کلید خانه مجردی زیر آجر بود وقتی وارد خانه شدم ... - رکنا
سایر منابع:
سایر خبرها
نوجوان 17ساله: نامادری ام مرا شیشه ای کرد/ با وعده او برای رابطه جنسی، به کشتن پدرم تحریک شدم
تعمیرگاه ببرند. بین راه بود که من از خستگی خوابم برد، در خواب بودم که با صدای افسر پلیس بیدار شدم و فهمیدم جسد پدرم را در صندوق عقب ماشین پیدا کرده اند. چند سال داشتی که پدر و مادرت از هم جدا شدند؟ دو ساله بودم که مادرم طلاق گرفت و رفت. تا 14 سالگی کجا زندگی می کردی؟ پیش پدربزرگ و مادربزرگ اما بعضی وقت ها هم به خانه پدرم می رفتم. چرا شیشه مصرف کردی؟ ...
قصاص برای پسر به جرم قتل پدر
کاری را که انجام داده، درک می کرده است. با اعلام این نظریه متهم دیروز به همراه نامادری اش به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران منتقل شد و پای میز محاکمه رفت. این درحالی بود که اولیای دم خواستار اشد مجازات برای متهمان بودند. در جلسه دیروز عامل جنایت با اعتراف به قتل پدرش گفت: یک سال و نیم بیشتر نداشتم که پدرو مادرم از هم جدا شدند. من پیش پدرم زندگی می کردم که او وقتی 7ساله شدم با ...
سارق بدشانس، خانه قاضی را سرقت کرد
: مهران، من و خانواده ام را تهدید کرد برای همین مجبور به اعتراف شدم. گفته های رامین در حالی بود که مأموران برخی از اموال مسروقه را در خانه او کشف کرده بودند و یکی از شاکیان به قضات گفت: از منزل من یک دوربین فیلم برداری سرقت شده بود که بعد از کشف آن متوجه شدم رامین با آن از سفر شمالش فیلم برداری کرده است. با پایان گفته های شاکیان و متهم، ختم جلسه اعلام شد. قضات وارد شور شدند و رامین را به قطع ید محکوم کردند؛ مهران نیز در روزهای آینده پای میز محاکمه خواهد رفت. ...
قصاص، مجازات نوجوانی که پدرش را کشت
گام بعدی تحقیقات خود، خانواده مقتول را پیدا کردند و آنها را مورد بازجویی قرار دادند. پسر نوجوان مقتول که آرش نام داشت، در بازجویی ها به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: چند سال قبل پدرم با مریم ازدواج کرد. من و مریم فاصله سنی کمی داشتیم و چون من مادر نداشتم و تنها بودم با هم رابطه خوبی برقرار کردیم. مریم از پدرم بچه دار شد و دیگر به طور کامل در زندگی پدرم جای گرفت اما به شیشه اعتیاد داشت و به ...
جنایت مسلحانه به خاطرعکس یک دختر
کاظم میرزایی گفت: من از مدتی قبل با دختر این خانواده ارتباط پیامکی داشتم و می خواستم با او ازدواج کنم ولی او ناگهان به بهانه ای از من جدا شد. من که از این موضوع ناراحت بودم ، وقتی فهمیدم او قرار است با جوان دیگری ازدواج کند، دچار وسوسه شدم و عکسی را که از او داشتم برای خواستگار او فرستادم و چنین وانمود کردم که آن دختر با من ارتباط داشته و به درد تو نمی خورد!! او هم همان عکس را برای ...
ارتباط صمیمی مسعود با زن بابا او را پای چوبه دار برد + عکس
به گزارش رکنا، مسعود پنجم مرداد 92 وقتی که 17 سال داشت پدر 40 ساله اش به نام محمد را در خانه شان در سه راهی آدران کشت و جنازه را در خودرو پدرش جاساز کرد تا آن را در خیابانی خلوت رها کند. این پسر که از نیمه شب تا 11 ظهر در خیابان های شهر سرگردان بود ماشین حامل جنازه را که خراب شده بود برای تعمیر به نمایندگی خودرو برد و همان جا پشت فرمانش خوابش برد. همین خواب کوتاه کافی بود تا کارگران نمایندگی ...
شلیک اشتباهی پسر، مادر را به کشتن داد
... وی در اعترافات خود به کارآگاهان گفت: من و برادرم مدام سر موضوعات مختلف باهم درگیر می شدیم. روز حادثه با برادرم درگیر شدم و او خانه را ترک کرد. از این موضوع عصبانی بودم اسلحه را برداشته و در حال تمیز کردن آن بودم .وی ادامه داد: مادرم نیز آنجا بود و با من صحبت می کرد، نمیدانم که چرا یک لحظه گلوله ای شلیک و به پای او اصابت کرد.با توجه به اعتراف صریح متهم ، او با قرار بازداشت از سوی مقام قضایی در اختیار اداره پلیس آگاهی قرار گرفت. ...
سرقت های میلیاردی از چهره های سرشناس
سال گذشته از سوی پلیس بازداشت شد، اما طی یک اقدام عجیب موفق شد از دست پلیس فرار کند. سرقت های سریالی و دستگیری 5 متهم چندی قبل مردی با حضور در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای ناحیه 34 تهران از سرقت شبانه منزلش خبر داد. او به بازپرس رستمی گفت: چند روزی با خانواده به مسافرت رفته بودیم، وقتی به خانه رسیدیم متوجه شدم که درِ ورودی خانه باز است. با عجله به داخل خانه رفتم، اما هیچ چیزی سر جایش ...
یک سالگی ابهام
پنجره اتومبیل به من نشان داد. نگاه کردم. چیزی ندیدم. پرسیدم؛ توضیحی نداشت. شانه هایش را بالا انداخت و دوباره همان منظره را نشانم داد. دولا شدم و درخت غمگین را دیدم که بر فراز صخره ای سبز شده بود.. همین! سال ها بعد، همین چندسال پیش، یک هایکو خواندم که می گفت: این سرو تنها بر فراز تپه به که فخر می فروشد؟ قطعا باید منظوری مثل این یا حول وحوش این می بود که بیانش برای مادربزرگ بی سواد من دشوار بوده است ...
پایان شوم آخرین قرار دختر و پسر کرجی در پارک چیتگر
... همچنان که بررسی ها برای رازگشایی از مرگ دخترنوجوان ادامه داشت، مردی چند ساعت بعد به پلیس کرج مراجعه کرد و خبر از ناپدید شدن دختر 16ساله اش داد. وی گفت: دخترم روز گذشته از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت. حتی موبایلش را هم پاسخ نمی دهد و من احتمال می دهم که بلایی سرش آمده باشد. وی گفت: وقتی از دخترم خبری نشد به سراغ دوستانش رفتم و پس از پرس وجو از آنها متوجه شدم به تازگی با پسری به ...
آزار هولناک نوید کوچولو توسط ناپدری اش در حمام(عکس 14+)
برادر کوچکم دچار سوختگی های شدیدی شده است با شنیدن این سخنان بلافاصله به مرکز درمانی رفتم و با دیدن زخم های دلخراش روی اندام مختلف برادرم شوکه شدم. آن روز به پلیس Police مراجعه کردم و پس از آن که وکیلی برای احقاق حق کودک 6 ساله گرفتم پرونده ای تشکیل شد و در شعبه 213 دادسرای مشهد مورد رسیدگی قرار گرفت. هم اکنون نیز مادر و ناپدری نوید با صدور قرار قانونی تا زمان رسیدگی به پرونده آزاد هستند و به یکی ...
سید کمال میرطیبی، استاد معرق، مشبک، منبت- درجه یک هنری
اراک متولد شدم. بعد از گذراندن دوران طفولیت، تحصیلات ابتدایی را در دبستان وصال روستای شهوه آغاز کردم. در همان دوران، کمک پدرم کشاورزی هم می کردم اما از آنجا که به کشاورزی علاقه ای نداشتم یک سال پس از پایان تحصیلاتم که ششم ابتدایی بود همراه یکی از دوستانم با نام محمد حسین خرمی به تهران آمدم. که مشوق اصلی من در این رشته بودند، وقتی به تهران آمدم حدود 14 سال داشتم پس از ورود به تهران نزد ابوطالب که ...
خاک صحنه ای که عمو قناد خورد!
را از کجا آغاز کرد؟ او درباره شروع فعالیتش در تلویزیون اظهار کرد: سال 56 به خدمت سربازی رفتم و سال 57 برای دانشگاه امتحان دادم و رشته بازیگری کارگردانی در دانشگاه دراماتیک قبول شدم. دو سال بعد جنگ شد و بعد هم انقلاب فرهنگی موجب تعطیلی دانشگاه ها شد. زمان جنگ یک عده پشت جبهه خدمت می کردند و ما هم سعی کردیم از طریق تولید برنامه به بچه ها روحیه بدهیم که از جنگ نترسند به همین دلیل همراه با ...
حال و هوای داوطلبان در دو روز مانده به کنکور
سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com: روزشمار کنکور سراسری، آزمونی که بزرگ ترین ماراتن زندگی هر فردی محسوب می شود به روزهای پایانی می رسد و داوطلبان این روزها حال و هوای خاصی را تجربه می کنند. شاید احوال این روزهای آنها که ممکن است برایشان دشوار و طاقت فرسا نیز باشد، پس از سال ها به بهترین خاطراتشان تبدیل شود؛ اما تجربه های این روزهای زندگی بعد از موفقیت در کنکور به خاطره ای شیرین ...
پایان آشنایی مجازی؛ تجاوز یا حق السکوت؟
دادسرای امور جنایی تهران گفت: مدتی قبل درفضای مجازی با مردی آشنا شدم اما وقتی پی بردم زن و بچه دارد ارتباطم را قطع کردم. ولی او بر ارتباط مان تأکید داشت. به همین خاطر به عنوان دو دوست در کنار هم بودیم. چند روز قبل سوار بر خودرو پژوی خودم به رباط کریم رفته بودم که طلا بخرم. در راه برگشت، پشت چراغ قرمز بودم که ناگهان حجت سوار ماشینم شد. بعد هم چاقویی را زیرگلویم گذاشت و از من خواست به طرف ...
با شعبان، طعم زندگی عاشقانه را چشیدم
بله را گفتم آن سال ها تازه سپاه پاسداران تأسیس شده و حاج شعبان در پایگاه سپاه کرج مشغول کار بود. همان روزهای اول زندگی مان چندماهی به جبهه می رفت و می آمد. آنقدر پسر بزرگم او را ندیده بود که یکبار که بعد از چندماه از جبهه برگشت پدرش را نمی شناخت و به او عمو می گفت. سال 64 با بچه ها به شهر اهواز رفتیم تا کمی نزدیک حاجی بمانم و زودتر بتوانم او را ببینم. حدود یک سال و نیم آنجا بودم. جبهه اش ...
صداهایی که در دیکتاتوری رسانه ای خاموش شد
طنزپرداز و مدیر انتشارات قاف هم در واکنش به هجمه ها به شعرخوانی عید فطر و حمایت از دکتر محمدمهدی سیار نوشت: یک روز اردیبهشتی است در نمایشگاه کتاب امسال. با دیدنش یاد یک روز اردیبهشتی دیگر افتادم: ده دوازده سال پیش. رفقای شاعر، بنا داشتند بروند خانه قیصر و ببینندش و تولدش را تبریک بگویند. ما در خانه تلفن نداشتیم. تالیا و ایرانسل هم هنوز نیامده بود تا فقرا هم موبایل دار شوند. مهدی سیار از ...
قتل زوج جوان توسط شاگرد
گرفت و حرف های رکیکی درباره همسرم زد وگفت اگر جای تو بودم این زن را طلاق می دادم. آن روز تمام شد در حالی که به خاطر صحبت های مقتول اعصابم به هم ریخته بود. متهم به قتل زوج طبسی افزود: ساعت 15 روز بعد آماده شدم تا سر کار بروم، چون به علت گرمای شدید هوا در طبس کار من بعدازظهر شروع می شد. وقتی به محل ساختمان رسیدم مقتول پایین چاه بود که همان ابتدا به خاطر حرف هایی که به همسرم نسبت داده بود درگیری ...
معروف ترین آبدارچی ایران: نمی دانم چرا مشهور شدم
فعلا در آن مشغول به کار است، چنین می گوید: دوستی من را به این شرکت معرفی کرد. روز اول که وارد شرکت شدم از فضای آن خوشم آمد و در اصطلاح من را گرفت. یکی دو ماه برای رؤسایم کار کردم و هر دو طرف از هم خوشمان آمد. دقیقا چهاردهم خرداد سال 1387 به شرکت مراجعه کردم و تا امروز 9 سال سابقه کار در این شرکت دارم.این آبدارچی معروف می افزاید:اکثر کودکان دوست دارند خلبان، دکتر یا مهندس شوند. ولی من از بچگی به ...
هنوز صدای زیارت عاشورایش را می شنوم
.... یک روز دور هم در خانه نشسته بودیم که تلفنش زنگ زد. صحبت هایی بین جواد و کسی که پشت خط بود رد و بدل شد، بعد که صحبت جواد تمام شد دیدیم جواد از خوشحالی سر از پا نمی شناسد وقتی دلیل خوشحالی اش را پرسیدیم گفت : کارم درست شده می خواهم به عراق بروم برای دفاع از حرم امام حسین(ع) . خبر آنقدر ناگهانی بود که همه شوکه شدیم. اول راضی به رفتنش نبودیم. خواهرها و برادرش وقتی شنیدند که جواد قرار ...
2 روایت عجیب از عاقبت شوم یک دوستی اینترنتی
دختر 30ساله ای به اداره پلیس رفت و به مأموران گفت: مردی به نام مجید مرا ربوده و با تهدید به قتل، نقشه شیطانی اش را اجرا کرد. وی ادامه داد: حدود 3 ماه قبل یکی از دوستانم مرا عضو گروهی در بی تاک کرد. در آنجا مردی حدودا 45ساله به نام مجید عضو گروه بود که گاهی پیام و متن های عرفانی به اشتراک می گذاشت. مدتی بعد او برایم پیامی فرستاد و گفت عکس پروفایل مرا دیده و از من خوشش آمده است. ...
2 داستان در یک پرونده جنایی
در نقشه اش موفق بود اما وقتی در مورد او از یکی از دوستانم پرسیدم، متوجه شدم او همسر و فرزند دارد و به همین خاطر دیگر به حرف هایش توجهی نداشتم و حتی وقتی به صورت شخصی پیام می داد تا جایی که می توانستم سکوت می کردم و گاهی اوقات جواب کوتاهی می دادم. منصور متوجه بی تفاوتی من شده بود و کمتر ابراز علاقه می کرد تا جایی که فکر می کردم، دیگر بی خیال من شده و کاری به من ندارد. همه چیز خوب پیش می رفت و دیگر ...
ماجرای خاص یک اسید پاشی
که این بار ادعای عجیبی را مطرح کرد و به افسر تحقیق گفت: جوانی که مصدوم شده از دوستانم بود، مدتی پیش متوجه شدم او به دوستی مان خیانت کرده و خواهرم را مورد آزار و اذیت قرار داده است. به همین خاطر من به قصد انتقامگیری، اسید خریدم و با پاشیدن آن بر سر و صورتش، دوستم را مصدوم کردم تا با این کار از وی انتقام سختی بگیرم. این در حالی است که تحقیقات نشان داد جوان مصدوم آدرسی از خانه متهم نداشته ...
قتل زوج جوان به خاطر عصبانیت
... متهم به قتل زوج طبسی در ادامه اعترافاتش گفت که ساعت 15 روز بعد آماده شدم تا سر کار بروم، چون به علت گرمای شدید هوا در طبس کار من بعدازظهر شروع می شد. وقتی به محل ساختمان رسیدم، مقتول پایین چاه بود که همان ابتدا به خاطر حرف هایی که درباره همسرم گفته بود، درگیری لفظی بین ما شروع شد و من هم از بالا چند بلوک سیمانی به داخل چاه انداختم و بعد از آن پاکت سیمان و گچ و مقداری خاک داخل چاه ریختم و او ...
از دانشکده ای که لنگ زمین است تا کاهش 86 درصدی سرقت مسلحانه و تنها استانی که فاقد خانه جوان است
فاقد خانه جوان در کشور است، بر توجه و همکاری اداره کل راه و شهرسازی جهت واگذاری زمین برای احداث خانه جوان تاکید کرد. وی، گفت: راه و شهرسازی باید قطعه زمینی حداقل با متراژ 500 متر مربع معین و برای ساخت خانه جوان در اختیار ما قرار دهد تا بتوانیم با احداث چنین مرکزی گامی هر چند ناچیز در راستای خدمت به جوانان برداریم. این مسوول با عنوان اینکه خانه جوان از موارد ضروری و مورد نیاز ...
قتل همسر به خاطر دهن لقی !
. همین موضوع باعث شد اختلاف ما دوباره بالا بگیرد و پس از پنج ماه زندگی مشترک تصمیم به طلاق بگیریم؛ به همین خاطر هم هرکدام در خانه ای جداگانه زندگی می کردیم تا به صورت رسمی از یکدیگر جدا شویم. روز حادثه به خانه همسرم رفتم تا درباره طلاق با یکدیگر صحبت کنیم. شب را آنجا ماندم. زمانی که از خواب بیدار شدم، یاد حرف های همسرم و کارهایی که انجام می داد، افتادم. خیلی عصبانی بودم. با یکدیگر درگیر شدیم. من هم ...
عشق نباشد چرخ این 40 تُُُُُن نمی چرخد
اجازه نمی داد بی تفاوت باشم. یک روز وقتی با ماشین سواری ام به خانه بازمی گشتم در بین راه پیرمردی را سوار کردم و از مشکلات زندگی و تعطیلی کارخانه هایی که در آنجا کار می کردم گفتم. این مرد وقتی متوجه شد که گواهینامه پایه یک رانندگی خودروهای سنگین را دارم به من پیشنهاد کار روی لودر را داد و یک سال و 3 ماه در معدن دلیجان روی لودر مشغول به کار شدم. روزهای بسیار سختی بود و من دختر بزرگم را که دو سال بیشتر ...
رؤیای عطیه
اصرارهای پدرم باعث شد که من از دامن او جدا شوم. هر دوی آنها مدتی بعد ازدواج کردند و من، به مادربزرگم سپرده شدم. تا 15سالگی که پیرزن زنده بود تقریبا چیزی از سختی های زندگی نمی فهمیدم. خوش بودم برای خودم. وقتی مادربزرگ به رحمت خدا رفت دنیای من شب شد. به معنای واقعی آواره و بی کس و کار شدم. یادم هست تا 3-2ماه حالم افتضاح بود. امتحاناتم را بد دادم و تجدید شدم. رفت وآمد خواستگارها هر روز بیشتر می شد ...
نیروهای ضد انقلاب شهیدی را با موی سرش به درخت بسته بودند
منتقل کردیم. بعد از اینکه پیکر مطهر شهدا را به محل ستاد سپاه دیواندره منتقل کردیم، تصمیم گرفتم به منزل پدر همسرم بروم تا کمی استراحت کنم، چند روزی می شد که چشم روی چشم نگذاشته بودم و از شدت خستگی و کم خوابی سر درد شدیدی داشتم. وقتی به منزل پدر همسرم رسیدم، قبل از اینکه لباس هایم را عوض کنم، از شدت خستگی خوابم برد. وقتی بیدار شدم و هیکل خودم را در آینه دیدم تعجب کردم؛ سر و صورتم ...
بحران آب در میزگرد شفقنا: بی برنامه گی ایران را می خشکاند/ دچار بحران طبیعی کم آبی نیستیم/ محیط زیست جای ...
سطح ایستایی آب های زیرزمینی دشت های ما کم کم افت کرد. مثلاً بعد از جنگ تحمیلی در دشت انار بر روی پسته کاری برنامه ریزی شد و در زمان دولت آقای هاشمی رفسنجانی مورد سرمایه گذاری قرار گرفت و آنجا قطب تولید پسته کشور شد. اگر شما به آمارها مراجعه کنید می بینید که اواسط دهه 70، سال 75 تا سال 79 سطح آب های زیرزمینی دشت انار بین 20 الی 30 متر بود. یعنی شما می توانستید با حفر یک چاهی به عمق سی متر به آب های ...