نظارت بر درمانگاه ها را چه کسی انجام میدهد(اصلاح تصویر) - یزد فردا
نظارت بر درمانگاه ها را چه کسی انجام میدهد(اصلاح تصویر)
سایر منابع:
سایر خبرها
هرگز نا امید نشدم | گفتگو با محکوم به اعدامی که بعد از 12 سال از زندان آزاد شد
[شهروند] هنوز هم معتقد است که گناهی مرتکب نشده است؛ پسر جوانی که تا پای اعدام رفت ولی توانست نجات پیدا کند. چندین سال بی گناهی اش را فریاد زد ولی تمام مدارک نشان می داد که او دامادشان را به قتل رسانده است. آخرین قرار با دامادشان و اختلاف جزئی مالی او را گرفتار کرد و 12 سال را پشت میله ها گذراند. می گفت قتلی مرتکب نشده؛ هیچ گاه اعتراف نکرد، با این حال با حکم قاضی به قصاص محکوم شد. چیزی به اعدامش نمانده بود که درنهایت با کمک خیرین ت ...
تا صبح خوابمان نمی بُرد
خودش درباره روزهای اول اکران فیلم گاو گفته است: یه بعدازظهری که نماز مادرم تموم شد، رفتم بهش گفتم مادر این فیلمی که من بازی کردم، میدونی از این رقص مقص ها و آوازها نداره، می خوای عصری با بچه ها بری فیلم رو ببینی؟ مادرم یه نگاهی بهم کرد، یه مکثی کرد، سری تکون داد و بعد گفت: مادر، همین یه کارم مونده بود! پدرم هم هیچی... پدر و مادرم تا زمانی که زنده بودن هیچ فیلمی از من ندیدن. عزت خان ...
تابستان خود را با پیشنهاد ازدواج کرونا گذراندم
کار دیگری انجام نمی دهد. دست به کار شدم. قپانی بردمش دادگاه خانواده گفتم مهریه ام را می خواهم، قاضی گفت: چرا؟ گفتم: عندالمطالبه است پول لازمم. دسته تراول با احساس افتاد زندان. مهریه ام را هم قسط بندی کردم. اینطوری هر ماه پول یک سکه مستقیم به حساب بورسی ام واریز می شد. با خودم گفتم حالا کو تا 110 ماه؟ درست است که تنها ماندم اما کرونا دوست عزیزم هر روز به ...
◄ گلایه راننده تپسی از کم بودن قیمت سفر ها
راننده در رابطه با هزینه های بالای خودرو به خصوص قیمت بنزین گله می کند و می گوید: من از خرداد تا بیست تیر سه هزار کیلومتر رفتم، یک هفته پیش 288 هزار تومن برام ریختند. خیلی پول رو دیر می ریزن، باز اگر بدونی پول رو سر ماه می ریزن بهتره. وقتی بنزین هزار تومن بود خیلی خوب بود، یه پولی برامون می موند. وی در ادامه در توضیح وضعیت بنزین خود اضافه کرد: من هرروز بیست لیتر بنزین می زدم و در ماه 600 ...
رفتم سهام عدالتم را بفروشم گفتند تو مرده ای/ در بهشت زهرا سر قبر خودم هم رفتم!
عدالت اقدام کردم در بورس به من گفتند تو مرده ای، گفتم من کی مردم که خودم خبر ندارم؟ واکنش ات چه بود؟ باورم نمی شد. بلافاصله موضوع را پیگیری کردم و حتی به سراغ پزشکی رفتم که مهر فوت روی برگه جواز دفن زده بود. به او گفتم من زنده ام چطور این اتفاق افتاده است. حداقل باید به خانواده متوفی خبر می دادی. وقتی قبر را با نام خودم دیدم، گریه ام گرفت. علت مرگ مردی که به جای تو دفن شده ...
رفتم سهام عدالتم را بفروشم گفتند تو مرده ای/ در بهشت زهرا سر قبر خودم هم رفتم!
. اما زمانی که برای فروش سهام عدالت اقدام کردم در بورس به من گفتند تو مرده ای، گفتم من کی مردم که خودم خبر ندارم؟ واکنش ات چه بود؟ باورم نمی شد. بلافاصله موضوع را پیگیری کردم و حتی به سراغ پزشکی رفتم که مهر فوت روی برگه جواز دفن زده بود. به او گفتم من زنده ام چطور این اتفاق افتاده است. حداقل باید به خانواده متوفی خبر می دادی. وقتی قبر را با نام خودم دیدم، گریه ام گرفت. علت ...
خاطرات جالب پژمان جمشیدی از کریم و خداداد
رفته بودم اما هنوز بازی می کردم. متصدی بانک همینطور که کارش را انجام می داد گفت کارت شناسایی بده. من گفتم ببخشید به خاطر شغلم عادت ندارم کارت شناسایی همراهم ببرم. متصدی سرش را بالا آورد و من را نگاه کرد و گفت مگر شغلت چیه؟ گفتم فوتبالیست هستم. گفت اشکالی نداره اگر کسی از کارمندان و یا مشتری ها شناختت کارت را انجام می دهم. من نیم ساعت آنجا بودم یک نفر من را نشناخت." کریم باقری در اینجا می ...
آخرین اتوبوس اسرا در راه وطن/ خاطرات شفاهی رهبر اجتماعی کمپ 13 رمادی
روی سکو هستم. مسئول توزیع اسلحه با تعجب سرش را از دریچه بیرون اورد همین که مرا نگاه کرد گفت برای شما اسلحه نداریم من هم پقی زدم زیر گریه و بازهم به سمت برادرم رفتم و گفتم بمن اسلحه نمی دهند. برادرم به عنوان فرمانده گروه اعزامی ما به اسلحه خانه مراجعه کرد ، پرسید چرا اسلحه نمی دهید ، گفتند بخاطر قدش؛ صبر کنید پس از توزیع اسلحه ها سلاحی مناسب برایش می آوریم. من و یکی از اشنایانم که او هم قامتی کوتاه ...
تابستانم مشابه صرف یک فعل است
چی بگم، اصلاً تابستان امسال چطور بود؟ ما که به لطف کرونا، جز گرمای وحشتناک هیچکدوم از تعریف های تابستان را نداشتیم. نه سفر، نه سبزی و نه تعطیلی، بعد فکر کردم خب همون کاری که کردم رو می گم. اما دیدم جز این که مثل خرس به خواب زمستانی می رفتم کار دیگه ای نکردم. هر از چندگاهی بیدار می شدم تا تامین غذایی کنم یا از روی جواب چهارتا از خرخوان های کلاس به سوال ...
زنده ای که مرده بود
گرفته کد بورسی بگیرد، خبر مرگ خودش را شنیده است. چطور به شما اعلام شد که مرده اید؟ برای گرفتن کد بورسی اقدام کردم. خانمی که مسئولش بود گفت مغایرت در اطلاعات داری و نمی توانم به نامت کدی صادر کنم. گفت برای رفع این مغایرت برو ساختمان اصلی بورس. به آنجا رفتم و بعد از اینکه بررسی کردند به من گفتند شخصی با این مشخصات 23بهمن پارسال فوت شده است. شوکه شدم. در اوج ناباوری راهی ثبت احوال شدم و ...
زن عصبانی با پاشنه کفش، صاحبکار شوهرش را کور کرد
کرد وقتی اعتراض کردند به هر کدام مبلغی پول داد تا شکایت نکنند. می خواست به شوهر من هم مبلغ کمی بدهد، اما من قبول نکردم و به شوهرم گفتم باید تا ریال آخر حقت را بگیری. اما از آنجا که او مرد خجالتی و کم رویی بود روز حادثه من با او رفتم تا با صاحبکارش صحبت و او را راضی کنم حق و حقوق ما را بدهد، اما وقتی به آنجا رسیدیم بعد از کمی صحبت دعوایمان شد و من هم با پاشنه کفشم به صورت و چشمش کوبیدم. ...
معرفی کتاب برادران سیسترز؛ داستانی با تصویرسازی ها و دیالوگ هایی بی نظیر
...: - آخرین باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر، یه کیسه ی بزرگ طلا همراهم بود، با اینکه می دونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرون ترین رستوران های شهر، یه غذایی حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم؛ غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم، نیم دلار بیشتر برام خرج برنمی داشت چارلی مشمئز شد: ...
زن عصبانی با لنگه کفش مردی را کور کرد
کارگرهایش از جمله شوهر مرا اخراج کرد وقتی اعتراض کردند به هر کدام مبلغی پول داد تا شکایت نکنند. می خواست به شوهر من هم مبلغ کمی بدهد، اما من قبول نکردم و به شوهرم گفتم باید تا ریال آخر حقت را بگیری. اما از آنجا که او مرد خجالتی و کم رویی بود روز حادثه من با او رفتم تا با صاحبکارش صحبت و او را راضی کنم حق و حقوق ما را بدهد، اما وقتی به آنجا رسیدیم بعد از کمی صحبت دعوایمان شد و من هم با پاشنه کفشم به ...
وقتی بیژن بنفشه خواه به دلیل مسخره کردن ماهواره فحش می خورد
دوباره امتحان برگزار کردند که ما بتوانیم به سال بعدی برویم. خلاصه با هر بدبختی بود دیپلم گرفتم همان سال سوم رفتم دانشگاه آزاد و برای اولین بار رشته نمایش و تئاتر را امتحان دادم. سال 1370 قبول شدم. با دیپلم تجربی رفتم رشته تئاتر و بعد یک سال مرخصی می توانستم بگیرم که من سال 1371 رفتم دانشگاه و تئاتر خواندم. * معروف تر از پدر شدید؛ چرا این اتفاق افتاد؟ خیلی سؤال خوبی ...
تبعات یک استوری جنجالی؛ دانشگر از استقلال اخراج شد
راحت گریه می کرد و راحت می خندید
چهارپایه دار زدند. درست تشخیص می داد که کجا باید هزینه کند خرداد 85 فیلمبرداری بخش بم مینای شهر خاموش تمام شد. پسر عمویم سعید که هم مدیر تولید و هم مجری طرح بود در بم خواسته بود قسط دستمزد آقای انتظامی را پرداخت کند. گفته بود لازم ندارم. دستتان خالی است. تهران که برگشتید پول من را هم می دهید. از بم که برگشتیم پول من برای ادامه فیلمبرداری تمام شد. دو سه روزی به بچه ها استراحت ...
بیژن بنفشه خواه: به خاطر تسمخر ماهواره فحش خوردیم
دارم این تبلیغ را بازی کنم یا نه؛ بعد از 2 ماه گفتند نه! حدود 2 ماه پیگیری کردم و حقیقتاً دیگر خسته شدم و بعد از این همه کار با تلویزیون، به من برخورد و ناراحت شدم. گفتم کاش حداقل 10 ثانیه می توانستم با آن مسئولی که وظیفه شان این کار است صحبت کنم و دلیلش را بپرسم. موفق نشدم و خیلی دلگیر شدم چرا با من این طور برخورد کردند؟ من دو سال پیش سریالی بازی کردم و هنوز طلب دارم. اثر دیگری را بازی کردم 6 ...
پایه یه رشد اقتصادی سالم کسی هست؟
...، ساعت ها کار کارشناسی انجام شده. اوکی. آفرین. خوشحال شدم. من به آقای رضوانی در برنامه بدون تعارف خبر 30: 20 هم گفتم که ما قطعا تورم رو که اصلا وجود نداره، کاهش می دیم. همچنین رکود تورمی رو من تکذیب می کنم. باشه. فهمیدم. ممنون. شب بخیر. از همین جا از مردم می خوام که به ما اعتماد کنن. حالا پایه یه رشد اقتصادی سالم کسی هست؟ ...
یوسف های وطن
که وقتی نسل آینده ازم پرسید اون وقتی که توی کشور شما جنگ شد، تو چه کردی و چرا رفتی یا چرا نرفتی و چطور تعهد خودت رو در قبال وطن انجام دادی، جواب براش داشته باشم؟ جواب همه این سوالا رو جمع و تفریق کردم و دیدم من برای همه این سوالا، فقط یه جواب دارم. من می رفتم برای دفاع از اعتقاداتم. اعتقادات من، همه اینا بود؛ دینم، اخلاقم، ناموسم، وطنم و .. بعد از اینکه برگشتم، منتی به سر خدا نداشتم. فقط بهش گفتم ...
30 سال بعد از بازگشت اولین گروه آزادگان دفاع مقدس به وطن
نسل آینده ازم پرسید اون وقتی که توی کشور شما جنگ شد، تو چه کردی و چرا رفتی یا چرا نرفتی و چطور تعهد خودت رو در قبال وطن انجام دادی، جواب براش داشته باشم؟ جواب همه این سوالا رو جمع و تفریق کردم و دیدم من برای همه این سوالا، فقط یه جواب دارم. من می رفتم برای دفاع از اعتقاداتم. اعتقادات من، همه اینا بود؛ دینم، اخلاقم، ناموسم، وطنم و ..... بعد از اینکه برگشتم، منتی به سر خدا نداشتم. فقط بهش گفتم خدایا ...
معضل بساط گستران و موتورسوران متخلف پیاده راه بوعلی همدان
...، گروه خبر ،امیرحسین رستمیان: دیروز که برای کاری به پیاده راه بوعلی همدان رفتم، با خیال راحت درحال لذت بردن از فضای زیبای ایجادشده در اطرافم بودم و فکر می کردم چه جاذبه گردشگری فوق العاده ای برای همدان ایجاد شده و چه راحت می شود از این مکان جذاب برای رونق گردشگری استفاده کرد که ناگهان با صدای ناهنجار بوق یک موتورسیکلت که با سرعت در پیاده راه بوعلی درحال حرکت بود، مواجه شدم و تمام افکارم ...
مهاجم اسبق استقلال: من را در بیمارستان رها کردند و رفتند
.... من در استقلال آسیب دیدم و به اتاق عمل رفتم ولی باشگاه حتی پول جراحی مرا نپرداخت! این اتفاق سال 78 رخ داد. شاید باورتان نشود ولی با پای آتل بسته داخل بیمارستان نشستم تا پدربزرگ مرحومم آمد و هزینه بیمارستان را داد تا اجازه ترخیص من صادر شود! تازه همان پول را هم ندادند و سال 85 از طریق شکایت به کمیته انضباطی توانستم رقم پرداخت شده توسط پدربزرگم را از باشگاه استقلال بگیرم و به ایشان پس بدهم. مدیران وقت استقلال نه تنها پول قراردادم را ندادند، بلکه پس از مصدومیت، به طور کامل فراموش کردند. ...
روایتگری دوران اسارت را وظیفه خودم می دانم
وباره یک کتک مفصل بخورم. در آن زمان با اینکه ما هیچ امیدی به آزادی نداشتیم، ولی سعی می کردیم از وقتمان نهایت استفاده را ببریم. بسیاری از دوستانم را می بینم که حالا می گویند کاش ما آن زمان از وقت استفاده می بردیم. پس از بازگشت به ایران، یادم است من امتحان پایه چهارم را دادم و قبول شدم و بعد کنکور دادم و در رشته ادبیات قبول شدم. پس از بازگشت به میهن، چه چیزی بیشتر برای شما دغدغه ...
با ماکس، بی ماکس من نیّام...
... - واااااای، چه خَوَره؟ چه خَوره؟ عذرا خانم خندید... - بی بی جون گفتیم چون همیشه برا همه خبرای دست اول دارین، به مناسبت روز خبرنگار یه جشن برا شما بگیریم... بی بی اخمهایش رفت توی هم... - خدا وَرتون دره، حالا دیه من شدم خَورنگار؟ نگاهش رفت روی من... - همش تقصیر توئه ناله زده هه، مرده شورُته ببرن... سرم را ...
به نام قانون، پول بده!
پارکینگ خطرناک شیشه مینا توقیف مانده است. پلیس به علاوه 10 با امیدواری نسبت به حرف های آن پیرمرد که اینجا احتمالا قرار نیست هزینه زیادی متقبل شوم و قسطی خلافی ماشنیم را پرداخت می کنم، وارد اتاقی شدم که دو نفر آنجا پشت پلاستیک هایی که برای جلوگیری از شیوع کرونا زده بودند نشسته بودند. جلو رفتم و اول آن کاغذی را که از پارکینگ گرفته بودم دادم و بعد هم مدارکم را خواستند که آنها ...
لغو خط زدن اسم پسران از شناسنامه پدران!
گرونی مسکن رفتم خانه خریدم، قیمت خانه سقوط کرد. دست به هر چی بزنم سقوط می کنه. نفر پنجم: ای قربون دستت بی زحمت یک دستی به سر و گوش این کرونا بکش سقوط کنه. نفر اول: بگین بهش کروناز سقوط می کنه. این برنامه های علمی صداوسیما را برای شما می سازن. گوش نمیدین که. حالا تو چرا عزا گرفتی؟ نفر ششم: بنیان خانواده من از هم می پاشه. بچه های من سرکش شدن. دیگه نمی ذارن من با این ...