شهید ابراهیم زاده: ادامه دهنده راه شهدا باشید - خبرگزاری دفاع مقدس
شهید ابراهیم زاده: ادامه دهنده راه شهدا باشید
سایر منابع:
سایر خبرها
شهید مدافع حرم شهید حامد احمدی
فرزند بزرگ خانواده بوده است. وقتی حامد هر کاری کرد نتوانست من را راضی کند یک روز آمد و گفت: مادر آخر آن ها که بچه دارند به سوریه نروند، آن ها که پیر هستند به سوریه نروند، ما هم نرویم پس چه کسی برود از حرم دفاع کند. مادر شهید ادامه دادند: برای راضی کردن من تمام تلاشش رو کرد، اما نتوانست راضی کند از راهی دیگر وارد شد و ایندفه کار را بهانه کرد و گفت: می خواهم به تهران بروم و وقتی علت رو ...
سرسختی های شهید علی شیری در مجاهدت برای خدا + تصاویر
می بینم. این روح شجاع شما را تحسین میکنم. خواهران و برادران عزیزم؛ اگر شهید شدم ان شاءالله که در راه شهدا قدم بردارید. شما باید مسئولیت خود را انجام دهید؛ و بدانید که خداوند تعالی به ما جسم و روح داده آنرا هم روزی پس میگیرد و چه بهتر که به لطف و مرحمت او که این در رحمت یعنی شهادت را برایمان گشود و شهید شویم و این هیچ ناراحتی برایمان نداردبلکه افتخار ماست که شهید شویم. ...
جای عزاداری برای من رزمندگان را یاری کنید
را برای او خواستارم. از برادرم، این برادر که همچون پدر بالای سر ما بود بسیار سپاس گذارم، انشاءالله که خداوند به شما توفیق جلیل عنایت کند و از شما می خواهم برای من زیاد گریه نکنید، مخصوصاً از برادران خودم و دوستان نزدیکم می خواهم به هیچ وجه برای من گریه نکنند. از مادرم هم می خواهم اگر خواست گریه کند یادی کند از ام لیلای حسین(ع) در صحرای کربلا که چطور علی اکبرش را از او گرفتند. درباره عزاداری از شما ...
عضو مجلس خبرگان: گشت ارشاد موفق نبوده؛ باید به آن ها تذکر داد
گروه ارشاد اگر دیدند یک خانمی حجابش را رعایت نکرده، باید به عنوان دوست و خیرخواه یا مثل یک برادر مهربان یا مثل یک پدر و مادر که نسبت به فرزند علاقه دارند، با این ها صحبت کنند. اگر آن ها برخورد تند کردند شما مقابله نکنید؛ شما خداحافظی کنید و کنار بروید. باید به همین گروه ارشاد تذکر داد که برخورد های دوستانه، پدرانه، برادرانه و مادرانه با این خواهران و برادران صحبت کنند. به نظر ...
نامه معلمان گیلانی به علی دایی/ یادمان نمی آید هیچگاه برای شهید وطن نوشته باشید!
به گزارش ماسال نیوز به نقل از 8دی، 170 معلم از 15 استان کشور در نامه ای به علی دایی نوشتند: جناب آقای علی دایی؛ آقای گل سابق جهان؛ سلام؛ این سلامی است از سوی جمعی از معلمان همان وطن که آن را ناموس خوانده و برایش متنی نوشته اید؛ درود بر شما که نوشتید هموطنان تان را خواهران و برادران تان می دانید و تا ابد کنارشان می مانید ، اصلا از یک چهره ملی چیزی جز این انتظار نمی رود؛ اما چگونه می شود که در ...
ایثار خانواده 3 شهید اصفهانی پایان ندارد/ خانه ای که مدرسه شد
و در وصیت نامه اش توصیه اکید داشته که دختران و پسرانم حتما به دانشگاه بروند و تحصیل کنند. بغض پدر کماکان ادامه دارد و امان صحبت کردن را از وی بریده است. مهمانان سپس وارد حیات مدرسه می شوند؛ حیاتی که روزگاری محل بازی کودکانی بوده که راه پرافتخار شهادت را برای خود برگزیدند و گویی کماکان نوای کودکانه آن ها در حیات این مدرسه که سخاوتمندانه در اختیار کودکان استثنایی قرار گرفته ...
تابلوهایم را دریابید
های اول پیروزی انقلاب، یک روز در خیابان سرم را بالا کردم و گفتم: خدایا! کمکم کن تا هرچه به من دادی وقف این انقلاب و این اسلام کنم. دعای من زود مستجاب شد. وقتی جنگ شروع شد یک روز برادرم محمود از جبهه آمد و گفت: چی کار داری می کنی؟ چرا در خانه نشسته ای؟ برو جهاد دانشگاهی ثبت نام کن. پشت جبهه به کمک شما خانم ها نیاز داریم. از همان روزها فعالیت من در پشت جبهه شروع شد؛ از جهاد دانشگاهی و بنیاد شهید گرفته ...
دختر 16 ساله، عروس جوان را به آتش کشید
در منزل ن به سر می بردم یک روز با هم بیرون رفته بودیم که پلیس گشت انتظامی ما را در بولوار طبرسی شمالی دستگیر کرد. آن روز مادر ن آمد و او را تحویل گرفت و به خانه بازگشت اما پدر من که با تماس ماموران انتظامی به مشهد آمده بود به قاضی گفت که دخترم مرا اذیت می کند و به خانه نمی آید. من هم گفتم دوست ندارم به خانه خودمان بروم که در نهایت مرا به بهزیستی تحویل دادند و حدود یک ماه هم در ...
در رسانه| مادرانی که چشم به راهند...
دقیقه خانمی نسبتا جوان وارد شد، گفت من پرستارت هستم، سال هاست که پرستار برایم گرفته اند. پرستارم را مثل دخترم می دانم، البته دختر خودم که نمی شود اما احساس می کنم دخترم در کنارم است، همیشه به این فکر می کنم که چرا بچه هایم این کار را با من کردند، ما که هیچ وقت با پدر و مادر خود این چنین رفتار نکرده بودیم، این دلیل کدام گناه نکرده است. ناگهان سکوت کرد و اشک از چشمانش جاری شد ...
شهیدحمید جیرایی: ملت آزادیخواه ایران چه گناهی کرده که در محاصره اقتصادی دشمن است؟
سلام بر تمام شهدای راه حق و آزادگی. خدمت پدر و مادر و سایر اقوام سلام عرض میکنم و امیدوارم در این لحظات حساس خوب و خوش باشید. پدر و مادر عزیزم اگر جسدم را آوردند ناراحت نباشید چون من نرفته ام که برگردم رفته ام که با کفر مبارزه کنم وصیت میکنم که هرگز برای من گریه و زاری نکنید قطرات اشک ها را گلوله کنید و بر سینه دشمنان داخلی و خارجی بزنید فقط به مادرم بگویید در نزد فاطمه زهرا(س) سربلند ...
روایت مظلوم ترین مادر شهید
. آنها بی رحمانه یوسف را جلوی چشم خانواده کتک زدند. پدر بی تاب شد و مادر هم دست کمی از همسرش نداشت. شجاعی یاد آن شب شوم می افتد؛ منافقان دست های یوسف را بستند و همین که می خواستند از داخل حیاط بیرون ببرند یوسف به آنها گفت من را از داخل روستا نبرید. گفتند ترسیدی؟! گفت نمی خواهم زنان و دختران اینجا فکر کنند شما به روستا احاطه دارید. بچه ام را با خودشان بردند. دلم آرام نگرفت مقداری طلا با خودم برداشتم و ...
کاری که عمه احمد شاه با قاجاریه کرد
عد از حرکت پدرشوهر و شوهرم از اندرون شاه، به من خبر دادند که احتمال می رود که شوهر و پدرشوهر شما را از قزوین به اردبیل ببرند و جانشان در معرض خطر باشد. با شنیدن این اخبار، بلافاصله به قزوین حرکت کردم و شبانه وارد آنجا شدم. پدرشوهر و شوهرم، از این ورود ناگهانی من تعجب کردند ولی ابراز مطالبی که شنیده بودم نکردم. فقط گفتم که من مصمم هستم تا رشت با شما بیایم و بعد مراجعت خواهم کرد. فردای آن روز، قاصدی از تهر ...
دایی باجی اوغلی های دفاع مقدس/ 2 کامیون اسلحه دمکرات ها برای تبریز!
از پشت گوشی صدایی گفت که آنجا تبریز است؟ شما خلق مسلمان هستید؟ خودم را گم نکردم و خیلی خونسرد جواب دادم که بله ما خلق مسلمان هستیم، دوباره آن فرد پشت خط گفت که اگر دو ساعت مقاومت کنید از طرف حزب دموکرات دو کامیون اسلحه به دست شما خواهد رسید و شما با آن اسلحه ها هر چه پاسدار است را بکشید تا ما برای تشکیل حکومت بیاییم و من هم ریز به ریز اطلاعات را از آن فرد گرفته و به دست فرماندهمان دادم. ...
پای خاطرات معلمان دهه 60
خانم اومده اینجا! پیرزن خوش زبانی بود. می گفتند از زن های متمول روستاست. پسرش دکتر است و آمریکا می نشیند. سراغ من را گرفت. جلوی پایش بلند شدم و خودم را معرفی کردم. جلو آمد. صورت من را بوسید و گفت: مادر، گوش هام نمی شنوه، شاید به من بخندی، من اومدم اگه بشه درس یادم بدی. گفتم: نه مادر، خنده نداره. شما کار خوبی کردین اومدین. باعث افتخار منه که اومدین کلاس. حاج خانم جوراب های ...
ورود جامع و غیرجانبدارانه علی دایی به عنوان یک قهرمان ملی به مسائل اخیر
حضرت دوست جناب آقای علی دایی؛ سلام این سلامی است از سوی جمعی از معلمان همان "وطن" که آن را "ناموس" خوانده و برایش متن نوشتید؛ درود بر شما که نوشتید: "هموطنان تان را خواهران و برادران تان می دانید و تا ابد کنارشان می مانید"، از یک چهره ملی چیزی جز این انتظار نمی رود؛ اما چگونه می شود که در ادامه متن تان کلمات "مردم" و "اغتشاشگر" را باهم پیوند داده و دوگانه مردم و حاکمیت ...
8 عکس تلخ تکان دهنده که چشم دنیا را خیره کرد | داستان هایی از گروگان گیر 15 ساله تا لحظه آخر شلیک!
: جان اِل گانت به محض اینکه از داستان این عکس باخبر شوید حتما حرف من را خواهید پذیرفت که ما با یک عکس به شدت تلخ روبرو هستیم. پدر و مادرِ در شوک فرو رفته، دل شکسته و غرق در ناباوریِ حاضر در این عکس در حال دریافتن این نکته هستند که موج های دریا برای همیشه فرزندشان را از آن ها گرفته است. آیا هیچ چیزی از پدر و مادری که در حال پذیرفتن مرگ فرزندشان هستند، تلخ تر هست؟ جان در آن روز ...
8 عکسی که دنیا را تکان داد
شوک فرو رفته، دل شکسته و غرق در ناباوریِ حاضر در این عکس در حال دریافتن این نکته هستند که موج های دریا برای همیشه فرزندشان را از آن ها گرفته است. آیا هیچ چیزی از پدر و مادری که در حال پذیرفتن مرگ فرزندشان هستند، تلخ تر هست؟ جان در آن روز مشغول قدم زدن در ساحل بود و از این پدر و مادر عکس گرفت. او بعد از ثبت عکس متوجه شد که پسرِ این زوج به نام مایکل در چند لحظه ای که حواس آن ها به چیز ...
روایت سردار مارانی از اشراف اطلاعاتی و نیم ساعتِ نزدیک به شهادت شهید سیدحمیدرضا هاشمی
مشایخی بلند شد و گفت من می خواهم چهره های شما را ببینم و با شما حرف بزنم؛ روزی که می خواستم از شهر خودم حرکت کنم به سمت جبهه، فرزندان چند نفر از شهدا در کوچه بازی می کردند همه آمدند دور من و گفتند قول بده کربلا را آزاد می کنی؛ من مکدر شدم و بچه ها را به آغوش گرفتم و گفتم من یا شهید می شوم یا راه کربلا را باز می کنم پس باید زانوها را ببندیم و اگر من خسته شدم و خواستم برگردم مرا با تیر بزنید که در آن ...
مروری بر وصیت نامه شهید ملکی
...، فرمانده کل قوا و شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی. من سرباز حزب الله، برای آخرین بار وصیت نامه خود را برای شما می نویسم که بدانید و آگاه باشید چنانچه توسط دشمن صد قطعه شدم، از هر قطعه آن فریاد بر می آید که روح منی خمینی . به عنوان آخرین سخن باید بگویم، خواهران و برادران من! این کوچکترین سرباز خمینی از شما تقاضا دارد همچون کوفیان نباشیم که امام را تنها بگذاریم. از پدر ...
مروری بر مقام والای حضرت سکینه (س) به مناسبت وفات ایشان
آرامش و وقاری که داشت. پدر آن قدر دوستش داشت که فرموده بود: خانه ای را که سکینه و رباب در آن باشند، دوست دارم. آن دو را دوست دارم و همه ثروتم را در این راه می بخشم و سرزنش ملامتگران در حقم بجا و شایسته نیست. امام حسین (ع) سکینه را بنده ای غرق در ذات الهی معرفی کرده که نشان دهنده فضل و کمال اوست. حالا این سکینه ای که نازدانه پدر و مادر بود، با کاروان اسیران کربلا از کنار قتلگاه می ...
شهید ابوالفضل مهدیار یک انسان حرفه ای و باهوش است
... را برای خود کسب کرده است. مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر را با این نویسنده در ادامه می خوانید: * آقای موسویان شروع صحبت با شما! رمان جدیدتان را معرفی کنید! به نام مادر، رمانی است که قصه آن در مقطع زمانی کودتای نوژه ، شکل گرفته است و اصلی ترین شخصیت آن، یکی از خلبان هایی است که در این کودتا شرکت داشته و جزو نفرات اصلی این کودتا دستگیر می شود، اما با عنایت حضرت زهرا سلا ...
شهید ناصرالدین حسینی: پیرو ولایت فقیه باشید
شهیدپرور من خود را کوچکتر از آن می دانم که با شما سخن بگویم ولی بر حسب انجام وظیفه با شما وصیتی دارم. به نام ایزد منان و با سلام و درود فراوان به خدمت نجات دهنده ستمدیدگان جهان از دست ظالمان حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و سلام بر ارواح پاک شهدای اسلام از شهدای کربلا و انقلاب اسلامی ایران و شهدای جنگ تحمیلی و سلام و درود به رزمندگان اسلام که جنگیدنشان اسلام ...
خواسته مادر شهید اوجاقی مدافع امنیت از مسئولان
شهید و امور ایثارگران در منزل شهید حسین اوجاقی حضور یافت. وی در این دیدار صمیمی خطاب به پدر و مادر شهید گفت: جای فرزندتان خالی و داغ فقدانش، سنگین است ولی تسلی دهندۀ این شرایط، آن است که حسین عزیز به درجۀ رفیع شهادت نائل شده است. نماینده معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران ادامه داد: شهادت آن بزرگوار شاید برای شما سخت باشد اما آنچه مسیر ادامۀ زندگی را باز می ...
اسلام ارزش زیادی برای علم و عالم قائل است
به گزارش ایکنا، حجت الاسلام والمسلمین مجتبی فاضل، مدیر حوزه علمیه خواهران، 9 مهرماه در آئین مشترک آغاز سال تحصیلی حوزه خواهران و جامعة الزهرا(س)، با بیان اینکه پیامبر(ص) فرمودند من برای تعلیم مردم مبعوث شدم، گفت: امیدوارم بتوانیم با بهره گیری از فرمایشات پیامبر و آموزه های ایشان جامعه دیندارتری داشته باشیم. وی با اشاره به آیه 11 مجادله یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ ...
روایتی از نقش برجسته زنان در روزهای دفاع مقدس
. خواهرانِ چگینی ، نمونه ای بارز از ایثارگری و رشادت زنان قزوینی در عرصه دفاع مقدس هستند که باروحیه جهادی، پابه پای مردان این سرزمین برای خدمت به رزمندگان اسلام جان فشانی کردند و پس از گذشت چهار دهه هنوز هم از آن روزها با غرور و افتخار یاد می کنند. اگرچه سالیان سال است که جنگ تحمیلی به پایان رسیده اما جهاد برای آن ها در کشورهای مسلمان در شهرها و مناطق محروم ایران هنوز ادامه دارد و پس از ...
ممتاز بودن وضعیت زنان نسبت به مردان در فقه و حقوق ایران
...، دو مرتبه پیامبرش را سفارش به مادر می کند آن گاه یک مرتبه او را سفارش به پدر می کند. ای رسول خدا! حق پدر چیست؟ حضرت فرمودند: مادامی که زنده است او را اطاعت کنی و مطیع او باشی. بعد عرض کرد: حق مادر چیست؟ فرمودند: اگر انسان به اندازه ریگ های بیابان و قطرات باران و ایام روزگاران، در مقابل مادر بایستد و او را اطاعت کند، به اندازه یک روز دوران حمل، حق او را ادا نکرده است. ...
لحظه شهادت با خونش نوشت: سلام بر حسین (ع)
می خواهم بدنم زیر شنی تانک له شود که حداقل از این جهت به حسین تو شبیه باشم. چه افتخاری از این بالاتر برای خودم و آن هایی که به من وابستگی دارند! شهید علی محمد فلاح نژاد ارادت و علاقه زیادی به ولایت فقیه و امام خمینی (ره) داشت. این توجه و علاقه را با قرائت بخش هایی از وصیتنامه اش می توان دریافت؛ پدر و مادر من شما را دوست دارم، اما امام و رهبرم را بیشتر دوست دارم. ایشان در قسمتی دیگر از وصیتنامه اش ...
پای صحبت های جانبار 70 درصدی که پدر فرزند شهید شد
را از شما قبول نمی کنم که در آخر سردار همدانی دستش را زده بود به کف جاده و بوسه ای به این جاده زده و برگشته بودند. این جانباز 70 درصد جنگ یادآور شد: عملیات بیت المقدس یکی از سخت ترین عملیات ها بود چراکه هیچ راه نفوذی از سوی رژیم بعث برای رزمندگان ما وجود نداشت، در نهایت با مدد الهی از سوی شلمچه که اصلاً عراق فکر آن را نمی کرد بچه ها وارد خرمشهر شدند. ما که در آن فضا بودیم با پوست و استخوان ...