رأی اولی - اتحاد خبر
سایر خبرها
محمد حسین پویان فر؛ به تو از دور سلام
به تو از دور سلام به سلیمان جهان از طرف مور سلام دل من واسه زیارت میزنه شور سلام به حسین از طرف وصله ی ناجور سلام همه دنیام حسین من فقط تو رو برا خود تو میخوام حسین یاد گرفتم اسمتو از لب بابام حسین واسه اربعین بده تون به پاهام حسین
روز اول کاری چطور می گذرد؟
. از اتاق مدیرعامل بیرون آمدم. کمی مضطرب بودم و به سرویس بهداشتی رفتم تا آبی به دست و صورتم بزنم. خانم لیدر منابع انسانی یکهو توی دستشویی پشت سرم ظاهر شد و گفت: اگه می بینی اینجا مایع دستشویی و دستمال کاغذی نداره و یکم کثیفه، واسه اینه که ما اینجا به همدلی و همکاری اعتقاد داریم. بنابراین کسی رو مجبور نمی کنیم دستمال توالت و مایع دستشویی برامون بذاره. خودت باید چیزهایی که لازم داری رو تهیه ...
قرنطینه همگانی در چیتگر
بساطشان را جمع می کنند و می خزند داخل ماشین ها. اما هیچ کس محل را ترک نمی کند! مرد چهار شانه ای دستش را به کمر زده و به آسمان خیره شده، بعد برای آنهایی که در ماشین نشسته اند، اینطور تحلیل می کند: همین یه تیکه س. ابری تو آسمون نیست. الان بارون قطع می شه. بعد داد می زند: بهنام رو زغال ها رو بپشون خاموش نشه... قرنطینه همگانی باران می بارد امشب اما دل هیچ کس غم ندارد از این بابت. آدم ها ...
مهری و مازیار: خاطرات خانم خلیلی
...." بعد بلند شد و رفت اتاق پسرش و پتو را کشید روی پسرش بنیامین. با نگاه به بنیامین دلش برای پسر زیبا و هفت ساله اش غش رفت و و با نوازش دستش موهای بنیامین را از روی صورتش زد کنار و زیر لب گفت:"مامان نازنین فدات بشه عشقم." برگشت به اتاق خودش و روی تختش دراز کشید. یه نگاه به ساعت گوشی انداخت متوجه شد ساعت نزدیک چهار صبح است و او هنوز خوابش نمی آید. یاد خاطرات تلخ زندگی اش با همسر ...
تک گویی های مرگ با مقدمه ای از افشین هاشمی
فامیلای پولدارشون، داشت یواشکی زیر چادرش یه کارایی میکرد، رفتم جلو دیدم جوراب پاریزینش رو درآورده داره خاک میریزه توش. گفتم حاج خانم چیکار میکنی،گفت برا خاک مادرم میبرم، اون قسمت معمولی دفنش کردیم از نداری. خاک متبرک براش میبرم بریزم روش...” علاقمندان برای تهیه ی این اثر می توانند با مراجعه حضوری در کتابفروشی گوتنبرگ، نمایندگی فروش کتاب های نشر آماره: تهران، خیابان انقلاب، بین فخر رازی و دانشگاه، پلاک 1212 و یا از طریق فروشگاه اینترنتی دیجی کالا، اقدام کنند. و یا جهت کسب اطلاعات بیشتر از طریق شماره 66951323 با دفتر مرکزی نشر آماره تماس حاصل نمایند. ...
در اینستای ستاره های خارجی؛ لباسای عجیب و غریب چهره ها
...، کورتنی میگه زمان رو متوقف کنین! باید دعا کنیم که کیتی پری در روز ها و مناسبت های خاص دیگه هم تصمیم نگیره که لباس مخصوص بپوشه؛ حالا همبرگر و لوستر و دستمال توالت خوبه که، خدا عاقبت کار رو به خیر کنه! نیما شعبان نژاد رو بیارین، این کامنت زیر پست بلا حدید رو نشونش بدین؛ بگین بلا رو اینجوری سربه سرش می ذارن، تو که دیگه هیچی! قشنگ معلومه مایلی سایرس داشته آماده ...
حواشی پوستر آهنگ جدید بنیامین از زبان خودش ؛ گریم جدید و متفاوت امیرحسین رستمی ؛ رونمایی آقای بازیگر از ...
که به خاطر جوّ حاکم بود، و البته حق داشتند. شاه بخشید شاه قلی نمی تونست ببخشه! به شهیار عزیز گفتم اینجوریه.. می خواستم بدونه که چقدر جذبه ی مؤلف بالاست جوابش ولی از حرف من جالب تر بود نوشته بود: بده دخترت چیزی بکشه. با خط خودش نام ترانه و خودت رو هم بنویسه. !!! .. نصفه شب بود که این پیام به دستم رسید رفتم دیدم بارانا خوابه چند دقیقه همین جوری نگاش کردم دیدم واقعن ...
گلایه های شدید سهامداران از اختلال در معاملات / کارگزاری هایی که پاسخگوی مردم نیستند
...> باسلام . چه امروز چه روزهای دیگه حتی سال 97 یه مقدار بازار حجم معاملاتش تو روزای خاص بالا می رفت آگاه به مشکل برمی خورد و این توی دنیا که هیچ حتی در ایران هم توجیه پذیر نیست چون فرصت های زیادی از دست میره لطفا این مطالب پخش بشه کارگزاری آگاه واقعا این روز خیلی ها رو بدبخت کرد هنوزم که یک ساعته بورس تعطیل شده هنوز باز نمیکنه پروفایل رو سلام متاسفانه سامانه کارگزاری آگاه ...
آرزوی مادر شهید مدافع حرم در کارگاه تولید ماسک برآورده شد
اگر بپرسی، می گوید جهاد، جهاد است. چه لب مرز باشد و اسلحه به دست در مقابل دشمن متجاوز، چه کیلومترها دورتر باشد در دفاع از مرزهای عقیدتی و چه همین جا باشد؛ در کوچه و خیابان ها و در مقابله با ویروس مرموزی که سلامت خانواده ها را نشانه گرفته. حالا مادر همین که پشت چرخ خیاطی می نشیند و برای حمایت از مدافعان سلامت ماسک می دوزد، خودش را در لباس جهادی مقدس می بیند و دلش آرام می گیرد، هرچند طلب شهادت هنوز ...
آهنگ پایانی سریال بچه مهندس 3+دانلود
هوا تو خونه ی ما سرد میشه همون چیزی که دور از تو محاله تو باشی بی برو برگرد میشه از اون روزی که تنهامون گذاشتی من از این خونه بیرونم نمیرم تو دلواپس دلتنگیم نباش من به دنیا اومدم عاشق بمیرم با اینکه دست من خالیه حالا با عشقت هر چی که میخوام دارم مامان صدیقه در بچه مهندس+عکس توی بیداری از من دوری اما تورو هر شب توی رویام دارم با اینکه دست من خالیه اما با عشقت هر چی که میخوامو دارم توی بیداری از من دوری اما تورو هر شب توی رویام دارم ترانه: مهدی ایوبی خواننده: احسان خواجه امیری ...
حکایت چادر سفیدی که خواهرم برای عروسی علی خرید / وقتی کارت جعلی شهید مدافع حرم لو رفت
: البته اجازه رفتن رو چند ماه قبل گرفته بود. مادرم اول با رفتنش مخالف بود. می گفت: تو همین جا توی ایران کار فرهنگی می تونی بکنی دست جوونا رو می تونی بگیری و به راه راست هدایت کنی. ولی علی می خواست مامان رو راضی کنه می گفت: چرا زمانی که محرم میشه شما میرین عزاداری شرکت می کنین و می گین ای کاش ما اون زمان بودیم و نمی ذاشتیم حضرت زینب (س) رو به اسارت ببرن. نمی ذاشتیم اون همه بلا سر اهل بیت بیاد. نمی ...
به قولِ مردم گفتنی ؛ جواد مجابی؛ نشر چشمه آفرینش کلاژ از مَثَل های مردمی
ه سال تاریخ ادبیات همواره نمونه های مختلف به کارگیری فرهنگ شفاهی ملت ما اعم از آرزوها، انتقادها، قصه ها، متل ها، مثل ها، لطیفه ها، هجویه ها، تکیه کلام ها و ... را به خود دیده؛ بعضی را کمتر در خاطر نگاه داشته و برخی را چون جان شیرین حفظ کرده، تردیدی نیست. اما اکنون باید دید پس از امثال و حکم دهخدا و تلاش های دیگرانی چون جمال زاده و هدایت، این بازنگری و ایجاد شکلی نوین در بررسی و بازنمایی جلو ه های فر ...
جنبش مخالفت هم وطنانمون با واکسن کرونا
دیگه الکی یه چیزی به اسم واکسن درست می کنن و تنها هدفشون هم اینه که فروش کنن و پول دربیارن. اصلا از کجا معلوم اون چیزی که به دست ما می رسونن واکسن باشه؟ از کجا معلوم یه چیزی توش نریخته باشن؟ از کجا معلوم نخوان چیزخورمون کنن؟ ما تو کشور خودمون با بخور جوش شیرین همه اینا رو درمان می کنیم. دستگاه ویروس یاب هم که داریم خداروشکر. - معلومه که نمی زنم! اینا خودشون اومدن این داستانو باب کردن ...
خاطره ای از موشک های قرارگاه رعد اهواز و شهید بابایی
.... گفت: عجب مرد بزرگیِ این! آقا من رضایت دارم. فقط منو برسون خونه. عیبی نداره پام. اگر شکسته باشه، فوقش می رم گچ می گیرم. گفتم: پس رضایت داری خداوکیلی؟ گفت: آره به خدا؛ رضایت کامل دارم. رساندمش درِ خانه اش. در زدم، رفت داخل. بی سیم پی آرسی 66 را برداشتم، عباس را گرفتم و گفتم: عباس اُکی شد. بدبخت رضایت داد. گفت: اقلا پولی می خواستی بذاری جیبش. گفتم: بهش گفتم، قبول نکرد. پرسید: از ما راضی بود؟ ناراضی نبود؟ من می تونم اون دنیا جوابشو بدم؟ گفتم: بابا، این حرفا چیه عباس؟ مگه تو زدی بهش؟ گفت: بالاخره به دستور من بوده است دیگه؛ من ین جا بودم دیگه. انتهای پیام/ ...
خاطرات جالب خبرنگاران لرستان از معلمان خود در دوران تحصیل اینبار خاطره ابراهیم شریفی
گفتم یه دونه یواش بدید. صاحب مغازه خندید و گفت پسرم چی میگی؟ تکرار کردم یواش. بهم گفت من که بلند حرف نزدم که میگین یواش. چی میخای بدم بهت؟ باز گفتم یواش. ناراحت شد و گفت: آخه یه الف بچه رو چه به این حرف ها. تو اون مدرسه چی یادتون میدن؟ گفتن به بزرگترتون بی احترامی کنید؟ سکه رو پس داد و گفت هیچی نداریم. سرم رو پایین انداختم و ناامید سراغ مغازه دیگه رفتم. روستامون کوچیک بود و چند مغازه بیشتر نداشت. قبل ...
بی پولی، بی کاری، بی سوادی / چلّوهای بی هویت در کوچه پس کوچه های بسکابادی
می آید، همان دورهمی زنانه است. حرف های آنان برای مشکلات به همان فقر و نداری و بیکاری همسرانشان محدود می شود. هنوز از جمعشان خارج نشدیم که پیرزنی از انتهای کوچه با عجله چادر محلی اش را روی شانه می اندازد تا خودش را به ما برساند. با صدایی بلند از همان انتهای کوچه فریاد می زند: آهای دخترجان! به ما ته کوچه ای هم یه کمکی بکن. هنوز چند متری تا ما فاصله دارد که یکی از زن های جمع ما می گوید: او رِ نگاه چه ...
میگوی سوخاری
خداداد رضایی: صدای جلیز ولیز روغن توی ماهی تابه بلند شد. میگوها را آرد سوخاری زدم و انداختم توی ماهی تابه.داشتم به این فکر می کردم که چرا میگوها وقتی می میرند، قوسی شکل می شوند که صدای بابام بلند شد: - دود و بو خونه رو ورداشت.چه کاری می کنی تو دختر؟ تازه یادم اومد که هود را روشن نکردم.دکمه هود را زدم و گفتم: _ بابا میگوهه دیگه! قراره بوش بلند نشه؟! ...
مهری و مازیار: چت شبانه
ریخت و زیر پتو با خودش حرف می زد. انگار حرفای مازیار رو میشنوه و بهشون جواب میده: "چقدر آخه بی معرفتی تو مرد؟! همین زن داداشت زهرا قدش نصف قد منه، وزنش پنج کیلو هم از من بالاتره، ببین شوهرش چه جوری داره قربون صدقش میره. حالا من هنوز یک سال از زندگیم نگذشته بود که تو پاریس متوجه شدم با اون دختره ی بی ریخت عراقی ریختی رو هم و سفرم رو کوفتم کردی. گفتم اشکال نداره، اشتباه کرده، بگذرم ازش. هر بار ...
پسا کرونا
خونه نشسته باشید و جرینگی پول بیاد تو حسابتون و دوره عیش و نوش تموم میشه. در کرونا که وقتی از بستگان شوهَر یا مادرخانم اینا به دیار حق میشتافتن و با یه تماس و اِستوریِ تسلیت سر و تهِ قضیه رو هم می یوردید، در پسا کرونا باید معده رو از چای و قهوه مراسم فاتحه و ختم پُر کنید. دورانِ کرونا علاوه بر سلاطینی که در صنف های مختلف داشتیم از سلطانِ سکه و چه و چه، سلطان ماسک و سلطان لیمو ...
وقتی ماهی ها قهر می کنند
کردم چی شد! با چه رویی برمی گشتم عسلویه، چشم توی چشم حسام می انداختم و می گفتم:"حق با تو بود." فاز سیزده شده بود همه چیزمان. چشممان را عادت داده بودیم به تماشای زیبایی خیره کننده اش. دریایی-خاکی بودن این فاز را، جذاب تر از بقیه فازها می دانستیم. سه چهار سالی می شد که با هزار دوز وکلک، تو فاز سیزده پالایشگاه عسلویه، کاری دست و پا کرده بودیم، کله ی سحر، باحسام می زدیم بیرون، اذان غروب ...
روایت هایی از بازماندگان درگذشتگان ناشی از کرونا
دست داده است از برگزار نشدن مراسم ترحیم و برگزاری یک مراسم مجازی با استفاده از نرم افزار زوم صحبت می کند: اقوام و نزدیکان همه زوم رو نصب کردن و همه با هم در ارتباط بودیم، از تهران، از اراک، از اصفهان، از آمریکا، از کانادا، از سوئد ... من و دخترم رفتیم خونه برادرم و با فاصله نشستیم و از اونجا با هم تو زوم بودیم. خود دختر خواهرم تو سوئده و از اونجا شرکت می کرد، دختر برادرم آمریکا است ... بعد یه ...
مامایی؛ در آغوش گرفتن هدیه پاک خداست/ سختگیری های بیش از حد استاد عامل موفقیتم بود
شدید؟ یادمه روزهایی که مامایی رو انتخاب کردم دانشجوی ترم 4 هوشبری بودم. اما در هر تولدی که تو اتاق عمل اتفاق میفتاد قلبم من رو به اون سمت حصار رشته ام میکشوند، چون بی نهایت عاشق نوزاد وکودک هستم. از روزی که اولین تولد نظاره گر بودم شروع به تحقیق راجب رشته هایی کردم که به این موضوع مربوط میشدند و از بین همه راهها هرچند که دوباره کنکور دادن آسون نبود ولی سریعترین راه ...
پست جدید اینستاگرام سام درخشانی
گفتگو با یک ماما/وضعیت بد تغذیه مادران در رستم
رو برای خدمت به مردم انجام دادیم. اولین فرزندی را که مامایی کردید دختر بود یا پسر چه حسی داشتید؟ پسر بود واقعا بیان احساسم تو اون لحظه سخت هست من خودم رو خیلی کوچک می دیدم در برابر عظمت خلقت و بسیار شگفت زده بودم و به نظرم بعد از هر تولد باید سجده کرد صاحب این همه جلال و عظمت را. از مشکلات کارتان به ما بگویید. کار ما یه شغل پر خطر هست و ماما های زیادی هستند که به ...
ترکیدن بغض جوانان توییتری
... تاکید کنم من تو زندگیم کلی امتیاز داشتم. خدا رو شکر. الحمدلله. دارم از طرف یه سری آدم عادی صحبت میکنم. او به استخوان در گلوی این روزها که سرمایه دار شدن افراد با رانت است هم طعنه ای می زند و می نویسد: حالا یه بعد روانی داستان، رانت و بازتوزیع عجیب غریب ثروته. یه عده هم سن وسال هستند، خونه مستقل تنها و ماشین و لباس خوب و وقت آزاد دارن. مسافت زیادی که خیلی ها روزانه برای ...
واکنش عجیب نماینده WHO به مدیریت کرونا در ایران
تپه می سازند حتما باید باستانی باشد؟ دارم تصویر گوشت رو با جزییات تو ذهنم ذخیره می کنم رسیدم خونه یک آبگوشت مجازی تخیلی بزنم به رگ معلم فداکار در حال آموزش دانش آموزانی که موبایل ندارند ایشون از همون معلمانی هستند که بزرگواران اختلاسگر پولشون رو از صندوق ذخیره فرهنگیان بالا کشیدند. جذاب نیست؟ جلسه ویدیو کنفرانسی وزیر کشور با استانداران و اعضای ستاد ...
شوخی با مسئولین
نداشته اند فزول باشی: همین که عملی نیستند هم خدا رو شکر! ----- کلید بازنشستگی داورزنی در دستان سلطانی فر فزول باشی: شنیده های جاروف حاکی است داورزنی چلّه دعا گرفته کلید گُم بشه. ------- یک مدیر نمونه: معلمان مدارس غیردولتی امنیت شغلی ندارند فزول باشی: همین که مثلا شغل دارند صد هزار مرتبه شکر. امنیتش را بی خیال خانم مدیر. ------ علائم جدید ویروس کرونا چیست؟ فزول باشی: وام یک میلیونی بعلاوه سیم کارت مجانی ------ موج دوم و سومِ کرونا حتمی است فزول باشی: بپا موجِ چهارم نزنت ...