علت بچه دار نشدن فرهاد آییش ؟! - تهران نیوز
سایر منابع:
سایر خبرها
نگین انگشتری هنر نصف جهان
آقای ناظق پور کار خاتم را انجام دادم، ظهرهای تابستان دو ساعت وقت آزاد داشتیم و کل مجموعه سرای تحدید دوساعت تعطیل می شد و در این دوساعت ما بچه ها از دروازه دولت تا زاینده رود می رفتیم و شنا می کردیم و سر ساعت دو هم در سرای تحدید و کارگاهمان بودیم. پدرم به دهات بازنگشت و در بازار اصفهان فرش می خرید و می فروخت و البته به صورت تاجر و مغازه دار نبود اما روزی اش در می آمد درحالی که در دهات ...
راحله عاشق پسر افغان بود و از شوهرش فراری شد!
.... او پسری شیک پوش و خوش تیپ بود به همین دلیل در قلبم جای گرفت چرا که احساس می کردم پس از ازدواج با او به آرزوهایم می رسم ولی در حالی که چند ماه از ارتباط پنهانی ما می گذشت حمید به کشور مادرش رفت و مرا تنها گذاشت. پس از آن تا مدت ها گریه می کردم و نمی توانستم او را فراموش کنم. از آن روز به بعد درس و مدرسه را رها کردم و بیشتر اوقاتم را در پارک ها و خیابان ها می گذراندم. پدر پیرم که در جریان روابط ...
خاص ترین حراجی ها به عشق اربعین + تصاویر
سادگی و صفای خاصی می گوید: خیلی دلم می خواست به پیاده روی اربعین بروم اما بچه کوچک دارم و شرایطم اجازه نمی دهد. یک پولی کنار گذاشته بودم که دلم می خواهد فقط در راه سفر کربلا خرج شود. امسال که قیمت ها چند برابر شد و شنیدیم بسیاری از کسانی که آرزوی زیارت کربلا و شرکت در پیاده روی اربعین داشتند، به دلیل ناتوانی مالی از این سفر پربرکت محروم شده اند، تصمیم گرفتم آن پول را برای کمک به آن ها اختصاص دهم ...
واکنش اهالی رسانه و فوتبال به تعطیلی دوهفته ای 90
زیادی از استقلال رو کرده و حاشیه ساز شده و حتی بنده را هم به چالش کشیده اما موافق برخورد حذفی و قهری با برنامه 90 نیستم. من عادل را دوست دارم با این حال اعتقاد دارم بخشی از جامعه فوتبال به برخی کارها و رویکردهای او دلخور شده و اعتمادشان را به عادل و برنامه اش از دست داده اند. شخصا معتقدم در صورت ادامه حیات برنامه 90، عادل باید رویه اش را عوض کند و آن عده را که اعتمادشان از او و برنامه اش سلب شده ...
ایستگاه خواب ها در شب های تهران
به میدان راه آهن می رسد. این اتوبوس پنج نفر بی خانمان دارد. یک زن میانسال، سه مرد و یک پسر نوجوان. به راه آهن که می رسیم راننده همه را بیرون می کند. تزریق ترس و حس ناامنی این همه ماجرا نیست. روی دیگر سکه حس ناامنی و ترسی است که این فضا برای مسافران ایجاد می کند. وحید شهروندی که شبانه با این مساله درگیر است. او در این باره به آرمان می گوید: به خاطر شغلی که دارم در اکثر شب ها مسیر ...
ارسلان قاسمی در فکر ستاره شدن است
از حرفه اصلی خودم یعنی سینما، موسیقی را بسیار دوست دارم. با این وجود برنامه تان برای فعالیت در حرفه موسیقی به چه شکل است و چه فضایی را در این عرصه دنبال می کنید؟ من عاشق موسیقی هستم چه به عنوان شنونده و چه به عنوان کسی که دوست دارد در این فضا فعالیت کند، موسیقی یکی از دغدغه های هر روز من است. موسیقی رپ سلیقه من است همان طور که جوانان هم سن وسال خودم نیز در اصل مخاطب این موسیقی ...
مهدی صبایی: متأسفم که به ماهورا توجه نشد
...: مهدی صبایی بازیگر سینما و تلویزیون این روزها علاوه بر اینکه فیلم سینمایی "ماهورا" را در حال اکران دارد، هر شب با سریال" دلدادگان" به کارگردانی منوچهر هادی نیز مهمان خانه ها می شود. او در گفت وگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره تازه ترین فعالیت های خود بیان کرد: یک فیلم سینمایی برای گروه هنر و تجربه آماده اکران دارم که از زمان دقیق آن اطلاعی ندارم. ضمن این که به تازگی بازی در تله ...
دختران ثروتمند با ماشین های شاسی بلند طعمه آرش شدند !
....چندباری با او تماس گرفتم، اما تلفنش خاموش بود؛ او رفت و دیگر خبری از او ندارم و حالا به خاطر سرقت و تعرض از او شکایت دارم. مدتی بعد زن دیگری نیز چنین ادعایی را مطرح کرد و گفت: مردی که خود را عاشق من معرفی می کرد، از من سرقت کرد و رفت. او گفت: این مرد بعد از اینکه فهمید به او اعتماد کردم، از من خواست ماشین را به نامش کنم و من هم قبول کردم. گفت: همه پول را یکجا پرداخت می کند، اما من خواستم بخشی از پول را ...
جام هفت خط، دوباره جان گرفت
مرد 60 ساله که در این 15 روز پس از مرگ دو فرزندش ، شکسته شده بود و نای حرکت نداشت به زحمت جلوی اشک هایش را می گرفت که بتواند حرف بزند از آن روزی که فرزندش را در آغوش گرفت و به بیمارستان رساند ولی لحظاتی بعد خبر فوت او را دادند... یکی از پسرانم با ما زندگی می کرد، دم دمای صبح بود که برای نماز بیدار شدم دیدم پسرم کف اتاق پذیرایی افتاده است صدایش زدم جوابم را نداد به سمتش رفتم تا بالشتی زیر ...
شورِ نجف آبادی ها در شهر کتاب
عجیبی از سر ناآشنایی با ادبیات افتاد. یکی از خبرنگاران، یادداشتی درباره آن برنامه نوشته بود که راستش ما تا مدتی آن را می خواندیم و می خندیدیم. حالا جالب است که به تازگی گفت وگویی با من درباره همین جلسه رونمایی کتاب جرگه و باغ جمعه انجام و منتشر شده که خودش اسباب خنده است! چون طبق آن گفت وگو، من و دوستان نویسنده ام با بهرام صادقی و ابوالقاسم پاینده رفیق گرمابه و گلستان بوده ایم و خیلی جان در یک قالب ...
بستن زبان و گشودن بخت با تخم مرغ
و برگه را برمی گرداند و شروع می کند با مداد دو جدول کج کنار هم می کشد. بعد یکی از دفترها را برمی دارد و شماره هایی در خانه های جدول می نویسد. 15 دقیقه ای می شود که مشغول نوشتن است. رو می کند به مرد و می گوید: شریک هم داری؟ مرد پاسخ می دهد: بله 2 تا شریک دارم یکی بچه شهریاره یکی بچه منیریه . دعانویس: ایراد از یکی از شریک هاته، اون نمی ذاره تو کارت پیشرفت کنی . مرد: حاج آقا کار ...
قتل خانوادگی در پی ازدواج مجدد پدر
برادرم طاقت دیدن این رفتارها را نداشتیم اما به ناچار تحمل می کردیم تا این که مدتی قبل از قتل فهمیدیم پدرمان ازدواج مجدد کرده است. تحمل این موضوع غیرممکن بودم. مادرم اصلا حال و روز خوبی نداشت و نمی توانستم او را در این وضعیت ببینم. برای همین بعد از مشورت با برادر و مادرم تصمیم گرفتیم سراغ پدرم برویم و با او صحبت کنیم. به همین دلیل با او قرار گذاشتیم. در محل قرار پدرم شروع به داد و فریاد کرد و مشاجره ...
ترویج "خودکشی و مشروب خواری" در برنامه زنده سیما !
پردازد و در حمایت از تئاتر لاکچری و تمجید عدم فرزندآوری و بزرگ کردن گربه! داد سخن می دهد: بچه ندارم ولی گربه دارم و اتفاقاً خیلی هم گربه دوست دارم یا در بخش دیگری از برنامه می گوید: خیلی مواقع به خودکشی فکر می کنم که چقدر می تواند کار جذابی باشد. بی تردید مجری این برنامه زنده که اتفاقاً دستی بر قلم دارد قطعاً با قوانین مصرح مطبوعات و آیین نامه سازمان صداوسیما آشناست، اما اینکه چگونه وی از ...
خاطره بازی با ناصر حجازی؛ اسطوره ای که قیصر را استقلالی کرد
...> کاش آتوسا مرد بود آتوسا و آتیلا در آغوش ناصرخان. از آن عکس های سیاه و سفید و زیبا که احتمالاً متعلق به آلبوم شخصی شان است. او همیشه می گفت: دوست داشت آتوسا پسر می شد، چون در فوتبال شجاعت داشت. حجازی در آن مصاحبه گفته بود: نه اینکه آتیلا بد باشد ولی شجاعتی که یک فوتبالیست لازم دارد را، آتوسا دارد. ناصرخان همان موقع ها هم وقتی با بچه هایش فوتبال بازی می کرد، جدی بود. مثلاً قبل از جام جهانی ...
رنج زنان نهاوند در مزارع گوجه
صحرا می روند اما دوست دارم آنها درسشان را بخوانند. برای همین بیشتر به خودم فشار می آورم تا آنها به مدرسه شان برسند. اما من هم دو تا دست بیشتر ندارم. اکرم پیراهن گشاد گلداری پوشیده. سنگین و سخت راه می رود. باردار است، روزهای آخر 9 ماهگی اش را می گذراند. 25 روز مانده به زایمانش. دولا راست می شود و گوجه ها را در جعبه ها می چیند: دوبار سر زمین حالم خراب شده. برده اند آب زده اند به صورتم ...
شنا را با ترس از آب و بی استعدادی شروع کردم!
استقلالی ها را به دنبال داشته باشد؟ همه چیز از ویدئویی شروع شد که بچه های خبرنگار در جاکارتا پس از کسب مدال طلای ششم و ابراز علاقه ام به پرسپولیس گرفتند. به هر حال هر کس به یک تیم علاقه دارد و من هم رنگ قرمز را دوست دارم و پرسپولیسی هستم. خیلی معدود از هواداران استقلال بودند که از دست من ناراحت شوند و پیام نامربوطی بگذارند. بعد از موفقیت بزرگتان در جاکارتا برنامه تان به طور قطع ...
----- " روز چهارشنبه " ------
محمّد من دوست شمایم ایمان به راز نهان و امر آشکار شما دارم و خود را در این روز یَوْمِکُمْ هذا، وَهُوَ یَوْمُ الاَْرْبَعآءِ، وَمُسْتَجیرٌ بِکُمْ، فَاَضیفُونی وَ اَجیرُونی که روز چهارشنبه است به مهمانی شما خوانده ام و به شما پناه آورده ام پس از من پذیرایی کنید و پناهم دهید بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ. به حق خاندان پاک و پاکیزه تان. دریافت فایل ...
ماجراهای زندگی دودی آرایشگر ماهر
من که یک روز بدون لباس اتو کشیده و ادکلن نزده از خانه بیرون نمی رفتم کارم به جایی رسیده بود که با کفش های لنگه به لنگه، شلوار کثیف و موهای ژولیده در خیابان ها قدم می زدم. من که یک روز بدون لباس اتو کشیده و ادکلن نزده از خانه بیرون نمی رفتم کارم به جایی رسیده بود که با کفش های لنگه به لنگه، شلوار کثیف و موهای ژولیده در خیابان ها قدم می زدم. آرایشگر ماهر سابق درباره ماجراهای زندگی دودی ...
این زن اجاره داده می شد! / مادر سوسن خلافکار بود!
به دنیا آمدم و به تحصیلاتم تا مقطع دوم دبیرستان ادامه دادم اما از دوران کودکی فقط کتک کاری و بدرفتاری های مادر معتادم را به خاطر دارم. پدرم برای تامین هزینه های زندگی به سرایداری و نگهبانی از اماکن خصوصی می پرداخت و کمتر به خانه می آمد به همین دلیل مادرم خانه ما را به محل رفت و آمد معتادان تبدیل کرده بود. در همین شرایط بود که روزی مادرم با اجبار مرا پای سفره عقد نشاند تا با صمد ازدواج کنم آن زمان ...
وقتی مَکر زنان فاجعه می آفریند
عنوان و ارتباطش با محتوا، دوست کودکی مگره طرح قصه جذاب و خوبی دارد. بهانه اصلی اتفاقات رمان، مانند خیلی از رمان های فردریک دار و بوالو-نارسژاک در ادبیات پلیسی فرانسه، مَکر زنان و مواجهه شان با مردان است. به طور خلاصه، این رمان درباره پرونده قتل زنی است که به طور همزمان با چند مرد ارتباط غیرمجاز دارد و هیچ کدام از مردها نمی دانند مرد دیگری ممکن است محبوب این زن باشد و هرکدام تصور می کنند که زن تنها ...
جنایت تحت تاثیر مغزهای زنگ زده
...، رسانه ها مدعی شدند آنها تحت تاثیر یک فیلم جنایی و آهنگ هوی متال برادر و خواهر سمیه را کشته اند. سال 93 نیز ماموران پلیس آگاهی خراسان رضوی قاتل فراری را در مشهد دستگیر کردند. متهم که تبعه افغانستان بود، بعد از کشتن پدرش در قم به مشهد گریخته بود که در این شهر شناسایی و دستگیر شد. متهم در اعترافاتش گفت: پدرم مرا در مرکز روانی بستری کرده بود و به همین خاطر از او کینه داشتم. روز جنایت ...
مشق مهمان نوازی مردم عراق
.... فردای آن روز وقتی مادرم برای طبخ غذا، روغن و خرما را پیدا نکرد، سراغ مرا گرفت. گفتم همه را دادم در راه حسین علیه السلام، مادر گفت لااقل غذای یکی دو روزمان را نگه می داشتی. به مادر گفتم حالا که برای امام حسین علیه السلام می دهیم بگذار آبروداری کنیم. مادر از جواب من خوشش آمد و چشمهایش پر از اشک شد. نمی دانم چه شد، ولی می دانم از آن روز به بعد مشکلات یکی یکی از خانه مان رخت بربست. پدرم ...
ماجرای طفل تازه به دنیا آمده که در بغل خانواده بی فرزند قرار گرفت
به خزان می رفت اما هنوز نور امیدی در دلم سوسو می زد. همیشه در جلسات روضه و سر سفره های نذری از خدا بچه می خواستم، دعای همیشگی ام بود. همین بعداز ظهر دوباره با شوهرم جرّ و بحث کرده بودم، من می گفتم از پرورشگاه بچه بیاوریم اما شوهرم که یک کارگر بود و دستان پینه بسته اش برای نوازش پوست نرم و نازک بچه، سفت و زبر می نمود، می گفت: دوست ندارم بچه کس دیگری را بزرگ کنم، می خواهم بچه از گوشت و خون خودم باشد ...
معامله ای خواندنی و عجیب میان دو عراقی بر سر زائر اربعین
باز بود و نور آتش تا ته اتاق را روشن کرده بود. می خواستم سر به سر بچه ها بگذارم، به محمد گفتم: بدو پنکه سقفی رو روشن کن گرممون شده! بلند شد کلید پنکه را تق تق چرخاند. بچه ها پقّی زدند زیر خنده، خنده ها که فروکش کرد به مهدی گفتم: مهدی بدو لامپو روشن کن، میخام چیزی بنویسم نور کمه! هنوز حرفم تمام نشده بود، مهدی قهقهه ای زد و گردن درازش را بالا کشید، گفت: اوووه دایی رضا چقّه خنگی، خیلی خنگی! برقا ...
روایت سیروس همتی از بدقولی های برخی بازیگران
من برآورد خواستند و روز بعد من برآورد دادم. در نهایت آن چیزی است که الان مشاهده می کنید. احساس من بر این است که مسائل انتقادی، اجتماعی، سیاسی در حال حاضر خوب جواب می دهد. به یاد دارم نمایشنامه انتقادی داشتید. نمایشی داشتید درباره مهاجرت بود. همتی: نمایشنامه قربانی بود. در جشنواره خمسه اجرا شده بود. همتی: بله. نگاه ویژه به سوژه است و نمایش بعدی من هم ...
تأمّلی بر تعلیّقیه حجت الاسلام والمسلمین جناب استاد علیرضا سبحانی دام ظلّه
سیدمحمدتقی خوانساری اقامه و به استجابت رسیده است. 3 در باب تساوی زن و مرد مورد اشاره مخاطب محترم قبلا به آیه کریمه در باب خلقت انسان اشاره شد و لزوما به دو آیه مورد استناد جناب سبحانی مُلخّصا عرض می شود: موضوع دو سال تمام شیر دادن بانوان به نوزادان خود مانع کار و فعالیت آنها نیست؛ چنان که زنان روستایی و شهری در حین بارداری و بچه داری، کار و فعالیت خود را مانند چرخ ریسی، قالی بافی ...
حضور زنان در ورزشگاه فرمالیته بود/ این همه رأیی که پدرم آورده واقعاً جای خوشحالی دارد
هرکس دیدگاه خودش را دارد. از نظر من تمام حق و حقوق مرد و زن باید مساوی باشد اینکه بانوان به ورزشگاه نروند از نگاه من جالب نیست، ولی خود من در این شرایط و در این سال ها اشتیاقی برای حضور در ورزشگاه ندارم.
آینده مبهم کودکان ماهشهری
.... از عساکره خواستیم که با فاطمه صحبت کنیم و فقط از اوضاع مدرسه اش بپرسیم. با وجود اینکه قول مساعدت داد که بعد از ساعت مدرسه این امکان برقرار شود، در ساعت مقرر تلفنش را خاموش کرد تا مبادا باز هم کسی صدای فاطمه را بشنود. به طورمرتب اوضاع بچه ها را رصد می کنیم پای صحبت های محمدرضا عباسی معاونت اجتماعی بهزیستی خوزستان می نشینم. او درباره اقداماتی که بهزیستی خوزستان ...
آتوسا حجازی: دیگر دوست ندارم به ورزشگاه بروم!
ممنوع بود، زمانی که پدرم مربیگری می کرد ورود ممنوع بود. حالا بروم بازی چه کسی را ببینم؟ هرکس دیدگاه خودش را دارد. از نظر من تمام حق و حقوق مرد و زن باید مساوی باشد اینکه بانوان به ورزشگاه نروند از نگاه من جالب نیست، ولی خود من در این شرایط و در این سال ها اشتیاقی برای حضور در ورزشگاه ندارم.
تمام فیلم های من زخمی است!
راجع به سینمای خودتان و سینمای مورد علاقه تان بسیار گفته اید اما حالا می خواهیم کمی عقب تر برویم ،چه شد که علاقه مند و بعد وارد عرصه فیلمسازی و سینما شدید ؟ من به واسطه مادرم که کمی سلیقه سینمایی داشت از کودکی با سینما آشنایی داشتم. مادرم حالا90 ساله است و شاید برای تان جالب باشد که بگویم من عکسی از 16 سالگی او دارم که روی تختش نشسته در حالی که پشت سرش روی دیوار،عکسی از لورتا یانگ ...