با عنوان خانه دوست کجاست دو تا دشمن تراشیدم - وارش
سایر منابع:
سایر خبرها
رهبر توی گوش حلما اذان گفت/به دخترم می گویم پدرت خیلی باغیرت بود
بود با اینکه به اندازه ماموریت سوریه اش طولانی نبود اما به من خیلی سخت گذشت، چون سفارش کرده بود که هیچکسی جز خودم از موضوع با خبر نباشد. به خاطر همین استرس زیادی داشتم. موضوع رفتن به سوریه را از کی مطرح کرد؟ همان زمانی که نزدیک اعزامش بود ...البته گفت که خودش از مدتها قبل به این موضوع فکر می کرده. انگار فقط منتظر بود که شرایط اعزامش فراهم بشود. واکنش شما چه بود ...
ماجرای قتل ناموسی/زوج جوان چطور مرد مزاحم را کشتند؟
را جلب کرد. به طرف مغازه رفتم. در میانه راه با خودم فکر می کردم که آیا می توانم شاهدی را در رابطه با این قتل پیدا کنم؟! داخل مغازه شدم. مردی حدود 50 ساله پشت دخل بود. نگاهی به چشمانش کردم و بسرعت از او پرسیدم: مگر می شود در 20 متری مغازه ات کسی را کشته باشند و تو خبر نداشته باشی؟! مغازه دار با دستپاچگی جواب داد: خواهش می کنم پای مرا وسط این ماجرا نکشید. دوباره گفتم: اگر همکاری ...
ماجرای قتل ناموسی/زوج جوان چطور مرد مزاحم را کشتند؟
نشانی یک مغازه مبل فروشی بود. ساعت 7 صبح جلوی این مغازه به اتفاق آقای سلطانی انتظار می کشیدیم تا شخص مورد نظر برسد. حدود نیم ساعت بعد همان دوو سفیدرنگ با همان شماره پلاک موردنظر جلوتر از مغازه پارک کرد و برای بازکردن مغازه اش کلیدی را از جیبش درآورد.اما قبل از آنکه در را باز کند خودم را به او رساندم. به آرامی گفتم: قفل در را باز نکن آمدم که ببرمت... بدون معطلی و محکم جواب داد: ناموسی ...
روایت پدر از شایعه دست داشتن پسر در بستن لیست شوراها
هروقت ایشان تشخیص بدهند ما در خدمتشان هستیم. *یعنی تا الان موضوعی نبوده که نیاز به مشورت باشد؟ البته ایشان اشراف کامل بر امور دارند. چند دوره رئیس مجلس بودند و هر وقت لازم بدانند قطعا ما استقبال می کنیم. *عملکرد فراکسیون امید را در انتخابات کمیسیون های تخصصی و هیات رییسه مجلس چطور ارزیابی می کنید؟ سیاست کلی ما این بود که در سال دوم روند مدیریت مجلس و ...
چرا مردم تماشاگر حمله داعش به مجلس بودند؟
.... زلزله رودبار و منجیل هم در سال 1369 اتفاق افتاد و بعد هم زلزله پنجم دی ماه 1382 در بم اتفاق افتاد. من برای کمک به مصدومان این زلزله ها حضور پیدا کردم. بسیاری از مردم در همان شرایط حضور داشتند. با وجود این که از نظر عاطفی، حس این افراد قابل احترام است ولی مزاحم بودند. افرادی بودند که کاری بلد نبودند ولی حضور داشتند. فقط می خواستند حضور داشته باشند که چیزی را بفهمند یا هر چیز دیگری ...
گزارشی از یک درخواست کثیف
گرفتار شده ام نجات دهید. مدتی پیش دوست پسر عمه ام که پیشتر در رفت و آمدی که به خانه عمه ام داشتم با هم آشنا شده بودیم در موقع برگشتن از مدرسه جلوی راه من قرار گرفت و به من پیشنهاد دوستی داد من هم با توجه به اینکه یک محصل هستم و لازم است در رفت و آمدم از خود مراقبت کنم به خاطر ترس از آبرویم مجبور به پاسخگویی و گفت و گو با وی شدم. چند روز بعد دوباره مهران در هنگام برگشت از مدرسه ...
من دختری نبودم که حجابم را کنار بگذارم ولی سر از کجا که در نیاوردم!
خانه هستم و به همین خاطر بسیار مورد توجه فامیل هستم. بعد از آنکه چند سال پشت کنکوری بالاخره امسال قبول شدم، پدر و مادرم نگران دور شدن من از خودشان بودند. ولی بعد از آنکه به آنها اطمینان دادم تمام توجه خود را معطوف به درسم می کنم راضی شدند و من برای ادامه تحصیل به اصفهان آمدم. به خاطر فضای شلوغ خوابگاه با اصرار من به همراه چند نفر از دوستان دانشگاهیم که به نظرم دختران خوبی بودند یک خانه ...
هوندا هزار پرسپولیس! +عکس
توانم از مقام پیشکسوت در پرسپولیس امروز کنم. استادیوم می روید؟ نه. بارها گفته ام این بازی پرسپولیس را به استادیوم می روم، اما بعد پشیمان می شوم و نمی روم. بازگشت؟ دوست دارم در فوتبال باشم، اما سفارش قبول نمی کنم. چند تا از دوستان پیشنهاد کار دادند، اما وقتی شرایطم را گفتم، گفتند به تو زنگ می زنیم که دیگر زنگ نزدند. شهرآورد؟ من در بیشتر شهرآورد های زمان خودم بازی کرده بودم فقط یک بازی را باختیم که مظلومی با سر، گل استقلال را به پرسپولیس زد. محمد رضاپور – روزنامه نگار ضمیمه چمدان جام جم = دوازده ...
مرثیه های سفر بی بازگشت
را پیدا کنیم.حقیقی ادامه داد: کیارستمی در پوسترهایی که برای فیلم طراحی کرد از همان جنس سادگی حرف زد که وقتی دو نفر در کافه مقابل هم می نشینند و قهوه سفارش می دهند و حرف هایشان را ریز ریز برای هم می زنند. نه تنها پوسترها بلکه فیلم هایش همه مخاطب خاص داشتند و خودش هم معتقد بود غریبه ها فیلم های او را نمی فهمند و اتفاقا خودش نیز نمی خواست برای غریبه ها فیلم بسازد. خاطره قدیمی ترین رفیق ...
نخبه ام اما مهاجر
رسانه ای کردن این موضوع را نداشتم و اتفاقی این موضوع رسانه ای شد. الان من دنبال مشکل شخصی خودم نیستم، دوستان زیادی وجود دارند که نه صدایی دارند و توانی برای پرداخت این شهریه. * بعد از این که وضع شما رسانه ای شد کسانی پیشقدم شدند که شهریه شما را متقبل شوند ولی شما الان خواهان حل شدن ریشه ای این مشکل هستید؟ -در اولین بازتاب این موضوع، همکلاسی های ایرانی ام سراغ می آمدند و از این که من چرا ...
گفتگوی جنجالی بازیگر زن درباره زندگی خصوصی اش+تصاویر
تواند ایرانی بودن او و حرف زدن به زبان فارسی باشد. وقتی می خواستیم برای این گفت و گو آماده شویم،دنبال گفت و گو ها و مطالب قدیمی شما گشتیم.اما گفت و گوهای زیادی پیدا نکردیم. برای همین گفت و گو هم که خیلی طول کشید تا پیدایتان کردیم. کم حرفید یا دوست ندارید درمورد کارتان حرف بزنید؟ شاید هم علت سومی وجود داردحرفی برای گفتن ندارم و برخلاف خیلی از آدم های این روزها خودم را ...
انتقام دختر اهوازی به نام لیلا از شلنگ آباد
. می گفتند چه غلط ها. کجا هم می خواهد برود درس بخواند. دبیرستان، فاصله اش از خانه ما، به اندازه جهنم تا بهشت بود. این قدر دور بود. یک سال تمام اشک ریختم و خانم مدیرش را التماس کردم که بگذارد آن جا درس بخوانم. هر روز از راه مدرسه سوار اتوبوس می شدم و می رفتم آن جا و با خانم مدیر حرف می زدم. کسی را نداشتم و خودم، سفارش خودم را می کردم. بالاخره خانم مدیرش گفت اگر معدلت بالای هجده شد بیا ...
به زنم گفتم به ماموریت می روم اما با نگار دوست صمیمی اش به کیش رفتم
مردی 40 ساله با حالتی آشفته وارد اتاق مشاوره شد در خصوص علت مراجعه اش گفت: من همسرم را خیلی دوست دارم، اما نمی دانم چرا این کار را کردم و چطور شد که فریب نگاه آن دختر را خوردم و به طرفش رفتم اما حالا از اشتباهی کردم پشیمانم و می خواهم جبران کنم. اما همسرم به هیچ وجه حاضر نیست دوباره با من زندگی کند. او ادامه داد: تقریباً یک ماه پیش بود که یکی از دوستان همسرم ما را به میهمانی دعوت کرده بود ...
زن تهرانی که مورد آزار قرار گرفته بود: کاش مرا کشته بودند اما!
برویم تا دست و صورتش را بشوید ولی وقتی به دامداری رسیدیم دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و نقشه ام را به اجرا رساندم. زن جوان به تو پناه آورده بود ولی باز تو همان کار را کردی؟ نمی دانم، وسوسه شده بودم و پس از ماجرا واقعا پشیمان شدم. نمی دانستی پلیس در تعقیب شماست؟ نه از دستگیری کامران اطلاع داشتی؟ بله، ولی فکر می کردم به خاطر تصادفی که ...
مصاحبه جنجالی امیرحسین صادقی: آقایان در استقلال دورهایشان را زدند، بعد سراغ من آمدند
فقط یک باند دارد و آن هم باند استقلال و هوادارش، نتیجه باند بازی آقایان را در این چند فصل دیده ایم. من همیشه سکوت کرده ام و آرام بودم اما حالا می بینم که دارند با اسم من بازی می کنند، به آنها هشدار می دهم اگر با اسم من بازی کنند با حیثیت شان بازی می کنم. نمی شود که دنبال همه بروند و وقتی کسی را پیدا نکردند دست آخر بگویند امیرحسین صادقی هم هست، من برای خودم عزت و احترامی دارم، عزت و احترامی که هوادار استقلال و نام بزرگ این تیم به من داده است، هوادار بخواهد جانم را هم برایش می دهم اما وارد این بازی ها نمی شوم و امیدوارم این بار آخری باشد که با اسم من بازی می کنند. ...
ارث زیاد برای فرزندان سَم است / راهِ بُردن اموال به آن دنیا
رویش نوشته است نابُرده رنج، گنج میسر نمی شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد من بچه ای 10 ساله بودم که تا کوی آتیشکام می رفتم و در معدن کار می کردم. الان که به این راه فکر می کنم، از خودم می پرسم که چطور این همه راه را پیاده می رفتم. من خودم نمی دانم برای ساختن مدرسه ها چقدر خرج کرده ام. علیخانی : سنتان که بالا رفت وارد کار سنگ فروشی شدید. چطور این کار را انتخاب کردید. ...
مصاحبه جنجالی امیرحسین صادقی: آقایان در استقلال دورهایشان را زدند، بعد سراغ من آمدند
بازی آقایان را در این چند فصل دیده ایم. من همیشه سکوت کرده ام و آرام بودم اما حالا می بینم که دارند با اسم من بازی می کنند، به آنها هشدار می دهم اگر با اسم من بازی کنند با حیثیت شان بازی می کنم. نمی شود که دنبال همه بروند و وقتی کسی را پیدا نکردند دست آخر بگویند امیرحسین صادقی هم هست، من برای خودم عزت و احترامی دارم، عزت و احترامی که هوادار استقلال و نام بزرگ این تیم به من داده است، هوادار بخواهد جانم را هم برایش می دهم اما وارد این بازی ها نمی شوم و امیدوارم این بار آخری باشد که با اسم من بازی می کنند. نود انتهای متن/ ...
زخم رودبار هنوز درد دارد
...: رودبار که نشستیم فکر کردم این شبیه همان تصاویری است که از قیامت توی ذهنم دارم. مردم زنده زیر آوار بودند و نمی دانستیم چه کار کنیم. همه جاده ها بسته بود. همه آن هایی که روز بعد از زلزله از شهرهای دیگر به منجیل و رودبار رسیدند یک تصویر دارند، شهرهایی که با خاک یکسان شدند، قسمت نوروزی ، یکی از اهالی توتکابن است که آن زمان از لوشان به محل زندگی پدری اش رفت: همه منجیل فرش شده بود. شاید ...
طلای جهان در انتظارم است/ برای تاریخ سازی دوباره به کره آمده ام
وجود شناخته شدن، رنکینگ ندارد و این یعنی کار سخت و دشوار در قرعه کشی؟ - همین طور است. قرعه من رندوم خواهد بود و ممکن است همان بازی اول، فینال من باشد. یک دوره به شدت درگیر اسم ها شده بودم و از خودم پرسیدم قرار است با چه کسی بازی کنم، اما الان نه! من از همه شناخت دارم و به یک چشم به حریفانم نگاه می کنم. نه کسی را دست کم می گیرم و نه از کسی برای خودم غول می سازم! من باید اول از خودم مطمئن ...
آتش به اختیار در روز راهپیمایی روز قدس در طبس/ استکبارستیزی طبسی ها در دمای بیش از 40 درجه
گفتیم و آمدیم بگویم رهبر عزیزم ما همه آماده به فرمان شماییم. به سراغ خانمی رفتم که پلاکاردی در دست داشت که روی آن شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل حک شده بود از او سوال کردم نظر شما در خصوص رابطه داعش و اسرائیل چیست که در جواب گفت: بسیار واضح است که داعش دست پرورده بر هم ریزندگان این جهان یعنی اسرائیل و آمریکا هستند، داعش از کجا سلاح می آورد اصلا کجا بود و چطور سردرآورد، اینها همه ...
می خواست مدافع حرم شود، شهید دفاع از شرف و امنیت شد
را گرفت. خانه اش کوچک بود اما هر سال پنج شب اول ماه صفر را در همان خانه کوچک هیئت می گرفت. بی ریا بود و با اخلاص. همسر شهید همسری شهید جواد تیموری چطور نصیب شما شد؟ آشنایی من و آقا جواد از مسجد رقم خورد. مادرشان در ایام فاطمیه من را دیدند و به خواستگاری ام آمدند. آن زمان آقا جواد پاسدار بود و از سختی راه و مسیری که در پیش داشتیم، برایم صحبت کرد. ایشان گفتند که همه چیزی امکان ...
امام فرمود ساده نباشید اینها پای هدم نظام ایستاده اند!
کار را کردیم. خانم پرسیدند: شما آقای مطهری را می شناختید؟ ضارب جواب داد: نه به خدا نمی شناختم! خانم سؤال کردند: می دانستی چگونه فکر می کند؟ چه اعتقادی دارد؟ ضارب باز همان جواب را داد. خانم پرسیدند: پس چرا این کار را کردی؟ می دانی که زندگی من و فرزندانم را نابود کردی؟ همه اطرافیان به گریه افتادند. کاملاً معلوم بود که عاملین ترور نمی دانستند چه کسانی را دارند از بین می برند. شهید عراقی هم ...
شاهد عینی که با حاج احمد هم سلولی بوده است
عزیزان پیچیده شدند و وقتی یک شاهد به این عینی داریم از آن استفاده نمی شود و اینها سوالاتی است که باید پاسخ داده شود. داوودآبادی : من فقط آرزو می کنم بالاخره بعضی از کسانی که مسئولیت هایی تا الان داشتند برای یک بار هم که شده بعد از 35 سال بیایند توضیح بدهند در همین برنامه شما، کسی که پرونده 18 سال دستش بوده بدون اینکه به کسی پاسخگو باشد، یک بار اینجا بگوید چه شده و نتیجه چه شده و تکلیف همه ...
پایان خونین عشق پسر 23 ساله به زن شوهردار
ام می فرستادم. از کی با تلگرام و فضای مجازی آشنا شدی؟ پاییز 94، همان روز آشنایی با سمیه، روی گوشی ام تلگرام نصب کرده بودم. چطور با سمیه آشنا شدی؟ دوستم رحیم مرا در یک گروه تلگرامی عضو کرد که سمیه هم آنجا بود. او پس از مدتی به من پیشنهاد دوستی داد. سمیه چه ویژگی هایی داشت که پیشنهادش را پذیرفتی؟ 26 ساله بود. ظاهری آراسته داشت و کم ...
وقتی به خانه اش رفتم پیامک هارا به شوهرش نشان دادم و......
ازدواج کرده است. در ماه چقدر درآمد داشتی؟ ماهی یک میلیون تومان. نصفش را خرج خودم می کردم و بقیه اش را برای خانواده ام می فرستادم. از کی با تلگرام و فضای مجازی آشنا شدی؟ پاییز 94، همان روز آشنایی با سمیه، روی گوشی ام تلگرام نصب کرده بودم. چطور با سمیه آشنا شدی؟ رحیم مرا در یک گروه تلگرامی عضو کرد که سمیه هم آنجا بود. او پس از مدتی به من ...
وقتی به خانه اش رفتم پیامک هارا به شوهرش نشان دادم و......
از آنها ازدواج کرده است. در ماه چقدر درآمد داشتی؟ ماهی یک میلیون تومان. نصفش را خرج خودم می کردم و بقیه اش را برای خانواده ام می فرستادم. از کی با تلگرام و فضای مجازی آشنا شدی؟ پاییز 94، همان روز آشنایی با سمیه، روی گوشی ام تلگرام نصب کرده بودم. چطور با سمیه آشنا شدی؟ رحیم مرا در یک گروه تلگرامی عضو کرد که سمیه هم آنجا بود. او پس ...
گفت وگو با کارگردان فیلم مهتاب سینمای سکون را دوست ندارم
فیلمی که در آن دختری جوان مجبور به اجرای دستورهایی می شود که او را مرحله به مرحله از روند طبیعی زندگی اش دور می کند. پاکزاد اولین ساخته اش، مهتاب ، را مانند بسیاری از آثارش در شهر اصفهان فیلم برداری کرد و نقش های اصلی فیلم را به دو خواهر و برادر که سال ها آن ها را می شناخت، سپرد. این کارگردان نوجو در این گفت وگو توضیح می دهد که چگونه این دو خواهر و برادر هفت کیلومتر راه می روند و در این مسیر با 123 تن روبه رو می شوند. ...
نقدی بر هفت و پنج دقیقه فیلم بدی نیست، فقط مشکلش این است که... فیلم خوبی نیست!
دردسر در دوره ای سیاسی ساخته شود که رئیس دولتش هاله سبز را دور سرش می دید و برای گوجه فروش های نزدیک خانه اش، از تریبون ریاست جمهوری تبلیغ می کرد! به قول ناصرالدین شاه، همه چیزمان باید با همه چیزمان جور دربیاید! من هم درک می کردم که شرایط خاص، راه حل های خاص می طلبد و بنابراین همان موقع، زیاد به فیلم سخت نگرفتم و نقدی نوشتم بینابینی؛ گرچه از حق نباید گذشت، در مقایسه با فیلم هایی که پیش از سال 57 ...
قانون هفتم روابط موفق - قبل از جدی شدن رابطه زیاد سوال کنید
... بعضی از زمینه هایی که می توانید سوال هایی از نامزد یا همسر آینده خود کنید تا مطمئن شوید اشتباه نخواهید کرد عبارتند از : 1- سابقه خانوادگی و چگونگی روابط میان اعضای خانواده او : مثال: چون نخستین بار است که یکدیگر را ملاقات می کنیم می خواهم کمی درباره خودم صحبت کنم. من در... بزرگ شدم. پدرم ... بود. می توان گفت مادرم هم خانه داری سنتی بود اما حالا که ما بچه ها همگی بزرگ ...
جسدی در پارک
. مردی میانسال در را باز کرد. با دیدن سروان و ماشین پلیس شوکه شد. کمی خودش را آرام کرد و گفت: بفرمایید مشکلی پیش آمده است؟ آقای مهران اینجا زندگی می کرد؟ بله صاحبخانه هستند. ما هم سرایدار او هستیم. الان کجا هستند؟ مثل هر روز رفته اند ورزش. فکر کنم الان ها برگردند. صبح کی رفتند؟ فکر کنم حدود ساعت 6 و 30 دقیقه. سروان از او ...