اسحاق جهانگیری و مادرش +عکس - آخرین نیوز
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطره جالب مرحوم صادق طباطبایی از دیدار نوروزی با امام
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ایشان [حضرت امام(س)] 5-6 تا از همان سکه ها دادند و یک شوخی هم کردند و گفتند: تو باید از پدرت برای ما عیدی بگیری. به گزارش انتخاب، دکتر صادق طباطبائی در کتاب خاطرات خود می نویسد: من در جریان تدارک رفراندوم در روزهای آخر اسفند مرتب به قم رفت و آمد می کردم. در روز اول عید سال 58 در بیت امام در قم بودم که هیأت دولت خدمت ایشان رسیدند. ...
سوگ نشین نهر علقمه +عکس نوشت
خوشی نمی بینند! (مگر نه اینست که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟؟!) اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن علیا مخدره تن کودکان را لرزان می بینم! روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی 6 ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آنزمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا ...
عید شد بابا نیامد، راز چیست؟
گفت او که بابای من است این که تکه تکه و پاره تن است پیکرش همچون شقایق گشته بود مادرم می گفت عاشق گشته بود عاشقِ من او نبود آیا ولی؟ یا نبودم شاید عشق اولی؟ یادم آمد، بین ما از آن همه بهرِ بابا عشق اول فاطمه عاشقانه یادم آید بَر که زیست هر شب او از یاد عشقش می گریست یاد زهرا یاد زینب اشک و ...
اعجوبه 13ساله شطرنج ایران: پس از بردن قائم مقامی حس عجیبی داشتم
تمرین می کنم. هرچند در مسابقات قهرمانی کشور مربی نداشتم و فقط استاد محجوب کمی کمکم کرد. * در خانواده کسی برای بازی سراغت می آید؟ نه، خانواده ام خیلی شطرنجی نیستند. * خواهر و برادر هم داری؟ فقط یک برادر دارم که چهار سال از من بزرگ تر است. * تحصیلات پدر و مادرت چیست؟ مادرم لیسانس الهیات دارد و پدرم تا مقطع فوق دیپلم تحصیل کرده است. * تا ...
صندلی داغ طرفداری: آرمان آزاد نیا، از شهر باران تا پسرکی با موهای ماکارونی!
طرفداری- آرمان آزاد نیا چهارمین مهمان از سری دوم صندلی های داغ طرفداری در بهار، در عید و روز چهارم سال 1395 خواهد بود. اهل رشت، شهر باران است و آنطور، مثل همه رشتی هایی که می شناسم، خون گرم است و می شود از این موضوع سو استفاده کرد و برای مثال ساعت سه صبح برایش با تحریف تاریخ توضیح داد که برای مثال در دربی شمال غرب، در دهه شصت چه اتفاقاتی افتاده و بعد اینطور باشد که در جواب به اخیرا اشاره کند و دوره الکس فرگوسن و شاید هت تریک برباتوف و اینگونه باشیم که "لبخند" و چشم هایی که از بدجنسی می خندند. آرمان آزاد نیا، پسر خوب طرفداری این روزها سرگرم درس هایش است اما آرنولد وا ...
چهره هایی که سال 94 پایان راهشان بود/ سالی برای شهدای مدافع حرم
، درگذشت والده رئیس جمهور و سپس فوت خواهر رهبر معظم انقلاب و همسر آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان بود. علاوه بر آن در میانه سال 94 بسیاری از نزدیکان مسئولین مطرح دولتی و غیردولتی دار فانی را وداع گفتند که می توان به فوت برادر وزیر کشور، برادر سخنگوی دولت، مادر رئیس دولت اصلاحات، مادر مجید تخت روانچی معاون اروپا آمریکای وزارت خارجه، پدر فرمانده ناجا، مادر حجت الاسلام محمدحسن ابوترابی فرد، برادر آیت الله ...
گفتگوی نوروزی با قهرمان ووشو جهان
بودم و نوروز 95 خانه مادر خانم بودن تا اولین سالی باشد که سر سفره هفت سین کنار آنها نبودم. اصرارهای پدر بهترین خاطره من پدرم علاقه زیادی دارد تا همه اعضای خانواده لحظه تحویل سال کنار سفره هفت سین باشند. این موضوع در سالهایی که لحظه تحویل سال نیمه هایی شب بود برای ما دردساز می شد. مانند ویبره بالای سر ما بود تا از رختخواب بلند شده و به سر سفره برویم. تصور کنید با آن شرایط خواب ...
آرزوهای تحقق یافته/ بارها زمان به عقب برگردد بازهم فرزندانم را برای خدا قربانی می دهم
گرفت به زیرزمین خانه مان می رفتم و گریه می کردم و تنها با خدا حرف می زدم. از همه جا بریده بودم و فقط با خدا حرف می زدم و می گفتم خدایا اصغر را به من امانت داده بودی آن را به تو برگرداندم. اصغر نیز در وصیت نامه اش همین را نوشته بود که خیلی خوب است که امانت خداوند را سالم به خودش برگردانیم . ناهید علیزاده مادر شهید گلزار: یکی از دعاهایم سر نماز همیشه این بوده که خداوندا حاضرم برای ...
فیلم های روانکاوانه جذابیت بیشتری دارد/ یک اثر پلیسی نمی خواستم
گونه ای نماینده و کمپلکس عقده ادیپ نسبت به مادر است. ساعت نوشتن این یادداشت 12 نیمه شب است. در کتابخانه هم به آصف می گوید من همیشه در خانه جنگ و دعوا می دیدیم و یک وقت هایی شب ها صدای خنده پدر و مادرم می آمد، می خواهی راجع به این خنده ها توضیح دهم!! پس متوجه می شویم که این پسر نسبت به رابطه پدر و مادر خود حساس بوده است. در واقع از سر علاقه افراطی به مادر خود به یک تنفر از او رسیده است. پس ازدواج ...
خواهرانی که مهرمادری را با شهد شهادت گره زدند
نازبانو فیروز فلاح هم مادر شهیدان سلیمان و غلامعلی خوشه کار. وقتی به منزل مادر شهیدان فیروز فلاح رفتم خواهش کردم تا حاجیه خانم کبری فیروز فلاح هم حضور داشته باشند خانه کوچک روستایی که طاقچه قدیمی آن به عکس فرزندان شهیدش مزین بود. چلوار سفیدی که روی طاقچه با گلدوزی یک شمع و گل و پروانه آدم را می برد به خیلی دوره های گذشته که خبری از چرخ های گل دوزی امروز نبود. حاجیه خانم به معرفی ...
درباره پرستار فیلم "چ"
شرایط آنجا ما نمی توانیم او را ببینیم. در آن زمان تیر خوردن به ویژه برای یک دختر جوان در شهر غریب یک مسئله غیرقابل قبول و سنگین بود. همان موقع پدرم به معنای وقعی توان خود را از دست داد و مادرم بسیار غصه دار شد. فوزیه با حقوق ناچیزی که داشت یک خانه محقر و ساده ای که وام روی آن بود برای ما خریده بود و هر بار که بر می گشت یک وسیله برای منزل تهیه می کرد و این باعث خوشحالی مادرم می ...
مادرانی از جنس آب و آئینه/ شهدا چگونه راه قرآن را برگزیدند؟
به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) ، امروز 4 فروردین ماه سالروز وفات ام البنین(س) و تکریم مادران و همسران شهداست. مادرانی که به ندای پیر و مراد خود، معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفتند و زینب گونه در حماسه هشت سال دفاع مقدس با تشویق همسران و فرزندان برومند خود آنها را برای حضور در جبهه ها تشویق می کردند. اگر ایثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت این شیرزنان ...
محمدجواد ظریف: متاهل و درس خوان بودم؛ جوانی نکردم...
می کشید. ما هم جوان بود و بالاخره حرف هایی می زدیم بعضی وقت ها. خدا از سر تقصیراتم بگذرد، یادم هست که هر وقت با مرحوم پدر و مرحوم مادرم بحثم می شد، به اتاقم می رفتم روی کاغذ می نوشتم: وَ سَیعلَمُ الذینَ ظَلَموا أیّ مُنقَلِبٍ ینقلبون . (و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی باز می گردند.) سوره مبارکه شعرا و می چسباندم روی در اتاق و این یعنی که من با شما اختلاف نظر دارم ...
بختیاری زاده: به خاطر فوتبال از پدرم کتک می خوردم/ با گل مظلومی به پرسپولیس، استقلالی شدم
دعوا می کند. گاهی از پدرم کتک هم می خوردم. کتک هایی که حالا آن قدر برای سهراب لذت بخش شده اند که با فکر کردن به آن روزها لذت می برم. * از عید چطور چه خاطره ای داری؟ همه روزهای زندگی انسان خاطره است. من هر روز آن دورانم خاطره بود ولی عیدی گرفتن از پدر و مادرم خاطرات جالبی داشت. چون ما 5 بچه بودیم همیشه سر عیدی گرفتن دعوا بود و پدرم مکافاتی داشت. *چطور شد استقلالی و ...
معرفی یک فرهنگیار (مرحوم محمدمهدی مظلوم زاده)*
کردند و بعد از دوازده روز مرا به امید خدا مرخص کردند و کسانم نا امیدانه جنازه ام را به کازرون حمل و در گوشه منزل دفن کردند، ببخشید بستری کردند که هنوز هم بستری هستم – خداوند مرا رحمت کند – حالا در این مدت ده سال چه رنج ها و دردها و گوشه و کنایه ها و غیض و تعرض و ناراحتی که از ناحیه بدنم و کسانم و دیگران دیدم و شنیدم بماند که ذکرش بیهوده و نابجاست . اما از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است : چند روز ...
دلنوشته زیبای همسر شهید مدافع حرم/تو از این به بعد ستاره های شانه ات را از دستان رسول الله می گیری+عکس
هایت گذشتی تو همچو کبوتری بال گشوده همیشه آماده پرواز بودی و اکنون بر سر سفره کریمانه ی مولا نشستی، تو زیبا با خدایت نجوا داشتی، با چشمان دلت هر دم او را می دیدی و راز ها داشتی تو مهمان دل شب بودی، تو رسم لحظه ناب سحر را بلد بودی، عزیز دل تو رفتی و مرا با خاطراتت همنشین کردی، هوای خانه را با عطر زینب زهرا اجین کردی. دل من تا ابد به میزبانی دل نوشته های مهربانیت گرفته شده، آن ...
انتقاد جنتی از لغو کنسرت و آرزوی همایون شجریان
.... او ادامه داد: آواز همان طور که از عشق و انسانیت و شرایط اجتماعی می گوید، گاهی اوقات با سکوت نیز همان پیام ها را بیان می کند. من یاد گرفته ام به همه پیشکسوتان به خصوص به پدر و مادرم ادای احترام کنم. پدرم که تمام تار و پودم از اوست. شجریان درباره جایزه باربد نیز اظهار کرد: اسم باربد و اختصاص یافتن بخش جایزه به این نام نویدی را به اساتید موسیقی ایران می دهد. آلبوم نه فرشته ...
باهنر: بعد از ثبت نام نکردن در انتخابات، لاریجانی به من گفت "آقا یک مشورتی! اجازه ای!"
از این شایعات به واقعیت نزدیک تر بود؟ همه اینها، چه مثبت و منفی واقعیت ندارد. من اصلا قصد نامزد شدن برای ریاست جمهوری ندارم چه برسد که با دولت قرار و مداری داشته باشم. چون پستی بالاتر از نائب رئیسی مجلس وجود ندارد که دولت بخواهد به من بدهد. آنها هم که گفتند که فلانی می ترسد رای نیاورد، انگار یادشان رفته ما در مجلس ششم درحالی کاندیدا شدیم که احتمال زیادی می دادیم لیست ما رای نیاورد اما ...
پروین: این بچه تو روی من میگه استقلالیه!/ فقط برای درآوردن بازیکن ها به کلانتری رفتم!
و فکر می کنم که کارهای خوبی انجام دادم. * گویا شما خانواده شلوغی هم داشتید. بله چهار تا خواهر دارم و چهار تا برادر البته دو تاشون ناتنی هستن. * پس این طور. الکی نخند پسر! قدیمی ها همه دو زنه بودن. الان کسی جرأت نمی کنه کاری انجام بده. الانه که همه توی همون زن اول گیر کردن. * علی آقا، شما به قدیمی ها رفتید یا به جدیدی ها؟ من به هر ...
تراکتورسازی ویترین است/ وضعیت بازیگری اسفناک می باشد/ کار تئاتر در وضع موجود یعنی سفاهت
. تبریزمن: چگونه وارد تئاتر شدید؟ در حال حاضر برخی حرف ها کلیشه شده و مثلا اگر از یک آدم مذهبی در خصوص گذشته سوال شود، می گوید در خانواده مذهبی به دنیا آمدم، یا این که فوتبالیست ها می گویند از زمین خاکی شروع کرده ایم و برخی هنرمندان هم می گویند در خانواده ای هنردوست رشد کرده ایم! من در دوران کودکی پدرم را از دست داده ام، پدرم بیشتر به موسیقی علاقه داشت اما مادرم به کار های هنری عشق می ورزید. من از ...
عراقچی: اگر حمایت های مقام معظم رهبری نبود خیلی جلوتر از اینها سر ما را بریده بودند!
متوجه شدم اولین فرزندم دختر است بیش از پیش شاکر خداوند متعال شدم. با شنیدن این خبر خوشحال و شاکر به سمت کاروان برگشتم در حالی که هم کاروانی ها در حال سوار شدن به اتوبوسها بودند. پس از رسیدن به عرفات به طور کاملا تصادفی مادرم را که با کاروان دیگری به سرزمین وحی مشرف شده بودند دیدم و خبر تولد فرزندم را در صحرای عرفات به ایشان دادم. با آنکه صحرای عرفات بسیار شلوغ بود و به راحتی نمی توان کسی ...
معرفی یکی از بی حاشیه ترین بازیکنان ایران | سال 94 سال خوبی بود چون دخترم ارغوان گیسو بدنیا آمد
به تیم ملی دعوت شد و بازیکن ثابت تیم ملی در جام جهانی برزیل بود. زمانی که مرحوم ناصر حجازی سال 86 منتظری را به استقلال آورد، خیلی ها فکر نمی کردند، این بازیکن جنوبی بعدها به بازیکن ثابت استقلال و تیم ملی دعوت شود. مدافع استقلال سال اول حضورش در این تیم با درخواست حجازی در پست هافبک دفاعی بازی کرد اما سال ها در نقش مدافع میانی به میدان رفت. منتظری جزو معدود بازیکنانی است که کمتر دچار ...
گفتگوی عیدانه از برنامه های آینده گلزن استقلالی
هستم و این هم به خاطر عشقی است که به فوتبال دارم. اگر نه پولی در این کار نیست. البته در حال حاضر دانشجو هم هستم و درسم را هم می خوانم. *به مربیگری فکر نمی کنی؟ چرا. امسال کلاس رفته ام و به صورت حرفه ای تر قصد دارم وارد کار شوم. *خاطره ای از عید نداری به خصوص از بچگی.. من بچه استان فارس هستم. در خانه ما سه برادر و یک خواهر بودیم. البته چون من فرزند اول ...
داستان برایان کلاف؛ هجده سال راه رفتن روی سطح آب
.... اما درخواست داد که باید تیلور نیز در کنارش باشد. مرد مغرور می گفت هرگز توانایی موفقیت را بدون پیتر نداشتم. من ویترین بودم و او اتفاقاتی بود که آن پشت ها می افتاد. در آخرین روز مربیگری، تیمش سقوط کرد. مردی که تاریخ دسته اول را با نام خود گره زده بود، توان رقابت در لیگ برتر را نداشت. کلاف به هر فرد عادی در زمین احساس خارق العاده بودن می داد. در یکی از مصاحبه های تاریخی خود گفت: شاید ...
اوج شکوه انسانی بانوی تهرانی/خانه اش را خیریه کرد
را دوبار قطع کرده اند، در کنار گهواره دختر 6 ماهه اش خوابیده است. به خاطر حضورمان از جایش بلند می شود اما به سختی. با ویلچری که به او اهدا شده، در پارک بادکنک می فروشد که در بهترین حالت درآمد روزانه اش 30 هزار تومان است. نوزادشان به خاطر بیماری مادر، شیر خشک می خورد اما خرج و دخل ها جوابگو نیست و مرد خانه چند روز یکبار، بیرون داروخانۀ محل ساعت ها می ایستد تا یک قوطی شیر خشکِ رایگان بگیرد. ...
جای خالی مادرم سر سفره هفت سین احساس می شود/ بهترین عیدی، گرفتن سناریوی خوب است
شهر خلوت و هوایش پاک می شود، ترجیح می دهم تا به مسافرت نروم و یا از هفته دوم از شهر خارج بشوم و برای مدت کوتاهی در سفر باشم. مظفری در خصوص حضور خود در عرصه هنر سال 95 گفت: بنا به دلایلی سال جدید بیشتر در سینما حضور خواهم یافت و تا نیمه سال اول دو کار سینمایی را روی پرده سینما مخاطبان خواهند دید. وی در پایان بیان کرد: آرزوی من برای مردم سلامتی آنها و خوشبختی تمام دختران ایرانی و ...
فشار خانواده لژیونر ایرانی برای ازدواج کردن/عکس
لبخند همیشه روی لبان شان باشد چون با شادی آنها من هم شاد خواهم بود. در قسمت ورزشی هم مشخص است که اول از همه موفقیت تیم ملی فوتبال کشورمان را در راهیابی به جام جهانی از خداوند خواستارم و از سوی دیگر دوست دارم تا موفقیت هایم در آلکمار همراه با قهرمانی این تیم در جام حذفی و همچنین بهتر و بهتر شدن رتبه مان در جدول لیگ هلند باشد تا بتوانیم به لیگ قهرمانان راه پیدا کنیم. در هلند زمان تحویل سال ...
محمودی: نه پولدار شده ایم و نه مغرور/ دروازه بان پیکان بودم، اما حالا پشت خط زن والیبالم
؟ نه هیچ کاری نمی کنم و تنها درآمدم روی والیبال است. دوست ندارم تمرکزم روی دو کار باشد و می خواهم فعلاً فقط به والیبال فکر کنم، چراکه قبلاً این کار را کرده و ضرر کرده ام. تصمیم گرفتم که خودم را وارد بیزینس نکنم تا والیبالم تمام شود. کارهای زیادی می توان کرد که بستگی دارد تا آن زمان چقدر پول جمع کنم، اما در گام اول یک خانه برای خودم می خرم! * زود ازدواج کردی، نه؟ ...
در تست باشگاه خبرنگاران دو بار مردود شدم/ بازی تراکتور - نفت تلخ ترین اجرایم بود/ همسرم سرِ سفره عقد ...
در برنامه های آینده آمار شرکت کنندگان را هم نشان دهیم. باید به این موضوع اشاره کنم که در برخی برنامه های موج فوتبال بیش از هفتاد هزار نفر در مسابقه ما شرکت کرده اند. آناج: بهترین تهیه کننده ای که با اوهمکاری داشته اید؟ همه تهیه کنندگان برنامه هایی که در آن حضور داشتم از من حمایت کرده اند. ولی آقای دینی من را به این عرصه آوردند و خیلی درس ها از وی یاد گرفته ام که جا دارد باز ...
عید شد بابا نیامد؛ راز چیست؟
به گزارش پایگاه 598، وقایع اخیر در سوریه و حمله تروریست های وهابی به ساحت مقدس حرم حضرت زینب(س) باعث شهادت بسیاری از شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) عصمت و طهارت شد. اما این کشتار به دست سلفی ها موجب کاهش انگیزه شیعیان برای حمایت از حرم خاندان اهل بیت(ع) نشده است و هر روز تعداد این مدافعانِ [...] به گزارش پایگاه 598 ، وقایع اخیر در سوریه و حمله تروریست های وهابی به ساحت مقدس حرم حضرت زینب(س) باعث شهادت بسیاری از شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) عصمت و طهارت شد. اما این کشتار به دست سلفی ها موجب کاهش انگیزه شیعیان برای حمایت از حرم خاندان اهل بیت(ع) نشده است و هر روز تعداد این مدافعانِ حرم بیشتر می شود. همین موضوع بهانه ای برای شاعران دغدغه مند انقلاب است تا اشعاری در این زمینه را در تاریخ ثبت کنند. منصور نظری در این راستا در کنار دیگر شاعرانی که ابیات متعددی را به ساحت مقدس این شهدا تقدیم می کند، وی عیدانه ای را به قلب های شکسته و چشمان اشکبار دختران شهدای مدافع حرم تقدیم کرده است: دختر بابا منم، طناز عشق، رفته بابایم سفر شهر دمشق یادم آید آن سحرگاهی که رفت، برنگشته او از آن راهی که رفت وقت رفتن هست یادم در وداع، گفت بابا می روم بهر دفاع گفتم از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق، گفت از ناموس شیعه در دمشق گفت بابا، زینب آنجا بی کَس است، حضرت زهرا بر او دلواپس است خون ز غیرت در رگ بابا به جوش، گفت باید او علم گیرد به دوش گفت باید تا شود عباس او، از حرم با جان بدارد پاس او گفت بابا می رود در خاتمه، تا بگیرد انتقام فاطمه هست یادم بوسه های آخرش، لحظۀِ قران گرفتن بر سرش در بغل بگرفت و نازم کرد او، غرقه در سوزوگدازم کرد او رفت بابا مست عطر یاس ها، تا شود هم سنگر عباس ها رفت بابایم سحرگاهی دمشق، تا که عباسی کند در شهر عشق رفته بود او یاری سید علی، گفته بود او زود می آید ولی عید شد بابا نیامد، راز چیست، گفته مادر کرده او پرواز چیست گفته مادر رفته بابا آسمان، پیش آقا مهدی صاحب زمان در تحیُر مانده ام پرواز را، می کنم با خود مرور این راز را آه، بابایم که بال و پر نداشت، پیکرش هم تازه دیدم سر نداشت بی سر و بی بال و پر آیا توان، پرکشیدن از زمین تا آسمان یادم آید بعد از آن روزی که من، لاله ای دیدم فریبا در کفن در کفن پوشیده ای آرام عشق، بر دل او داغ بانوی دمشق مادرم گفت او که بابای من است، این که تکه تکه و پاره تن است پیکرش همچون شقایق گشته بود، مادرم می گفت عاشق گشته بود عاشقِ من او نبود آیا ولی؟ یا نبودم شاید عشق اولی؟ یادم آمد، بین ما از آن همه، بهرِ بابا عشق اول فاطمه عاشقانه یادم آید بَر که زیست، هر شب او از یاد عشقش می گریست یاد زهرا یاد زینب اشک و آه، کربلا و خیمه های بی پناه یاد شام و آن خرابات بلا، گوشۀِ ویرانه بر پا کربلا بسته ناموسِ علی در بند و غُل، مُعجزِ سرنیزه های کرده گُل بعد از آن از عمه پرسیدم سؤال، تا گذشته بر سر بابا چه حال گفت عمه رفته بابایم بهشت، بوده بابا را شهادت سرنوشت با خودم در کنج تنهایی خویش، یاد بابا می کنم با قلب ریش آه، یعنی او مرا تنها نهاد، دخترش را رفت و بابا جا نهاد او که هر شب شانه می زد موی من، بوسه می زد عاشقانه روی من رفت یعنی تا همیشه تا ابد، تا مرا با درد و غم تنها نهد ای برایت فاطمه عشق نخست، دختر دردانه ات دل تنگ توست کُشتۀِ از عشق زینب در دمشق، بر مزارت خفته ام در خواب عشق آه از آن شب ها که در آغوش تو، خنده ام می برد عقل و هوش تو آه آن شب های رؤیایی چه شد، آن همه عشق و فریبایی چه شد مشتریِ نازهای من چه شد، محرم با رازهای من چه شد عید شد بابا بیا بس کُن فراق، دختر دردانه را کو تاب داغ دل مسوزانم بیا بابای من، گم شده ای یوسف زیبای من تُنگ قلبم بی تو باباجان شکست، بی تو سال نو عزا و ماتم است سبزه های سال نو پژمرده، زرد، سفره های عیدمان لبریز درد ای شده عباس زینب در دمشق، کاش می شد بازگردی مرد عشق کاش می شد لحظۀی تحویل سال، در بغل گیرم تو را من در خیال شه نشین خانۀِ چشم تو باز، بوسه بارانت کنم بابا به ناز هر کجا هستی مرا خوش با تو یاد، سال نو بابا مبارک بر تو باد Let’s block ads! (Why?) منبع: 598 کد مطلب : سایر اخبار ...