها قبل دیدم خوب در یاد دارم. یک شب که فکر کنم 5 سال بود از خواب پردیم. نزدیک اذان صبح بود. عرق کرده بودم و چنان از خواب پریدم که همسرم هم از خواب پرید و پرسید چه شده ...