رویای عابدزاده برای حضور در 10 تیم برتر جهان - اتحادیه طلا،جواهر و سکه تهران
سایر منابع:
سایر خبرها
گفت و گوی جذاب سرمربی استقلال و پسرش!
در العین به میدان رفت. دقیقا این همان چیزی است که می خواهم انجام بدهم و قطعا هم از نظر مالی به سود باشگاه خواهد بود. عبدالرحمان 17سال داشت که برای من به میدان رفت و حالا ستاره تیم ملیاش است و همهکار میکند. * به یاد دارید اولیور کان را اولین بار کجا دیدید؟ 15 یا 16سال داشت. تمرینهای تیم جوانان یکشنبه ها بود. من تمرین تیم را می دیدم و با مربی صحبت کردم که اگر تمرین اینطور باشد بهتر ...
محمد دادکان به روایت محمد دادکان
افراد این چیزها را به من نگفتند و فقط گفتند شما در جشن پرواز اجازه ندادید علی آبادی به رختکن تیم ملی بیاید. در ادامه رییس جمهور از من خواست که بروم و کارهای سفر را انجام بدهم و گفت فردا که برای خداحافظی همراه تیم ملی پیش من می آیید رعایت همه چیز را بکنید که من گفتم مطمئن باشید این کار را می کنم. سپس ما نزد رییس جمهور رفتیم و در ادامه هم به آلمان سفر کردیم تا در جام جهانی حاضر باشیم. برای بازی ...
یدا... محبی: کشتی هایم آن طور که می خواستم نشد
نظری داری؟ آقا کمیل که کشتی گیر بسیار بزرگی است. او حریفم، رفیق و البته پیشکسوتم است. فکر می کنی، بتوانی در رقابت با کمیل باز هم موفق باشی؟ من همیشه سعی می کنم در بهترین شرایط قرار داشته باشم و حالا هم امیدوارم که دوباره بتوانم دوبنده تیم ملی را به دست آورم. اما در جام جهانی نتوانستی مانند دیگر کشتی گیلان به غیر از حسن یزدانی موفق باشی! بله ...
پشت پرده ورزش سیاسی از زبان دادکان
فدراسیون فوتبال و در زمان جشن صعود تیم ملی به جام جهانی 2006 آلمان اجازه نداد علی آبادی به همراه وزرای وقت به رختکن تیم ملی برود به خاطر این موضوع توسط محمود احمدی نژاد مورد سوال قرار گرفت اما از کاری که انجام داده بود، دفاع کرد. البته مرد نام آشنای فوتبال ایران در این گفت وگو به مباحث سیاسی ایران هم اشاره کرد. او درباره محمد خاتمی هم گفت تنها رییس جمهوری که بیش از اندازه به فوتبال اهمیت می داد و تمام ...
ناگفته هایی از بیت امام(ره)
چه شما را رد کرد؟ به خاطر نمره انضباط و رأی به بنی صدر بود. سال آخر دبیرستان نمره انضباطم را پنج دادند. به بابام می گفتم به من گفته اند تو به بنی صدر رأی دادی برای همین به من پنج داده اند. به آقا خبر دادم و گفتم: آقا من می خواهم از این مملکت بروم. گفتند: که چرا؟ چه شده. گفتم: جایی که نمی توانم ادامه تحصیل بدهم برای چه بمانم؟ گفتند: مگر چه شده؟ گفتم: گزینش من را رد کرده است. گفتند ...
ناگفته هایی زهرا اشراقی از بیت امام(ره)
خانم اشراقی برای سؤال اول و پرهیز از کلیشه ... . اگر می خواهید از کلیشه ها پرهیز کنید می توانید من را با اسم کوچک صدا کنید. شما متولد سال 43 هستید؟ خیر. سال 42. ایام انقلاب حدودا 15 سال داشتید. پدر شما در آن ایام از چهره های نزدیک به امام بودند و هنگام تبعید، ایشان را به عنوان نماینده خودشان انتخاب کردند. فضای خانه شما چگونه بود؟ گفته می شود که مرحوم اشراقی شخصیتی آرام داشتند و بیشتر اهل مطالعه و کار فقهی بودند، اما با ورود ایشان به فضاهای سیاسی، طبعا جو اطراف ایشان هم تغییر کرد. در خانه شما این تغییرات مشهود بود؟ من یکی، دوساله بودم که بابا به خاطر فعالیت هایش به همدان تبعید شد. بعد از آن هم به قم ممنوع الورود شدند. بنابراین ما در تهران اقامت کردیم. خیلی هم تلاش کردند که به قم بازگردند، اما نشد. به یاد دارم همان روزهایی که در تهران ماندگار شده بودیم، یک نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند بابات آزاد است! هنوز هم برایم جالب است! بعد از این ماجرا که تعریف کردم، خاطره [سیاسی ای] قبل از انقلاب ندارم. قبل از انقلاب فضای خانه ما به هیچ وجه انقلابی نبود. اگر هم بابا کار سیاسی می کردند در زندگی خانوادگی ما انعکاس نداشت. شاید به این خاطر که مادرم ...
داستان قبل از خواب کودکان، پسر تاجر تنبل!
و اندرز پدرم گوش نکردم و ضررش را چشیدم، حالا چه عیب دارد به وصیتش عمل کنم که لا اقل در آن دنیا کمتر شرمنده باشم. برگشت خانه. طناب و چارپایه ورداشت رفت تو همان اتاق و همان طور که پدرش وصیت کرده بود، رفت رو چارپایه و طناب را از حلقه وسط سقف رد کرد و محکم بست به گردنش و با پا زد چارپایه را انداخت. در این موقع حلقه و یک خشت از جا کنده شد. پسر افتاد کف اتاق و از سقف اشرفی ریخت به ...
قصه شب کودکان، اسم سرخ پوستی من!
موچین هسته ها را در می آوردم و گردو جایش می گذاشتم. اما به خدا نگذاشته ام حتی یک قطره اشک هم رویشان بیفتد . می خواهم بروم آن طرف خیابان. مامان از راه دور می گوید: دخترم بزرگ شده است. تحصیل کرده است. اما مثل گاو از خیابان رد می شود. یاد اسم سرخ پوستی ام می افتم : چشم سفید همچون گاو . هر صبح تا دم در می آمد. یک سکه می گذاشت زیر پادری. می گفت: ماشین ها یادشان بماند دخترم گاو ...
10 سال سخت و شیرین، از زنگ انقلاب تا پایان جنگ
متاسفانه هنوز نتوانسته ام به تهران منتقل کنم. این پیگیری ها برایم سخت است و حتی مدتی که در کرج زندگی می کردیم، نتوانستم موفق بشوم که پرونده ام را به بنیاد کرج منتقل کنم. حالا چون دکترم گفته که عوارض من با دارو حل نمی شود و فقط اگر خوب نشود، نیاز به ادامه جراحی هست، به این فکر افتاده ام که ادامه درمانم را به بیمارستان های طرف قرارداد برای خدمات به جانبازان بروم. فاش نیوز: شما ...
ماجرای دستگیری رییس پیشین سازمان برنامه و بودجه
دادگستری است و البته اگر کسی از نظر قانون خطاکار باشد، من نمی توانم هیچ گونه نظری داشته باشم. امینی همچنین گفت که بین او و ابتهاج اختلافی وجود ندارد. این در حالی است که ابوالحسن ابتهاج در خاطراتش تاکید دارد: عقیده من این است که بازداشت من بدون توافق شاه و نخست وزیر امکان پذیر نبود. ابتهاج با اشاره به نشانه هایی که از تلاش امینی و دولتش برای پرونده سازی علیه وی حکایت داشت، می گوید: اواسط ...
هلند؛ میزبان تیم ملی ایران در مصاف با ونزوئلا
در تلاش است بیشتر از قبل گلزنی کند اما این امر به معنای آن نیست که دفاع کردن را فراموش کند. جهانبخش اظهار داشت:دفاع کردنم می تواند بهتر شود.اینطوری نیست که دست به دفاع نزنم.سخت کار می کنم اما کاری که انجام می دهم می تواند بهتر باشد.این که بهتر جای گیری کنم تا فشار بیشتری بر حریف وارد شود. لژیونر تکنیکی ادامه داد:در ایران من نظم بیشتری نسبت به دیگر استعدادها داشتم.جدی تر بودم.به هیچ وجه نمی خواستم بازنده مسابقه شوم.در این مورد در فوتبال هلند بیشتر کسب تجربه کردم و چیز یادگرفتم.می خواهم تا جایی که امکان دارد، بهترین بازی را ارائه کنم.می خواهم خودم توانایی ام را اثبات کنم. ...
رویایی که عابدزاده در سر دارد
به گزارش دولت بهار، هفته گذشته امیر عابدزاده، فرزند احمدرضا عابدزاده، گلر بزرگ تاریخ فوتبال کشورمان برای نخستین مرتبه توسط کارلوس کی روش به تمرینات تیم ملی دعوت شد. وی که امسال در تیم ماریتومو بازی می کند، در مصاحبه ای با سایت نوتیسیاس پرتغال در پاسخ به این سئوال که آیا انتظار دعوت شدن به تیم ملی را داشته پاسخ داد: ابتدا باید بگویم که برایم افتخاری است که برای این دو بازی ...
قدم در راه بی بازگشت!
نزدیک تر می شدم ایمانم به خدا قوی تر می شد. به راه بی بازگشتی قدم گذاشتم و چند بار تا پای مرگ رفتم. چند بار می خواستم خودکشی کنم. از ایران برای رسیدن به زندگی بهتر خارج شدم ولی حالا می بینم ارزش ندارد. دلم برای در آغوش کشیدن پدرم تنگ شده است. می خواهم برگردم ولی راهی وجود ندارد. داستان سارا این طور شروع می شود: وقتی تصمیمم برای مهاجرت قطعی شد بعد از پیگیری های بسیار یک رابط پیدا کردم ...
اصلا اهل مصاحبه نیستم!
دیگر بنا بر خودخواهی بازیگر، وقتی می خواهم نقشی را بازی کنم، دوست ندارم شبیه کسی که قبلا آن را بازی کرده است، باشم. کار من بسیار سخت شده بود؛ شب ها اجرای نوید محمدزاده را می دیدم و روزها تلاش می کردم آن بازی ای که دیدم را انجام ندهم درنتیجه تمام ذهنم درگیر انجام ندادن نوعی بازی بود و جایی برای طراحی بازی جدید نداشتم یعنی بازیم در آن نمایش بیشتر سلبی بود تا ایجابی! بلیت فروشی انجام شده بود اما ویزای ...
دانش آموز البرزی با فتح اولین مدال بین المللی تاریخ تنیس روی میز دختران ایران حماسه ساز شد/ پریناز حاجی ...
ما فراهم کردند. حاجی لو تصریح کرد: آرزو و هدف من در عرصه ورزش رسیدن به نقطه ای است که تا کنون یک ایرانی به آن دست پیدا نکرده است چرا که در المپیک لندن با ریو خانم شهسواری تا کنون دو بار حضور داشته اند اما کسی تا کنون نتوانسته است برود اما من می خواهم اقدامی را انجام دهم که خانم شهسواری نیز آن را نداشته است زیرا ما ایرانی ها در قسمت بانوان المپیک اعزام شده ایم اما برد نداشتیم اما من درصدد ...
مجتبی ساعی : انتقاد کردم ، مدیر عامل استعفا داد ، تهدید به مرگ شدم
دهنده با توجه به قابلیت صدا و تصویر افرادی را انتخاب می کند تا هزینه های میلیاردی اش هدر نرود. بنده هم این فرصت را داشتم تا با دعوت صاحب آگهی در یکی دو تبلیغ حضور داشته باشم. منع قانونی که ندارد؟ نه؛ فکر نمی کنم قبول داری که هر بازیکنی در برنامه 90 حضور پیدا می کند دچار افت فاحشی می شود؟ “موج فوتبال” که چنین تاثیری ندارد؟! چون آماری ندارم نمی توانم تایید ...