لباسشویی دستی ویژه جانبازان! - روزنامه اصفهان زیبا
سایر منابع:
سایر خبرها
تجربیات افراد دعوت شده در استخدامی وزارت نیرو(نیروگاه-رشته برق)
.... صورت رو با n. مخرج خط میزنم میمونه کلمه six که اونم یعنی 6 گفت: مرحبا خوشش اومد. نفر بعد سوال کرد نقطه کار نیروگاه بخار چطور تغییر میکنه منم گفتم توسط گاورنر دریچه سوخت اگه باز بشه توان ورودی افزایش پیدا میکنه و نقطه کار عوض میشه سوال بعدشم در مورد شرط انتقال توان راکتیو بود که گفتم از شینی که ولتاژش بیشتره به طرف شینی که ولتاژش کمتره. بعدش یکیش پرسید بزرگترین دستاوردت تو زندگی چی بوده منم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (432)
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1. تو خیابون ولیعصر، توالت عمومی هم بزنن به سبک کافه میسازنش. 2. یبار تو مسابقات اسب دوانی شرکت کردیم،با اینکه دوپینگم کرده بودیم آخر شدیم.فکر کنم دلیلش این بود که مواد نیروزا رو باید اسبه میخورد نه خودم. 3. گوگل 200 تا بز اجاره کرده تا علفای هرز اطراف ساختمان ...
قاتل آتنا: وجدانم راحت است!
...؛ عرق کرده بودم؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس، داره بطری آب معدنی پر می کنه؛ بهش گفتم دختر داری چه کار می کنی؟ یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمی دونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که قره داغلی ان و از ترس اینکه اگه می فهمیدن منو می کشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون ...
نه به آتنا تجاوزکردم و نه او را کشتم
بهنام از داخل سرویس داره بطری آب معدنی پر می کنه؛ بهش گفتم دختر داری چه کار می کنی؟ یهو دیدم افتاده جلوی دستشویی. از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد. نمی دونم سکته کرده بود یا هر چی. منم از ترس پدر و فامیلشون که قره داغلی ان و از ترس اینکه اگه می فهمیدن منو می کشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه چون مغازه باز بود و ما کار می کردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه ...
قاتل آتنا: وجدانم راحت است/ نه به آتنا تجاوز کردم و نه او را کشتم/ عکس
؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس، داره بطری آب معدنی پر می کنه؛ بهش گفتم دختر داری چه کار می کنی؟ یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمی دونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که قره داغلی ان و از ترس اینکه اگه می فهمیدن منو می کشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه. چون مغازه ...
سوالات مصاحبه استخدامی وزارت نیرو سال 94
دانشگاه پرسید رتبه کنکورت خیلی خوب بوده چرا این رشته رو انتخاب کردی؟ حتما علاقه داشتی؟ پس چرا واسه ارشد گرایشت رو عوض کردی؟ بخوای دکتری بخونی باز گرایشت رو عوض میکنی؟ سال دوم لیسانس ازدواج کردی مشکل تو تحصیلت ایجاد نکرد؟ بعدش گفت: از اردیبهشت ماه درگیر این شرکت هستی چه کارایی واسه شناخت شرکت کردی و چه پیشنهاداتی برا ما داری؟ الان مهم ترین اولویت زندگیت، کاره؟ مامور گزینش گفت: طبیعتا ما نیرو ...
قاتل آتنا درباره پرونده زنا و قتل چه می گوید؟ | ماجرای عصمت و فرانک از زبان اسماعیل رنگرز
ولی 10 روز بعد خود فرانک آمد سراغم و گفت اگه با من نیایی من خودم را می کشم؛ من هم گفتم برو بکش؛ من با تو فرار نکردم؛ خلاصه بعد از یک ماه دوباره از من شکایت کرد و گفته بود که این با من فلان کار و بهمان کار رو کرده؛ قاضی به من گفت تو این دختر را می گیری؟ من هم گفتم نه؛ من که اون رو سفر نبرده بودم؛ نهایتاً محکوم شدم و 2 ماه زندان رفتم و با وثیقه آزاد شدم. _ عصمت غ رو می شناسی؟ باهاش چند وقت ...
آتنا روی پله ها سکته کرده بود
قاتل آتنا درباره قتل آتنا ادعا کرد: آن روز توی مغازه در حال رنگرزی بودم، از داخل کارگاه رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس داره بطری آب معدنی پر می کنه. بهش گفتم دختر، داری چه کار می کنی؟ به گزارش نامه نیوز یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمی دونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که بفهمن منو می کشن، پا و دهانش را گرفتم که ...
سیستم درخواستی بازی Final Fantasy XV برای بازی در دقت 4K!
...> واقعا مگه مجبورید این همه هزینه کردن بخاطر اینکه روی کامپیوتر بازی کنید من یه سیستم معمولی گرفتم برای دانلود و کارهای معمولی و یه پلی استیشن 4 هم برای بازی .یه فروشگاه هست که هر بازی رو قانونی با قیمت سی و پنج هزار تومان روی پلی استیشنم نصب میکنه .حداقل سیستمی که بشه باهاش بازیهای روز رو با خیال راحت نصب کرد چهار میلیون تومان خرج داره تازه بعدش دردسر نصب بازی و عوض کردن ویندوز و تا دلت بخواد درد ...
تجربه قبول شدگان مصاحبه استخدامی وزارت نیرو 93
سرویس آموزش و آزمون برق نیوز : از شرکت آبفار ... تماس گرفتن و خواستن که چهار شنبه ساعت 9 صبح اونجا باشم و برم واحد منابع انسانی برای مصاحبه عقیدتی. ساعت 8:30 داشتم راه میفتادم که زنگ زدن و گفتن 11 این جا باش منم 11 خودم رو رسوندم، آقای مسئول منابع انسانی و تحول اداری من رو به سالن جلسات راهنمایی کردن، بعد از یه احوال پرسی کوتاه ازم خواست که قرآنی رو که روی میز بود رو باز کنم و یک صفحه ...
تجربیات افراد دعوت شده به مصاحبه استخدامی وزارت نیرو
و این چیزا برام خوند! در کل جو خیلی گرم و صمیمی بود. بچه ها یه نکته مهم اینه که همه چیز بستگی به جوابایی داره که شما میدین. مثلا دو تا مورد که امروز خیلی محسوس بود براتون مثال میزنم. یکیش این بود که پرسید روزه قضا داری یا نه؟ منم گفتم تو اعتکاف امسال شرکت کردم و روزه قضام رو گرفتم. پرسید چندبار تا حالا رفتی اعتکاف؟ بعدش اینجا مبحث اعتکاف شروع شد که ببینن من احکام اعتکاف رو بلدم یا نه ...
مشکل حرارتی در سیلیکون های AMD Vega جدی شد
بعدشم قیمت دسته Amd نیست دسته بازار هست موجودی کم باشه قیمت میره بالا موجودی زیاد باشه قیمت ثابت میمونه همون موقع هم که 1080 اومد قیمتش رو تا 900 دلار اومد کسی از فنای Amd نمیومد بگه اینجوری شما ها دارید برای این موضوع خودتونو پاره میکنید رسما یادم میاد که گفتم نه من زیر کامنت تو پاسخ میزنم و نه تو زیر کامنتم پاسخ بزن .ادب و نزاکت هم که نداری صفر ترول ارزش نداره براش وقت تلف ...
ادعای عجیب قاتل آتنا پیش از محاکمه
کنی؟ یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمی دونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون و اینکه اگه می فهمیدن منو می کشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه. چون مغازه باز بود و ما کار می کردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه بردمش اتاق پشتی قایمش کردم اونوقت دیدم مرده؛ نمی دونم از افتادن مرده یا سکته کرده یا تو دست ...
وقتی اتوبوس لایی می کشید!
کنیم و طبق ساعت به ایستگاه آخر برسیم.سرعت هم بستگی به شرایط داره. بعضی آروم می رن، بعضی با عجله . صدای زنگ موبایل راننده شینده نشد ولی او با دستپاچگی موبایلش را از جیب پیراهنش بیرون آورد و به گوشش چسباند و گفت: سلام ... من که گفتم خدمتتون... باشه... حالا ایشون رو بهتر از ما قبول دارید...ارادت دارم ... خدانگهدار . راننده، موبایل را روی داشبورد انداخت. سرعت را بسیار کم کرد و بدون ...
طنز؛ اجاره لونه مگس
. 6 ماه به همین شکل گذشت و من حتی اسمش رو هم نفهمیدم. تا اینکه یک روز داشتم محصولاتِ پاک کننده رو نگاه می کردم که یک خانم دیگر به سمتم آمد و گفت: دنبال چی می گردین؟ گفتم: دنبال یه ماده هستم که مثل تینر رنگ رو از روی سرامیک بشوره. ولی قابل اشتعال نباشه . شروع کرد به گشتن و آن وسط ها از دهانش پرید که مسئول این بخش خانم پیغامی هستند. با خودم فکر کردم آخ جون. چه فامیلیِ کمیابی ...
من آتنا را نکشتم
و بینی اش خونی شده است. نمی دانم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و اقوامش پا و دهانش را گرفتم که خونی زمین نریزد. برای این که مشتری ها متوجه نشوند در اتاق پشتی مغازه مخفی اش کردم، بعد متوجه شدم که این دختر مرده. نمی دانم سکته کرده یا زمین خورده ولی من آتنا را نکشتم. من اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم. او درباره اعترافات قبلی اش درخصوص مرگ آتنا هم گفت: من تحت فشار بودم ...
افکار "مشوش" پاشنه آشیل آبی ها
...> ************ من هم نظرم اینه که الان رحمتی داره ضرر به تیم میرسونه. از همون دقیقه2بازی با استرس و سریع می خواد بازی رو شروع کنه خوب این استرس با بازیکنا منتقل میشه. از یه دروازه بانی با این همه تجربه واقعا عجیبه. ********* پرسپولیسیا از نحوه برخورد منصوریان در مورد پرسپولیس در ابتدای فصل گذشته کاملا ناراحت بودن...و اون مصاحبه هاش باعث شد پرسپولیسیا موضع بگیرن...وگرنه اگه ...
کودکان زخم خورده ای که در نبود قوانین، تبدیل به زنان و مردان جامعه ستیز می شوند
...، متادون مصرف می کردم. با دیدن پسر پنج ساله ام ذوق زده شده بودم و او را با خودم به خوابگاه زنان کارتن خواب می بردم. داشتن پسری که از وجود خودم و شبیه من بود، باعث شد برای ترک اعتیاد تلاش بیشتری کنم . مهدی دوباره به اهواز باز می گردد و پسرک را هم با خود می برد. با رفتن کودک بهاره افسرده شده و مصرف متادون را قطع می کند و دوباره به مصرف شیشه روی می آورد. من و مادرم آواره ...
همه نیمه تمامند و تو نیمه، تمامی!
نوبت به جانباز نخاعی گردنی "کاظم مقدس" رسید. ایشان کمی فکر کرد و گفت: من آرزو دارم لباس هایم را خودم بپوشم! آن جوان با شنیدن این جواب سر روی شانه های کاظم مقدس گذاشت و بسیار گریه کرد. غروب که کارمان تمام شد و به خانه رسیدم، شماره آن جوان را گرفتم و پیامکی برای ایشان فرستادم که انقضای داروها تمام می شود اما انقضای انسان ها تمامی ندارد و از بازدید ایشان تشکر کردم. آن جوان در جواب نوشتند که چه کسی ...
آنهایی که می گویند نویسنده ایرانی مخاطب ندارد، بی سوادند
گری می رفتم تا آن کار را هم از دست ندهم. ماموریت که دادند بروم کرمان، مجبور شدم تا ریخته گری را رها کنم. من سال 1344 چهار هزار تومان حقوق می گرفتم ولی یک یخچال 350 تومانی نمی خریدم، می گفتند تابستان است برو پیراهن آستین کوتاه بخر می گفتم چیزی به زمستان نمانده، زمستان می گفتند برو پالتو بخر می گفتم چیزی به بهار نمانده. یعنی پولی برایم نمی ماند چون عقل معاش نداشتم،100 تومان را به من می دادی نمی ...
به عشق همین مردم کارهای بهتری خواهم ساخت ...
اگر موفق هم نباشم باز هم دست از فعالیت بر نخواهم داشت و ما تلاش خودمان را می کنیم که به موفقیت برسیم. نمی ایستیم و به سمت جلو حرکت می کنیم. کلا این آغاز، تاثیر جالب و خوبی خواهد داشت که حتی می تواند باعث انگیزه من برای ادامه راهم باشه. انشالله با موفقیت همراه شود که ببینم مردم چقدر از نواختن من رضایت داشتند و باعث شود به عشق همین مردم کارهای بهتری بسازم. • از کار و فعالیت های آینده ات ...
مشایخی و انتظامی همیشه حسود بودند
، یک بار متوجه شدم راجع به تو دارند صحبت می کنند". گفت "من خودم با گوش های خودم شنیدم که آقای انتظامی می گفت یک جوجه بچه را آوردی جلوی ما علم کردی! رمضانی فر کیلویی چنده؟! خلاصه انتظامی و نصیریان این قدر در گوش آقای مهرجویی خواندند که ...". من دو یا سه روز بعد رفتم پیش مهرجویی دیدم مرتب دارد فیلم را عقب و جلو می کند، گفتم "این فیلم مگه تمام نشده؟" گفت "چرا". خلاصه دو یا سه سکانس از بهترین ...
دردهای تحصیل برای مهاجران نخبه ی افغان
درگیر درس باشد، باید دنبال این کار می رفتم. این قانون برای تمام دانشگاه ها بود؟ – این قانون هم شامل دانشجویان دختر و هم پسر می شد. من برای این ویزا باید تنها به افغانستان بروم، چون اگر فرد دیگری همراه ما باشد، نمی تواند ویزا بگیرد و به ایران برگردد. این کار اگرچه برای مردان مشکلات خاص خودش را دارد ولی برای زنان بسیار مشکل و نشدنی است. البته الان کارهایی انجام شده و شنیدم که ...
مَراحِم خانه ی ارحام
معروف است به آژانس ارحام صدر: بعد از فوت پدر، شریک ایشان آژانس پرستیژ را فروختند. من هم دو، سه سالی با آنها کار می کردم ولی دیگر نتوانستم ادامه دهم و خودم رفتم آژانس دیگری باز کردم. آژانس پرستیژ هم ماجرا دارد. همه فکر می کنند پدرم در آنجا شریک بودند؛ ولی شریک واقعی مادرم بودند. واقعیت این است که یک آقای اصفهانی الاصل که تهران کار می کردند در سفری به ژاپن با پدر و مادرم آشنا می شوند. ایشان تصمیم می ...
امام جواد(ع) معجزه ای در میان ائمه اطهار(ع)
(صلی الله علیه و آله و سلم) رفته بودم که امام جواد (علیه السلام) را دیدم، با او در خصوص مسائل گوناگونی مناظره کردم، همه را پاسخ داد. به او گفتم: خواستم از شما چیزی بپرسم اما شرم دارم از پرسش. امام فرمودند: بدون آنکه سئوالت را بپرسی من پاسخ آنرا می دهم. تو میخواهی بپرسی امام کیست؟ گفتم: آری به خدا سوگند همین است؟! فرمود: منم گفتم: بر این مدعا نشانه و حجتی دارید؟ در این ...
از بزرگداشت بیش از 40 سال تلاش مجید انتظامی در عرصه موسیقی تا جزئیات کامل فصل جدید برنامه فیتیله
آثار نمایشی از جمله برنامه های سینمایی بهتر از وضعیت تولید برنامه های ویژه موسیقی است. خواننده آلبوم " عشق یعنی" تصریح کرد: در شرایط کنونی خواننده های بسیاری را داریم که آثاری را ویژه شهدا می خوانند همانگونه که من قطعه " بوی سیب" را برای تمامی شهدا دفاع مقدس و فداکار کشورم خوانده ام، از این رو تصور می کنم بهتر است در زمینه تولید برنامه های موسیقایی نگاه وسیع تری صورت بگیرد و از ظرفیت ها و ...