وقتی سراغ دوستم رفتم، دیدم دارد با همسرم می رقصد!/چشم شوهرم که به من افتاد کتکم زد - عصر اترک
سایر منابع:
سایر خبرها
یاسوج|حکایت شهیدی که تقاص شهدای جاده "آبان ماهشهر" را گرفت
عشق به ایران اسلامی و خمینی کبیر عازم جبهه های جنگ شدم. تسنیم: چگونه با در این سن به فکر رفتن به جبهه بودید؟ آیا خانواده از جبهه رفتن شما اطلاع داشتند؟ داربام: خانواده ام از رفتنم به جبهه اطلاعی نداشتند و اصلا آموزش های نظامی ندیده بودم. یادم هست روزی اولی که با نیت اعزام شدن به جبهه به گچساران رفتم یک بلوک زیر پایم گذاشتم تا از پشت پنجره بتوانیم با یکی از نیروهای ...
مشهدا ناگفته های رزمنده مشهدی از عملیات بیت المقدس/همه با غسل شهادت به منطقه رفتیم
به خدمت رفتم. پس از پایان دوره آموزشی سربازی بودم که عراق به ایران حمله کرد و من به تیپ 55 هوابرد شیراز منتقل شدم و پس از آن اواخر سال 59 عازم جبهه شدیم و پس از 18 ماه در جریان مرحله دوم عملیات بیت المقدس مجروح شدم. در همان دوران سربازی به خواستگاری رفتم و تا زمان مجروحیتم به اصطلاح شیرینی خورده بودیم. پس از مجروحیت با وجود اینکه وضعیت من تغییر کرده بود اما همسرم باز هم مرا پذیرفتند و ...
گزارش یک دادگاه جنجالی در دهه 50
جلسه محاکمه شروع وکیفرخواست توسط منشی دادگاه قرائت شد. در کیفرخواست ذکر شده بود جهانگیر فرزند جعفر، 24 ساله متهم است که در جاده فرمانیه عابری را به ضرب چاقو کشته است. دادستان برای جهانگیر تقاضای اعدام کرده بود. رییس دادگاه متهم را صدا زد. جهانگیر به وسط دادگاه آمد و جریان واقعه را بیان کرد. او گفت شب حادثه قتل با یکی از رفقایم برای گردش به تهرانپارس رفتم. در آنجا با چندنفر از دوستان ...
اصفهان| حاج احمد کاظمی بعد از آزادسازی خرمشهر چه گفت/ قصه خرمشهر مثل داستان دو کشتی گیر بود
شادی را شنیدند. وقتی خبر به حضرت امام (ره) می رسد امام تبسمی می کنند و الله اکبر گفته و خدا را شکر می کنند. من در خرمشهر مجروح شدم و آن قدر این مجروحیت سنگین بود که 29 روز بیهوشی پشت آن بود، وقایع بعد از پیروزی را نتوانستم درک کنم، من به قائم شهر منتقل کردند و آنجا بستری بودم. تسنیم : خاطره مجروح شدن خود را برای ما بازگو کنید؟ سجاد: جاده اهواز خرمشهر در حال پیشروی بودیم بعد ...
قاتل جنجالی ندا بیمار بود وگرنه ...
جنایت فاش شد. میوه فروش معتاد که مردی 41ساله به نام علی اصغر است در اعترافاتش گفت: آن شب همسر و فرزندانم در خانه نبودند که با دیدن ندا، درحالی که زنبیل قرمز رنگی در دست داشت و به خانه شان برمی گشت، وسوسه شدم. قبلا هم او را دیده بودم و خانواده اش را می شناختم. وقتی ندا نزدیک شد به بهانه دادن غذا او را به خانه ام کشاندم و مورد آزار و اذیت قرار دادم. ندا گریه کنان گفت که همه چیز را به پدر ...
سه جنایت به خاطر سوء ظن به همسر
برگشتم دیدم همسرم خانه نیست. دلم شور می زد. رفتم خانه مادر زنم که جلوی در دیدم خواهر زنم سوار خودروی حمید شده از او پرسیدم شبنم اینجاست. گفت بله. گفتم چرا پاسخ تلفن هایش را نمی دهد که او گفت گوشی اش داخل خودروی حمید جا مانده بود.... خیلی عصبانی شدم چرا باید همسرم سوار خودروی حمید می شد..رفتم داخل ساختمان که مادر زنم را دیدم او به من ناسزا گفت. نفهمیدم چه کار می کنم با چاقویی که ...
دام شیخ نشین میلیاردر برای تصاحب دختر ایرانی در حجله !
باشم از جایم بلند شده و با عصبانیت به اتاقم رفتم و در را محکم پشت سرم بستم... بتول نامادری ام بود. دوازده ساله بودم که مادرم در یک حادثه رانندگی فوت کرد و دو سال بعد پدرم با بتول ازدواج کرد. بتول هر چند زن مهربان و باگذشتی بود و در برابر همه رفتارهای زشت من همیشه صبوری می کرد، اما من دوستش نداشتم وهمیشه دلسوزی هایش حرصم را درمی آورد. اما او بی توجه به بدخلقی های من تلاش می ...
تهران| روایت جانباز 70 درصد عملیات بیت المقدس از آزادسازی خرمشهر ؛ روی دشمن را کم کردیم +فیلم
، خداروشکر که بعد از آن شرایط که در سال 61 مجروح شدم، سال 66 ازدواج کردم که ایثارگری همسرم از من بالاتر است که یک عمر باید ایثارگر باشند و سختی های ما را تحمل کنند. ایثارگر واقعی همسران جانبازان هستند من همواره به بچه های بنیاد می گویم که "از ما تشکر نکنید بلکه از همسران جانبازان باید تشکر کنید که ایثارگر واقعی آن ها هستند، ما با تلاش این هاست که زندگی می کنیم و ادامه حیات می ...
قاسم افشار در خبر صاحب سبک بود
حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی بیان کرد: در اولین جمعه ماه رمضان نیز در تشییع یک معلم اخلاق کسی که منزل و دفترش محل و مأمن مردم بود، یعنی سیدمهدی طباطبایی حضور داشتم. این گوینده خبر درباره حضور مردم در مراسم تشییع قاسم افشار بیان کرد: مردم عادی برای مراسم او تا بهشت زهرا آمدند تا بگویند که سپاسگزاریم اما گاهی غفلت می کنیم و قدر خوبی های مردم را نمی دانیم. سلطانی با ...
مردی که با دست هایش دنیا را می بیند
چطور ؟ سخت نبوده ؟ چرا اوایلش خیلی سخت بود، مثلا ده جلسه طول کشید تا فقط گره زدن را یاد بگیرم. حتی استادم ناامید شده بود اما من به خاطر انگیزه زیادی که به یادگیری داشتم ادامه دادم. اصلا چطور به این کار علاقه پیدا کردید؟ یک روز وقتی داشتم روزنامه ایران سپید را که مخصوص ما نابینایان است می خواندم، درباره آموزش قالیبافی به نابینایان در موزه فرش مطلبی خواندم. از همان ...
به دلیل عدم حمایت مسئولین از ورزش قهرمانی فاصله گرفتم
سمیه مهربان شامگاه چهارشنبه در گفت وگو با خبرنگار فارس در رشت با اشاره به کسب مقام سومی در مسابقات نجات غریق کیش اظهار کرد: این مسابقات با حضور 29 استان و به میزبانی کیش برگزار شد و در پایان رقابت ها موفق شدم پس از دوری شش ساله از دنیای قهرمانی با کسب مقام سومی به ورزش قهرمانی بازگردم. وی با اشاره به اینکه مسابقات نجات غریق، اینتروال و سنگین است بیان کرد: در این مسابقات، مهارت های یک ...
ملأ حسنی امام جمعه ارومیه چهره معتدلی که از نو باید شناخت
پیام ساده به حول وقوهٔ الهی به قدری کارساز شد که در طول این بمباران مردم منازل واثاثیه های خودرا در کوچه وبازار وخیابان رها می کردند ومی رفتند وحتی یک مورد هم سرقت دیده نشد. روزی در یکی از خیبان های ارومیه بودم، معمولاً هنگام بمباران و موشک باران در شهر حضور داشتم وگشت می زدم. ناگهان وضعیت قرمز شد. از ماشین پیاده شدم ودر جایی پناه گرفتم. پاسبانی آمد و گفت: حاج آقا در نزدیکی پناهگاه داریم برویم ...
سبک زندگی امیرمؤمنان علی (ع)
خداوند گامی برنداشت و بر آن بود تا با خداوند در حالت راضیه مرضیه با نفسی مطمئن ملاقات کند. (فجر، آیات 27 تا 30) این گونه است که در دوره جاهلیت و اسلام هرگز از این اصل در هیچ یک از سیاست هایش عدول نکرد. آن حضرت (ع) درباره این راهبرد اساسی در سیاست عمومی خویش می فرماید: به خدا سوگند، من همواره در زمره پیشتازان این حرکت بودم تا روزی که جبهه دشمن تار و مار شد و جاهلیت از صحنه بیرون رفت، بی آنکه ...
سناریوی عاشقانه برای قتل نجمه
شدن دختر جوان ادامه داشت و هیچ رد و سرنخی از دختر جوان در دست نبود، خواهر نجمه به پلیس آگاهی رفت و با ارائه سرنخی به پلیس در به دست آوردن راز ناپدید شدن دختر جوان کمک کرد. سکانس سوم: پیامک های تهدیدآمیز او گفت: نجمه پنج ساله بود که مادرم فوت کرد و پدرم مدتی بعد ازدواج کرد. رفتار نامادری ام با نجمه خوب نبود. من مدتی بعد ازدواج کردم اما دورا دور می دیدم که نجمه از ...
باورما بود که می جنگید نه اسلحه مان
با گذر زمان غبارگرفته شده است. آن چه در ادامه می خوانید، گفت وگویی است با سعید صادقی، عکاسی که از خاطرات خود در ایام جنگ و آزادسازی خرمشهر می گوید. چند سالتان است؟ 63سال دارم. نخستین بار که به فکر عکاسی افتادید چه زمانی بود و آیا انتخابی آگاهانه بود؟ قبل از انقلاب به عکاسی علاقه مند بودم. از سال51 -52 در این زمینه فعالیت می کنم. پس از انقلاب وارد دنیای مطبوعات شدم. ...
تاکتیک تجارت عسگراولادی
معتقدم چون دوران بزرگسالی و کهولت را طی می کنم باید کارم را کم کنم. 6-5 سال پیش محاسبه کردم دیدم 16 تا 17 سمت در اتاق ایران دارم. خارج از اتاق هم عضو هیات امنای جاهای مختلف بودم. تصمیم گرفتم و کارم را کم کردم. در این مدت هر سال 2 تا 3 سمت را کم کردم. الان فقط 4 سمت دارم. هنوز رئیس اتاق مشترک چین، عضو هیات مدیره اتاق بین المللی پاریس، عضو هیات نمایندگان اتاق ایران و عضو هیات نمایندگان اتاق تهران هستم و بقیه را رها کردم. بنابراین به تدریج دارم این سمت ها را کم می کنم. اخیرا از ریاست اتاق ایران و روسیه کنار رفتم. اما اینکه چرا کار می کنم به اعتقادم برمی گردد. اعتقاد دارم اگر انرژی ام را روزانه صرف نکنم، ممکن است دچار سکته شوم و زودتر به بهشت زهرا بروم. من 50 تا 60 سال است که نیم ساعت مانده به اذان صبح بیدارم، ساعت 6 استخر می روم و 7 از خانه بیرون می آیم. اصلا نمی توانم در خانه بمانم. آفتاب به آفتاب بیرون از خانه هستم. ...
مرد متاهل ساعت 3 بامداد، دختر 14 ساله همسایه را به خانه اش برد
از سوی ماموران دستگیر شد و پرده از یک سناریوی سیاه برداشت. فریبا در حالیکه اشک می ریخت به ماموران گفت: چندی پیش خواهر کوچکترم را برای بازی به پارکی نزدیک خانه مان بردم و در آنجا با پسر جوانی که همراه یک دختر کوچولو به پارک آمده بود آشنا شدم. وی افزود: هر روز که به پارک می رفتم امیر را ملاقات می کردم و وی ادعا کرده بود که دختر کوچولو خواهرش است. دوستی ما ادامه داشت ...
شکارچی دختران و زنان پایتخت در تله پلیس
پارک قیطریه می رفتم. در 5 سالی که با فرانک دوست بودم او مرا عاشق خودش کرد البته نخستین بار او مرا با شیشه و پایپ آشنا کرد و باعث شد تا به مواد مخدر معتاد شوم. می خواستم با او ازدواج کنم اما به من خیانت کرد و با پسر دیگری دوست شد. کینه بدی از او به دل گرفتم.اما نمی خواستم از او انتقام بگیرم. از همه دخترها متنفر شدم و تصمیم گرفتم تلافی کنم. بعد از آن ماجرا به سراغ فرانک نرفتی؟ هرگز. سوژه ...
رادیو پارس فوتبال (شماره 106): صحبت های امیر قلعه نویی سرمربی سابق استقلال با رادیو تهران
را درباره موضوعات مختلف برزبان آورد که ماحصل آن را در ادامه می خوانید: با اعتماد مدیریت ذوب آهن موفق شدیم ابتدا باید بگویم که امیدوارم نماز و روزه همه هموطنان قبول باشد و امیدوارم ما را در دعای خیرشان فراموش نکنند. این حرف هایی که میزنم به همین ماه مبارک عین واقعیت است. من یک سال خوب را در ذوب آهن سپری کردم و باید از تک تک آنها که در شرایط بد از من حمایت کردند تشکر کنم ...
چند روایت ناگفته درباره امام جمعه فقید ارومیه
شده بودم و می دانستم اگر بخوابم برای نماز شب بلند نخواهم شد. در گوشه ای دراز کشیدم و همان لحظه خواب چشمانم را گرفت. صبح وقتی بیدار شدم، هوا روشن شده بود. حدود نیم ساعت به طلوع آفتاب مانده بود که فوری نماز صبح را به جا آوردم. بعد متوجه شدم آن دو زندانی کرد که دیشب آورده بودند، نیستند و از زندان فرار کرده اند. با این که دو نفر نگهبان هم آن جا بودند و در طویله را هم بسته بودند. هنگامی که نگهبانان ...
جواب تست بی بی چک، چرا منفی شد؟
سوال مخاطب نی نی بان: من یک سال ازدواج کردم 25سالمه همسرم 37 سالشه قصد بارداری داریم. پریودهای نامنظمی دارم ماه پیش دکتر رفتم تنبلی تخمدان دارم و کیست ریز. آزمایشاتم همش سالم بود. دکتر گفت با همین کیست ها باید باردار بشم. بهم دارو کلومفین داد که از پنجم پریودم بخورم با متفورمین. 2شهریور پریود بودم از هفتم قرصامو شروع کردم و یک هفته بعدش هم یک روز درمیان نزدیکی داشتم و هنوز پریود نشدم. چهار روز ...
25 سال زندانی مجازات 2 سارق مسلح طلافروشی
کردند و بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شدند. پس از آن پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه و طرح شکایت از سوی شاکیان نیما در جایگاه ایستاد و گفت: من و مهدی از بچگی با هم دوست بودیم. من دستفروشی می کردم و فیلم می فروختم، اما چندین بار دستگیر شدم. به همین خاطر سراغ کار با موتور رفتم. این گذشت تا اینکه من و مهدی در پارک با دو پسر جوان آشنا شدیم که قصد ...
بازگشت زائر خردسال به آغوش خانواده
عصر روز یک شنبه 30 اردیبهشت ماه بود که مرد جوانی همراه همسر و دو فرزند 16 ماهه اش محمدپرهام و پسر شش ساله اش محمدپارسا راهی حرم رضوی شد. اعضای این خانواده که چند روز قبل از شهرستان یزد برای زیارت راهی مشهد شده بودند در صف نمازگزاران قرار گرفتند و منتظر اذان شدند تا اینکه زن جوان گم شدن ناگهانی محمدپرهام را به شوهرش خبر داد. او گفت: من درحال نماز خواندن بودم که متوجه شدم محمدپرهام گم شده است. زوج ...
شیخ شریف تا لحظه جداشدن سرش ذکر می گفت
دوران مقاومت خرمشهر در مسجد جامع او را دیدم. ایشان با خودش مقداری اقلام و غذا برای کمک به رزمندگان آورده بود. شیخ از روحانیون شناخته شده انقلابی بود که قبل از پیروزی انقلاب به نمایندگی از طرف حضرت امام اقدام به روشنگری مردم می کرد. در ماجرای مقاومت خرمشهر بنده چون اهل ماهشهر بودم و در خرمشهر هم زندگی می کردم، از اولین روزها وارد معرکه شده بودم. یک گروه داشتم که همراه این گروه در سه راه پلیس با ...
مصاحبه اولین گزارشگر زن فوتبال ایران
شکن بود و چنین رفتار هایی برایمان طبیعی بود. رفت بیرون استودیو و با دست اشاره کرد بنشینم و گوشی را بگذارم توی گوشم. دکمه ارتباط با استودیو را زد و گفت: خانم هاشمی بشین و نیمه دوم بازی را گزارش کن. ماتم برد. راستش ترسیده بودم. در عین حال هیجان زده هم بودم. نه اسامی بازیکنان را داشتم و نه سابقه گزارش زنده فوتبال را. اما تصمیم تهیه کننده را باید اجرا می کردم. عوامل برنامه اسامی دو تیم را در اختیارم ...
افزایش اندام تناسلی مردان، چه روشی؟
بازخوانی عواقب یکی از باورهای نادرستی که درباره طول انجام جنسی مردانه رواج یافته است. مردی 29 ساله هستم. در گذشته کار بدنسازی انجام می دادم و از نظر زیبایی اندام وضعیت بهتری نسبت به سایر دوستانم داشتم. 2 سال پیش نامزد کردم و همان زمان با این فکر که اندام تناسلی خود را بزرگتر کنم، دست به کاری زدم که سلامت جنسی ام را به خطر انداخت؛ به این شکل که یک وزنه 5 کیلوگرمی به خودم بستم و سعی کردم این قسمت ...
پایان تلخ فضولی های مرد همسایه به رفت و آمدهای زن مطلقه
شوهرم دوست بود، روبه رو می شدم.از این رفتارهایش ناراحت بودم تا اینکه روز حادثه خواهرزاده ام به خانه ما آمد اما در راه پله، همسایه مورد نظر جلوی او را گرفت و شروع به سؤال و جواب درباره اینکه کیست و از کجا می آید و با من چه نسبتی دارد، کرد. درحالی که از این رفتارش حسابی کلافه شده بودم به راه پله رفتم تا در این باره به او تذکر بدهم که شروع به فحاشی کرد. من هم چاره کار را در این دیدم که ماجرا را تلفنی ...
ابطحی: حقوق مردم، خط قرمز اصلی اصلاحات است
قرار بود تنور را داغ کند نه اینکه نان را بسوزاند. ابطحی با بیان اینکه آقای خاتمی با ادبیات متفاوتی جلو آمد گفت: من صبح دوم خرداد منزل خاتمی رفتم؛ باهم وارد مدرسه ای در پاسداران شدیم که رای بدهیم؛ در راه این دیالوگ را گفت که چقدر خوب می شود ما دور اول رای بیشتری بیاوریم بعد دور دوم نمی گذارند ما بیاییم معلوم شود مجموعه بزرگی در کشور است. اما آنقدر نهاد آزردگی مردم گسترده بود که به 22 ...
چون معتقد بودم موسیقی حرام است، به گلها نرفتم/غصه می خورم که چرا نگذاشتم صدایم شنیده شود
؛ برای ناهار وعده گرفت. آن ها از من خواستند اشعار حافظ و سعدی را بخوانم تا برای مهمانانشان ترجمه کنند. دو تا، سه تا، چهار تا شعر که خواندم، متوجه شدم هیچ جاذبه ای برایشان ندارد. من هم شعری عربی را که از حفظ بودم خواندم. این شعر کاری با آن ها کرد که فردایش برادر شاه به سراغم آمد؛ یعنی تحت تاثیر قرارشان داده بود چون به زبان خودشان بود. حمیدی افزود: پس آن چیزی که در سحر بر ما تاثیر می گذارد ...
رمز موفقیت او هم قدمی با رهبری بود
از دوستان دیرین آن فقید، شمه ای از خاطرات خویش از منش اجتماعی و سیاسی آن مرحوم را بازگفته است. امید آنکه مفید و مقبول افتد. از چه زمانی در مدرسه آیت الله العظمی میرسیدعلی یثربی شروع به درس خواندن کردید؟ بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. من از همان روزهای اول که در کاشان قصد درس خواندن داشتم برای درس در مدرسه آقا میرسیدعلی یثربی می رفتم. 17 سالم بود؛ به نظرم در سال 1326. گویا در ...