خصوصی با جواد و مهران؛ خط حمله های در حاشیه - برترین ها
سایر منابع:
سایر خبرها
فراهانی: بدترین اتفاق زندگی ام شکست عشقی بود
شهبازی را خیلی دوست داشتم، برای ایشان احترام زیادی قائلم و پذیرفتم که با افتخار در خدمت پروژه سینمایی یک هنرمند واقعی باشم. واکنش پدرتان در مقابل تصمیم شما برای بازیگری چه بود؟ پدرم احترام زیادی به تصمیمات ما می گذارد و من از این نظر مدیون ایشان هستم که اجازه داد ما راهمان را خودمان انتخاب کنیم. به عنوان کسی که سال ها فعالیت موسیقی داشته، انتقاد شما از فضای موسیقی ...
روایت باهنر از واکنش لاریجانی به عدم کاندیداتوریش
. خودشان نبودند یا شما مانع شدید؟ نه، نیازی به ممانعت نبود. خودشان نمی خواهند، چون خانواده با هم خیلی جمع هستیم. پس مجموعا 5 فرزند دارید؟ نه، بعد از فوت مرحوم همسرم، با خانم دیگری ازدواج کردم و یک فرزند دارم که کلاس سوم دبستان است. نوه من سه سال از فرزندم بزرگ تر است. چقدر نوه هایتان را دوست دارید ؟ اینکه می گویند نوه شیرین تر از بچه است در مورد ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
از این مقدمه که بگذریم و بخواهیم به طور اخص به موضوع نوشته بپردازیم باید گفت راه های ورود به بازیگری در دنیای امروز بسیار زیاد و غیر قابل طبقه بندی است. از زیبایی چهره گرفته تا ارتباط نزدیک رسمی و غیر رسمی با یکی از عوامل سینما و نلویزیون و داشتن سرمایه باد آورده.. یکی دیگر از عوامل ورود یک بازیگر به این عرصه که البته نمی توان نام غیر اصولی را برآن نهاد ، متولد شدن در یک خانواده هنری و سینماییست. عموماً هنرمندان سینما و تلویزیون به ورود فرزندانشان به این وادی بی تمایل نیستند و کمتر هنرمندی را می توان یافت که این فرصت را به فرزند خویش نداده باشد و یا با این مقو ...
گفت و گوی خواندنی با جواد خیابانی/ به توهین ها واکنش نشان نمی دهم
طول کشید اما آغازی برای ورودش به تلویزیون و دنیای گزارشگری بود. البته خیلی ها معتقدند دیدار استرالیا با ایران در آخرین بازی پلی آف جام جهانی 1998 فرانسه که بعدها به حماسه ملبورن معروف شد، سکوی پرتاب مجری جوان آن روزها بود: این نظر لطف مردمی است که همیشه دوستشان داشته ام، کسانیکه همیشه به من کمک کرده و انرژی مثبت داده اند. یک عبارت جاودانه، کامل و گویا در حافظه من نقش بسته است با این مضمون که مردم ...
عبدی: به احمدی نژاد اجازه بازگشت داده نمی شود
فلسفه سیاسی شان است. البته آقای مصباح این تناقض را ندارد و می گوید رای مردم این وسط هیچ! درست هم فکر می کند. نمی دانم رای مردم چگونه می تواند چیزی را شرعی کند یا نکند. به همین دلیل حتی حاضر نیست در تلویزیون بنشیند و تبلیغ کند. اما اصولگرایان دیگر به این موضوع توجهی ندارند و می گویند ما مردمسالاری می خواهیم اما قیدی که به مردمسالاری می زنند عملا مردمسالاری را از ماهیت خودش تهی می کند. شما ...
گفتگوی جذاب سایت فیفا با قوچان نژاد
دارم و می خواهم کامل کنم. البته هنوز موسیقی کلاسیک نمی زنم. بلکه بیشتر موسیقی شرقی که به آن شور و علاقه دارم، می نوازم. بیشتر از یک سال است که در کلاس این ساز حضور دارم. تلاش می کنم در آینده بازهم آن را ادامه دهم. هنوز وقت کافی برای آن نگذاشته ام.در ادامه این مصاحبه، سایت فدراسیون جهانی عنوان کرد تلاش برای فراگیری ساز ویولن و یادگیری چندین زبان، مسلما وقت زیادی را می طلبد که قوچان نژاد با برنامه ...
علل گرایش پسران مجرد به ازدواج با زنان مطلقه
خانم جوان توانایی لازم برای مدیریت یک زندگی را دارد و باتجربه تر است. اکثر افراد عموما بدون اطلاعات و منطق و تنها براساس احساس شان پیشقدم می شوند و تصمیم گیری می کنند؛ حتی اگر آن خانم بچه هم داشته باشد، می گویند مثل بچه خودم بزرگش می کنم! اینها اشتباهات کوچکی نیست و ناشی از باورهایی است که گاهی در کودکی شکل گرفته است. مادرها در میزان مهرورزی متعادل باشند اگر فرد در خانه ای بزرگ شود که مهر ...
گفت وگوی جذاب با آقای گل لیگ از محله کوتی تا ساحل های بندر
مهاجمان خوب لیگ ماست.کمتر مهاجمی مانند برهانی مدافعان را آزار می دهد. *برخورد مردم از پارسال تا حالا چقدر با تو فرق کرده؟ مردم همواره لطف دارند.خب سال قبل شناخته شده نبودم اما الان طبیعی است که در کوچه و خیابان بیشتر مرا می شناسند . *مهدی طارمی هرگاه فرصت کوتاهی ولو یک روزه داشته باشد روانه بوشهر می شود. چرا؟ برای دیدن خانواده ام و بخصوص مادرم از هیچ فرصتی ...
بازخوانی نامه دوم رهبر انقلاب
اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده ی فلسطینی ده ها سال است که حتّی در خانه ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک سازی های رژیم صهیونیست ...
سینما در سال 94 پیشرفت خاصی نداشت/ پریناز ایزدیار پدیده سال قبل بود
ماحی به کارگردانی داوود خیان به ایفای نقش پرداخت. با این بازیگر دوست داشتنی سینمای ایران در خصوص اتفاقات سینمایی سال 94 و احوالاتش در نوروز به گفت وگو پرداخته ایم. - بهترین اتفاق سال 94 برای شما چه بود چه به لحاظ حرفه ای و چه به لحاظ شخصی؟ ارشادی: جواب کلی خاصی نمی توانم به این سوال بگویم چرا که تا آخرین لحظه و ثانیه اتفاقی برای آدم بیفتد که به معنای بهترین اتفاق سال ...
چند سکانس خواندنی از زندگی سیدصادق طباطبایی؛ سیاستمدار خوش چهره ای که زیاد می دانست
لباس را که مردم می بینند یاد گذشته می افتند و باید لباس ها عوض شود. حاج احمد آقا گفت: امام اصرار بر همه پرسی دارند. رفتم قم و به امام عرض کردم که دنیا شما را پذیرفته و حالا هم شما اعلام جمهوری اسلامی بکنید. امام گفتند: نه! همه پرسی باید برگزار بشود. شما الان نمی فهمید. 50سال دیگر خواهند گفت که از احساسات مردم سوءاستفاده شده و چه درست بود پیش بینی امام. پرده چهارم؛ حرف هایت را به نام دولت ...
کارگردان زعفرانی : طرفدار پایتخت و کلاه قرمزی ام
و از یکدیگر سبقت بگیریم. حامد محمدی در گفت وگو با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا درباره ی رقابت میان سریال های طنز امسال تلویزیون در نوروز اظهار کرد: در ابتدا جا دارد درباره ی نبود کلاه قرمزی و پایتخت در عید امسال بگویم. من خودم جزو طرفداران جدی این دو مجموعه دوست داشتنی هستم و امیدوارم آن ها هم بتوانند سال آینده حضور پیدا کنند؛ چراکه ما با آن ها کُلی خاطره داریم. در زمینه رقابت ...
گفت و گوی نوروزی با نیکی مظفری: من و پدرم سال 94را ویژه تر دوست داریم
به گزارش نامه نیوز، همواره مخاطبین عام علاقه دارند بدانند که هنرمندان چهره و یا شناخته شده چقدر به آداب رسوم مرسوم پایبند هستند از این رو با برخی از بازیگران گفت وگویی کوتاه داشتیم . در این گفت وگو با نیکی مظفری گپی زدیم که به شرح ذیل آمده است. - شما جزو بازیگران جوانی هستید که به تازگی برای مردم کمی شناخته شده اید البته به واسطه پدرتان مجید مظفری پیش از این با فضای سینما و ارتباط ...
با یک میلیارد هم به پرسپولیس نمی روم
، سه هفته یکبار با ایشان تماس دارم شکی نیست اما من سبک خودم را دارم. البته از تجربیات گذشته و نکات مثبت آن درس می گیرم. من با پروین قابل قیاس نیستم. من با شیوه خودم فوتبال را اداره می کنم و از آنجایی که مردم فوتبال هجومی را دوست دارند از ابتدای شروع مربیگری ام این شیوه را انتخاب کردم. *الگوی شما در مربیگری و مدیریت کیست؟ در آن دو ماهی که با لورکوزن آلمان بودم از دام درس های ...
وقتی یک ایرانی، برادران کوئن را سوال پیچ می کند!
. درواقع، من دیگر نمی دانم که تلویزیون چیست. شبکه HBO به شما پول می دهد و محصول کارتان ممکن است در سینما یا تلویزیون نمایش داده شود. جوئل: به آنچه من قبلا در مورد دی وی دی های آکادمی گفتم مربوط می شود و اینکه مردم فیلم ها را در تلویزیون خانگی تماشا می کنند. این از من یک کارگردان تلویزیونی نمی سازد؟ ایتن: بدجوری است که پیربودن باعث می شود از بقیه دور بیفتید. من هنوز دارم مثل قدیم از ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
نظر مالک رضوانی موتورز درباره بازار خودروی ایران +گزارش تصویری
می کردم طراحان خبره و کاردرست می توانند با قیمتی خودرو بسازند و بفروشند که بازیگرهای بزرگ نمی توانند از پس اش بربیایند. این مساله که پدر شما خلبان بوده در تصمیم شما چقدر تاثیر داشته؟ بله قطعا. من عاشق جنگنده ها و سوپراسپرت ها هستم و حتی رنگ آمیزی BEAST را هم مشابه جت های جنگنده انجام داده ام. خودرو مورد علاقه تان چیست؟ خودرو مورد علاقه همیشگی من مک لارن ...
پایان تراژدی تهران
آتلیه ی نقاشی بهرام دبیری جای خوبی است برای نشستن، گپ زدن و گفت وگو، حتی اگر موضوع گفت وگو ربطی به هنر و نقاشی نداشته باشد که البته این گفتگو داشت. اگر چه محور گفتگو شهر بی هویت شده ای تهران بود و این که در این به اصطلاح کلان شهر (که من دنگال شهر می خوانمش) هیچ حسی از زیبایی لطافتی که در فرهنگ و هنر ایران نهفته است وجود ندارد. شهری که درجایی از گذشته گم شده و به جای آن هیولایی از آهن و سیمان و شیشه برآمده است بی هیچ چشم اندازی از هنر و زیبایی و مهر. ...
ما سه نفر بودیم
رفع فیلتر شوند، به سادگی امکان پذیر نیست و به زودی اتفاق نخواهد افتاد؛ به خاطر اینکه تا آنجا که من می دانم، موضوع اصلاً فرهنگی است. هم اکنون در دنیا فضایی علیه یوتیوب شکل گرفته است و یکسری از خانواده ها به دلیل مسائل فرهنگی کلاً نمی توانند این سایت را بپذیرند. شما توضیح دادید که دولت باید در این عرصه از هر نوع حمایت مالی ممانعت کند و باید بخش خصوصی وارد این فضا شود. با این اوصاف، چه ...
تن تان شکوفا شود به مبارکی باد بهاری
گروه فرهنگ و هنر: مهران رجبی در ابتدا معلم بود و رضا میرکریمی، همکلاس دوران دانشگاهش، او را کشف کرد. اولین حضور در جلوی دوربین را در سال 1376 در مجموعه تلویزیونی بچه های مدرسه همت تجربه کرد و به گفته خودش این روزها به قدری سرش شلوغ است که حتی نمی تواند برای نوروز برنامه ریزی خاصی داشته باشد. به گفتگو با این بازیگر پرکار نشسته ایم که متن آن را در ادامه می خوانید. - شما بازیگر ...
حضور در لیست انتخاباتی امید انتخاب خودم نبود/برای نمایندگی در مجلس دهم با برادرم مشورت کردم
بنده و دیگر نمایندگان منتخب دعا کنند تا در اجرای قانون اساسی و فرامین رهبری موفق عمل کنیم و آرزوی سلامتی برای بیماران دارم، همچنین آرزو دارم مردم در سال جدید بیشتر به پاکیزگی محیط زیست که تأثیر بسیاری بر روی سلامتشان دارد، اهمیت دهند متأسفانه در فصل مسافرت ها بیشتر شاهد آسیب مردم به محیط زیست هستیم و تلاش بنده در مجلس دهم بیشتر برروی حفظ بهداشت و سلامت مردم خواهد بود. امیدوارم وضع معیشت مردم با تلاش های مسئولان و خودشان بهتر شده تا زندگی توأم با سلامتی و شادی داشته باشند. گفتگو از سارا خالقی انتهای پیام/ ...
سفارشی که شهید علی معینی به همگان داشت/ فیلم
حجاب اسلامی خود مشت محکمی بر دهان منافقین بزنید زیرا حجاب تو کوبنده تر از خون من است واز امت حزب اله می خواهم که پشت سرامام ولایت و فقیه حرکت کنید وفاصله نگیرید که اگر فاصله بگیرید منافقین به شما ضربه خود را خواهند زد .ومواظب این منافقین از خدا بی خبر باشید که در ارگانهای اسلامی رخنه می کنند ودر آخر چند جمله ای با پدر وبرادران وخواهرانم وبخصوص با خانواده خودم. از شما می خواهم که برای من ناراحت ...
بازخوانی نامه دوم رهبر انقلاب خطاب به جوانان غربی/ ظلم،خواه ناخواه خاصیّت برگشت پذیری دارد
اندیشه های برخاسته از مردم سالاری های پویا در منطقه، بی رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است. چهره ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه های خود پناه میگیرند ...
ماجرای عکسهای آرنولد و خانم بدنساز
مخالف هستم چون ما هنوز به آن درجه نرسیدیم که به دید یک ورزشکار به این خانم ها نگاه کنیم. *این دید در خانواده تان هم وجود دارد که شما را دلسرد کند؟ اصلا. خانواده ما کلا ورزش دوست هستند. برادر خودم ورزش می کند. *برخورد خودتان با این عکس العمل های مردم چطور بوده؟ مثلا وقتی می گویند شما را چه به بدنسازی چه می گویید؟ می گویم اگر این فرصت پیش بیاید که شما هم ...
فرهنگ اصفهان در سالی که گذشت
ای باشد. جان شما من گاهی وقت ها این حرف های مسئولین را که می شنوم، شک می کنم نکند خودم مدیر کلم، و ایشان آمده مرا پند و اندرز بدهد! خوب حواسم را جمع می کنم تا حرف های ایشان را گوش بدهم که یهو متوجه می شوم کاره ای نیستم. یکی به مدیر کل بگوید شما یک رسانه و یک شبکه رادیویی و تلویزیونی در دست دارید؟ چه می کنید با وقت و سرمایه مردم؟ شما که می دانید هر فرد یک رسانه است، این برنامه های سبک ...
پرده برداری از رای رئیس دولت اصلاحات در انتخابات 84/ معین: هر کس غیر از هاشمی مقابل احمدی نژاد قرار می ...
نداشته باشید، اولویت ها مشخص نمی شود. وقتی سیاست ها و اولویت ها روشن نباشد، طبیعی است که برنامه ای برای آینده نداشته باشید. خب اگر در آن هشت سال دست کم استراتژی ها تدوین شده بود و اصلاح طلب ها می دانستند که استراتژی، اهداف، اولویت ها و برنامه های شان چیست، طبیعی بود که می توانستند اجازه ندهند تقسیم آرا اتفاق بیفتد. آن مقطع زمانی این حالت نبود؛ البته هنوز هم ما استراتژی مدونی نداریم. نه اینکه اصولگراها ...
معجزه رسانه ای شهدا در سرزمین نور
کرد که برای من سازنده بود. تسنیم: برایتان سخت نبود در ایامی که همه کنار خانواده هایشان بودند، شما به دور از اهل منزل و در این منطقه حضور داشتید؟ من چهار سال است که تهیه کننده برنامه های زنده راهیان نور هستم. از اولین سالی که به این منطقه آمدم خاک آن یک گیرایی خاصی در من به وجود آورد. شاید برای خانواده م دوری من سخت باشد ولی برای من طوری شده که که اگر یک سال به این منطقه نیایم ...
برنامه خندوانه و سمت خدا را دنبال می کنم/برخی انتقادها به شبکه دنا غیرمنصفانه است
...> کار در تلویزیون و اجرای برنامه های مهم استانی باعث شناخته شدن در جامعه می شود، نظر شما در مورد این شهرت چیه؟ درسته، کسی که تصویرش از رسانه پخش می شود قاعدتاً باید در رفتار خودش دقت بیشتری داشته باشد و سعی کند در اجتماع با رفتارهای مناسب با همه برخورد کند چون مردم و افراد جامعه و به خصوص نسل جوان آن رابه عنوان یک الگو قرار می دهند. البته مشهور شدن یا محبوب بودن دو چیز متفاوت است، بعضی از ...
معرفی سه فیلم سینمایی و یک مستند اکران نوروزی گروه هنر و تجربه+عکس
شماری می کنند. تابو فیلمی به کارگردانی و نویسندگی خسرو معصومی و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی است که در سال 93 ساخته شد. در این فیلم بازیگرانی از جمله الناز شاکردوست، جمال اجلالی، محمدهادی دیباجی، جمشید جهان زاده، بیژن افشار و... به ایفای نقش می پردازند. خسرو معصومی متولد 1334 بهشهر، دانش آموخته سینما و تلویزیون از دانشکده هنرهای دراماتیک است. او از سال 1355 فعالیت خود را در ...
دو گروهی که باید از شر آن ها به خدا پناه برد
نادانان باشی (6)و رو به درگاه پروردگار می کند و می گوید: قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ الْخَاسِرِینَ ؛ گفت پروردگارا من به تو پناه می برم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم .(7) هر چند گناهی از او سر نزده بود، اما مقام و موقعیت پیامبر ...