دستگیری خواننده رپ به اتهام تجاوز و اغفال - عصر بانک
سایر منابع:
سایر خبرها
مسعود رجوی زنده است !/قاضی پور سند رو کرد،بقایی اولتیماتوم داد/درخواست باهنر از ناطق نوری/ پاسخ محسن ...
300 میلیارد تومان به موسسه خانه ایرانیان را منتشر نمائید که نتوانستید مدرکی جور کنید! اما بنظر می رسد خیلی تحت فشار روحی هستید و به همین خاطر حاضرم برای رضای خدا فرصت دیگری به شما بدهم و تا فردا ساعت 12 ظهر بوقت تهران مهلت جنابعالی را تمدید نمایم . بدیهی است بعد از گذشت این مدت زمان مهلت دیگری در کار نخواهد بود. کانال شخصی حمید بقایی محصوران هر کس را که بخواهند می توانند ...
مصادره خانه موزیسین 75 ساله ترکمن
خواندم اما ساز را نمی توانستم کوک کنم؛ آقای دینو گرکزی من را نزد استاد نظرلی محجوبی برد. آقای محجوبی یکی از چهار خواننده بزرگ دنیای ترکمن ها محسوب می شود. من حدود هفت سال با ایشان تمرین کردم و بعد از آن بود که به من اجازه اجرا داد. روز اولی که برای اجرا به روستا رفتم به عنوان دستمزد به من یک بره سفید و مقداری پارچه و چند قران پول دادند. وقتی به خانه آمدم مادرم گفت به خاطر اینکه بالاخره اجرا کردن ...
درخواست قصاص برای قطع انگشتان دست
به نام سروش را بازداشت کردند. متهم با قبول جرمش روانه زندان شد و با درخواست قصاص از سوی شاکی، پرونده کامل و به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز متهم از زندان به دادگاه اعزام و در همان شعبه به ریاست قاضی زالی محاکمه شد. ابتدای جلسه شاکی در جایگاه قرار گرفت و در مورد درخواست قصاص گفت: روز حادثه بعد از آنکه سروش به دستم ضربه زد، پدرش را دیدم. خواهش کردم تا به ...
چند روایت از مصیبت دیدگان خطای پزشکی
پدر بیرون بیاید. الهه لحنش پر از درد است. یک جوری که توصیفش سخت است: پزشکان اصلا قائل به توضیح دادن نیستند اما همراه بیمار هم حق دارد درباره بیماری عزیزش بداند. زمانی همسرم را بستری کردیم که چهار روز تعطیلی رسمی در کشور داشتیم. حتی قبل از جراحی از پزشک پرسیدم عمل شوهرم چه تبعاتی دارد تا بهتر تصمیم بگیرم اما هیچ پاسخی نداد. انگار فقط می خواهند همراه را از سر باز کنند. اینجور وقت ها دائم ...
ردپای عروس در پرونده اسیدپاشی به مادرشوهر
سلامت نیوز : تحقیقات در پرونده اسیدپاشی مرموز به زن 73 ساله به دستگیری عروس وی و مردی غریبه منجر شد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری آنلاین، شامگاه 24مردادماه امسال پیرزنی پس از خروج از مطب پزشک به سمت خانه اش در غرب تهران در حرکت بود که در یک کوچه خلوت هدف حمله 2فرد ناشناس قرار گرفت. یکی از آنها پشت سطل زباله پنهان شده بود و دیگری روی موتور بود . هردو کلاه کاسکت به سر داشتند و ...
برای اینکه اعدام شوم به زنان تجاوز کردم!
موضوع آدم ربایی همراه با آزار و اذیت به دستور بازپرس سهرابی از شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران، پرونده در اختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. زن جوان پس از حضور در آگاهی گفت: ساعت 6 بعدازظهر در خیابان دماوند - مقابل یک تالارمنتظرتاکسی بودم تا به خانه بروم. همان موقع خودرو پراید سفید رنگی ترمز کرد که سوار شدم و روی صندلی جلو نشستم. راننده مردی جوان بود که پس از طی مسیر ...
سهل انگاری هایی به قیمت جان کارگران پالایشگاهی
تهران به بیمارستان شما انتقال یافته اند؟ {صدای آهنگ انتظار در گوشم پیچید. مشخص بود که برای جواب دادن به سوالم، اپراتور مرا به مسوول بالادستی وصل کرده است.} صدای جدیدی گفت: بفرمایید. سوالم را تکرار کردم اما جوابی که شنیدم این بود که چنین اطلاعاتی را نمی توانیم در اختیار شما قرار دهیم . اصرار کردم که خبرنگار هستم. مودبانه پاسخ گفت: که قصد جسارت ندارم ولی پاسخ همان است. تلفن را قطع کرد. مشخص ...
وقتی چلوکباب با دوغ اوج شکنجه ساواک بود
درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید. " در عملیات 26 اردیبهشت 1355 علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید: "گزارش واقعه را با ذکر این که حمید اشرف، توانسته است از هر دو محاصره فرار کند، برای شاه فرستادم. چند روز بعد، از دفتر ویژه ی اطلاعات خبر ...
ترانه برایم افتخار نیست افتخارم غزل است
مادرم بی تاثیر نبود و از طرفی هم خنده بچه ها. آن خنده و گریه باعث شد شاعر شوم. شما از نیشابور شروع کردید شعر گفتن، بعدا آمدید تهران و الان ساکن تهران هستید. آیا سکونت در مرکز و پایتخت، یک معیاری می شود برای پیشرفت ادبی و شعر؟ ببینید! این نکته را که نمی شود کتمان کرد چون از هر زاویه که نگاه کنی امکاناتی که در تهران هست در دیگر جاهای کشور نیست اما چیزی که نمی شود از آن گذشت خلوتی است که ...
از آق قلا تا سوته همراه با سختی های تبلیغی یک طلبه (بخش سوم)
راه علی . پلیس هم بالاخره با پرس و جو از علی می فهمد که می خواسته به کانونی در همان نزدیکی ها برود و به همین دلیل او را نگه می دارند و منتظر می شوند تا کسی بیاید دنبال بچه. خانم هم در راه شانسی به پلیس سر می زند و علی را پیدا می کند. خانم در این ماجرا خیلی اذیت و بعد از آن چند روز در خانه مریض شد. * رطوبت خانه های آق قلا و مریضی آسم من نگفته بودم؛ خانم مدتی بود که سرفه می ...
سالروز شهادت حسین فهمیده،رهبر 13 ساله و ققنوس کوچک+مداحی
روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ 50 تومان را به دوستش می دهد واز او می خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می گوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و یکی ، دو روز بعد خبر را چنین می دهد که : من رفتم جبهه نگران من نباشید. در تهران یکی از ...
مسئولان، خانواده های شهدای مدافع حرم را تنها نگذارند / به خاطر مادرم، از سفر به سوریه جا ماندم
دو روز را خانه بود. به خواهرم سر زد و بعد رفت. قبل از اعزام به عملیات به پسر عمویم زنگ زده بود و گفته بود من به عملیات می روم، شاید شهید شوم و دیگر برنگردم ، به مادرم بگو مرا حلال کند. یکی از دوستانش که بچه محل ما بود وقتی برادرم شهید شده بود به تهران آمد. بچه محلمان می گفت حیدر که در قسمت بهداری کار می کرد روز عملیات داشت زخمی های ایرانی را عقب می برد که عراقی ها پاتک می زنند و همه هجوم می برند ...
تماس های شیطانی دوست عروس خانم با تازه داماد
از او خواستگاری کرد. او جوانی خوش تیپ، مودب و از خانواده ای مرفه بود. از همه مهم تر این که علاقه عجیبی به تهمینه داشت و عاشق و دلباخته او شده بود. وقتی تهمینه با سروش ازدواج کرد غوغایی در خانواده ما به پا شد. مادرم مرا مورد سرزنش قرار می داد که عرضه هیچ کاری را ندارم. تهمینه حتی بعد از ازدواج هم زبانزد فامیل بود چرا که زندگی موفقی داشت و همه از علاقه او به همسرش سخن می گفتند. در همین روزها ...
فردوسی شناس مشهور تاجیک درگذشت
...، نشانیِ خانه و تلفن منزلشان را با خط فارسی به من داده بود تا اگر به تاجیکستان رفتم، استاد را بی خبر نگذارم. در همان نخستین روز استقرارم در رایزنی، تلفنی با استاد صحبت کردم. دوستان مشترکمان پیش از انتخاب من به این وظیفه، گویا استاد را خبردار کرده بودند. بی درنگ قرار دیدار در محل ساختمان رایزنی را گذاشتیم. استاد به رغم کسالت این روزهای زندگی به دیدارم آمد و چقدر این بنده را نواخت. با هزار مهر و ...
خلق رحیمِ ارباب مردم
.... او با خلق رحیم خود به واقع ارباب بود، اربابی که با رفتارش به تربیت مردم همت می گماشت. با مادرتان همراهی کنید یک روزی آقایی آمد خدمت آقای ارباب و گفت می خواهم از آن منزلی که فعلا ساکن هستم بروم بیرون اما مادرم اجازه نمی دهد و علتش آن است که در آن خانه برادرانم و همسرانشان ساکن هستند و چه بسا ممکن است چشمم به نامحرم بیفتد. ایشان فرمودند چشمتان به نامحرم نیفتد، من چهل سال این وضع ...
در ماجرای تسخیر سفارت، رهبر دانشجویان نبودم!
صلاح می دانست، به خاطر مخالفت رهبرش، کنار می گذارد. حمایت امام خمینی *وقتی وارد سفارت شدم، اولین کاری که کردم تلفن زدم به دفتر امام در قم؛ خواهش کردم که احمد آقا گوشی را بگیرند. پس از آنکه ارتباط برقرار شد، گفتم من الآن داخل سفارت آمریکا هستم، همراه دانشجویانی هستم که وارد اینجا شده اند (و هدف دانشجویان را هم توضیح دادم)، شما به اطلاع امام برسانید؛ اگر این کار را نادرست میدانند ...
فرزاد حسنی و پرده برداری از آمادگی برای ازدواج مجدد
زندگی شخصی خودش صحبت کرده هست. او در بخشی از این گفت و گو می گوید; “زمانی که هنوز سواد نداشتم, مادرم برایم کتاب می خواند. مادرم مانند همه ی ی مامانها خیلی تاکید داشت بچه ها خواب بعداز ظهر داشته باشند و کتاب قصه میخواند تا بخوابیم. ادم هست “تام انگشتی” جزو نخستین کتاب هایی بود که برایمان خواند. گرچه اکثر وقت ها “کیهان بچه ها” میخواند که سه شنبه ها آن را می خریدیم. دیدنی این که من و برادرم ...
روایتی تلخ از زندگی دختر فراری که 4 بار خودکشی کرد
، گفتم با محسن می روم اما با پدر نه، این طور شد که از خانه پدری فرار کردم و حدود 5 روز را در خانه محسن بودم. خودکشی کردم و آسیب اش را امروز دیدم این دختر جوان همچنین در بخش دیگری از این گفت وگو با اشاره به آسیب های خودکشی،تأکید کرد: سه بار را در خانه پدری خودکشی کردم، هر بار دو برگه 20 تایی از قرص های مختلف مصرف می کردم، در آن زمان نگذاشتند که پدرم متوجه این موضوع شود، امروز هم ...
همه خاطراتم از خورشید ...
برای خبر دادن مادرم ، به طرف منزل دویدم ، دقایقی بعد دایی عزیز ..که آقا دایی صدایش می کردیم وارد منزل ما شد ، چهره ای متبسّم ، مهربان و زیبا داشت ، می دیدم که مادرم بسیار خوشحال و پرنشاط با برادرش حال و احوال و صحبت می کند... وقت خروج آقا دایی را ،کمی به خاطر دارم، در کنار باغچه کوچک خانه ما اندکی ایستاد ، از ورقه کاغذی که به درخت آویزان بود از مادرم سوالاتی پرسید ، چیزی گفت که در ذهن ...
سرنوشت شوم رییس کمپ اعتیاد زنان
به خاطر شوهرم دستگیر شدم. من مواد فروشی نمی کردم اما شوهرم این کاره بود و مدام مواد را گردن من می انداخت. وقتی دستگیر شدم، مادرم که فکر می کرد اعدام می شوم سکته کرد و مرد. این بار پنج سال در زندان بودم. کلی طول کشید تا برایم سند جور کنند و بعد از آزادی متوجه شدم یک هفته از چهلم مادرم گذشته است. آن روز، یکی از بدترین روزهای زندگی ام بود. از بچه هایت نگفتی؟ زینب، دختر بزرگم ...
روز فوت آیت الله لاهوتی و گریه هاشمی
در روز 7 آبان 1360 خبر درگذشت آیت الله حسن لاهوتی اشکوری نماینده رشت در مجلس اول شورای اسلامی اعلام شد. اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس وقت مجلس شورای اسلامی این خبر را در جلسه علنی همان روز مجلس اعلام کرد. خبری که او را به گریه انداخت. هاشمی خود در خاطرات روز 7 آبان 60 می نویسد: ساعت 8 صبح جلسه علنی تشکیل شد. من خبر فوت ایشان را دادم و ضمن اعلام خبر گریه کردم؛ نتوانستم خودم را کنترل کنم. از این حالت عده ای انتقاد داشتند و عده ای تعریف کردند. ...
دلنوشته فرزند یک روحانی برای حجت الاسلام بحری
دل هم بعد از صحبت های من تکان بخورد بس است؛ ما باید به مصداق حدیث نبوی(س) "طبیب دوار بطبه" باشیم. شماره تلفن خانه ما هم که در دسترس همه است و مردم برای مشورت و استخاره و سوال شرعی و... وقت و بی وقت زنگ می زنند و پدر با آرامش به حرف های مردم گوش می کند و راهنمایی شان می کند؛ یادش بخیر یکبار یکی از دوستان دبیرستانی من شماره منزل ما را گرفته بود تا برای سوالات امتحان با من هماهنگ کند و ...
مجری مشهور ایرانی به ازدواج مجدد فکر می کند!
شنبه ها آن را می خریدیم. جالب اینکه من و برادرم فرهاد فقط یک سال و هشت ماه با هم اختلاف سنی داریم ، هر کدام یک کیهان بچه ها برای خودمان می خریدیم. در واقع، اولین ارتباط ما با مکتوبات به وسیله مادرم برقرار شد. بعد ها که خودم شروع به خرید کتاب و مطالعه کردم، کتابهای انتشارات امیرکبیر را می گرفتم.. آن موقع هنوز فروشگاه های "کوروش" بود که اسمشان شده بود "قدس"، من از آنجا کتاب می خریدم. فرزاد ...
آواره های خیابان چهارم
بیرون رفته بودم. می خواستم برای خانواده ام صبحانه بخرم. همسرم از خواب بیدار شده بود. داشت مهرشاد را که 9ساله است، آماده می کرد تا با هم به مدرسه بروند. چند دقیقه بعد از رفتنم با من تماس گرفتند. همسایه ها بودند. گفتند بیا که خانه ات خراب شد. خیلی شوکه شدم و به سرعت خودم را به خانه رساندم. وقتی به خانه رسیدید با چه صحنه ای مواجه شدید؟ از خانه و زندگی ام فقط خاک باقی مانده بود ...
قتل مسئول کمپ ترک اعتیاد توسط یک معتاد/ شرمنده مادر و دختر خردسالش هستم +عکس
دست گرفتم. وقتی امیر وارد خانه شد تا مرا به کمپ ببرد ترقه را مقابل پایش انداختم و ضربه ای به سینه اش زدم. وی درحالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من حال طبیعی نداشتم که دست به چنین کاری زدم. حالا شرمنده مادر و دختر خردسال امیر هستم. من او را نمی شناختم و خصومتی با او نداشتم فقط نمی خواستم بار دیگر به کمپ برگردم. سپس مادر قربانی اعلام کرد به خاطر نوه ام حاضرم با دریافت دیه از خونخواهی گذشت کنم. در این بین متهم که اشک می ریخت از قضات دادگاه مهلت گرفت تا طی چند روز آینده رضایت اولیای دم را جلب کند. رکنا 115 ...
سلبریتی هایی که بازداشت شده اند +تصاویر
فاصله ی 15 مایلی از منطقه آرلینگتون با یک تراکتور برخورد می کند. سولز با پای پیاده صحنه تصادف را ترک می کند و راننده تراکتور بر اثر جراحات وارده در نتیجه ی تصادف در بیمارستان بستری شده و چند روز بعد می میرد. تراویس اسکات در 13 می، تراویس می که یک خواننده مشهور موسیقی رپ است، به جرم آشوب در یک کنسرت زنده در راجرز آرکانزاس دستگیر شد. این کنسرت در حالی که پلیس تراویس 25 ساله را ...
عباس دست زد روی شانه ام و گفت باید مرد باشی
.... گفتند: مدارکتان را آماده کنید، عکس و فتوکپی شناسنامه خودتان و همسرتان. فردا یکی را می فرستیم، بگیرد. گفتم: برای چه؟ گفتند: بعدا می فهمید. هرچه کردم نگفتند. عباس آن موقع چابهار بود. گفتم: تا او خبر نداشته باشد، نمی توانم. خانه که آمدم عباس تلفن زد و جریان را گفتم. چند روز بعد وقتی برگشت، گفت: مدارک را دادی؟ گفتم: بله، خودت گفتی. خندید. گفتم: خبر داری قضیه چیست؟ گفت: بماند. اصرار کردم ...