سایر منابع:
سایر خبرها
دنیا روی سرم خراب شد وقتی قرص های اعتیادآور دخترم را پیدا کردم
روز های گرم تابستان هنگامی که عروسکم را در آغوش گرفته بودم و در ایوان خانه با سمیه دختر همسایه خاله بازی می کردم مادرم صدایم زد و گفت: دخترم! پسر علی آقا را می پسندی یا رضا برادرزاده آقا غلام؟ برای آن که زودتر به بازی ام برسم با صدای بلند گفتم: رضا برادرزاده آقا غلام! این را گفتم و مشغول بازی شدم دو هفته بعد لباس عروس به تنم کردند و پای سفره عقد نشستم. آن روز ها کودکی 11 ساله بودم و ...
خوشبختی زجرآور دیگران!
بر نمی آمد. به همین دلیل من تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم و بعد از آن به امور خانه داری پرداختم، تا این که سرنوشت من و داوود به هم گره خورد اما زمانی فهمیدم که همسرم مردی بی مسئولیت و معتاد است که پسرم را باردار بودم. او یک کارگر ساده بود و درآمدش کفاف هزینه های زندگی را نمی داد، از سوی دیگر هم به خاطر اعتیادش روزهای زیادی را بیکار بود و من برای تهیه لوازم ضروری زندگی دچار مشکل می شدم. ...
مادرشوهران روغن نباتی!
بهش بگم دلم نوه می خواد. البته من همین طوری دست روی دست نمی ذارم ها! خب منم روش های خودم رو دارم. - چطور؟ می شه توضیح بدید؟ - مثلا هر وقت عروسم رو می بینم براش دعا می کنم و می گم: دخترم، امیدوارم هر چه زودتر دامنت سبز بشه. اونم پُررو پُررو زل می زنه تو چشمای من می گه: مادر جون، من نمی خوام دامنم سبز بشه. دوست دارم فعلا آبی باشه. از سبز خوشم نمیاد. بعدم به پسرم می گه مامانت مثل مادرشوهر ...
ماجرای مهاجرت همسر شهین تسلیمی که به قیمت جانش تمام شد
توفیق هم صحبتی با خدا را از دست داده. تصور کنید صبح اول روز نماز بخوانی و با خدا صحبت کنی، آن روز اصلا خراب نخواهد شد. یا شب، بنشینی و با خدا صحبت کنی. غصه هایت را بگویی. دلگیری هایت را بگویی. شکر کنی از همه محبت هایی که دیده ای و روزی هایی که گرفته ای. نماز که بخوانی، همه چیز آسان می شود. دیگر از کسی هم کینه به دل نخواهی گرفت. می گویم شما که اینقدر با خدا رابطه خوبی دارید، ذکری هم دارید ...
چی شد چادری شدم!
عراق بود.یه آقایی اومد گفت اینجا نزدیک ترین نقطه ی ایران به کربلاست اه از نهاد ما بلند شد بعد از زیارت نامه خوندن پای اون حصارا به خود آقا قول دادم که آدم بشم و سعی کنم بچه ی خوبی باشم در عوضش اون منو پیش خودش ببره .از اونجا که برگشتم دیگه چادرمو زمین نذاشتم ، سعی کردم برای رضای خدا خیلی از کارا رو انجام بدم ابی عبدالله (ع) هم که همیشه لطفشون شامل حال ماست تابستون همون سال منو طلبیدن ...
پیشگویی شهید مازندرانی از نحوه شهادتش
بار جراحت سطحی داشت ولی جبهه را ترک نکرد. مدت سه سال مدام و بی وقفه در جبهه حضور داشت. از وقوع گناهانی چون غیبت به سختی جلوگیری می کرد و می گفت: در شأن یک انسان مجاهد نیست که در خط مقدم و در محضر خدا غیبت کند. خطیبی قبل از شهادت به مادرش گفته بود خبر شهادت مرا یک روحانی و دو سرباز برای تو خواهند آورد که همین طور هم شد. او تمام حساب های مالی خود را در وصیت نامه اش ذکر کرد و از ...
دردسرهای مستانه (2): عطر فرانسوی منصور، درست بعد از کنکور
. بعد این همه سال زندگی مشترک اینقدر خواهش من بی ارزشه؟ حسن آقا: این حرفا چیه زن؟ خود بچه دوست داره بفهمه چی شده. مستانه: آره بابا! بگید ببینم چی می خواید بگید. حسن آقا: برات خواستگار آمده، همین! مستانه صورتش از خجالت سرخ شد و انگشتان بلند دستانش را در هم گره کرد و سرش را پایین انداخت و گفت : خواستگار؟ آخه بابا... حسن آقا: آره؛ خواستگار بابا جان ...
روایت زنی که از درد دندان معتاد شد/ زندگی ام دود شد، رفت هوا
همسرم و کنجکاوی مرا زمین زد. در حالی که پیش از مصرف زندگی خوبی داشتم. نمی گویم غرق ثروت بودم اما چیزی در زندگی کم نداشتیم و خدایم را شکر می کردم . زندگی ام دود شد، رفت هوا 27 سالگی آغاز مصرف کنندگی الناز بود. اعتیاد مثل مرگی خاموش، در زندگی و جان زن جوان رخنه کرده بود. پول هایشان که به ته رسید برای خرج مواد به فکر فروش وسایل خانه افتاد. از زنی خانه دار و مادری دلسوز ...
هر کاری به وقتش خوبه
تکبیر نماز را گفتیم. شهید زین الدین همچنین اهمیت بسیار زیادی برای نماز شب قائل بود و در یکی از سخنرانیهایش در مقر انرژی اتمی اهواز می گفت: بچه ها! من نیمه شب ها می آیم از نزدیک نگاه می کنم، می بینم نماز شب خوان ها بسیار اندکند! آنگاه تاسف می خورد که چرا سرباز امام زمان (ع) نسبت به نماز شب باید این قدر بی تفاوت باشد. آقا مهدی کلید همه ی مشکلات رو در نماز جستجو می کردند ...
حق پدر و مادر
محبت را خلاصه در کمک مالی نکنیم؛ آن ها بیشتر از پول، به احترام نیاز دارند. دوست دارند مرتب نزدشان برویم. کنارشان بنشینیم و با آن ها همدردی کنیم. مبادا مادر شب تا صبح از درد سینه سرفه کند و کسی نباشد برای او شربت و دارو تهیه کند، آن وقت ما با دوستان و رفیقان تفریح کنیم و خوش بگذرانیم و از حال او بی خبر باشیم. شکم دوستان را پر کردن مردانگی نیست، بلکه رسیدگی به پدر و مادر سالخورده مردانگی و مروت است ...
بازی با مرگ برای نجات نهنگ مادر
نهنگ مادر در میان حدود 6طاقه تور ماهیگیری گرفتار شده بود و برای نجات تقلا می کرد. کمی آن طرف تر بچه نهنگی کوچک اطراف نهنگ مادر می چرخید اما برای نجات او کاری از دستش برنمی آمد. در آن فصل از سال، اقیانوس هند مواج بود و صیادان کنارکی خوب می دانستند که نهنگ مادر هرگز موفق به نجات خود از داخل تور نمی شود. در این شرایط بود که 2نفر از صیادان خطر مرگ را به جان خریدند و برای نجات نهنگ مادر به داخل ...
پیگیری فارس من| موسیقی بچه محل به 3 قطعه کاهش یافته است/ حضور روحانی در فرهنگسرای محله پورنگ/ فرضیایی: ...
جانشان را کف دست گرفته اند و سرکار هستند. بچه های نیروی انتظامی همینطور. یکسری ارگان ها مجبور هستند سرکار باشند. بچه های ما هم می توانستند سرکار نیایند. خیلی ها را داریم. نعیمه نظام دوست و بچه های دیگر را داریم. خیلی ها اینجا هستند و پدر و مادر پیر و بیمار در خانه دارند. همسرشان بیمار است. این بچه ها ریسک و خطر کرده اند. پول آنچنانی هم نگرفته اند. این برنامه کودک است و بودجه برنامه کودک در صدا ...
پیراهن شهید رضایی مجد به موزه ملی ورزش اهدا شد
کودکی با هم در یک خانه بزرگ شده بودند به منطقه شلمچه اعزام شد و 40 روز پس از شهادت برادرم در تاریخ دهم اسفند سال 65 یعنی روز ولادت خود در روز دهم اسفند ماه به شهادت رسید و به اولیاالله پیوست. مادر شهید رضایی مجد با بیان اینکه الان هم به عشق پسرم برخی اوقات فوتبال را نگاه می کنم گفت: با نگاه کردن به برخی مسابقات فوتبال یاد مهدی می افتم و در دل می گم اگر بود الان مانند بسیاری از این ورزشکاران ...
دریچه ای طلایی دانایی
پشت بام خانه. نگاهش کردم صورتش زرد بود و نگاهش معصوم. گفت: حسین حرف هایی که درباره من می زنند را تو هم میدانی؟ گفتم: همه می دانند. گریه کرد و گفت: به خدا من کار بدی نکرده ام. بعد گفت: دلم درد می کند. دستم را گرفت و از روی لباسش روی شکمش گذاشت و گفت: ببین شکمم دارد بزرگ می شود ولی به خدا من کار بدی نکرده ام. چند روز بعد، از خانه آنها سر صدا بلند شد. برادر 18 ساله اش عباس نعره می زد که می ...
بازیگر نقش اختاپوس در پیشونی سفید 3 + عکس
آن روزها آدم هایی که در آپارتمان زندگی می کردند خوشبخت تر بودند ولی امروز که به گذشته نگاه می کنم شکرگزار خدا هستم. با تمام فشارهایی که در آن سال ها با توجه به جنگ و بمباران و ... در زندگی داشتیم اما همین سختی ها در کنار زیبایی ها از جمله آن خانه قدیمی و زندگی سنتی، امروز باعث شده آدم محکمتری باشم و یاد گرفتم که به قول احمد شاملو خندیدن از ته دل یا گریستن از سودای جان را به معنای واقعی درک کنم ...
پاسخ حجت الاسلام رفیعی به دلیل اجباری بودن حجاب
پذیرش خدا و پیامبر دارای باید و نبایدهایی است، تصریح کرد: یکی از این بایدها رعایت حجاب و خواندن نماز است و دیگری نخوردن شراب. زمانی فردی می گوید من در این دانشگاه ثبت نام نمی کنم، خب مشکلی ندارد، اما اگر در رشته کارشناسی یک دانشگاه ثبت نام کرد، باید 130 واحد بگذراند، نمره معدلش زیر 14 نشود والا مشروط می شود و یا اگر سه جلسه غیبت کند، حذف می شود. برای ثبت نام در دانشگاه اجباری نبود، اما حال که وارد شد ...
چرا شهید بهشتی به مسعود رجوی پیشنهاد شهرداری تهران را داد؟ /هادی غفاری: وقتی رد صلاحیت شدم، همسرم گفت 50 ...
رد صلاحیت شدم، در خانواده من آتشی به پا شد؛ همسرم به من گفت آقای غفاری نوشته اند عدم التزام عملی به اسلام، من 50 سال پشت سر شما نماز خوانده ام، نماز من چه می شود؟ موضوع استعفای آقای عارف جنجال برانگیز شده است. چرا این استعفا بعد از چهار ماه علنی شد؟ این یک پنهان کاری نبود؟ آیا بحث ریاست جمهوری آقای عارف مطرح است؟ خیر، جنجالی وجود ندارد. آقای عارف هم یک انسان انقلابی و وارسته ...
کاندیدای ما حسن روحانی نبود / شهید بهشتی به مسعود رجوی پیشنهاد شهرداری تهران را داد
بیت امام. یک بار که مشرف شدیم، بحث گنبد و چریک های فدایی بود و امام با روش های ما موافق نبود. به امام گفتم آقا شما خیال کردی کشور فقط برای شماست؟ برای ما هم هست. امام خندید. وقتی بلند شدیم، ما را بوسید و گفت انقلاب برای شماهاست. خاطرم هست شهید بهشتی در سال اول انقلاب به مسعود رجوی پیشنهاد داد شما بیایید شهردار تهران شوید. ما در شورای انقلاب مطرح می کنیم و تصویب می شود. آقای مهدیان شاهد ...
روایت زنی که از درد دندان معتاد شد
سه روز سرد زیر باران، در خیابان الناز چشم باز کرد و خود را در میان جمعی از کارتن خواب ها در پارک دید. مدت ها از کارتن خوابی اش می گذشت. گاهی همسرش به او مواد می رساند و گاهی پول موادش را پسرش جور می کرد. همراه دو پسر و همسرم کارتن خواب شده و در پارک زندگی می کردیم. همسرم گاهی به من سر می زد و بیشتر اوقات رهایم کرده بود. دخترم هم پیش مادر همسرم زندگی می کرد و از سرنوشتش خبری نداشتم .تنها کمک ...
تا عمر دارم مدرسه خواهم ساخت
بود و باید یک قِران می داد تا با اتوبوس به این بیمارستان برویم اما بضاعت نداشت و مجبور بود این مسیر را پیاده برود. هنگامی که دکتر وضعیت مادرم را می دید، دلش می سوزد و می گوید به فکر جوانی خودت باش چون این بچه مردنی است. این کسی که دکتر روزی او را جواب کرده است خدا چقدر منت بر او گذاشته است و من 76 سال دارم. شب و روز به فکر مردم کم بضاعت هستم و تنها چهار ساعت می خوابم. در حال حاضر بزرگترین ...
روایت عاشقانه های مادر شهید هادی چوپان و فراق دوساله دیدارشان در گلزار شهدا
سیر بچه ام را ندیدم مادر شهید هادی چوپان، روایت فرزند شهیدش را از شلوغی های دوران انقلاب شروع می کند: هادی من بچه بود که انقلاب شد. 13، 14 سال بیشتر نداشت و مدرسه می رفت. اما در همین سن وسال با بچه های مسجد جوادالائمه (ع) محله مشهدقلی و توس، کار انقلابی می کرد. به هادی می گفتم مادرجان! تو سنی نداری. این کار ها را بگذار بزرگ تر ها انجام دهند. ، اما قبول نمی کرد. آن زمان با امام جماعت ...
روایت فارس من | رنجِ بی فرزندی؛ مصائب زندگی یک زوج نابارور
ازدواج کردم. بابا بداخلاقی می کرد توی خانه. من با اولین کسی که آمد خواستگاری ازدواج کردم. 3 | از کودکی، از وقتی که یادم می آید، عاشق بچه بودم. ازدواج که کردیم رفتیم قلعه حسن خان. 8 سال آنجا زندگی کردیم. بعد از یک سال که شوهرم فهمید ما بچه دار نمی شویم، گفت تو مشکل داری. تو نمی توانی بچه دار شوی. ناراحت شدم. حرفش مثل آوار روی سرم خراب شد. شب بود. رفتم توی تاریکی و چند ساعت یک سره اشک ...
ماجرای استخاره ای جالب برای جواب مثبت به یک سردار
همه بچه هام فرق داشت، از اهمیتش به حجاب و نماز گرفته تا بازیگوشی و نشاطش. 15 سال داشت که از طریق جهاد به جبهه رفت، به حرفم گوش داد و همراه با حضور در جبهه، به تحصیلش ادامه داد، در یکی از نامه هاش برام نوشته بود: مادر! به ضدانقلاب بگوئید: فکر نکنید که ما نادانسته شهید شدیم، به خدا قسم شما نادانسته زنده اید و این راهی است که همه باید بروند، ما در مسیر مستقیم و بهترین مسیر در حرکتیم . در ...
خاطرات بانوی جهادگر یزدی از مبارزه با شاه ستمگر تا کرونای منحوس/ مصداقی از زن مسلمان ایرانی موفق
بندی کردیم. با کمک خیّران و به نیابت از شهدا، مشغول تهیه بسته های معیشتی با نام رزمایش همدلی شدیم. در نیمه ماه مبارک به یمن ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) با تشریفات ویژه ای این هدایا از طرف شهدا به دست نیازمندان رسید. هر وقت هر کمکی از دستم برآمده انجام دادم. سال گذشته، سیل بسیاری از خانواده ها را آواره کرد. خدا برکت داد و توانستم با هزینه شخصی از صفر تا صد یک زندگی را تهیه کنم به استان ...
شهیدی که برای دفاع از حرم آفریده شده بود
شهید کردند ایشان خیلی آرام و صبورانه برخورد کردند و فرمودند خدا داده و خداوند خودش هم گرفته است. جاویدالاثر بودن آقا مهدی چقدر روی روحیه تان تأثیرگذار بوده است؟ ما در اکباتان هیئت داریم و محرم سال 97 آن زمان حال و هوای عجیبی داشتم. مداح ها مداحی کرده و فضای مجلس به حد کمال رسیده بود، من با خودم گفتم خدایا! می شود مهدی ام را به من نشان بدهی تا بدانم بچه ام کجاست؟ خیلی ها شهدایشان ...
دردسرهای مستانه (1): دختر قدبلند بابا
بودند که هر کدام با دو سه سال اختلاف سن، به دنیا آمده، زندگی پدرشان را حسابی برایش شیرین کرده بودند. مستانه دختر اول حسن آقا تقریبا هجده ساله بود و تازه دیپلمش را گرفته بود، آخرین فرزندش هم مهران، یک پسر بچه ی هشت ساله بود. حسن آقا از داشتن سه دختر همیشه به خودش می بالید و می گفت: من خوشبخت ترین مرد دنیا هستم که خدا بهم سه دختر داده است. همسرش سمین دخت، هم هر چند یواشکی دلش بیشتر ...
سرباز حاج قاسم افتخار رئیس آباد شد/ همسر شهید: 2 بار پیکر همسرم را برای مان آوردند
.... *هادی شب عروسی تا خانه گریه کرد همانطور که گفتم احترام به پدر و مادر برای هادی خیلی اهمیت داشت. وقتی از سفر بر می گشت با همه خستگی اگر آنها از او می خواستند کاری انجام دهد بدون کلمه ای غر زدن وسایلش را همان جلوی راه پله می گذاشت و کار آنها را انجام می داد. شب عروسی وقتی از تالار به خانه می رفتیم بر عکس معمول که اغلب عروس ها از جدایی خانواده گریه می کنند، آقا هادی تا خانه ...
خدایا تو را شکر که در زمان رایحه انفاس قدسیه ولی فقیه ما را حیات بخشیدی
؛ زیرا خود را لایق دادن پیام نمی دانم. و اما چند کلمه ای، با خانواده ام: همسرم، می دانم که در مدت کوتاه وصلت نتوانستم همسر خوبی باشم، ولی از خدای بزرگ قوت قلب و حلم و بردباری را برایت مسئلت می نمایم. دو فرزندم را چنان تربیت کن تا در راه خدا باشند، اسم فرزند پسرم را امین گذاشتم؛ زیرا اولاً او امانتی است به دست شما، پس امیدوارم امانتدار خوبی باشید ثانیاً امانت دار است. ...
مادر و دخترانه!
مادرانه قصه خلأ حس مادری و تلاش های پدرانه ای برای جبران آن است. این سریال به کارگردانی جواد افشار رمضان سال 92 روی آنتن شبکه سه رفت و این روزها بعد از مدت ها از آی فیلم پخش می شود. به این خاطر سراغ یکی از مادر، دخترهای قصه این سریال رفته ایم. فهیمه رحیم نیا و شقایق فراهانی که در عالم واقع هم مادر و فرزند هستند، در این سریال نیز در همین نسبت ظاهر شده اند. با شق ...
کرونای دموکراتیک/ فقیر و غنی در عصر کرونا
کربلایی بیاید و دلش باز شود، بدبخت یک روز خوش ندید و الان هم کرونا گرفت؛ نمی دانم از چه کسی و کجا گرفت . به گفته اهالی محله، تقریبا نصف بیشتر آن کوچه طولانی حداقل یک مبتلا به کرونا در خانه دارند که در این میان کودکان زیادی هم درگیر این بیماری شده اند. کاش کرونا بگیریم ولی خرج زن و بچه مان را بدهیم احمد 37 سال دارد و ساکن همین محله است . او که با دستفروشی کسب روزی می ...