دختر دبیرستانی بودم که عاشق صدرا پسر خوشتیپ محله شدم و ... - رکنا
سایر خبرها
روایت های نخستین اسیر زن ایرانی از جنگ تحمیلی
دیگر هستند تا وارد شهر شوند. لذا پدرم راضی شد شهر را به مقصد سوسنگرد ترک کند. نمی خواستم آن جا را ترک کنم و حبیب را تنها بگذارم، اما مجبور بودم همراه خانواده بروم. حبیب و برادرم در حسینیه ماندند. سوار پیکان برادرم شدیم و به سمت سوسنگرد حرکت کردیم. بعد از چند روز شرایط سوسنگرد از بستان بدتر شد. متعجب بودم که با این همه انفجار، چگونه خانه بر سر ما آوار نشده است. صبح که بیدار شدیم، هیچ کس ...
در این باتلاقی که درست کرده اند نمی دانم کجا هستم؟!
معماری چین نقطه عطفی بود، آمد حرف بزند گفتند حزب بابت هنرتان در معماری از شما قدرشناسی می کند ولی به خاطر اعتراضات تان 5 سال بروید زندان! در روسیه همینطور. می بینیم آنچه از دست رفته، انسان است. وقتی در راس عمر خود بودم، فکر می کردم سر سوزنی هستم در این کاینات. حال در این باتلاقی که درست کرده اند نمی دانم کجا هستم؟! بالزاک در قرن نوزدهم گفته بود خداوند روزگار ما پول است آیا این حرف مصداق پیدا نکرده ...
فقر، بیکاری و اعتیاد دومینوی معضلات اجتماعی در قطب اقتصاد کشور
رانندگی از دست دادم و به همراه دو برادر و خواهرم در فقر و نداری در روستایی دور از امکانات بزرگ شدیم. شانزده ساله بودم که ازدواج کردم،همسرم نیز مثل خودم درد یتیمی و فقر را چشیده بود لذا به امید زندگی بهتر و پیدا کردن شغل مناسب راهی بندرعباس شدیم. آن زمان می گفتن بندری ها پول پارو می کنندو نبود کار در روستای کوهستانی ما موجب شد تا با اندک وسیله ای که داشتیم راهی این شهر شویم. ...
به خاطر پسرم از پدر شوهر اسید پاش گذشت کردم!
به گزارش جام نیوز ، بعضی دردها ماندنی هستند. می مانند و می سوزانند. دردهایی که نه تنها قربانی که حتی دیگران را میترسانند و در دل مردم وحشت و ناامنی ایجاد می کنند. در حضور او هستیم، همان زن جوان و زیبایی که دست انتقام جوی پدر شوهر سابقش چشمانش را نابینا کرد... بعضی دردها می شوند جزیی از زندگی ات و از آن روز تو باید با این دردها و زخم ها زندگی کنی بدون هیچ مرهمی که زیبایی ات را به تو ...
زندگی پر فراز و نشیب طناز - در 19 سالگی سرکرده باند زورگیری شدم
کم مستقل شوم. یک روز به طور اتفاقی با زنی آشنا شدم که در جنوب تهران ساکن بود و به او خاله می گفتند. او جا و غذا به افراد می داد در قبال آن می خواست که برایش مشروب بفروشیم. با فروش مشروبات الکلی هزینه زندگی ام را تامین می کردم. بعد چه شد ؟ این اولین خلافم در زندگی ام بود. بعد از این که یک سال در خانه این زن بودم، با افراد دیگری آشنا شدم که خودشان مشروب تهیه کرده و می فروختند ...
تحصیل تنیده شده در امنیت و اسلامیت+ تصاویر
افغانستان با 25 سال سن که در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تحصیل بود، گفت: ایران و افغانستان از نظر فرهنگ و زبان بسیار نزدیک به هم هستند و با توجه به سطح بالای علمی ایران تمایل به تحصیل در این دانشگاه بودم. وی افزود: ایران به قدری زیباست که حتی بعد از تحصیل در ایران ازدواج کردم و همسرم نیز علاقه به ایران دارد و هیچ ممانعتی با تحصیل من در ایران نداشت. به سمت دختری ...
عشق نباشد چرخ این 40 تُن نمی چرخد
...> می خواهیم از ازدواج و زندگی زناشویی خودش نیز برای مان بگوید. آهی می کشد و می گوید: سال 70 وقتی 16 ساله بودم ازدواج کردم. همسرم در دفتر یک کوره آجرپزی کار می کرد اما بعد از مدتی وقتی آجر ماشینی وارد بازار شد و کمتر کسی به آجرهای سنتی که در کوره های آجرپزی تولید می شد علاقه نشان داد این کوره ها یکی پس از دیگری ورشکست شدند و همسرم نیز بیکار شد. ورشکستگی و بی پولی و غم و غصه خلاصه او را از پا ...
منتقد ظلم به هنرمندم
.... به دانشکده هنرهای تزیینی رفتم و شروع به تدریس کردم. یکی دو سال گذشت و انقلاب فرهنگی شد و دانشگاه ها تعطیل شد. باید برای برای خدمت سربازی اعزام می شدم. درست در بحبوحه جنگ بود. خدمتم که تمام شد، وارد حوزه هنری شدم و همزمان در دانشگاه هم به عنوان استاد مدعو و حق التدریس مشغول به کار بودم. چون لیسانس داشتم حدود 13سال طول کشید تا در دانشگاه استخدام شوم. در همین حین همسرم هم مشغول درس خواندن ...
چند روز بعد از عروسی مارال کاری کرد که شوکه شدم / دیگر به او اعتماد ندارم و ...
خانواده گفت: روزی که با مارال آشنا شدم تازه از شوهر سابقش جدا شده بود. او با من درد دل کرد و از بدی ها و بی رحمی های شوهر سابقش گفت. مارال می گفت که شوهر سابقش اعتیاد داشت و مرتب او را کتک می زد. برای همین از او طلاق گرفته بود. من هم چون عاشق مارال شده بودم به او پیشنهاد ازدواج دادم. من و مارال با یکدیگر عقد کردیم و با برگزاری یک جشن، زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، اما درست چند روز بعد ...
مرگ مرموز دختران نوجوانی که در بزم های شبانه از ساختمان سقوط می کنند/ جنایت در شب خواستگاری
شبانه از ساختمان سقوط می کنند/ جنایت در شب خواستگاری ازدواج به خاطر ثروت پدرزن همسرم بیکار است و توقع دارد پدر ثروتمندم خرج و مخارج زندگی مان را بدهد. بارها از خانواده ام به بهانه های مختلف پول قرض گرفتم اما وقاحتش از حد گذشته و علنی می گوید: پدرت موظف است خرج زندگی ما را هم بدهد و گرنه... ایجاد رعب و وحشت توسط ارازل در شرق تهران شهروندخبرنگار ما فیلمی از لحظه درگیری چند ارازل و اوباش با شمشیر در منطقه حکیمیه پایتخت را فرستاده است. ...
سرگذشت نشر؛ از فروش قسطی تا کتاب تستی
و مرد، اصلا در مغازه ما نبود. تا اصالت کار را تایید نمی کرد اجازه نمی داد کتابی بیاید در کتابخانه طهوری و فروخته شود. آن موقعی را می گویم که در کتاب فروشی های شاه آباد و ناصرخسرو و شهرستان ها کتاب های آن چنانی و آشپزی و تست کنکور و از این دست کتاب ها را چاپ می کردند، پدرم کتاب یشت های پورداوود را چاپ می کرد، کتاب های عباس اقبال را چاپ می کرد؛ مثلا من یادم می آید مستاجر بودیم، تقریبا هر سال مجبور ...
اهمال کاری برخی مسئولین در روابط بین الملل/بنی صدر 40 درصد رای مخالف نداشت ولی مردود شد
خواهیم با یک مدیریت مناسب، مصرف آب و برق در موارد غیرضرور را به حداقل برسانند و دست به دست هم بدهیم تا این روزهای گرم سال را پشت سر بگذاریم. دری نجف آبادی در پایان خطبه ها سالگرد ارتحال آیت الله بروجردی ، سالگرد شهادت حمزه ی سیدالشهدا(ع)، سالگرد شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، روز فرهنگ پهلوانی و ورزش های قهرمانی را با بیان نکاتی گرامی داشت. امام جمعه ساوه : اهمال ...
بلایی که بیژن بر سر دختر 22 ساله یکی از ثروتمندان تهرانی آورد!
نصیحت نکردند که در کمال شگفتی مرا سرزنش هم کردند که چرا از پدرم نمی خواهم برای شوهرم یک مغازه بخرد تا او بتواند در شأن خودش ومن کار کند. البته بیژن به کمتر ازپست های مدیریتی رضایت نمی داد. وقتی از آنها ناامید شدم تصمیم گرفتم مشکل را با خودش حل کنم. اما از دیروز هر وقت یاد حرف هایش می افتم نه تنها به خودم به خاطر حماقت این دو سال لعنت می فرستم که نمی توانم دیگر در خانه چنین مردی زندگی کنم. دیروز ...
گفت و گو با سید امیر بدخشان، عضو اسبق هیات مدیره شرکت ملی نفت
نیز بودم که یک شرکت مشترک میان ایران و ژاپن بود که در بخش هایی از ایران فعالیت کرد، اما چون به نفت و گاز در آن بخش ها دست نیافت، کارش نیمه تمام ماند . دو خاطره از پژوهشگاه خاطره ای که فکر می کنم شنیدنش برای تان خالی از لطف نباشد این است که یک روز در اطراف ساختمان آزمایشگاه مهندسی نفت، متوجه قطعات بزرگ سنگ مانند شدم که در مقابل انبارهای شرکت نفت ریخته شده بود. از متصدی ...
قتل پدرزن در روز تعیین تاریخ عروسی
برای دعوا به خانه ما آمده بود. شوهرم آزارش به کسی نمی رسید. سپس رحیم در جایگاه ایستاد و گفت: من رفته بودم با همسرم حرف بزنم اما پدرش اجازه نداد. او دست مرا گرفت و به کوچه برد. نمی دانم چطور شد که در درگیری، چاقو خورد. وقتی زخمی شده بود با چاقو به من حمله کرد که برای دفاع از خودم، چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به شکمش زدم. بعد هم متواری شدم. متهم در آخرین دفاع خود نیز گفت: من برای دعوا نرفته بودم. فقط می خواستم حرف بزنم. از اولیای دم می خواهم مرا ببخشند. در پایان دادگاه قضات برای صدور رای وارد شور شدند. جام جم 110 ...
می خواستم داماد شوم، ناخواسته قاتل شدم
مالی نتوانستم مراسم عروسی بگیرم. پدر کریمه با ازدواج ما مخالف بود به همین دلیل بهانه های مختلف می گرفت و می خواست کریمه را فراموش کنم. روز حادثه به منزل آنها رفته بودم تا در مورد مراسم عروسی صحبت کنم که او عصبانی شد و از من خواست بیرون از خانه صحبت کنیم. وقتی از منزل خارج شدیم به خیابان خلوتی رفتیم. لحظاتی بعد مشاجره مان بالا گرفت و یدالله با چاقو به من حمله کرد و من در دفاع از خودم به او ...
دام مرد هزارچهره برای زنان جوان!
. اگر افکارم را در راه صحیح پیش می بردم، شرایط و موقعیت کاری و زندگی ام بهتر می شد نه این که به راه خلاف بیفتم و گرفتار زندان شوم، به آخر خط برسم و هر آنچه را در زندگی داشتم و نداشتم، از دست بدهم. چطور سوژه هایت را شناسایی می کردی؟ اول بلد نبودم چطور از زنان کلاهبرداری کنم. دوستم به نام محمد که فروشنده تلفن همراه بود و چند بار گوشی از او خریده بودم، به من پیشنهاد ...
سبک زندگی رهبری از زبان همسر
این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد از مباحثات معمول مراسم ازدواج انجام شد. شما چند فرزند دارید؟ ما چهار پسر و دو دختر داریم.همه پسرانمان قبل از انقلاب و دختران مان بعد از انقلاب(انقلاب اسلامی ایران) به دنیا آمدند. لطفا کمی در مورد زندگیتان، طی دوران قیام اسلامی علیه شاه صحبت بفرمایید. آن زمان دوران مشقت باری بود و امتحان الهی ...
اقدام شوم در شب خواستگاری دختر 16 ساله
چاقو را از دستش گرفتم و بدون اینکه قصد کشتن Killing او راداشته باشم چاقو به پهلویش خورد. از دیدن این صحنه آنقدر ترسیده بودم که فرار Escape کردم. چرا با پدر دختر مورد علاقه ات درگیر شدی؟ سنت ما افغان ها این گونه است که هرگاه دو طایفه وقتی با هم وصلت می کنند اگر دختر شان را به طایفه دیگری می دهند باید آن طایفه هم یک دختر به یکی از جوانان طایفه مقابل بدهند. دو سال پیش پسر طایفه ای به ...
اگر شهید انصاری زنده بود بسیاری از مدیران فعلی استان اخراج می شدند /در حال جمع آوری خاطرات مردمی شهید ...
های تحت نظر کلیسا در آمریکا بود که بعد از آشنایی با شهید انصاری مسلمان می شود و در همان آمریکا با یک دانشجوی ایرانی ازدواج میکند و الان ایران زندگی میکند. او می گفت من مسلمان تر از شهید انصاری ندیدم. افراد دیگری هم در همین گیلان هستند که خاطراتی از شهید انصاری دارند. اگر از مردم بخواهیم در این مسایل بسیار همت دارند. من یک روز برای گرفتم مصاحبه رفتم آستانه. در راه راننده پرسید برای چه می ...
آیت الله بروجردی منادی وحدت و تقریب
این امر موافقت کرد. او بعد از چند روز توقف در بروجرد این بار همراه خانواده دوباره به حوزه اصفهان بازگشت و به مدت پنج سال به تحصیل و تحقیق خود در این حوزه ادامه داد که مجموعاً مدت اقامت و تحصیل وی در حوزه اصفهان نه سال طول کشید.(1) در همین مدت، او به مراتب عالی از اجتهاد دست یافت.(2) آیت الله بروجردی در سال 1319 ه .ق. نخست جهت دیدار با پدر به وطن بازگشت؛ بعد بنا به سفارش و تأکید پدر ...
می پرسند: سوخته ای؟ می گویم: نه، جوشیده ام !
ترم ازدواج کرد و پسر بزرگم فرهاد برای این که کمک کار من باشد، ترک تحصیل کرد و شاگرد مکانیکی شد. گر چه همسایه ها با دیدن فرزاد در گوش هم پچ پچ می کردند اما از وقتی فرهاد به سر کار رفت، خوشحال بودم که اوضاع زندگی مان بهتر می شود ولی اشتباه می کردم. تا به خودم آمدم متوجه شدم پوست بدن دخترم دلشاد هم پر شده از لکه هایی که هر روز بیشتر می شدند و پچ پچ همسایه ها و اطرافیان که تازه چشم شان به شرایط فرزاد ...
کارکردن برای مصرف و مصرف کردن برای کار، تمام چرخه زندگی یک معتاد
ادامه دادم، از روی اتوبوس افتادن باعث شد دست چپم بشکند وچون چپ دست بودم سختی بسیاری کشیدم، آن موقع هم مصرف کننده بودم. سربازی که تمام شد، زمزمه های ازدواج را می شنیدم، همه می دانستند چکاره ام، تریاک وکفتر و...، اما دختر همسایه را که از قضا برادرش هم دوستم بود، به عقدم در آوردند. همسرم، در حقم خانمی را تمام کرده بود، خداوند به ما پسری داد، اما در 22 روزه گی پسرم،همسرم طلاق گرفت وبا نوزادی ...
پرونده مبهم کشتی آرزو
.... چند سال داری؟ 30سال. چند وقت است که در کشتی کار می کنی؟ من 13 سال است که ملوانم. حدود 3 ماه هم بود که در کشتی آرزو با سمت افسر عرشه مشغول به کار شدم. ازدواج کردی؟ بله، ولی این حادثه باعث شد تا همسرم از من جدا شود. چرا؟ من الان 5 ماه است که بازداشت شدم. در این 5 ماه همه زندگی من از بین رفت. زنم را از دست ...
فعالیت خیرخواهانه یک آبدارچی/ تبلیغ در شبکه اجتماعی برای کمک به بیماران
مورد استقبال قرار گرفت و حتی مصاحبه هایی را نیز در این زمینه داشت، اما آنچه که امروز بیش از هر چیز دیگری توجهات را جلب کرده، فعالیت های خیرخواهانه کاظم عقل مند است. وی در رابطه با چگونگی ورود خود به دنیای مجازی می گوید: خواهرم 34 سال داشت که به دلیل سرطان، جان خود را از دست داد. بعد از مرگ او، از نظر روحی شرایط خوبی نداشتم به همین خاطر پس از مدتی تصمیم گرفتم وبلاگ نویسی را آغاز کنم. در ...
ما 6 برادر همه جای جبهه ها بودیم
مهمان هایی خبر داده و خواسته بود همگی در منزل مادرشان جمع شوند! به همین خاطر همه اعضای خانواده منتظر آمدنمان بودند. با یک تماس و هماهنگی اولیه راهی خانه شهید شدیم. خانه ای در یکی از خیابان های رجایی شهر کرج و تابلویی با نام شهید اصغر قرهی قهی که راهنمایمان شد. در داخل خانه همه برادرها و خواهر ها جمع بودند تا در فقدان پدر و مادرشان راوی گوشه هایی از زندگی شهید باشند. شهیدی که 36 سال پیش در کنار ...
رفیق صمیمی شوهرم در رفت و آمدهایش به خانه ما کاری کرد که شوهرم مرا طلاق داد
به گزارش جام نیوز ، او چون ماری خوش خط و خال، آرام آرام به درون زندگی ام خزید و با نیش های سمی اش خیلی زود همه چیز را نابود کرد. سال ها عشق و محبت و زندگی عاشقانه ام را از بین برد تا بر اموالم خیمه بزند. من هم که خام این مار وحشتناک شده بودم، در کنارش قرار گرفتم اما زمانی به خودم آمدم که ... زن 56ساله در حالی که خلافکاری های همسرش را برای پلیس Police فاش می کرد تا شهروندان دیگری طعمه ...
مرد55ساله در دادگاه: همسرم خانه را ترک کرده؛درخواست اجازه ازدواج برای چهارمین بار را دارم
کردند هر چه زودتر ازدواج کند. از همین رو چند دختر ایرانی را به پسرشان پیشنهاد دادند که یکی از آنها به کامران عشق و علاقه زیادی نشان داد. کامران هم حاضر به ازدواج شد و پس از برپایی جشن مفصلی درکشور، همسرش را به امریکا برد و زندگی مشترک شان را شروع کردند. اما چند سال بعد که همسرش موفق به دریافت گذرنامه امریکایی شد با استفاده از قوانین امریکا طلاق گرفت و اعتراف کرد که فقط برای دریافت مجوز ...
قتل مردی که از عروس کردن دخترش پشیمان شد
پدرم به داخل کوچه رفتم، دیدم او خونین روی زمین افتاده است و نامزد خواهرم درحالی که چاقو در دستش بود، فرار کرد. با توجه به اطلاعات به دست آمده سجاد 25ساله تحت تعقیب قرار گرفت و مأموران توانستند او را همان شب شناسایی و دستگیر کنند. سجاد که همان ابتدا به جرم خود اعتراف کرد، در بازجویی ها به مأموران گفت: دو سال پیش به خواستگاری دختر موردعلاقه ام رفتم. با اینکه پدرش از روز اول مخالف ازدواج ما بود ...
نوجوان17ساله:نامادری ام مرا شیشه ای کرد - با وعده او برای رابطه جنسی، به کشتن پدرم تحریک شدم
. تا ساعت 10 یا 11 صبح در خیابان ها می گشتم تا جسد پدرم را جایی رها کنم تا اینکه در میانه جاده خودرو خراب شد. با نمایندگی شرکت تماس گرفتم تا ماشین مرا به نزدیک ترین تعمیرگاه ببرند. بین راه بود که من از خستگی خوابم برد، در خواب بودم که با صدای افسر پلیس بیدار شدم و فهمیدم جسد پدرم را در صندوق عقب ماشین پیدا کرده اند. چند سال داشتی که پدر و مادرت از هم جدا شدند؟دو ساله بودم که مادرم طلاق ...