شگرد خاص پیرمرد برای دستگیری دزد گوشت - تازه ترین ها
شگرد خاص پیرمرد برای دستگیری دزد گوشت
سایر منابع:
سایر خبرها
کوتاه از حادثه/سقوط مرموز زن مسافر از روی پل
من توریست هستم و می خواهم روی پل بروم و از شهر عکاسی کنم این آخرین جمله ای بود که زن مسافر پیش از سقوط مرگبار به راننده تاکسی گفت. او روی پل رفت اما در مقابل چشمان بهت زده راننده به پایین پرتاب شد. به گزارش همشهری، ساعت 17:40شنبه مأموران کلانتری جنت آباد، قاضی مصطفی واحدی، کشیک جنایی تهران را در جریان مرگ اسرارآمیز یک زن قرار دادند. متوفی زنی 58ساله بود که برای دیدن دخترش از شهر دیگری به ...
سرقت برای خرید بازی های رایانه ای
آخرین بار که سراغ پدرم رفتم که از او پول بگیرم، وقتی متوجه قیمت ها شد مخالفت کرد. من هم پولی برای خرید آنها نداشتم. همین باعث شد تا در این سن و سال کم تبدیل به یک دزد شوم. با همدستت چطور آشنا شدی؟ او یک خلافکار سابقه دار است. در پارک با هم آشنا شدیم. دقیقا یک ماه قبل بود که او را دیدم. می گفت تازه از زندان آزاد شده است. 2سالی می شد که به اتهام زورگیری و کیف قاپی زندان بود. او وقتی شنید ...
آزار شیطانی زن جوان در اتوبان آزادگان
پایم توقف کرد و چون خیلی وقت بود منتظر تاکسی بودم و هیچ خودرویی نیامده بود با این فکر که راننده پژو 206 مسافرکش و 2 مرد دیگر مسافر هستند سوار بر خودرو شدم.همه چیز عادی به نظر می رسید و در مسیر بودیم که ناگهان راننده مسیرش را تغییر داد و به محلی خلوت رفت و یکی از آن 3 مرد با تهدید چاقو و به زور مرا مورد تجاوز قرار داد و سپس پا به فرار گذاشتند.بدین ترتیب با ارسال این پرونده به دادگاه کیفری یک استان ...
وقتی راننده تاکسی حاج قاسم را نشناخت
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، یکی از کتاب هایی که این روز ها وارد بازار نشر شده و خاطراتی را از شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در خود دارد، مالک زمان نام دارد که از سوی گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر است. در یکی از خاطرات خودگفته سردار که با اندکی ویرایش در سبک نوشتار در این اثر درج شده، می خوانید: بعد از چند سال دنبال کار گشتن بهترین کاری که گیرم آمد، رانندگی برای ...
علی دایی سارق گردنبند طلایش را به دادگاه فرستاد
نشد و با خودم گفتم بدل آدم های مشهور زیاد است. ولی بعداً که در فضای مجازی هم فیلم سرقت و هم خبر را دیدیم، متوجه شدم که خودش بوده و خیلی ترسیدم. با گردنبند چه کردید؟ در یک طلافروشی در اطراف تهران 50 میلیون تومان فروختیم. بعد از سرقت شایعه شد که افرادی شما را اجیر کرده اند تا از علی دایی سرقت کنید درست است؟ اصلاً چنین حرفی درست نیست. این سرقت کاملاً اتفاقی ...
پیدا شدن گوش های زن جوان روی میز آشپزخانه | سرانجام مجید گوش بر؛ قاتل سریالی | عکس مقتولان را ببینید
انگور بخوریم. گفتم اگر صاحب باغ ما را ببیند درگیری پیش می آید به همین خاطر مخالفت کردم اما سر همین موضوع با یکدیگر بحث مان شد و به من فحش داد. البته از قبل هم با یکدیگر اختلاف داشتیم. من تعدادی باند پخش خودرو به او داده بودم که او پولش را نداده بود. وقتی داخل خودرو به من ناسزا گفت عصبانی شدم و با چاقو یک ضربه به گلویش زدم که جان باخت بعد سوار ماشینش شدم و از آنجا فرار کردم. بعد از قتل علی ...
راز شکنجه زن آبستن تهرانی با شلیک شیطان به همدستش فاش شد
... در حالی که پدر وحید علیه ولی به اتهام قتل عمدی شکایت کرده بود شواهد نشان داد ولی غیرعمد دست به شلیک زده است. با تکمیل تحقیقات پلیسی روشن شد ولی و وحید در 9 فقره سرقت مسلحانه شرکت کرده و دست به خفتگیری زده بودند و تحت تعقیب پلیس قرار داشتند. با افشای این ماجرا ولی گفت: من و وحید چند نفر را در ماجراهای جداگانه به عنوان مسافر سوار ماشین کرده و با تهدید اسلحه از آنها سرقت ...
داستان تلخ یک دختر که سر از پاتوق های پسرانه درآورد
اگرچه پدرم به خاطر خلافکاری هایش اعدام شد اما الفبای خلافکاری را از همان دوران کودکی به من آموخت تا جایی که بعد از مرگ پدرم از پاتوق های سیاه سردرآوردم و ... این جملات بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که هنگام دستبرد به اموال ساختمان در حال احداث توسط ماموران کلانتری دستگیر شد. این زن جوان که سرگذشتی عجیب دارد، درباره چگونگی ورود به باند دزدان حرفه ای گفت: پنج ساله بودم که ...
دزد خیانتکار در انتظار مجازات
بودند پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه دادگاه، شاکی پرونده بار دیگر به شرح ماجرا پرداخت و در حالی که برای متهمان درخواست مجازات داشت، گفت: این چهار دزد با شمشیر شبانه وارد خانه ام شدند و مرا مورد ضرب و جرح قرار دادند. با اینکه دو سالی از این ماجرا سپری شده هنوز جای زخم ها روی بدنم مانده است و همسرم هنوز وحشت زده و افسرده است، برای آسیب بدنی که به من وارد شده 50 میلیون تومان دیه ...
مردم از حاج قاسم سلیمانی می گویند/ بخش دوم
...! همسرمو بیدار کردم گفتم بیا ببین چه خاکی تو سرمون شد بیا ببین چی می نویسن. شوک بدی بود همش گریه می کردیم نمی خواستیم باور کنیم می گفتیم شاید اشتباه شده تا خبر ساعت 7صبح رو شنیدیم... وای چه روز سختی بود انگار که از وجودمون یک چیزی کم می شد، تا شب اشکمون بند نمیومد. عموم می گفت حال روزی رو دارم که بابام فوت کرده بود، همه می گفتن آخه چرا؟ مگه می شه؟ تنها کاری که ...
خانواده بی خانمان منتظر یاری مردم نوع دوست
در همین گیر و دار از او مواد گرفتند و برایش دو سال زندان بریدند. کمی روی صندلی جابه جا می شود. مریضی و خونریزی اش آنقدر شدید است که دو روز بیشتر در زندان نمانده، او را می فرستند بیرون. آه نداریم با ناله سودا کنیم. پسرم الان چهار سال دارد و پول پوشکش را ندارم، چطور می توانم او رابه دکتر ببرم؟ چطور می توانم شوهرم را برای معالجه به شیراز ببرم؟ باور کنید ماه تا ماه رنگ گوشت و میوه ...
عاقبت بخیری در بلاد کفر!/ شهیدی که هنوز نمی توان همه چیز را درباره او گفت
.... من قبول کردم و خدا را شاکر بودم دعاهایی را که می کردم، شنیده و یک جوان سر به زیر و با حیا سر راهم قرار داده است. در بین اقوام ما کسی سپاهی نبود یا شغل سختی نداشت که مثلا همسرش را الگو قرار دهم و تازه خودم شدم الگوی بقیه و می خواستم وارد یک زندگی ناشناخته شوم. خلاصه با مبلغ 200 هزار تومان به عنوان مهریه در تیرماه سال 62 باهم ازدواج کردیم. البته من دوست داشتم 5 سکه بهار ...
حاج قاسم از عراق و سوریه پیگیر وضعیت والدین شهدا بود
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: وقتی ابراهیم شهریاری را برای گفتگو به ما معرفی کردند گفتند ایشان سرتیم حفاظت حاج قاسم در کرمان بوده است، اما همان ابتدای همکلامی تکلیف ما را روشن کرد که من دوست و همرزم حاج قاسم هستم. با ابراهیم شهریاری به گفتگو نشستم تا از حاج قاسم برایم بگوید؛ از رزم او در جنگ تحمیلی تا بعد از جنگ و نامه ای که به مقام معظم رهبری نوشته و خواسته بود تا اذن جهاد در شرق کشور و برقراری امنیت را به او بدهد. از روز های خادمی شهدای حاج قاسم در کرمان تا فرماندهی اش در می ...
روزی که با سی اف دوست شدم،زندگی ام متحول شد/ وقتی عروس خانم تصمیم گرفت یک مبارز باشد!
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ کم نیستند بیماران سی اف که بیماری شان را حتی از نزدیک ترین دوستان و اقوام شان هم پنهان می کنند. بیماری CF یکی از سخت ترین بیماری های دستگاه تنفسی است که به مرور بسیاری دیگر از اندام های بدن را هم درگیر می کند و با سختی های فراوان، تمام زندگی بیمار را تحت الشعاع قرار می دهد. و وای به روزی که مثل یک سال اخیر، داروهای حیاتی موردنیاز هم به دلیل وارد نشدن و گرانی در دس ...
محاکمه دختر دانشجو به اتهام اسیدپاشی
رسیدگی به این پرونده از 3 سال قبل با گزارش حراست یکی از بیمارستان های تهران در خصوص اسیدپاشی مشکوک به دختر و پسری دانشجو آغاز شد. بلافاصله مأموران به بیمارستان مراجعه و تحقیقات را آغاز کردند. پسر جوان به نام مهران در توضیح ماجرا گفت: من دانشجوی پزشکی هستم با دختر جوانی به نام میترا که از هم دانشکده ای هایم بود دوست بودم و قصد داشتم که با او ازدواج کنم، اما پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که ...
آنتی بادی پارتی
عمداً بسته تا هر وقت خودش بخواهد آن را باز کند. بیشتر برای این که مشتری ها یکهو مغازه کوچک را پر نکنند و البته از ورود آنهایی که ماسک ندارند هم جلوگیری کند؛ کسانی مثل همان دختر جوان که وقتی فروشنده اشاره می کند که ماسک بزند، عصبانی می شود و دستش را به نشانه برو بابا! روی هوا تکان می دهد و می رود. مثل این خانمی که دیدید، الان زیاد نیستند. بیشتر کسانی که می آیند، ماسک دارند و اگر حتی ماسک ...
سارق علی دایی محاکمه می شود
طرفداران و دوستداران علی دایی است و زمان حادثه علی دایی را نشناخته است. وی گفت: آن روز من و دوستم خیلی مواد کشیده بودم و حال خوشی نداشتیم که با موتور سیکلت به داخل خیابان آمدیم و دور دور می کردیم. در یکی از خیابان های شمال تهران ناگهان برق طلای علی دایی که آن لحظه او را نشناختیم چشم مان را خیره کرد و تصمیم به سرقت گرفتیم. وقتی با او درگیر شدم و گردنبندش را قاپیدم دیدم که او خیلی شبیه علی دایی است ...
اعتراف عضو شورای شهر به قتل زن دومش / در دادگاه تهران چه گذشت؟
وقتی همسرم در حال پیاده شدن از ماشین بود بود حرکت کردم و او روی زمین افتاد. اما واقعا قصد زیرگرفتن و کشتن او را نداشتم. من میخواستم فقط دست و پای همسرم بشکند و او تنبیه شود. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود روبه روی فرزندانش ایستاد و گفت: من هیچ وقت راضی به مرگ مادرتان نبودم. من سال ها با او زندگی خوبی داشتم و مرگ او یک اتفاق بودم. حالا شرمنده شما هستم و حاضرم 600 میلیون تومان پول ...
ظریف: حاج قاسم در صحنه دیپلماتیک هیچ وقت کم نمی آورد
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در ویژه برنامه سالگرد شهات حاج قاسم سلیمانی با عنوان مرد میدان که از شبکه سه سیما پخش شد، عنوان کرد: وقتی سعودی ها جنگ یمن را شروع کردند با کمک حاج قاسم سلیمانی پیشنهادی برای آتش بس دادیم و آقای جان کری (وزیر خارجه پیشین آمریکا) به من زنگ زد و من عازم اندونزی بودم و گفت که ما توانستیم سعودی ها را راضی کنیم که این پیشنهاد را بپذیرند. من گفتم من در حال سوار شدن هواپیما ...
تدبیر و امید گمشده و سفره های کوچک شده
الان پول همراه ندارم، تا شب برات میارم. فروشنده با غرولندی زیر لب می پذیرد. جوان در میز مقابلم می نشیند. خسته نباشیدی به او گفته و تعارفی می کنم. همان خسته نباشید کافی بود تا بخشی از بغضش را نمایان کند. سر صحبت را باز می کند. از اوضاع به شدت گلایه دارد. می گوید دو سه روز است به مرز مراجعه می کنم اما باری گیرم نمی آید.رو به من می گوید "باورت میشه الان حتی کولبری هم پارتی بازی و باند بازی شده است و ...
نصب جک برقی کرج
90 دقیقه در کنار شما هستیم! توجه زیادی بهش نکردم و به راهم ادامه دادم. دقیقا سه روز بعدش باهام تماس گرفتن و گفتن که از شرکت سُها تماس میگیرن بابت این که یادآوری کنن که قیمت ها داره میره بالا و اگه خریدی داریم انجام بده تا خریدمون شامل افزایش قیمت ها نشه، بعد تازه فهمیدم که این تبلیغات همه برای اون شرکتی هستش که چند وقت پیش بهشون زنگ زده بودم که قیمت دوربین بگیرم، خلاصه دوربین ...
داستان ضرب المثل قربون بند کیفتم تا پول داری رفیقتم
گویند عجب نیست درست می گویی، ممکن است. پسر می گوید قرمساق ها من گفتم یک دستمال کوچک را کلاغ برداشت شما مرا مسخره کردید حالا چطور می گویید کلاغ یک بزغاله را می تواند از زمین بلند کند و چماق دارها را صدا می کند. کتک مفصلی به آنها می زند و بیرونشان می کند و می گوید شما دوست نیستید عاشق پول هستید و غذاها را می دهد به چماق دارها می خورند و بعد هم راه زندگی خود را عوض می کند. منبع: forum.gigapars. ...
روایت دست اول از آزادسازی بوکمال/ تاکتیک هایی که کمر داعش را شکست
اسمت سجاد بود یا سید؟ گفتم بله سیدحسن هستم. به حبیب گفتم اشکال ندارد من هم کنارتان بنشینم؟ با رویی گشاده گفت: بنشین عزیزم چه اشکالی دارد. بعد رو به حاج کامل کرد و گفت: این جوان مترجم شما هستند این چیز هایی که ما می گوئیم متوجه می شوند. گفت بله. گفت پس بنشین. حاج قاسم به من لطف داشت دستی به سر و رویم کشید و محکم گوشه ی لپم را کشید. صورت استخوانی و کشیده ام به دست حبیب متبرک شد. حسابی متحیرشده بودم ...
جوان ترین یار حاج قاسم، پهلوانی از شهر ری/بیقراری های همسر شهید از یک سال فراق
که در کنار سردار بزرگ ایران و اسلام به سوی آسمان پر کشید و برگ زرین دیگری به تاریخ سراسر افتخار قبله تهران اضافه کرد. پاسدار شهید وحید زمانی نیا فرزند دهه هفتادی ری در روز سیزدهم دی ماه سال 1399 قصه دردناک دیگری در کربلای ایران رقم زد و اهالی ری در کنار داغ حاج قاسم که ایران و جهانی در فراق او سوخت باید برای فرزند قهرمان خود که یار و همراه سردار دل ها بود نیز بسوزند و البته سر غرور و ...
روایتی ترش وشیرین از هم نشینی با پیرمرد بی خانمان رشتی
صیقل یافته و انتزاعا و عملاً جامانده درحالی که توقفی هرچند کوتاه می تواند نگاهمان را به موضوع تغییر دهد. رهگذر بودم و پیرمردی خرابه نشین (البته در پاگرد بانکی برچیده شده) را دیدم. او ماسک بر صورت داشت و ازآنجاکه بسیاری نسبت به خودمراقبتی بی توجه اند، توجهش مرا مجذوب او کرد. به شماره سمتش رفتم، بازایستادم و باز رفتم. نزدیک تر شدم. دیدم مقراضی به دست دارد و بستنی می خورد. به لهجه گیلکی ...
شگرد خاص پیرمرد برای دستگیری دزد گوشت
داخل کلانتری بردم. وقتی در حیاط کلانتری ایستاد تا پیاده شوم، گفتم: آی دزد؛ این دزد را بگیرید! جوان موتور سوار هاج و واج مانده بود! گفت: من دزد نیستم! اما من داد و فریاد کردم که این جوان گوشت من را دزدیده است! خلاصه افسر کلانتری جلو آمد و گفت: پدرجان! چی شده؟ حیاط را روی سرت گذاشتی! من هم همه ماجرای آن روز را تعریف کردم. این دزد جوان همه این حرف ها را تکذیب کرد و منکر ...
هوای مسافران را داریم
گونه ایی برخورد کنیم که حداقل خودمان به خودمان استرس و فشار بیشتری وارد نکنیم. هرکدام از ما در شغل و حرفه ای که داریم با مشکلات و کمبودهایی روبه رو هستیم. با این حال، من به عنوان راننده تاکسی همیشه تلاش می کنم تا مسافرانی که سوار تاکسی ام می شوند، راضی و خوشحال از آن پیاده شوند. برای مثال، یکی از مشکلات ما پول خرد است. یک بار مسافری را سوار کردم که باید 500 تومان به او بر می گرداندم. گفتم پول خرد ...
نقاب سارق عنکبوتی افتاد
.... گفتگو با یکی از متهمان شهرام سابقه داری؟ نه، من تا الان حتی به کلانتری هم نرفته بودم. چه شد که با این سن کم وارد باند سرقت شدی؟ من عاشق بازی های کامپیوتری هستم و از دوران کودکی تمام وقتم را برای بازی در کافی نت ها می گذراندم تا اینکه خودم دستگاه بازی پی اس 4 خریدم و در خانه بازی می کردم. معمولاً پول های توجیبی ام را کنار می گذاشتم و با ...