ازدواج تاسف بار زن جوان با پیرمرد چروک با 20 سال اختلاف سنی - سلام نو
ازدواج تاسف بار زن جوان با پیرمرد چروک با 20 سال اختلاف سنی
سایر منابع:
سایر خبرها
بابک برای خیانت راحت تر کافی شاپ راه انداخت / زن پولداری بودم !
.... من هم از چند نفر درباره وضعیت اخلاقی و اجتماعی بابک تحقیق کردم؛ چرا که قصد داشتم این بار خودم همسرم را انتخاب کنم و عاشقانه به زندگی مشترک ادامه بدهم! بالاخره چهار ماه طول کشید تا او خانواده اش را به این ازدواج راضی کرد و من دوباره پای سفره عقد نشستم، اما یک هفته بعد از ازدواج، بابک دیگر سرکار نرفت و یک کافی شاپ راه اندازی کرد. حالا شب ها دیر به خانه می آمد و مشروب و مواد هم مصرف ...
اعتراف قاتلی که دکتر ضیایی و همسرش سرشناسش را به قتل رساند
به اداره آگاهی پلیس تهران رفت و از گم شدن ناگهانی دایی و زن دایی خود خبر داد. مرد جوان در توضیح ماجرا به کارآگاهان پلیس آگاهی گفت: دایی ام متخصص گوش، حلق و بینی است و همسرش دکتری اقتصاد دارد، دایی ام در بیمارستان عرفان کار می کند و خانه بزرگی هم در شمال تهران دارند. چون بچه هایشان در آمریکا زندگی می کنند و تنها هستند، من یا مادرم هر چند روز یک بار با آنها تماس می گرفتیم یا سر می زدیم ...
رابطه نامشروع دختر و پسر نوجوان دردسرساز شد و...
آشنا شدم و با هم به ویلا رفتیم. او در ادامه در خصوص اتفاقات رخ داده در ویلای پدرش گفت: چون می دانستم تا پایان هفته پدرم به ویلا نمی آید به آن دختر اجازه دادم چند روز در آن جا بماند؛ من هم هر روز با تهیه مواد خوراکی ساعت هایی را در کنار او می ماندم. آن دختر آخر هفته به منزلشان بازگشت و دیگر او را ندیدم. حالا پدر و مادرش مدعی هستند که با شرایط به وجود آمده باید آن دختر را به عقد رسمی خودم ...
عشق به دختر مسافر مرا به خاک سیاه نشاند
این ها بخشی از اظهارات جوان 30 ساله ای است که به صورت مجازی از طریق اینترنت در جلسه دادگاهی شرکت کرد که در یکی از استان های غرب کشور برگزار شده بود. این جوان عاشق پیشه که اکنون با جملاتی تنفرآمیز از نامزدش یاد می کرد درباره سرگذشت خود گفت: پدرم شاطر نانوایی بود و دسترنجی حلال را سر سفره خانواده هفت نفره ما می گذاشت، سه خواهر بزرگ ترم ازدواج کرده بودند و برادرم نیز عازم خدمت سربازی شده ...
وارد خانه که شدم صحنه ای دیدم که تمام بدنم به لرزه افتاد / امیدوارم آن چه من دیدم هیچ زنی شاهد آن نباشد!
تازه در مقطع دکترا دانش آموخته شده بودم که روزی فهمیدم همسرم به من خیانت می کند با وجود این او را بخشیدم و به زندگی مشترکمان ادامه دادم ولی خودم متوجه نشدم که چگونه در فضای مجازی به ارتباط شیطانی روی آوردم و این گونه فرصتی برای جدایی به دست همسرم دادم چرا که ... بیشتر بخوانید: زن 28 ساله ای که با شکایت همسرش مبنی بر ارتباط با جوانی غریبه وارد کلانتری آبکوه مشهد شده بود، با ...
این زن می گوید مادر واقعی ولادیمیر پوتین است | روایت های جالب از رئیس جمهور روسیه + عکس
...، گرچه مرا دوست داشت. برای همین خانه ی آرامی نداشتیم. وُوا همه ی این ها را می دید، بی احترامی هایی که به من می شد را می دید، ولی ترسش بیشتر از آن بود که چیزی بگوید و جلوی پدر ناتنی اش بایستد. بعد از یک دعوای دیگر با شوهرم در خانه، آنجا را ترک کردم و همراه وُوا و دختری که از جورجی داشتم پیش پدر و مادرم برگشتم. بعد از آنکه با شوهرم آشتی کردیم، من به خانه مان برگشتم ولی بدون وُوا. پدر و مادرم نمی ...
عقرب سیاه کابوس زنان تهرانی که بود؟
، بگوید. این زن مدعی شد که به عنوان مسافر سوار خودروی مردی شده و او با تهدید چاقو و شوکر برقی وی را ربوده و مورد آزار و اذیت قرار داده است، اما تنها به فاصله چند روز بعد از این شکایت، شکایت های مشابه دیگری هم در اختیار پلیس قرار گرفت. بررسی تمامی شکایت ها نشان می داد که این مرد با استفاده از 3 خودروی پژو، پراید و پیکان در نقش مسافرکش ظاهر شده و بعد از سوار کردن طعمه ها به خودرواش، نقشه ...
لباس پرنسسی بهاره رهنما در کافه همه رو شوکه کرد | خانم از وقتی عمل زیبایی کرده گنگش رفته بالا
برای ادا درآوردن در جمع بزرگ تر ها تو آستین داشتم. اما با دیدن یکی از فیلم های علیرضا داوود نژاد عاشق بازیگری شدم و تصمیم گرفتم شغل آینده ام همین باشد. در 14 سالگی بعد از آشنایی با عباس معروفی یکی از دوستان پدرم رقیب تازه ای برای عشق بازیگری ام پیدا شد و آنهم نوشتن داستان بود. در نهایت سال 1370 وقتی 17 ساله بود در فراخوان تست بازیگری حاضر شد و پس از قبولی اولین بار در فیلم ...
ما امام دیده و ندیده ها!
دارند و خواهند گفت که او چه برکتی برای آنها آورده بود؛ آخر بعد از اینکه امام به آنجا رفت، روستا مجهز به گاز و تلفن شد و اهالی روستا همه به خانه امام می آمدند و می گفتند تو برکت با خودت به روستای ما آوردی . حدود نیم ساعتی با آقای محسنی حرف می زنم؛ جوری شیرین حرف می زد که دیگر رکوردر را کنار گذاشتم و به حرف هایش گوش دادم، آخر چه چیزی دلنشین تر از شنیدن تاریخ از زبان یک فردی که آن تاریخ را زیسته است، می تواند باشد. برای دیدن گزارش تصویری اینجا را کلیک کنید. پایان پیام/ ...
مادرشوهر بدرفتار نوعروس را کلافه کرد / التماس برای طلاق نگرفتن
آموزشگاه خصوصی تدریس می کنم، هنوز زندگی را آغاز نکرد ه ام، همسرم دادخواست طلاق داده است. این زن ادامه داد: بهزاد روز اولی که به خواستگاری ام آمد، با توجه به موقعیت شغلی ام همان ابتدا به او گفتم که من در میهمانی های خانوادگی نمی توانم خیلی او را همراهی کنم، وی نیز پذیرفت. اما مادرشوهرم در زندگی ما خیلی دخالت می کند اصرار دارد که در همه میهمانی ها، من حضور داشته باشم درصورتی که شرایط ...
دردسر خوردن قرص های نازایی و زندگی در کنار هوو در یک ساختمان + جزییات
به گزارش رکنا، زن 52 ساله با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در خانواده ای 9 نفره به دنیا آمدم و تنها یک برادر داشتم، اما جمع خانوادگی ما بسیار صمیمانه بود. پدرم نیز که 10 سال قبل از دنیا رفت در کار می کرد و به تحصیل فرزندانش اهمیت می داد. با وجود این، من در کلاس سوم راهنمایی درس می خواندم که روزی متوجه نگاه های پسر دایی ام شدم. آن زمان هنوز جنگ ایران و عراق ...
این زن از ترس بی عفتی به پلیس پناه برد
این ها بخشی از اظهارات زن 27ساله ای است که برای چاره جویی درباره و بی شرمانه همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم ...
تهدید زن 24 ساله به انتشار فیلم های زناشویی| سرنوشت تلخ زن مشهدی در خانه شوهر صیغه ایش / فاطمه دخترزا بود
است که من در عقد موقت او بوده ام! عیسی چند بار هم به بهانه پرسیدن نشانی، با شوهرم گفت و گو کرده است تا مرا بترساند. با آن که باورم نمی شد او دست به چنین رفتارهای زشتی بزند اما هنگامی که از سرکار به خانه بازمی گشتم، مقابلم قرار گرفت و ادعا کرد اگر مبلغ 30 میلیون تومان مهریه را بازنگردانم، او تصاویر و فیلم ها را در فضای مجازی منتشر می کند و آبرویم را می برد... ماجرای شکایت این زن جوان با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی مورد بررسی و رسیدگی قرار گرفت. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی ...
وقتی که مرحوم ابوترابی سرگرد عراقی را از طلاق نجات داد
اسلامی (بهبهانی) هستم. هوای مرا داشته باشید! نصیحت بفرمایید تا آبروی پدرم خدای نکرده از بی تجربگی به خطر نیفتد مرحوم ابوترابی با نگاه عمیق و مهربانه ای، دعایم کرد. ** حاج آقا ابوترابی هر کاری می توانست برای کمک به اسرا انجام می داد پس از چند روز از این دیدار، صلیب سرخ به اسارتگاه ما آمد. خوشحال بودم که پس از یک سال خانواده و هلال احمر از زنده بودنم مطلع می شوند. اعضای صلیب سرخ ...
مریم نصیحتی: از 9 سالگی راه رفتن برایم سخت شده بود و اجازه ورزش نداشتم/ممکن است که لازم باشد با شکست ...
مخاطبین ما به اشتراک بگذارید؟ در یک مسابقه مهم بنده و یکی از دوستان صمیمی ام هر دو یک وزن بودیم و استادم از من درخواست کرد تا من یک وزن بالاتر بازی کنم و باید برای روز وزن کشی غذا زیاد می خوردم تا سر وزن باشم و روز وزن کشی وزنم درست بود؛ اما بعد از آن روز دچار معده درد شدیدی شدم که روز مسابقه در یک کلینیک زیر سرم بودم و نتوانستم به مسابقه برسم . در مسیر زندگی یا ورزشی تان با چه ...
استوری همسر یکتا ناصر دهن همه را بست | یکتا ناصر از همسرش جدا شد؟
ق گرفته است گفت: اگر سوالی درباره کار و برنامه هایم داشتید، پاسخ می دادم اما درباره این شایعات حرفی برای گفتن ندارم. وی در ادامه در تایید این سوال که آیا این حرف ها را شایعه می دانید اظهار کرد: بله حتما همین طور است. پست جنجالی یکتا ناصر درود به همه عزیزان امیدوارم سلامت باشید فقط خواستم تشکر کنم از همه عزیزانی که به من لطف داشتن یا به صفحه من سری زدند ...
دکتر زهرا عالی نژاد: در کره زمین چیزی ارزشمندتر از اندیشه انسان نیست
...، خرد، دانش و فن آوری های نوین به پژوهش های همه جانبه در علوم، فضاها و کهکشان های بیکران دست پیدا کند و آگاهی های لازم را درباره آن ها به دست بیاورد. من زهرا عالی نژاد هستم سال 1322 در شهر رشت، در خانه پدربزرگ مادری ام چشم به جهان گشودم. پدرم کارمند راه آهن سراسری ایران و همیشه در سفر بود. به این سبب هرگاه مادرم زایمان داشت به خانه پدری می رفت تا نوزاد، روزهای نخستین را آنجا بگذراند ...
شهیدی که شب اعزامش لباس خواستگاری پوشید
، اما راهش را پیدا کرد. خواهر حجت این را می گوید و ادامه می دهد: از سربازی به بعد که به حرم امام رضا (ع) رفت و آمد داشت، شیطنت های نوجوانی و جوانی را کنار گذاشت و شد همان که باید می شد. او در حساس ترین موقعیتی که دل آدم می لرزد و همه چیز زندگی جلوی چشمش آمده و انتخاب سخت می شود، انتخاب خود را کرد. حجت دوست داشت ازدواج کند از ازدواج شهید می پرسم. خواهرش با صدای محبت آمیز پاسخ ...
غواصی فرماندهٔ ناو در جست وجوی حلقهٔ ازدواج گروهبان
نظامی به انگلستان رفت. سه سال بعد در حالی که بیشتر از زمان رفتن، عشق به میهن را در دل داشت و قدر خانه و خانواده را بیشتر می دانست، به ایران بازگشت. از او می پرسم اصلاً فکر نکردید بعد از تحصیل، همان جا بمانید؟ . چشمانش برقی می زند و می گوید: نه. به خانواده و کشور خیلی وابسته بودم. در و دیوار این کشور برای من معنی دیگری دارد. برای همین هشت سال برایش جنگیدیم. در تمام سال های نظامی گری، کارش روی ...
نمی توانی جلو حقیقت را بگیری؛ هیچ کس نمی تواند
م می زند و از سال های کودکی و دلیل پرداختن به عکاسی، چیزهای دیگری تعریف می کند: در سال های اول زندگی خیلی ساده زندگی می کردیم، پدرم در شیراز روزنامه گلستان را داشت، روشنفکر بود، هنرمند بود، حساس بود، ولی پول دار نبود، بعدها مرفه تر شدیم. یک خانه غیرعادی که پاتوق هنرمندان بود. بعد یک استودیوی فیلم سازی ساخت و همه روشنفکرها آمده بودند و کار می کردند. مثلاً اخوان ثالث مسؤول آشپزخانه بود. احمد شامل ...
شلیک پسر کینه جو به پدر سالخورده
از 3 هفته سرانجام قفل سکوتش را شکست و در بازجویی های فنی به قتل پدرش اعتراف کرد. اعتراف به قتل پدر وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: نمی خواستم پدرم را بکشم. اما رفتارها و کارهایش مرا بشدت عصبی کرده بود. پدرم چند سال پیش، مادرم را طلاق داد و با زن دیگری ازدواج کرد.سپس همه اموالش را در اختیار همسر دومش و سه فرزند او قرار داد. حتی به تازگی خانه بزرگی را به نام همسر دومش سند زده بود ...
داستان سرنوشت شوم دختر فراری در خانه مرد شیرینی پز
زن 32 ساله درباره داستان عبرت آموز خود گفت: همه چیز از 17 سال قبل زمانی شروع شد که زن برادرم شماره تلفن ناشناسی را از جیب شوهرش پیدا کرد. آن زمان ما در روستا زندگی می کردیم و پدرم از طریق کارگری در زمین های کشاورزی هزینه های ما را تامین می کرد.زن برادرم شماره تلفن را به من داد تا با آن شماره تماس بگیرم تا راز خیانت برادرم فاش شود چرا که زن برادرم تصور می کرد شوهرش به او خیانت می کند و آن شماره هم ...
بعد عروسی وقتی چهره زنم رو دیدم برق از سرم پرید و تازه فهمیدم..!
داشتند برای او انتخاب کرده بود. در طول این سال ها هر وقت این دختر را دیده بود دلش به حال او سوخته بود. بتول دختری بود که از نظر ذهنی مشکل داشت. چند روزی به حالت قهر به خانه نرفت بلکه بتواند همه چیز را به هم بریزد. یکی از همکاران وقتی در جریان قرار گرفت به او قول داد که کاری برایش انجام بدهد. او گفت: ببین عباس تو هم خودت را به دیوانگی بزنی مشکل حل می شود. این طوری هیچ کس به تو ...
روایت شهیدی که برای مخفی سازی رساله امام زمین را کند و حمام ساخت!
تنور درآوردمش! این شد که دوباره گونی سر جای اولش یعنی خانه مادرم برگشت و صبح فردا، پدرم گونی را به بیابان برد و زیرزمین دفن کرد. 4 روز بستری بودم؛ اما عباس به عیادتم نیامد فارس: عباس در ادامه چه کرد؟ احسانی: نخستین فرزند ما سال 1357 به دنیا آمد. من چهار روز در بیمارستان بستری بودم؛ اما در طول این مدت، عباس اصلاً به عیادتم نیامد. دل شوره عجیبی داشتم. با ...