شریفی نیا از لباس پوشیدن مهران مدیری ایراد گرفت/ پاسخ جالب آقای بازیگر به بازجوی ساواک + فیلم - صراط نیوز
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای جالب دستگیری و زندان رفتن محمدرضا شریفی نیا
، 8 صفحه را از کتاب هایی که خوانده بودم، پر کردم که دو صفحه اول آن مربوط به نویسندگان روسی بود. چند ساعت بعد، رئیس زندان مرا خواست و گفت تو چه کاره ای؟ گفتم من یک دانشجو هستم. گفت چگونه جسارت کردی نام تمام کتاب هایی را که خوانده ای، بنویسی؟ گفتم چون من معلم بچه شما هستم، ترسیدم فقط آن سه کتاب را بنویسم و شما از من عصبانی شوید که چطور معلمی هستم که همین سه کتاب را خوانده ام. البته بیشتر از این کتاب خوانده ام اما متاسفانه دیگر امکان نوشتن وجود نداشت. در مقابل، رئیس زندان کمی فکر کرد، من را نگاه کرد و گفت احسنت. ...
ژاله صامتی | توصیه جنجالی به دخترش برای ندیدن صحنه های 18+ در آنتن زنده + فیلم
فقط یک بچه کافی است و تک فرزندی خوب است. همیشه هم دوست داشتم دختر داشته باشم. اتفاقا وقتی یاس را باردار بودم سونوگرافی تا به آخر جنسیت بچه را نشان نداد و من همیشه با خودم می گفتم خدایا بچه ام سالم باشد اما دختر هم باشد. (می خندد) راستش من اصلا روحیه پسر داشتن ندارم و در دوران بارداری ام هم اول اسم یاس را انتخاب کردم. با اینکه دوست داشتم تنها یک فرزند داشته باشم اما بعد از گذشت چند سال یاس ...
بازیگر نقش جواد جوادی: سر نخبگانمان منت نگذاریم
بیفتد؟ دوستان فراخوانی را منتشر کرده بودند که من آن فراخوان را دیدم. خاطرم هست کنار مادرم نشسته بودم و فضای مجازی را رصد می کردم که عکس را به وی نشان دادم و گفتم این نوجوان شبیه من نیست؟ خودم فکر می کردم، چون دوست دارم این نقش را بازی کنم، آن نوجوان را شبیه خودم می بینم، اما وقتی مادرم این مساله را تأیید کرد و بعد که چند عکس از آلبوم را کنار هم گذاشتیم دیگر به یقین رسیدم شبیه هستیم؛ بنابراین ...
ماجرای آنفالو شدن پیام نیازمند توسط آقا معلم !
.... بعد دیدیم زمین تا آسمان پیشنهادات باشگاه پیکان با باشگاه سپاهان فرق دارد ولی با اینکه از شهرم برای اولین بار بود که می خواستم دور شوم و خیلی سختم بود، دیدم شرایط خوب است و از رفتار سپاهان خوشم آمد. بعد هم سریع زنگ زدم به آقا مجید که اجازه بگیرم. گفتم من صحبت کردم و شرایط خیلی خوب است. برگه را آماده کردند که امضا کنم؛ گفتم از شما اجازه بگیرم. گفت من جایی امیرقلعه نویی را دیده بودم و صحبت ...
روایت مرجانه گلچین از تیغ سانسور در تلویزیون/ به من می گویند اسم شهرزاد را نبر!
نقشم خانمی است که از اروپا آمده است. جذابیت تصویری بخشی از زیبایی کار است. تو را به خدا انقدر بازیگران را زشت و تصنعی نکنید. ما را در خیابان می بینند می گویند شما که این شکلی نیستید چرا شما را در تصویر آنقدر بد ترکیب می کنند. من هنوز به این فکر می کنم که در سریال پرگار چطور می شود خانمی که از اروپا برگشته 30 قسمت با یک لباس باشد. کاش می گفتند خودم چند دست لباس می بردم و آن وقت می نوشتند طراح لباس خود مرجانه گلچین. اکثر فیلم هایی هم که می بینید خوش آب و رنگ است، بچه ها خودشان لباس می برند. ...
روایت دوشکاچی از یک عکس قابل تأمل در جنگ
گذاشته بودم، ولی از آن ها خون جاری بود. لباس هایم خیس عرق شده بودند. بعد از سه چهار ساعت تیراندازی، به بچه ها گفتم: برام نوار بیارید بالا. اما بچه ها گفتند: دیگه فشنگ نداریم، تمام شد! با ناراحتی به جعبه هایی که پایین تر از سنگر بودند، اشاره کردم و گفتم: پس اون همه فشنگ چیه؟ گفتند: تمام شدند، چیزی نداریم! حرف آنها را باور نکردم. با خودم گفتم که شاید می خواهند سربه سرم بگذارند. سیم تلفن را ...
در ماجرای اعدام نواب صفوی، آقا رفتند پیش آقای بروجردی، ولی ایشان گفتند، دخالت نمی کنم / آیت الله کاشانی ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب : پنجشنبه دوازدهم خرداد 1390 روزنامه اطلاعات در ویژه نامه ای به مناسبت سالگرد ارتحال امام مصاحبه ای مفصل با خدیجه ثقفی نوری، همسر امام خمینی، منتشر کرد. این گفتگو را زهرا مصطفوی دختر کوچک ایشان گرفته بود. خدیجه ثقفی اول فروردین 1388 درگذشت، و این که زهرا مصطفوی چه تاریخی این مصاحبه را با مادرش انجام داده مشخص نیست، اما نکته مهم و جالب این است که ظاهرا این اولین و آخرین مصاحبه بلند با همسر امام خمینی بوده است. روزنامه اطلاعات در لید این مصاحبه نوشت: همسر امام خمینی تا هرگز حاضر به گفتگو با هیچ نشریه ای و رسانه ای نمی شدند، اما این گفتگو با زحمت فراوان سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی دختر بزرگوار ایشان انجام شده است. این البته در حالی بود که سال ها پیش از آن روز چهارشنبه چهارم بهمن 57، حمیده امیری، خبرنگار کیهان در پاریس برای نخستین بار با همسر اما ...
لحظات پر هیجانی که گروه مرگ در عصر جدید رقم زدند/ فیلم
دوران نوجوانی خودت را داری. عظیمی نژاد هم اظهار کرد: من این قطعه را نشنیده بودم، اما دیدم که همه سالن با تو شعر را می خوانند و ارتباط و حس خودت با مخاطب بسیار خوب بود. کمتر خواننده ای است که در عصر جدید در چشم من نگاه کند و بتواند بخواند! (خنده) دیشب همچنین، هیّاس اجرایی را در حوزه شیشه گری روی صحنه آورد. او با هنر خود توانست نظر مثبت داوران را دریافت کند. این شرکت کننده پای ...
از نسل حکیمان
اصلی درمانی و بستری بیماران همه در این ساختمان جدید انجام می شود. شما و پروفسور شمس از بانیان اصلی بیمارستان فارابی بودید. روزی چند ساعت در آنجا کار می کردید؟ اوایل روزی 4 ساعت کار می کردم؛ هفت صبح می آمدم و ساعت یازده می رفتم. بعد از قوانین جدیدی که برقرار شد بعضی ها به صورت نیمه وقت با حداقل هفت ساعت و کسانی که تمام وقت کار می کردند دیگر نمی توانستند مطب داشته باشند و باید تمام ...
نگاهی به بیوگرافی احمد مهرانفر به بهانه سالروز تولدش
گمشده ، دربارهٔ الی... ، کلبه و آتش بس و تئاترهایی همچون همه چیز دربارهٔ آقای ف ، فنز ، قهوه تلخ ، شکلک 17 دی کجا بودی؟ و... به ایفای نقش پرداخته است. او نویسندگی و کارگردانی نمایش ادیپ افغانی را نیز در کارنامه هنری خود ثبت کرده است. احمد مهرانفر در چند مجموعه تلویزیونی، از جمله مجموعه سریال های پایتخت 1 و 2 و 3 و 4 در نقش ارسطو حضور در تلویزیون را تجربه کرده است. گفت وگو با احمد مهرانفر ...
از ترابری جالب طلاب جهادی تا ماجرای پرستار شیمیایی
بود در ادامه صحبت های خود عنوان کرد چون جانباز بودم رئیس بیمارستان هم اجازه داد به خانه بروم و از زمانی که کرونا شروع شد به خاطر سلامتی خودم به خانه رفتم و به بیمارستان نیامدم. ولی هر روز از تلویزیون اخبار را نگاه می کردم، وقتی در اخبار دیدم یک عده طلبه های جهادی وارد بیمارستان شدند و به بیماران و کادر درمان کمک می کنند دیگر دلم تاب نیاورد بلند شدم، به همسرم گفتم مگر نمی بینی این بچه ها اصلا وظیفه ...
زندگی و زمانه سید آزادگان/ کسی که راهش را خوب شناخت و درست حرکت کرد
: واقعاً دایماً خدا را شکر میکنیم. دیروز وقتی این خبر بسیار بسیار خوشحال کننده را دادند که شما آمده اید، واقعاً برای من یک مژده بود. خیلی وقت است که شما را ندیده ایم؛ حدوداً ده سال میشود. از آن سال ها تاکنون، محاسنتان سفید شده است. ما همیشه شما را دوست داشته ایم و خاطرات با شما را فراموش نمیکنیم؛ چه قبل از انقلاب در مشهد، و چه بعد در تهران و سپس در همین اهواز در آن تشکیلاتی که مرحوم شهید چمران به وجود ...
نگاهی به سیره ابوترابی/ سید همواره به فکر مشکلات جوانان بود
ماشین را نگه می داشت و نماز می خواند و غذای نذری می گرفت. انگار چیزی یا خبری بود. ماه محرم هم که بود و آن سفر مشهد با همه سفرهایی که تا آن روز رفته بودیم واقعا تفاوت داشت. ما دو شب آن جا ماندیم. آسید علی اکبر حال و هوای خاصی داشت. بعدها فهمیدم این سفر، سفر وداع بچه ام با امام رضا (ع) بوده است. احترام سادان ابوترابی فرد با ذکر خاطره ای آورده است: صبح روز 28صفر سال 1379 بود. ما در تهران ...
طوسی: کودک کار کسی است که سر چهارراه گل می فروشد، آرات استعداد دارد
که مدتی است مورد بحث است شرکت داشت، درباره او با گل به صحبت پرداخت. مدت ها خبری از مریم طوسی در دوومیدانی نبود. چه خبر؟ سال گذشته با آسیبی که داشتم یک مدت طولانی تصمیم گرفته بودم که کار نکنم. اما تقریبا 6 ماه پیش بود که جرقه ای در زندگی ام خورد. 6 ماه پیش داشتم با یکی از دوستانم که اهل نیجریه و قهرمان جهان است صحبت می کردم و به او قهرمانی اش را تبریک می گفتم، شرایطم را از من ...
آیت الله یزدی: سربسته بگویم؛ در عمق حوزه علمیه، برخی شخصیت های اثرگذار می گویند ما را چه به سیاست/ ...
شد و ایران دیگری داشتیم. در همین مسئله صراحت و قاطعیت و اعمال ولایت فقیه بگویم، در جریان تصرف لانه جاسوسی من در محضر امام (ره) حضور داشتم؛ ایشان در قم بودند. در اقامتگاهی که تشریف داشتند من در اتاق در حضور ایشان بودم. *که منزل قدیم شما بود. بله. یک کسی از تهران پیغام داد، مهدی حائری مامور شده است خدمت شما بیاید و درباره این ماجرا صحبت کند. همانجا به آن آقا جلوی همه گفتند ...
آیا زن جوان، شوهر متوهمش را کشته است؟
تحقیقات در این رابطه ادامه و سرنخ ها حکایت از آن داشت که زن جوان در این جنایت نقش دارد خانواده مقتول به نام ایمان از عروسشان شکایت کردند. آن ها مدعی بودند که سهیلا، عروسشان در این جنایت نقش دارد. در حالی که انگشت اتهامات به سمت سهیلا بود، تحقیق از زن جوان پس از بهبودی صورت گرفت، اما منکر قتل شد و گفت: 7 سال قبل با ایمان ازدواج کردم و حدود سه سال قبل بچه دار شدیم. اما بچه دار شدن ما هم ...
کاوه سماک باشی: موفقیت بچه مهندس 3 حاصل تلاش یک گروه خبره است
(علی غفاری کارگردان بچه مهندس) به من برای بهتر درآمدن نقش کمک های بسیاری کرد، چون هرگاه خط سیر شخصیت از دست من خارج می شد با راهنمایی ها او دوباره به نقش باز می گشتم. این بازیگر درباره تجربه حضورش در سریال های ماه رمضان هم چنین توضیح داد: من پیشتر سریالی با عنوان بوی خوش زندگی به کارگردانی علی شاه حاتمی را برای ماه کبارک بازی کرده ام. درباره کارهای ماه رمضان باید بگویم همیشه رقابت برای ...
وقتی خانم بازیگر از نسبت فامیلی خود با اخوان ثالث می گوید!
. امروز روز تولد این بازیگر است، با او حرف زدیم درباره نقش های ماندگار، تجربه چند دهه بازیگری و زندگی به مفهوم واقعی اش، زندگی ای که برای گلستانی ارزشش بیش از هر چیز به انسانیت و تجربه لحظه های عمیق انسانی است. در 49 سالگی چه حس و حالی دارید؟ در میانسالی هستید، اما کمتر نشان می دهید... شما که لطف دارید. انسان در هر دوره و دهه ای از زندگی تجربیاتی می آموزد که در دهه های بعد همین ...
از خشکشویی تا لباس سبز/ روایت پدری که هنوز برای پسرش بغض می کند
را می بندد و اشک دور چشمانش حلقه می زند. ظاهراً مادر شهید از احوال همسرش آگاهی دارد و بلافاصله می گوید؛ تو ادامه نده من می گویم. مادر شهید با این جمله رشته کلام را در دست میگیرد؛ "او برای رضای امام زمان لباس پاسداری پوشید و مانند پرستو پر کشید و رفت." مادر شهید در ادامه به خاطراتی از داود اشاره میکند و می گوید: او معارف اسلامی ما را کامل می کرد. هر وقت به هر دلیلی مسجد تعطیل ...
پیکارگران کوچه های آلوده
داده میشه، ولی پولی برای پس انداز نمی مونه . جمشید از وقتی کرونا آمده، هم برای اینکه خودش زمینگیر نشود و هم به خاطر سلامتی خانواده اش بهداشت را بیشتر رعایت می کند. هر روز دستکش ها را به تن دست ها می کند و ماسک را بر چهره می کشد. وقت حرف زدن یادش است که باید از همه فاصله بگیرد؛ چند قدم عقب می رود، به اندازه حد استاندارد فاصله اجتماعی؛ شهرداری به طور منظم هم بخواد هرروز ماسک و دستکش بده، به ...
خانم بازیگر مهمان مدیری؛ ماجرای ازدواج فریبا نادری در دورهمی
کار کنیم؛ ان شاءالله کار کمدی که دوست دارید با هم انجام می دهیم. مدیری همچنین درباره بازی هفت سنگ از مهمانش سوال کرد و نادری گفت: من در بچگی خیلی بازی می کردم و باید برنده می شدم؛ وگرنه همه را با سنگ می زدم! چرا که اگر من آن سنگ را نمی زدم، شاید آن بچه می رفت و تصادف می کرد (خنده). مدیری گفت: هیچ وقت از زاویه دید شما به زندگی و جهان نگاه نکرده بودم. واقعاً برایم تجربه عجیبی است ...
دوش شربت شهید مهدی زین الدین!
کردیم و آقا مهدی زین الدین زودتر از بقیّه تقّه ای به در زد و دست گیره را پایین کشید. یا الله گفت و آن را باز کرد. بله! حدس حمید درست بود. باز شدن در همان و خیس شدن آقا مهدی همان. سکوت شکست و شلیک خنده بچّه های داخل کانکس بلند شد. چراغ ها را هم خاموش کرده بودند، من هم خنده ام گرفته بود و به زحمت جلوی خودم را نگه داشته بودم. آقا مهدی چند لحظه ای سرجا خشکش زده بود و آب از مو و لباس هایش چکه ...
ماجرای حضور ناتمام امیر آقایی در سریال حریم سلطان
تاریخی پیشنهاد شد. این بازیگر درباره بازی اش در تلویزیون ترکیه گفت: خیلی طول کشید قرارداد امضا کنم؛ خیلی آنها را اذیت کردم چون پروتکل خودم را داشتم و می خواستم برگردم ایران و دوباره کار کنم. آن سریال حریم سلطان بود. تست گریم و لباس شدم و چند روز فیلمبرداری کردیم اما نگذاشتند من کار کنم؛ یک روز به من زنگ زدند که برگرد؛ گفتم یعنی چه، پاسخ دادند که شما رفتید برای فلان کانال بازی کنید. گفتم ...
امیر آقایی: نگذاشتند در حریم سلطان بازی کنم / جلوی دوربین هم رفتم اما پیغام دادند صلاح نیست، برگرد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سینمادیلی نوشت: امیر آقایی در گفت و گوی ویدیویی با عباس یاری گفت: از بچگی می خواستم یک زبان دوم یاد بگیرم و با توجه به شرایط اقتصادی ام زبان ترکی استانبولی ارزان ترین زبان برای آموزش بود. من چهار سال و نیم استانبولی خواندم برای اینکه با بقیه پولم بتوانم فیلم ببینم. از ترم دوم به ادبیات ترک علاقه مند شدم و همیشه می گفتم برای رسیدن به آن جایگاه در سینما من که پولش ...
امیر آقایی: نگذاشتند در سریال حریم سلطان بازی کنم
حریم سلطان بود. تست گریم و لباس شدم و چند روز فیلمبرداری کردیم اما نگذاشتند من کار کنم؛ یک روز به من زنگ زدند که برگرد؛ گفتم یعنی چه، پاسخ دادند که شما رفتید برای فلان کانال بازی کنید. گفتم برای آن کانال نیست و فقط کانالی که مورد نظر شماست در آینده پخش می کند. گفتند صلاح نیست برگرد. هنوز پیامشان را دارم که گفتند امیر آقایی به علاوه سریال فلان یعنی ما در تلویزیون را ببندیم دیگر. دانلود https://hw6.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/0b5257751c42debccc28f3a9b905d69722709033-240p. ...
پژمان جمشیدی را به عنوان فوتبالیست می پذیرم، نه بازیگر
اند و منتظر یک تلفن برای کار هستند، بعد موهای بازیگر جوان را سفید می کنند و نقش پیرمرد یا میان سال را بازی می کند! یا یک دختر جوان را پیر می کنند و نقش مادر را بازی می کند! من درباره این ماجرا بحث و نقد دارم، وگرنه در این که هرکس بیاید جای خودش را دارد و جای دیگری را نمی گیرد، شکی نیست. نظرتان درباره بازیگرانی که مجری می شوند، چیست؟ تفاوتی ندارد. در حوزه اجرا هم مجریانی داریم ...
مردم دنیا تشنه آموزه های حیات بخش، فطری و بی پیرایه هستند
در برزیل بودم، با چند تن از رهبران کلیسا یعنی پدران روحانی دیدار و گفت و گو داشتم. در کلیسا چندین نوبت سخنرانی کردم. یک نوبت به رهبران کلیسا گفتم: قصد دارم برای بچه ها برنامه داشته باشم. در نهایت زمانی را به ما اختصاص دادند. حضور رهبران کلیسا در صف کاردستی شیخ ایرانی وقتی وارد کلیسا شدم، برنامه خود را قطع کردند. جایگاه و میکروفن را به بنده دادند. پس از عذرخواهی از بزرگترها ...