خوشبختی زجرآور دیگران آبروی یک زن را برد! - صبا ایران
سایر خبرها
گفتگو با قاتلی که دوست داشت سوپراستار سینما شود!
را می خواست. از طراحی نقشه قتل بگو. چند بار برای مقتول بسته خوراکی حمایتی در ایام کرونایی برده بودم و می دانستم طلا هایی همراه دارد. یک هفته با خودم کلنجار رفتم و نقشه سرقت را طراحی کردم و قصدم قتل نبود. می خواستم فقط او را بیهوش کنم و دوباره کار کنم و پول طلا های سرقتی را جور کنم و به او بدهم که از من شکایت نکند. عصر روز حادثه بسته حمایتی از مسجد محل گرفتم. بخشی را به خانه ...
ز مثل زن، ن مثل نان/ اینجا بساطی پهن است، ترحم ممنوع!
نان درآوردم، از دیگران تقاضای پول و کمک نمی کردم البته خیلی قدیما که جوان بودم در برج پاستور کار برایم پیدا شد کار خوبی بود اما متاسفانه سواد نداشتم، مجبور شدم دستفروش باقی بمانم. 22 سالم بود که از شوهرم جدا شدم و پسر کوچکم را باردار بودم که وسط میدان امام دستفروشی را پیشه کردم، اولین درآمدی که از بساط بدست آوردم 10 تومان بود با آن پول میوه خریدم و با خود به خانه بردم. فرزندانم ...
اخبار کوتاه
این قتل را مرتکب شدم، ما از این محل عبور می کردیم که با پرتاب سنگ از سوی روستاییان مواجه شدیم شرب خمر کرده بودم و با حالت مستی تیراندازی کردم و این امر منجر به اصابت تیر به یکی از روستاییان شد، بعد از گذشت دو روز از کشته شدن این روستایی مطلع شدم. وی در ادامه با بیان این که ساعت 2 بامداد شب در خانه ی یکی از دوستان خود در روستا حضور داشتیم، گفت: آن شب ما با انگیزه ی سرقت در محل قتل حضور ...
اعترافات کاسانو؛ فوتبال نبود مجرم می شدم
ورزشی ترک رئال مادرید بود. در بهترین تیم تاریخ حضور داشتم و می توانستم مدت بیشتری در این تیم بمانم و عناوین بیشتری فتح کنم. دچار اشتباه شدم و آن جا را ترک کردم -در مادرید لایق کشته شدن بودم چون غیرقابل تحمل بودم. -در آن زمان به خاطر رفتار بد، زندگی ام را بر باد دادم. توهین به رییس باشگاه سامپدوریا بازیکن ایتالیایی در سامپدوریا یک درگیری با رییس باشگاه ...
به گیرنده دست نزنید فرستنده مشکل دارد
مستعار چاپ کردم که نه نسخه ای از آنها دارم و نه قصه ها را یادم هست. اولین داستانی که با اسم خودم چاپ کردم عنوانش بود خاطرات خانه اموات . داستانی تلخ و عصبی و هجویه ای درباره کتاب و کتاب خوانی. اولین رمانی هم که برای نوجوانان نوشته بودم سال 69 یا 70 بود؛ تجربه مستقیم من از دوران معلمی. با چه شور و اشتیاقی هم نوشتمش و کتاب هم خوب خوانده شد. حتی فیلم و سریال هم از روی آن ساختند. بخشی از خوانندگان آثار ...
قتل پسر 5ساله به دست نامادری
کردند و به تحقیق درباره خانواده این کودک پرداختند. آنها فهمیدند ژیار با پدر و نامادری اش زندگی می کرد. وقتی این دو نفر مورد بازجویی قرار گرفتند، ظن ها متوجه نامادری شد. این زن بازداشت شد و درحالی که ابتدا قصد داشت واقعیت را پنهان کند در بازجویی های تخصصی به قتل ژیار اقرار کرد. او گفت: من سال ها قبل ازدواج کردم اما بنا بر دلایلی مجبور شدم از شوهرم جدا شوم. بعد از آن مجرد بودم تا اینکه یک ...
چرا سارقان دیگر انگشت نما نمی شوند؟
خیلی زیاد نبود، اما در سال های اخیر با رشد جمعیت و سواد عمومی، تعداد زیادی سرقت انجام گرفته است.کامیار عابدی در پایان با یادآوری یک نمونه سرقت ادبی گفت: سه سال پیش کتابی در حوزه شعر معاصر توسط یکی از ناشران دولتی منتشر شد، من آن را خواندم و دیدم 50، 60 صفحه اولش خیلی برایم آشنا است. متوجه شدم به کتابی که دو سال قبل خوانده بودم، شبیه است. دیدم حدود 50 صفحه اول کتاب دومی با اختلاف جزئی عینا همان ...
از گذاشتن پول لای دفترچه بیماران نیازمند تا ویزیت در راه پله زمان تعطیلی مطب!
... *همکاری با دکتر صمدی و آشنایی با خلقیات بی نظیرش وی بیان می کند؛ با شهید دکتر صمدی، در کلینیکی که با هم مشغول به کار بودیم، در روزهای ابتدایی شیوع کرونا درگیر ویروس کرونا شد، من هم که در همان مطب بودم در 27 بهمن ماه سال گذشته مبتلا به این ویروس شدم، علائم عجیب و غریبی داشتیم، به ناچار خودمان را قرنطینه کردیم و تلفن مطب را بر روی موبایل ها انتقال دادیم.... قبل از اینکه ...
هرچی داری رد کن بیاد!
آزادی به انتظار تاکسی ایستاده بودم که خودرو پرایدی مقابل پایم نگه داشت. سعید افزود: فکر کردم مسافرکش است و سوار شدم که غیر از راننده سه سرنشین دیگر نیز در خودرو حضور داشتند. این شهروند با بیان اینکه که فکر می کردم آنان نیز مسافر هستند، اظهار داشت: پس از طی مسافتی یکی از سرنشینان خودرو با تهدید چاقو گوشی تلفن همراه، وجوه نقد و کارت عابربانکم را سرقت گرفت و حدود 2 ساعت بعد هم مرا ...
روایت دستفروش نجاتگر کلینیک سینا اطهر از شب حادثه
...، یک زن باردار، هفت تا هشت زن دیگر و یک مرد را نجات دادم. وقتی این افراد نجات پیدا کردند چه حسی داشتید؟ وقتی آن ها نجات پیدا کردند خیلی خوشحال بودم اما از طرفی ناراحت بودم. ای کاش می توانستم بقیه را هم نجات بدهم. شنیدیم که بعد از برگشتن به خیابان، وسایل بساط را پیدا نکردید. بعد از حادثه، دیگر اثری از وسایلم ندیدم. موبایل و وسایل بساطم هم سرقت شده بودند ...
تصاحب اموال سرهنگ با استفاده از شباهت ظاهری
خورده بود، گفت: چند روز قبل که به همراه یکی از دوستانم به بنگاه املاک رفته بودم، پیرمرد سرهنگی را دیدم که بازنشسته یکی از مراکز نظامی بود. دوستم با آن سرهنگ اختلاف ملکی داشت و با طرح شکایت می خواست زمین او را تصاحب کند! دوستم معتقد بود که سرهنگ هیچگاه ازدواج نکرده است و اکنون که بیش از 70 سال دارد، دچار بیماری فراموشی شده و گاهی چهره افراد را به خاطر نمی آورد ولی ملک و املاک، سهام پدیده و پول نقد ...
محاکمه راننده پراید به اتهام آدم ربایی و تعرض به یک زن در جاجرود
حادثه24- زنی که مدعی است از سوی یک راننده ربوده شده و آزار و اذیت شده است، در حالی در دادگاه درخواست اشد مجازات برای متهم کرد که متهم ادعا می کند این زن دروغ گفته است. این زن در اظهارات اولیه اش نزد پلیس گفت: من پسرم را به مدرسه بردم. هنوز بیماری کرونا شدت نگرفته بود و مدارس باز بود. پسرم را به مدرسه رساندم و به سمت خانه می آمدم که راننده یک پراید مقابل پایم ترمز کرد. من سوار ماشین شدم ...
سرقت مرگ بار از مغازه پرنده فروشی
بازجویی های اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: من برای سرقت از مغازه پرنده فروشی که مقابل خانه نیمه ساز است، به آنجا رفته بودم. وقتی اطراف را به دقت نگاه کردم، متوجه شدم یک دوربین مدار بسته درست مقابل پرونده فروشی هست که اگر من بخواهم وارد مغازه شوم، حتما فیلم من را ضبط می کند؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم قبل از هر کاری ابتدا دوربین را تخریب کنم. نزدیک رفتم و داشتم دوربین را می کندم که سرایدار ساختمان ...
چی شد چادری شدم!
اما خیلی شناخت نداشتم در حد این که خوانوادم و مدرسه واسم گفته بودن تا این که سال اول دانشگاه بودم یه روز حالم بد شد و بردنم بیمارستان اون جا بود که به خوانواده ام گفتن که نازنین قلبش مادرزادی دچار مشکله و الان خودشو دیگه نشون داده یه هفته بیمارستان موندم و بعد مرخص شدم اومدم خونه و با هیچ کس کاری نداشتم میشه این جور تعریف کرد که افسرده شده بودم اونی که اومده بود خواستگاری ام و قرار بود ...
سارقی در صندوق عقب
باید مقداری آب داخل رادیاتور بریزد. راننده پیاده شد تا از صندوق عقب آب بیاورد اما وقتی در آن را باز کرد مردی از داخل آن بیرون آمد و به داخل ماشین پرید. او در همه این مدت در صندوق عقب مخفی شده بود تا در فرصتی مناسب نقشه سرقت از زن جوان را عملی کند. یک ساعت بعد زن جوان که با دست وپای بسته در منطقه ای خلوت حوالی جنوب تهران رها شده بود، توسط رهگذران نجات یافت و خود را به اداره پلیس ...
درآمد میلیونی بانوی کُردستانی با وام اشتغال
مشغول به شاگردی شدم تا آموزش ببینم و بعد از یادگیری از طریق کمیته امداد درخواست تسهیلات اشتغال دادم و 10 میلیون تومان وام دریافت کردم. خانم حاجیان تصریح کرد: با این مبلغ وام در اوایل با خرید وسایل خیاطی خودم در منزل مشغول به کار شدم و از طریق فروش تولیداتم تاحدودی به تامین مخارج زندگی کمک میشد. وی ادامه داد: بعد از مدتی تصمیم گرفتم یک کارگاه راه اندازی کنم و تعدادی از زنان رو هم در این ...
پایی که جا ماند/ روایت محیط بان خوزستانی از حمله مسلحانه شکارچی ها
به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، ساعت یازده و نیم شب بود که دستگیره درِ کانکس به آرامی پایین آمد؛ سریع از جایم پریدم، حتما برای چادرِ زنبورداریِ بغل دستمان مشکلی پیش آمده و برای گرفتن کمک به سراغم آمده اند. اما همه چیز در کمتر از صدم ثانیه اتفاق افتاد، آنقدر سریع که نشد به دلم بد راه ندهم، چون سایه درشتِ بلندبالایی از دل سیاهی شب بیرون آمد و چشم در چشمم فریاد زد که بر زمین بخوابم! ...
مخفی شدن در صندوق عقب برای سرقت از مسافران
گرفتید؟ همدستم بهنام پیشنهاد داد. من مدتی است که با خودروام مسافربری می کنم. بهنام گفت مسافرهایی را که طلا و پول با خودشان دارند شناسایی کنم. من هم همین کار را کردم، چند باری میترا را به عنوان مسافر سوار کرده بودم. طلای زیادی همیشه با خودش داشت به همین خاطر دیدم میترا سوژه خوبی برای سرقت است. نقشه تان چطور بود؟ طبق نقشه بهنام در صندوق عقب خودروام پنهان شد. از اسلامشهر به سمت تهران به راه ...
روایت زنی که از درد دندان معتاد شد/ زندگی ام دود شد، رفت هوا
. اشتباه همسرم و کنجکاوی مرا زمین زد. در حالی که پیش از مصرف زندگی خوبی داشتم. نمی گویم غرق ثروت بودم اما چیزی در زندگی کم نداشتیم و خدایم را شکر می کردم . زندگی ام دود شد، رفت هوا 27 سالگی آغاز مصرف کنندگی الناز بود. اعتیاد مثل مرگی خاموش، در زندگی و جان زن جوان رخنه کرده بود. پول هایشان که به ته رسید برای خرج مواد به فکر فروش وسایل خانه افتاد. از زنی خانه دار و مادری ...
آخرین وضعیت درمان محمد ابوترابی متخصص بیهوشی بیمارستان امام خمینی پیرانشهر تا زمانی که تصاویر منتشر شده ...
، به خاطر ورم شدیدی که در ناحیه پلک ها و زیر پلک ها داشتم، نمی توانستم چشمانم را باز کنم و اصلا هیچ جا را نمی دیدم. اما بعد از حدود روز چهارم توانستم چشمانم را باز کنم و خودم را دیدم و البته چشمم به عکس هایی که از روزها و لحظات اول همه دیده بودند و من ندیده بودم هم افتاد. وقتی عکس ها را دیدم حالم بد شد و از نظر روحی نیاز به کمک پیدا کردم. 2 تن از بزرگترین اساتید روانپزشکی کشور، یک نفر از تهران و ...
ببین برای این روزها چقدر شهید داده ایم
هم از تو راضی باشند که پا در رکاب امام حسین گذاشتی. محمد این جملات را نوشت و قرار شد فردا صبح آن را پست کند تا به دست حسن برسد. ساعت 9 صبح فردا بود که با صدای در به حیاط رفتم و در را باز کردم و برای لحظاتی مبهوت شدم. سیدحسن به مرخصی آمده بود. او را گرفتم و بوسیدم. خیلی شبیه دامادها شده بود، اما من خجالت کشیدم به او بگویم. بعد از شهادتش دائم با خود می گفتم ای کاش به پسرم گفته بودم که ...
قتل هولناک جوان معتاد در کمپ ترک اعتیاد
بار دیگر وسوسه شدم و به دام اعتیاد افتادم. باز هم شیشه می کشیدم و این بار با پای خودم برای ترک به کمپ رفتم. چون خانواده ام ایران نیستند و در خارج از کشور زندگی می کنند. این کمپ را انتخاب کردم و خودم به آنجا رفتم که ترک کنم. می خواستم دوباره به زندگی عادی برگردم و پاک زندگی کنم. اما خبر نداشتم که قرار است به چه سرنوشت وحشتناکی دچار شوم. از روز حادثه بگو، چه شد که حاضر شدی مقتول را شکنجه کنی ...
روایت فارس من | رنجِ بی فرزندی؛ مصائب زندگی یک زوج نابارور
تبریک روز پدر، دست و دلم می لرزد. نمی توانم. دهنم باز نمی شود. با خودم می گویم چرا من را برد گذاشت خانه مردم؟ بابا من را با طناب بست برد تهران. چطور اینها را فراموش کنم؟ 9 | از همین حالا که پسرم بزگ نشده درباره مادر خونی اش باهاش حرف می زنم. به خواهرزاده شوهرم گفته ام ماهی چند بار بیاید و پسرش را ببیند. به بچه ام می گویم دو تا مادر داری. خیلی ها گفتند نگو تا 20 سال دیگر. گفتم نمی خواهم ...
درخواست دیه برای جوان برادرکش
هنگام قاضی به متهم گفت: مگر آدم برادرش را به خاطر پول می کشد؟ مگر این پول چقدر بود؟ متهم گفت: مبلغ پول 800 هزار تومان بود. من به خاطر پول برادرم را نکشتم، به خاطر اعتیادش با او درگیر شدم. من آدم فقیری بودم، پول زیاد و اموالی نداشتم. من پولم را در خانه مخفی کرده بودم، اما برادرم متوجه شده بود پول کجاست و بدون اینکه به من بگوید، آن را برداشته بود. وقتی به خانه رفتم، دیدم پول نیست. به او ...
رضا تاجبخش: موسیقی در تمام دنیا به سمت بی کیفیت شدن می رود
وجود دارد. هنرمندی که طی حدود بیست سال اخیر هیچگاه خودش را به یک شخص یا سبک خاص محدود نکرده و عموم کارهایش مورد پسند مخاطبان عام و خاص موسیقی است. این نوازنده در گفت وگو با پانا درباره وضع موسیقی ایران گفت: به نظرم در تمام دنیا تغییر سلیقه در موسیقی اتفاق می افتد. به هر حال نسل تغییر کرده است و گوش ها دارد عوض می شود. حالا اینکه آیا این یک پروسه هدایت شده است یا نه را نمی توانیم در موردش ...
اختصاصی/ گفت وگو با آنا کارینا (بخش اول)/ نوجوان دانمارکی که در فرانسه به رویاهایش رسید
قانونی بودم. او پذیرفت، و من انتخاب شدم. مادرم مجبور شد بپرسد”چرا او، و نه کس دیگری؟”. کارگردان از پنجاه یا صد دختر تست گرفته بود! کارگردان پاسخ داد که مرا انتخاب کرده چون وقتی راه می رفتم، حس می کرده که در حال رقصیدنم. حقیقت این است که از سن خیلی کم، همیشه می رقصیدم و آواز می خواندم. وقتی از من می پرسیدند که بعداً می خواهم چه کاره شوم جواب می دادم”ماجراجو”! ساده دلانه بود، چهار پنج سال داشتم! نمی دانم ...
خاطرات بانوی جهادگر یزدی از مبارزه با شاه ستمگر تا کرونای منحوس/ مصداقی از زن مسلمان ایرانی موفق
در پایگاه بسیج محل ادامه دادم. دوخت ماسک در سیزده به در سوم اسفند پسرم به خانه ما آمد. از بیماری ناشناخته ای حرف می زد که تازه شایع شده است. می خواست برای کمک های داوطلبانه پزشکی به تهران برود و آمده بود برای خداحافظی. خیلی نگرانش شدم. بهانه تراشیدیم که نرود. وقتی فکر کردم که او هم بزرگ شده و دارد پا جای پای ما می گذارد، فهمیدم نباید جلودارش شویم. او را به خداوند سپردیم و از ...
روایت زنی که از درد دندان معتاد شد
همیشه رها کرد. به خاطر سرکوفت ها ترک کردم به خاطر پسر کوچکم، به خاطر سرکوفت ها، به خاطر همه روزها و شب هایی که از خماری درد کشیدم و در خیابان ها آواره بودم تصمیم گرفتم من هم ترک کنم. خیلی اتفاقی از طریق یکی از دوستانم با جمعیت طلوع بی نشان ها آشنا شدم و به اینجا آمدم . الناز 18 روز تمام در اتاق سم زدایی به سر برد. درد کشید، فریاد زد، گریه کرد اما کم نیاورد. وقتی یاد آوارگی در پارک ...
بازیگر نقش اختاپوس در پیشونی سفید 3 + عکس
رنج بسیاری را متحمل می شود و از اینکه این اثر جایگاه اندیشه و هنر دارد به خودم می بالم. هیچ چیزی به اندازه عشق اهمیت ندارد سال های ابتدایی فعالیتم بیشتر دست و پا می زدم که دیده شوم و دغدغه من در زندگی هنری بالا رفتن بود؛ اما چندتا نقش نگرش من را تغییر داد. من نقش چندین ملکه را در مجموعه های تاریخی بازی کرده ام، سال های مشروطه عزت الدوله بودم، همسر امیرکبیر، همسر امیرکبیر باشی ...
گفت وگو با جعبه سیاه دورهمی و خندوانه
به سراغش رفتیم تا در پرونده امروز زندگی سلام، برایمان از چگونگی ورودش به این شغل تا حدودی خاص بگوید. به عنوان روابط عمومی کارم را شروع کردم خانم ناظران درباره رشته تحصیلی اش و این که کارش را از کجا شروع کرده، می گوید: هم پدر و هم خواهرم ، معلم بودند. در دانشگاه مترجمی زبان انگلیسی خواندم. سال 79، تازه دیپلمم را گرفته بودم و دوست داشتم که هرچه زودتر یک شغلی برای خودم دست و پا ...