سایر منابع:
سایر خبرها
یک سفر و شروعی برای تغییر در زندگی/علاقه ای که نیویورک را به استهبان وصل کرد/ می خواستیم قرآن، چراغ راه ...
رضایت داد پینشهاد می کنم که من با دخترها هم برویم. استرس زیادی داشتم اما ته قلبم روشن بود. قبل از شروع صحبت با همسرم به حضرت زهرا (س) متوسل شدم. از او خواستم به این خاطر که ما تصمیم داریم به خانه خودش یعنی بیت الاحزان حضرت زهرا (س) بیاییم، راه را برایمان باز کند. و می توانم بگویم معجزه رخ داد. به محض این که موضوع را به شوهرم گفتم، او بلافاصله و بدون لحظه ای درنگ اعلام رضایت کرد. می ...
مردی که جسد همسرش را در باغی دفن کرد
قرائن روبه ور شد لب به اعتراف گشود و مدعی شد: اکرم با مادرش در یک منزل شریک بودند و من او را تحت فشار قرار دادم که سهم خانه اش را بفروشد تا بتوانم برای زندگی خود برنامه ریزی کنم تا اینکه حدود 6 ماه قبل یک روز زمانیکه از منزل مادرش به خانه آمد گفت که خانه فروش نرفته، من عصبی و با اکرم درگیر شدم، در نهایت گلویش را فشار داده و او جان باخت. وی در ادامه اظهاراتش به مأموران گفت: پس از قتل اکرم ...
قتل سپهر در شب تولد
خصومتی با او نداشتم. مرگ او یک اتفاق تلخ بود. صبح روز بعد وقتی اعلامیه دوستم را سر خیابان دیدم شوکه شدم. اعلامیه را برداشتم و به خانه برگشتم. پیمان در حالی که اشک می ریخت گفت: مادرم که متوجه ماجرا شده بود بی تاب بود و مدام گریه می کرد. من بخاطر مادرم فرار کردم و به یکی از شهرهای شمالی کشور رفتم.اما حالا می گویم پشیمانم. سپس وکیل وی به دفاع پرداخت و گفت: پزشکی قانونی علت مرگ را ...
رضا پرستش؛ مسی با فرهنگ ایرانی
. به اندازه ای که برای مصاحبه با او مجبور شدیم سری به مکان لوکیشن ضبط برنامه آفساید بزنیم. محبوبیتش در عرض چند ماه از پخش اولین تصویر او در رسانه ها به قدری گل کرده که می توان در دنیای مجازی برنامه های روزانه اش را دنبال کرد و با او همراه بود. در ادامه گپ و گفت دوستانه ای با او و دوستان همیشه همراهش و هم چنین اتفاقات جذاب این چند ماهه اش را می خوانید. لابد مسی هم آبان ماهی است! می ...
از قدیم آتش به اختیار بوده ام/ اگر شهید آوینی زنده بود بدون شک یکی از میهمان های برنامه ما بود
کننده تلویزیون پیش ما آمدند و می خواستند درباره دخان در سینمای هالیوود، یک سری برنامه برویم. به آنها گفتم در این زمینه (مسائل ماورایی و مربوط به اجنه) تخصص ندارم و فکر هم نمی کنم ساعت 11 شب زمان مناسبی باشد تا برای مردم مباحثی را مطرح کنیم که خلاف اقتضای ماه مبارک است. آنها مدام اصرار می کردند و من هم زیر بار نمی رفتم. اما با اصرار دوستان گفتم پس برنامه ای می سازیم که آنچه خودم می خواهم را در آن ...
قتل به خاطر سلام نکردن
از آنجا که دوستان کامران به من سلام نکردند، من ناراحت شدم و به کامران اعتراض کردم و گفتم چرا دوستانت این طور برخورد می کنند. این مسئله باعث شد درگیری لفظی بین ما ایجاد شود و بعد از درگیری مختصری که داشتیم، کامران و دوستانش رفتند. من هم به آنها گفتم می روم اما دوباره برمی گردم؛ اگر شما دوباره اینجا باشید، حتما حالتان را می گیرم. از هم جدا شدیم و من به راه خودم ادامه دادم. بعد از چند ...
حکایت جانباز دماوندی که چند روز از عمرش را در سردخانه شهدا گذراند/ وقتی تقدیر این باشد که در دنیا بمانی
...، بارها دچار مجروحیت شدم؛ اما بنابر اعتقادات، عقب نشینی نکرده و به مبارزه خود ادامه دادم. وی افزود: در آن زمان، مادرم برای رزمندگان جبهه غذا و آذوقه فراهم می کرد؛ برادرم اسماعیل نیز به درجه رفیع شهادت نائل گردیده بود و یکی دیگر از برادرانم در زندان های بعثی اسیر بود؛ اما آموخته بود که در قبال خون شهدا و ایثارگران و پیام رهبری، مسئولیت خطیری دارد. سردار جبهه که در بیشتر ...
داستان زنی که برده جنسی شد
...> احساس خطر شاندرا به همراه سه قربانی دیگر قاچاق انسان متوجه شده بودم که به من دروغ گفته اند و وضعیتم خطرناک است. حتی یادم می آید به اطراف مغازه نگاه می کردم تا ببینم می شود به نحوی فرار کنم؟ ولی می ترسیدم و کسی را هم در آمریکا نمی شناختم. دو دختر دیگری که با من بودند به نظر می رسید از خریدشان لذت می برند. روز بعد من از گروه خودم جدا شدم و دیگر آن دو دختر را ندیدم. با ...
آزار و اذیت دختر 17 ساله در مقابل چشمان نامزدش + عکس
ساعت به خانه مان برگشتم که در میان راه متوجه شدم ریموت در خانه پدرم را در خانه همسرم جا گذاشته ام به خاطر همین دوباره به آنجا برگشتم و می خواستم شب را آنجا بمانم. هنوز چند لحظه از ورودم به خانه نگذشته بود که این جوان همراه دو مرد دیگر وارد خانه شدند و با تهدید چاقو و قمه من را زخمی و نامزدم را مورد تعرض قرار دادند. در ادامه، نسرین که شرایط روحی سختی را می گذراند در حالی که اشک می ریخت ...
زندگی نامه شهیدعلی بکتاش
قلبی خود رسید من و خانواده ام را نیز سر افراز نمود. چرا که ما نیزیکی از فرزندان خود را به این انقلاب و میهنم قربانی دادم *شهید دفاع از وطن را یک تکلیف و وظیفه شرعی می دانست. *صداقت و خوش قولی از صفات بارز او بود. *شهید به خاطر اخلاق و رفتار شایسته همیشه محبوب دوستان و آشنایان بود. *او شهادت را بالاترین مقام و شهید را بزرگترین مرد تاریخ می دانست. ...
مهدعلیا؛ ملکه ای که 40 روز سلطنت کرد
قدرت به آن محکوم می شوند. مهدعلیا نیز به خاطر نفوذ در قدرت از این اتهام چه در زمان زندگی اش و چه در دوره های بعد از آن مبرا نبود. زندگی پرفرازونشیب مهدعلیا نشان می دهد او زنی متفاوت بود؛ زنی قدرت طلب و بی پروا که مرزهای بسته حرمسرا را پشت سر گذاشت. او برای رسیدن به هدف خود که تثبیت خاندان قاجار و سلطنت پسرش بود با هیچ کسی رودربایستی نداشت. مهدعلیا بدون هیچ حکم رسمی چهل و چند روز بر ایران ...
رامبد جوان را نمی بخشیدم مدال هایم ارزشی نداشت
.... بسیار ورزش می کردم تا این که پس از 3 سال توانستم بدن خوبی بسازم و در خوزستان به هرکول خوزستان معروف شدم. آن زمان فیلم های هرکولی آمریکایی، ایتالیایی پخش می شد که ما را به تمرین برای داشتن اندامی بهتر علاقه مندتر می کرد. در سال 1341 یکی از دوستان ورزشکارم به نام ابراهیم که آبادانی بود، مسابقه آسیایی را در کویت برگزار کرد که از هند، کشورهای آسیایی وکشورهای عربی در آن شرکت داشتند و مرا هم با ...
آقا جواد سفر کربلایش را با اعزام به سوریه عوض کرد/ 46 روز حضور آقا جواد در سوریه برای ما به سختی سپری می ...
.... شما از کجا فهمیدی که من اینجا نشسته ام؟ از طریق دوربین های مدار بسته خبر دار شدم. بعدها فهمیدم یکی از دوستان آقا جواد من را در آن حال دیده بود و با آقا جواد تماس گرفته بود و برای اینکه آقا جواد را از رفتن به سوریه منصرف کند حال بد من را برای آقا جواد شرح داده بود. آقا جواد و همرزمانش چند روزی در تهران منتظر ماندند تا مقدمات اعزامشان به سوریه مهیا شود ...
رتبه اول ارشد زمین شناسی نتوانست ثبت نام کند/دانشجوی افغان پول شهریه ندارد
که چطور بود. سال پیش دانشگاهی که از این مدارس فارغ التحصیل شدم، سه سال ترک تحصیل کردم. دلیل این سه سال چیزی نبود جز این که مدارک تحصیلی این مدارس از نظر سازمان آموزش و پرورش و آموزش عالی و حتی در داخل افغانستان هیچ اعتباری نداشتند؛ هیچ اعتباری. بعد از سه سال از طریق یکی از دوستان شنیدم راهی وجود دارد که بتوانم مدرک تحصیلی معتبر بگیرم تا بتوانم ادامه تحصیل بدهم. *چطور می شد این مدرک را به ...
همیشه از مظلومیت مردم مسلمانان فلسطین درد می کشید
، ادامه داد: در جبهه که بود 3 یا 4 ماه یکبار به مرخصی می آمد آن هم برای یک هفته وهر وقت به خانه می آمد من از شوق و از روی محبتی که به او داشتم بهترین غذاها را برای او درست می کردم ولی او می گفت مادر غذایی ساده درست کن اسراف نکن،خرما یا حلوایی به من بدهی من راضی هستم. وی افزود: در آن مدتی که به مرخصی می آمد تمام مدت را به خواندن قرآن و نماز سپری می کرد، به بازدید دوستان و آشنایان می رفت و ...
تکمیل پازل اعتیاد با بیکاری/ ایجاد اشتغال؛ سوت پایان درمان اعتیاد
هایی کردند که مواد مصرف می کردند و به من هم برای فرار از فشار عصبی پیشنهاد مصرف دادند. سرش را پایین می اندازد و می گوید: روزهای اول موادم را همین دوستان تامین می کردند اما وقتی کاملا گرفتار اعتیاد شدم اگر مواد نداشتم مرا به جمع خودشان راه نمی دادند و چون شغلی نداشتم مجبور بودم از راه های دیگر مثل فشار به خانواده و دزدی خرج موادم را تامین کنم. سینا 27 ساله که در 23 سالگی اولین ...
یادی از حماسه سرای جبهه ها حبیب الله معلمی
هم مورد توجه قرار می گرفت؛ مثلاً در عملیات والفجر مقدماتی نیاز به نوحه ای بود که رمز عملیات آن یا الله بود. من در همان قرارگاه نشستم و بلافاصله شعر را با این مطلع سرودم: با رمز یا الله یا الله یا الله عزم سفر دارند این گردان حزب الله چند دقیقه بعد با حاج صادق تمرین کردیم و او هم آن را در هم آنجا خواند و فیلمبرداری شد و با اعلام عملیات، بلافاصله آن نوحه هم پخش شد ...
دختر تهرانی از سوی دانشجوی شهرستانی اغفال شد
به گزارش جام نیوز، دختر تهرانی وقتی از سوی دانشجوی شهرستانی اغفال شد، نمی دانست آینده شومی در انتظارش است. این دختر که پس از رابطه نامشروع و اصرار خانواده ها به عقد پسر دانشجو درآمده بود به خاطر بی توجهی و فشارهای روانی با ریختن سم در نوشیدنی، شوهرش را کشت. این زن جوان که حالا در انتظار اجرای حکم قصاص – اعدام – است زندگی قبل از آشنایی با کامران و بعد از آن را برای خبرنگارما تعریف کرده ...
2 قتل پس از مشروب خوری
خصومتی با او نداشتم. مرگ او یک اتفاق تلخ بود. تنها به خاطر مصرف مشروب مرتکب قتل شدم و این اتفاق مرا خیلی اذیت کرد. فکر نمی کردم این ضربه باعث مرگ او شود. وقتی اعلامیه دوستم را دیدم، شوکه شدم و اعلامیه را برداشتم و به خانه برگشتم. مادرم در خانه بود که متوجه موضوع شد. به خاطر گریه ها و بی تابی های مادرم بود که مجبور شدم به یکی از شهرهای شمالی کشور فرار کنم. حالا پشیمانم و از خدا می خواهم مرا ببخشد ...
فرازهای جانسوز دعای ابوحمزه ثمالی با نوای حاج میثم مطیعی(بخش پنجم و پایانی)
، و خوبی هایی که می پذیری، و بدی هایی که از آن درمی گذری، و در این سال و هر سال زیارت خانه ات را نصیبم فرما، و از فضل گسترده ات روزی فراخ ارزانی من کن، و بدی ها را ای آقای من از من برگردان، و بدیه مرا بپرداز و جبران ستم هایی که بر عهده من است را ادا فرما تا به خاطر چیزی از آنها آزار نبینیم و گوش ها و دیدگان دشمنان و حسودان و متجاوزان بر من را از من برگیر، و مرا بر آنان پیروز کن، و چشمم را روشن ...
سیره بهشتی در برابر منتقدان
آمد آنجا به عنوان مسئول بخش عکاسی مشغول به کار شد. او بیشتر در تاریک خانه بود. بعد یک مدت که آقای مسیح مهاجری سردبیر روزنامه شد او فعالیت فیزیکی اش بسیار زیاد شد. در پخش روزنامه نیز نقش داشت. به خاطر این فعالیت ها رشد کرد و وقتی هم نخست وزیر بود بدترین بخشنامه ها را ایشان صادر می کرد. من مسئول حراست وزارت کار بودم ایشان بخشنامه ای را صادر کرده بود مبنی بر اینکه آقایان حق ندارند آستین کوتاه بپوشند ...
کامبیز دیرباز: بهروز وثوقی، اسطوره من است
آن فکر نکنم. آینده و موفقیت های آینده را عشق است. کسی هست که از دستش زیاد عصبانی باشی؟ نه. اگر گله ای هست از پدر و مادرم دارم که چرا زودتر مرا به دنیا نیاوردند که بتوانم شش تا گل پرسپولیس به استقلال را ببینم. (خنده) دوستی نزدیک با سامان و پژمان علاقه مندان و طرفدارانت فکر می کنند که تو فقط با سام رخشانی و پژمان بازغی رفیق صمیمی هستی. اما انگار رفیق صمیمی ...
نقشه شوم پسر جوان
به دیدنش رفتم و پس از چند ساعت به خانه مان برگشتم که در میان راه متوجه شدم ریموت در خانه پدرم را در خانه همسرم جا گذاشته ام به خاطر همین دوباره به آنجا برگشتم و می خواستم شب را آنجا بمانم. هنوز چند لحظه از ورودم به خانه نگذشته بود که این جوان همراه دو مرد دیگر وارد خانه شدند و با تهدید چاقو و قمه من را زخمی و نامزدم را مورد تعرض قرار دادند. در ادامه، نسرین که شرایط روحی سختی را می گذراند ...
جنایتی که در بستر رفاقت و اعتماد رخ داد / یاد گرفتم زود تصمیم نگیرم
. روزهای آخر هم متوجه شدم که می خواهند پایم را قطع کنند. هزار و یک جور فکر می کردم. فکر می کردم شاید پولش را کم داده ام. اما می دانستم که هیچ وقت برایش از نظر پول کم نگذاشتم. حتی عید برایش لباس گرفته بودم. مادر: کمر من را هم عمل کردند. کارد را آن قدر در کمر من فرو کرده بود که تا نزدیکی ستون فقرات آمده بود. یک شب و یک روز روی تخت بودم. تا دکتر اجازه داد که از تخت بیرون بیایم، رفتم ...
اشکان خطیبی: فکر نمی کنم بازیگران بدتر از پنجاه درصد خواننده های پاپ ما بخوانند!
در اتریش و کانادا به صورت حرفه ای آهنگسازی کلاسیک را دنبال کرد. بعد از آپولون ، کم کارتر شدم و کم کم برای خودم شروع به کار کردم که غیر از ترک کابوس بقیه منتشر نشده اند. بعد هم گروه ترافیک شکل گرفت و یک آلبوم منتشر کردیم. * چه شد که گروه ترافیک منحل شد؟ کار گروهی در ایران بسیار سخت است و آرتیست ها درکی از آن ندارند . بعد از مدتی که از فعالیت گروه گذشت، کار کردن سخت شد و ترجیح دادم ...
ناگفته هایی درمورد ربوده شدن 4 دیپلمات ایرانی در لبنان
اسیر خودمان داریم نمی شود به اینها بپردازیم، از همان زمان 18 سال پروندۀ این 4 گروگان دست یک نفر بود و بعد از 18 سال که ما رفتیم پیگیری کردیم تازه خانواده 3 گروگان دیگر متوجه شدند که 18 سال پرونده دست یک نفر بوده که بعد اعتراض کردند که حداقل باید به ما خبری بدهید، خبری به آنها نمی دادند بالاخره پرونده از آن شخص گرفته شد و تا امروز یک برگ ایشان به عنوان پرونده تحویل کسی نداده، هر دولتی که روی کار ...
شکست اطلاع رسانی گلدان محور در حوادث تروریستی اخیر تهران
به آن پاسخ می دادند: چطور فردی که 80 کیلو وزنش بوده 16کیلو مهمات با خودش به داخل نهادی چون مجلس آورده است؟ چطور از آن سوی ایران تا مجلس را درست آمده اما راهروها را اشتباه گرفته و ده ها مورد دیگر. حال این نوع پوشش خبری را با حادثه پاریس مقایسه کنید. تروریست های داعش 5 نقطه را به طور همزمان در پاریس مورد هدف قرار دادند. آیا رسانه های اصلی آنجا از حادثه عقب افتادند؟ هرگز. آنها مستقیم و لحظه به ...
آخرین جزئیات از راز یک خانم تهرانی که سر شوهرش را مثل داعشی ها برید! + تصاویر
همدیگر جدا شدیم اما بعضی اوقات به دیدنم می آمد تا اینکه از دخترم شنیدم که پدرش اعتیادش را ترک کرده و از من خواست که دوباره با هم زندگی کنیم اما هنوز چند روزی نگذشته بود که متوجه شدم شوهرم هنوز اعتیاد دارد و چون در این سالها نیز او مرا تحقیر کرده بود به فکر انتقام گیری افتادم. این زن گفت: روز حادثه به بهانه دیدن او را به خانه کشاندم و غذایش را مسموم کردم و وقتی بیهوش شد او را هدف ضربات چاقو ...
گفتگو با مهدی فوادیان گزارشگر و گوینده رادیو: ما فراموش شدگان رادیو هستیم
شدم و یکجور شیدایی نسبت به این رسانه در من بوجود آمد. زمان ما رادیوهای لامپی در خانواده ها بود و من از همان سال های کودکی انس عجیبی با رادیو داشتم. خاطرم است چون مادرم بسیار مذهبی بود در ایام محرم و صفر رادیو را جمع می کرد و شنیدن رادیو در خانه ما ممنوع بود. حال آن روزهای من دیدنی بود! زمانی که تست دادم و وارد رادیو شدم همه اهالی و قدیمی های رادیو را از صدایشان می شناختم حتی مثلا مهدی ...
ترانه مرگ بر اسرائیل کارکرد تاریخی- فرهنگی دارد/ موسیقی انقلابی باید اثر گذار باشد/ مدعیان شعار زنده باد ...
تماس هایی صورت می گیرد.فقط نگران پدر و مادرم هستم که به این فشارها عادت ندارند. هرکسی که با من رابطه دارد از همسر، مادر و پدر، دوستان و... همه تحت الشعاع کارهای من قرار گرفته اند . باید یاد بگیریم اگر شخصی از اصول و آرمان ها و ارزش های ما حرف می زند یا دفاع می کند، ما هم در حد بضاعت از او حمایت کنیم. هر کسی جای من بود از این موضوعات و اتفاقات خیلی وقت پیش ها جا می زد. البته خوب به قول شهید سید مرتضی ...