4 سال رابطه نامشروع با وعده پوچ ازدواج - رهیاب
سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های تلخ مرد47 ساله از ازدواج ناخواسته با دختری 21ساله!
دلخوشی ام سه دخترم بودند. خیلی جدی تصمیم گرفتم دیگر ازدواج نکنم و از طرفی نمی توانستم زن دیگری را جای حمیده بپذیرم. خانواده من و خانواده همسرم محبت خودشان را نثار بچه هایم می کردند. دختر بزرگم خیلی عصبی و لوس و ننر بار آمده بود و هرموقع می خواستم چند کلمه حرف حساب به او بزنم و نصیحتش کنم، دیگران اجازه نمی دادند. هر روز که می گذشت، مشکلات زندگی ام بیشتر می شد. چهار سال زندگی ام به این شکل ...
زنی با وجود 2 بچه یاد عشق نوجوانیش افتاد و...
روز به طور اتفاقی با پسر یکی از آشنایان قدیمی رو برو شدم. او همسرش را طلاق داده بود و برخورد صمیمانه ای با من داشت. متاسفانه ارتباط من و آن مرد از طریق فضای مجازی در گوشی تلفن همراه بسیار عمیق شد. زن جوان ادامه داد: با لورفتن موضوع رابطه من و مرد جوان، کارها خراب شد. شوهرم مرا طلاق داد و من هم با رها کردن فرزندانم دل به این خوش کرده بودم که با جلال ازدواج می کنم و زندگی خوبی داشته باشم ...
ساده زیستی به سبک دهه شصتی
. آیت الله مدنی دست راست من است. عزت شاهی: در کمیته حقوق نمی گرفتیم عزت الله مطهری (عزت شاهی) از مبارزان انقلابی و از اعضای اصلی کمیته انقلاب اسلامی در مورد بی اعتنایی نیروهای کمیته به پرداخت حقوق می گوید: ما در کمیته حقوق نمی گرفتیم. خودم گاهی برای یک نسخه گیر بودم. تا سال 59 حقوق نگرفتم چون شبانه روز در کمیته بودم. شاید عید سال 59 بود که مدیر تدارکات به زور سه چهار هزار تومان ...
مادرم به خاطر آبرویش تحمل می کرد حالا باید جدا شود...
؟ قاضی مرد را به آرامش دعوت کرد و در ادامه از مادر او خواست حرف بزند. زن نگاهش را به سوی قاضی برگرداند. 65 سالش بود و صدایی یکنواخت و آرام داشت. آهی کشید و گفت: چند سال پیش همسرم را از دست دادم و تنها شدم. بعد از آن با بچه و عروس و نوه ها سرم گرم بود تا اینکه سال گذشته یکی از عروس هایم پیشنهاد داد دوباره ازدواج کنم. همان حرف هایی را زد که معمولاً همه می گویند. گفت از تنهایی در می آیی و ...
جسد خونین شوهر سمانه روی تخت پیدا شد و...
قربانی حادثه بوده که پس از حضور در خانه همسایه اقدام به پنهان کردن آن کرده است. خیلی زود سمانه 41 ساله دستگیر شد و وقتی در برابر تفنگ شاه کش قرار گرفت لب به اعتراف گشود. این زن به ماموران گفت: سال ها پیش به خاطر اختلافی که با همسرم داشتم از او جدا شدم و با 6 بچه زندگی خود را می گذراندم که با منصور آشنا شدم و 5 سال پیش با هم ازدواج کردیم و صاحب یک دختر شدیم. منصور در کارگاه تراشکاری ...
گلچینی از وصیت نامه شهید علی جعفر اسدی فرد
و دوستان و آشنایان همه شما را دوست دارم ولی خدای را و مولا را بیشتر دوست دارم و برای آزادی مرقد مولا امام حسین(ع) به جبهه رفتم اگر توانستیم راه کربلا را باز کنیم بهتر است ولی اگر شهید شدم و لطف خدای شامل حالم شد ولی راه کربلا باز نشده بود، تقاضا دارم دوستانم زیاد سعی در دیدن صورت من نداشته باشید چون از روی همه خجالت می کشم ان شاءالله باز خواهد شد به دعای شما .مرا حلال کنید حفظ اسلام لازم تر از هر ...
زندگی نامه شهید فرض الله انوری
ایمان و نهایت خلوص قلب هاست. شهادت مردن تحمیلی نیست، انتخاب آزادانه و آگاهانه است؛ خلوت عاشق و معشوق است. شما می توانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید فرض الله انوری یکی از شهدای دوران دفاع مقدس را بخوانید؛ شهید فرض الله انوری در سال 1342 در روستای اوچ تپه از توابع شهرستان میاندوآب متولد شد. در سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک فرزند پسر شد . وی از سال 1358 تا 1359 در سپاه ...
نفرتی که تو می کاری ؛ کتابی که احساسات جوانان امریکایی را قلقلک داد
.... برای همین مهم بود که داستان خودم از منظر دختر سیاهپوستی باشد که تحت تأثیر تبعیض نژادی و خشونت قرار گرفته است. وقتی ترایوون زندگی خود را از دست داد آخرین کسی که با او صحبت کرده دختری به نام ریچل جینتل بود. وقتی جرج زیمرمن را محاکمه می کردند، ریچل به عنوان شاهد به دادگاه آمد. رسانه ها خیلی درباره اینکه چگونه حرف زد و خودش را چطور معرفی کرد صحبت کردند و خیلی از این موضوع عصبانی شدم ...
راز سیاه رفت و آمدهای ناهید زن شوهردار به باغ ویلای خارج از شهر
: یک سال قبل از طریق شبکه های مجازی با زنی آشنا شدم. در اولین قرار ملاقاتی که گذاشتیم متوجه شدم چیزهایی که در مورد سن و سالش گفته دروغ است. مرد جوان آهی کشید و افزود: سر صحبت که باز شد فهمیدم چند سالی از من بزرگتر است. ما چند بار دیگر هم قرار ملاقات گذاشتیم. متوجه شدم یک بار ازدواج کرده و طلاق گرفته است. ناهید بعد از طلاق، از تهران به خانه خواهرش آمده بود و با آنها ...
عقایدِ معیوبِ دلچسب
برای من تماشای این صحنه ها اگرچه دردآور بود امّا ذهنِ فلسفیِ من را قلقلک نمی داد. البته من بسیار از دیدن این پدر و دختر متأثر بودم، امّا، چه می توانستم بکنم. مع هذا، برنامه جلو رفت تا اینکه مجری سوالی از دختربچه پرسید که مرا به فکر فرو برد. مجری گفت: آینده را چگونه می بینی؟! چه آرزوی داری؟! چه دعایی داری؟! در پاسخ آن دخترک حرفی زد که بسیار برایِ من دغدغه شد. او با آن لحن معصوم و کودکانه گفت که دوست دارم خوب شوم و پیاده به کربلا بروم. از امام حسین(ع) خواستم و از او قول گرفتم که اگر مرا خوب کرد، به دیدار او بروم و از او حضوراً تشکر کنم. او به من گفت که تو خوب خواهی شد و... . شنیدن این پاسخ از زبان آن دخ ...
پدرم با دخترخاله ام سر و سری داشت / نامادری ام را ایدزی کردم!
به تماس های تلفنی وقت و بی وقتت با دیگران مشکوک شدم، اعتراض کردم اما به گونه ای باهام برخورد کردی که دیگه جرات نکردم درباره ش حرفی بزنم. من چهارده سال تو خونه تو، همه رفتارها واعمال تو رو دیده و تنها تحمّلت کردم. تو شوهر من بودی و من با بی غیرتی تمام، همه چیزایی که دیگران درباره تو می گفتند رو نشنیده می گرفتم، امّا این بار خودم دیدمت، با چشمای خودم! این بار نمی تونی انکار کنی و بگی من ...
انتظاری که قربانیان اسیدپاشی از قوه قضاییه دارند
ناگوار منتشر شد. دختری دیگر قربانی اسیدپاشی واقع شد و زیبایی اش قربانی خودخواهی یک جوان شد . معصومه جلیل پور دختر قربانی اسیدپاشی در توضیح روز حادثه می گوید: 28 اسفند بود و داشتم با مادرم برای خرید عید بیرون می رفتم، خانه مان در طبقه سوم بود و قبل از آماده شدن مادرم پایین آمدم و به مادرم گفتم پایین منتظرش هستم، غافل از این که محمد آن بیرون ایستاده بود، در را که باز کردم با او مواجه شدم ...
عاقبت تلخ ارتباط شوم یک جوان با زن عمویش
را گفت و گوشی را با عصبانیت تمام قطع کرد. پس از تماس برادرت چه حسی به تو دست داد؟ بسیارآشفته شدم، مدّتی بود مصرف شیشه را ترک کرده بودم و تنها تریاک مصرف می کردم امّا آن روز چونان دیوانگان بار دیگر شروع به مصرف شیشه کردم . چرا شیشه مصرف کردی؟! می خواستم که از خودم فرار کنم! تونستنی از خودت فرار کنی؟ نه! هیچگاه راه گریزی از حقیقت نیست ...
زن جوان تهرانی برای شوهرش به خواستگاری رفت!
ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست ...
واکنش متفاوت رامبد به ویدئوی شیر خشک +عکس
داشتم که مردم مرا دستگیر کنند به همین دلیل پول ها را زیر بغلم زدم و از بانک بیرون آمدم سپس در جهت خلاف حرکت خودروها به سمت نخریسی و از آن جا به منطقه سیدی رفتم. متهم پرونده سرقت که مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاده بود، در ادامه ماجرا افزود: وقتی موتورسیکلت را در خانه پدرم گذاشتم به طرف منزلم در منطقه گلبهار حرکت کردم. خیلی تحت فشار مالی بودم و نمی توانستم زخم زبان های دیگران را تحمل کنم ...
شیعه در زمان خلفای صدر اسلام
آغاز پیدایش شیعه را که برای اولین بار به شیعه علی علیه السلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام) معروف شدند،همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامی در 23 سال زمان بعثت،موجبات زیادی در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتی را در میان یاران پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایجاب می کرد (1) . الف:پیغمبر اکرم در اولین روزهای بعثت که به نص قرآن ...
مصاحبه با گندی تارتاکوفسکی درباره ی فعالیت های پیشین او
.... داستان این فیلم از جایی شروع می شود که میویس تصمیم می گیرد تا دراکولا را شگفت زده کند و سفری دریایی با یکی از بهترین کشتی های هیولاها را برای خانواده خودش فراهم کند تا پدرش حداقل برای یک بار، از فراهم کردن تعطیلات دیگران در هتل ترانسیلوانیا معاف شود؛ البته مشخص است که حضور دیگر دوستان و آشنایان دراکولا در این سفر غیر قابل اجتناب است و دارودسته ی دراکولا، همگی در این سفر خانوادگی حضور دارند ...
سالار عقیلی: جان و تنم، فدای وطنم
حال پاییز امسال 40 ساله شدم و امیدوارم بیشتر و بیشتر تکامل بیابم همان طور که در مورد همه چیز تکامل رخ می دهد. اما آن جشنواره تنها آغاز درخشش شما در موسیقی نبود، بلکه آغاز زندگی جدید هم بود، درست است؟ به هر حال اتفاق مهم دیگر آن جشنواره آشنایی من با خانم حریر شریعت زاده و خانواده ایشان بود که در نهایت منجر به ازدواج ما شد. آن روزگار من شاگرد استاد صدیق بودم و همه جا اهل فن می ...
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی انوارطاها
و به دست حلیمه، دختر امام صادق علیه السلام، رشته شده است؛ و به او بگو پس از رسیدن تو به نیشابور، 19 روز بیشتر زنده نیست. 16 درهم این پولها را خرج کند و 24 درهم می ماند که برای صدقات و مایحتاج اوست. و نیز به او بگو که من برای نماز بر جنازه اش می آیم. ای اباجعفر، هرگاه مرا در نیشابور دیدی، آمدن مرا مخفی بدار که برایت بهتر است. سپس تمامی اموال دیگران را برگرداند و فرمود: نگاه کن ببین جواب ...
10 دقیقه تا نشئگی!
...، صحبت کند. اعتراف می کنم دلهره دارم اما سعی می کنم آرام باشم. در طول مسیر خودش را مهدی معرفی می کند و کاملاً مشخص است که خودش هم معتاد است و برای اینکه اطلاعاتی به دست بیاورم می گویم: تو خودت مصرف کننده هستی و من دوست ندارم از طریق واسطه مواد تهیه کنم. با تعجب نگاهم می کند و پاسخ می دهد: چند ساله مصرف می کنی؟ دل به دریا می زنم و می گویم: یک ساله. البته برای لاغری مصرف می کنم. ...
سخنان یکی از بهاری ها که در امام زاده صالح(ع) مورد ضرب و شتم قرار گرفت
بنده به خود تکلیف دانستم رفتم نزدیک شخصی که مداحی می کرد و داد می کشید که از او خواهش کنم آرام تر... یک نفر از آن کسانی که آن نزدیک بود آمد من را کشید به زور و انگشت مرا پیچاند. گفتم چرا این کار را می کنی می خواهم به این آقای مداح بگویم که صدا را آرام تر بیاورد. باز ادامه داد و مرا کشید و بر حسب اتفاق دستم به سیم میکروفون مداح بود ناخود آگاه بر اثر دردی که وارد شده بود بر من، سیم را ...
واکنش متفاوت رامبد به ویدئوی شیر خشک
... متهم در میان گریه هایش ادامه داد: از این بانک هم حدود 14 میلیون تومان سرقت کردم بعد به داروخانه رفتم و دو قوطی شیرخشک خریدم و بقیه پول ها را به منزل بردم و سفارش ساخت دراور و تختخواب را دادم. مقداری از پول ها نیز نزد همسرم بود. با آن که او به من مشکوک شده بود به او گفتم: مجبور بودم! چرا که دیگران به همسرم می گفتند: شوهر تو بی عرضه است! و من نمی توانستم این سرزنش ها را تحمل کنم. در ادامه وب سایت خبری فوری ویدئویی از اظهارات فرد متهم حین بازسازی صحنه سرقت از بانک را منتشر کرد. در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی لینک زیر کلیک کنید ...
چالش فرزندان برای نگهداری از مادر بعد از فوت پدری که خان بود
که شما پشت دوربین بودید و آیا از اول فیلمبرداری همین اندازه راحت بودند یا مدت زمانی طول کشید؟ سوال دیگر این که آیا این مساله حقیقت دارد که صداوسیما قصد خرید این مستند و نمایش آن را داشته است؟ معصوم دوست پاسخ داد: چون دائما آن جا حضور داشتم، مرا پذیرفته بودند و دلیل دیگر این بود که کلا همه آن ها با من رابطه خوبی دارند و به راحتی صحبت می کنند . دلیل دیگر این بود که جای دوربین را زیاد تغییر ...
حکایت شیرین و پرویز
تماس نگیرد دست به خودکشی زد. من که از شنیدن خبر خودکشی او ترسیده بودم به ملاقاتش در بیمارستان لقمان رفتم. فرشته مرا تهدید کرد و گفت اگر رابطه ام را با او ادامه ندهم این بار واقعاً خودش را می کشد و مرا گرفتار می کند. من از ترسم بار دیگر دوستی ام را با او ادامه دادم. پسر جوان ادامه داد: من در این مدت چند بار با فرشته صحبت کردم تا قانع شود ما برای ازدواج با هم مناسب نیستیم، اما ...
زیباترین اشعار درباره فرزند پسر
مرا هم ببرد پسرم... ها پسرم... وا پسرم گل پژمرده ام ای تاج سرم عباس خوش عمل کاشانی شعر نو درباره فرزند پسر نازنینم پسرم عکس پرخنده دوران طفولیت تو رو در روی منست دل او سوی خداست چشم او سوی منست خنده ات می بردم در دل دوران قدیم که جوان بودم و شاد شاید این خنده تو خنده بر روشنی موی منست آری ای نور ...
خاطره ها رهایم نمی کنند
اگر دوباره متولد می شدم وقتم را می گذاشتم برای کار کردن بیشتر. بعد از انقلاب یکی ازدواج مرا نجات داد، از این برنامه های بدون هدف و یکی هم بازنشسته شدنم بود. وقتی هم که بازنشسته می شوی، از صبح که بیدار شدی باید یک کاری بکنی. اگر استعداد فساد نداشته باشی، مجبوری کار مورد علاقه ات یعنی نوشتن و سرودن را دنبال بکنی و با جدیت بیشتر آن را ادامه بدهی. ارتباط شما با سهراب سپهری چقدر و چگونه بود ...
دخترک زنبیل به دست قربانی شیطان 41 ساله
دست باشد. اعدامم کنید تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و به خاطر این که از درس و مدرسه بیزار بود، با رها کردن درس در یک خیاطی مشغول به کار شد و تا زمان سربازی همانجا ماند. می گوید: وقتی بچه بودم مرا با یکی از دخترهای فامیل به نام هم کردند تا وقتی بزرگ شدیم با هم ازدواج کنیم. بعد از سربازی به خواستگاری آن دختر رفتم و با هم ازدواج کردیم. سه سال بعد از ازدواج به خاطر این ...
غرب شناس باشیم نه غرب زده/ من با کاربرد کلماتی مثل پست مدرن ، سوژه ، ابژه و پروبلماتیک مخالف هستم
.... به هر حال ژان وال با این شرط موضوع پایان نامه مرا قبول کرد، ضمن آنکه وضع زبان و زندگی دانشجویی من هم در مقایسه با اول که به فرانسه رفته بودم، وضعم خیلی بهتر شده بود. هیچ کشوری در دنیا مثل فرانسه در آن روزگار به دانشجویانش کمک نمی کرد. این کمک درسی نبود، بلکه منظورم کمک برای معیشت است. این مربوط به سال های دهه 1330 و 1340 است؟ بله، من سال 1951 به پاریس رفتم و بعد از اخذ ...
سریع دکمه سبز گوشی را زدم که صدای جیغ و فریاد زن جوانی شوکه ام کرد
مطمئن نبودم خودش باشد اما حسی عجیب مرا به سوی او می کشاند. ناخواسته از جایم بلند شدم و به سمتش رفتم. عینک آفتابی زده بود و نمی توانستم متوجه زاویه نگاهش شوم. چند قدمی با هم فاصله داشتیم که پرسید: شما، ترنم هستید؟ با شنیدن نام خودم از زبان او، اشک هایم سرازیر شد. انگار باید باورم می شد که آشیانه خوشبختی ام ویران شده. شیدا در بحبوحه اختلاف های آرش و همسر اولش با او ازدواج کرده بود. اما به اصرار آرش ...
آنچه از زندگی امام موسی کاظم (ع) نمی دانید/ماجرای خواب هارون الرشید که امام را آزاد کرد چه بود؟
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از صبح زاگرس امام موسی بن جعفر الکاظم، یا موسی کاظم ملقب به ابو ابراهیم، ابوالحسن و ابو عبدالله هفتمین امام شیعیان پس از پدرش امام جعفر صادق ( ع ) است. ایشان در روز 7 صفر سال 128 ه.ق. در ابواء (منطقه ای در میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. مادرش برده ای آزاد شده به نام حمیده بود که نامهای دیگری از قبیل حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شده است ...