شکایت والدین دختر جوان از پسرنوجوان/ او با دخترم رابطه نامشروع داشته است! - فرتاک نیوز
سایر خبرها
پیشنهاد بی شرمانه شوهر برای زنش
هوسرانی زن 23 ساله در فضای مجازی زن 23 ساله که نوزاد شیر خواره ای را در آغوش می فشرد و با عذاب وجدان عجیبی دست به گریبان بود، قطرات اشک را از چهره اش زدود و درباره این ماجرای شرم آور به کارشناس اجتماعی گفت: پنج سال بیشتر نداشتم که به خاطر طلاق پدر و مادرم بی کسی را تجربه کردم. مادرم که معتقد بود خیانت های پدرم را نمی تواند تحمل کند، مهر و عاطفه مادری را زیر پا گذاشت و با رها کردن من ...
وحشت عروس از اجنه های داماد ! / شوهرم جن زده است !
پدرم مهاجرت کرد و من هم به تحصیلاتم ادامه دادم. در مقطع دبیرستان با دختری به نام فهیمه آشنا شدم و ارتباطی صمیمانه بین ما به وجود آمد. در همین اثنا فهیمه ازدواج کرد و من هم وارد دانشگاه شدم اما هنوز امتحانات ترم اول تمام نشده بود که روزی فهیمه به دیدارم آمد و پسرعمه اش را برای ازدواج به من معرفی کرد. من هم که شناختی از خانواده آن ها نداشتم، بعد از چند دیدار حضوری با هوشنگ پذیرفتم با او ...
روایت مادر شهیدی که همسر شهید شد
خاطر رفتن به جبهه، جذب جهاد سازندگی شد ربابه رمضانی: پسردایی و دختر عمه بودیم، سن زیادی نداشتیم که پای سفره عقد نشستیم، همسرم تک فرزند بود و پدر و مادرش آرزوهای فراوانی برای او داشتند. در خانه ای جدا از والدین همسرم زندگی مشترک مان که بر پایه صفا و صمیمت گذاشته شده بود، را شروع کردیم. اقدس رمضانی: پدرم از حدود 13 سالگی به عنوان شاگرد در اتوبوس های بین راهی کار می کرد و زمانی ...
شیرجه در دل ترس
مادرم که خیلی حمایت می کرد. پدرم چون مشغول کار بود مادرم همیشه من را استخر می برد و می آورد. اولین مسابقه ای که شرکت کردید به یاد دارید؟ اولین مسابقه شنا که شرکت کردم سال2009 در مسابقات جوانان آسیا در ژاپن بود که 15سال داشتم و موفق به کسب یک طلا و 2نقره شدم. اصلا انتظار نداشتم بعد از اینکه تازه یک سال به عضویت تیم ملی درآمده بودم، مدال برون مرزی بگیرم. به عبارتی شروع کارم از این مسابقات ...
سیره شهید سلیمانی پدری برای همه + فیلم
ها به می گفتند خدا با ماست. زینب دختر مفقودالاثر حبیب الله شیری یک سال و هفت ماه داشت که از آغوش پدر محروم شد. همسر شهید شیری گفت زینب خیلی بی قرار بود تا اینکه به ما گفتند قرار است یک مهمان ویژه برای ما بیاد. دختر شهید شیری گفت من اصلا باورم نمی شد انگار خواب بودم حاج قاسم بغلم کرد و بوسید. حاج قاسم نه تنها پدر زینب بود بلکه پدر تمامی فرزندان مدافعین حرم بود و اکنون چقدر جایتان خالی است جان فدا. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی باشگاه خبرنگاران جوان افغانستان افغانستان ...
انکار قتل همسر با ضربه ماهیتابه
. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پسر رباب که مأموران را باخبر کرده بود، مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: چند سالی است ازدواج کرده ام و جدا زندگی می کنم، اما هر روز به پدر و مادر سر می زدم یا با آن ها تلفنی در ارتباط بودم. امروز هر چه با مادرم تماس گرفتم، پاسخی نداد و بعد با پدرم هم تماس گرفتم، اما او هم جوابم را نداد. به همین خاطر نگران شدم و خودم را به خانه پدرم رساندم. وقتی زنگ زدم، پدرم در را باز کرد ...
قتل پیرزن تهرانی با ماهیتابه در آشپزخانه / پسر جوان: قاتل مادرم را قصاص نکنید! + عکس و جزییات
ماموران گفت: من چند سال است کرده ام اما هر روز به مادر و پدر پیرم سر می زدم و یا با او تلفنی صحبت می کردم. امروز هرچه به او تماس گرفتم تلفنم را جواب نداد .من که نگران شده بودم مقابل در خانه رفتم .وقتی پدرم در را باز کرد از او پرسیدم چرا مادرم جواب تلفن را نمی دهد. اما او گفت مادرم خسته بوده و به خواب رفته است. من که از لحن صحبت پدرم به او مشکوک شده بودم وارد آشپزخانه شدم و ناباورانه جسد مادرم را ...
جوان شیطانی از پسر 16 ساله یک دزد ساخت / دلسوزی های مادر کار دست پسرش داد
پدرم مشغول کار بنایی و ساختمانی شدم تا کمک حال او باشم! وقتی چند روز نزد پدرم کار کردم، به خانواده ام فشار آوردم تا برای من موتورسیکلت بخرند! پدرم به شدت مخالف بود و تاکید می کرد که باید بزرگ تر شوم و اول گواهی نامه بگیرم! ولی مرغ من یک پا داشت و همواره با قهر و سروصدا مادرم را اذیت می کردم تا به هر طریق ممکن به خواسته ام برسم! مادرم که اصرارهای مرا دید به ناچار پذیرفت و با همه ...
شوهرم با زن همسایه رفت و آمد سیاه دارد! / وقتی پیام نازیلا را به شوهرم دیدم خشکم زد!
زندگی کمبودی داشته باشیم. در این سال ها دختر خاله ام که در سرخس زندگی می کرد بهترین و صمیمی ترین دوستم بود و من مدام با او به صورت تلفنی در تماس بودم. هر بار هم که به سرخس می رفتیم من فقط در منزل خاله ام می خوابیدم تا بیشتر در کنار سیمین باشم. خلاصه تازه دیپلم گرفته بودم که دختر خاله ام با جوانی اهل سرخس ازدواج کرد و ما هم برای شرکت در مراسم عروسی راهی سرخس شدیم. آن روز دوست ...
ناگفته دختر سردار سلیمانی از پدرش/ بعد از دریافت نشان ذوالفقار به ما گفت حواستان باشد/ حاج قاسم چه ...
دیگران تغییر کند یک دختر 17 ساله و یک پسر هفت ساله دارم، چون فرزندان من نوه های اول وی محسوب می شوند، زمانی که پدر به شهادت رسید دخترم 15 سال سن داشت و زمان زیادی را با پدر بزرگ خود گذرانده بود و رابطه عاطفی بسیار عمیقی بین آنها برقرار بود. ما هر هفته روزهای جمعه به خانه پدرم می رفتیم و اگر وی حضور داشت دخترم می دانست باید دفتر انشاء خود را بیاورد، چون باید انشاءهایش را برای بابا حاجی ...
جزئیات بخشش قاتل مادرزن به خاطر روز مادر
مادرم خورد و کشته شد. با شناسایی هویت عامل جنایت، تحقیقات برای دستگیری داماد فراری ادامه یافت و 15 روز بعد دستگیر شد. متهم که از جنایت پشیمان بود، در اعترافاتش بیان کرد: قصد کشتن مادر زنم را نداشتم. من تازه ازدواج کرده بودم و از این اختلافات خسته شده بودم. روز حادثه هم از روی عصبانیت دست به چاقو شدم می خواستم برادرزنم را بزنم که این جنایت رخ داد. با تکمیل تحقیقات ...
وصیت سردار سلیمانی به مردم کرمان چیست؟
.... من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آن ها بودم؛ ضمن اینکه من پاره تن آن ها بودم و آن ها پاره وجود من، اما آن ها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم. دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی بن ابی طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می دانید ...
از تبعیض های روزمره تا عادی سازی اسلام هراسی
...: من نزد پدر و مادرم در شهر گوا بودم و برای گواهینامه رانندگی درخواست دادم. گواهی من سه ماه به تعویق افتاد. در ژوئن درخواست دادم و تمام مدارک کامل بود. سایت نشان می داد که مجوز صادر شده اما چاپ و ارسال نشده است. پدرم رفت و از آنها پرسید که قضیه چیست و آنها به او گفتند که به دلیل حجاب داشتن من در عکس بوده است. عالیه گفت: وقتی به آنجا رفتم از من خواستند که حجابم را بردارم. گفتم این ...
نجات معجزه آسای یک رزمنده با جراحت شدید
حرکت قایق روی اروند، بیهوش شدم و تا چشمانم را باز کردم، بالای سرم مهتابی های سفید را داخل سوله های اورژانس مشاهده کردم. بعد از اقدامات اولیه و اورژانسی، من را با هلیکوپتر به اهواز و از آنجا هم به شهر شیراز منتقل کردند؛ چون پزشکان و جراحان تشخیص دادند که ممکن است دچار ضایعه نخاعی شده باشم. بلافاصله با اولین پرواز همان روز مرا به اصفهان منتقل کردند. ساعت حدود 12شب در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری ...
مادربزرگ به حرمت روز مادر بخشید
توانست خشمش را کنترل کند. او چاقویی برداشت و می خواست برادرم را بزند اما مادرم خودش را سپر بلا کرد و ضربه چاقو به او خورد و جانش را گرفت. قصاص تیمی از کارآگاهان جنایی، تحقیقات برای بازداشت داماد فراری آغاز کردند. این تلاش ها بعد از 15روز نتیجه داد و قاتل در مخفیگاهش به دام افتاد. او در بازجویی ها گفت: اصلا قصد کشتن کسی را نداشتم، آن روز رفته بودم برای آشتی با همسرم و برگرداندن او ...
زن پلید در خانه آخرین طعمه اش رسوا شد
ما خبر دهد. نگران شده و با کلیدی که داشتم وارد شدم. به محض ورود با خانه ای به هم ریخته و مادرم که بی هوش روی صندلی افتاده بود، مواجه شدم. طلا و وسایل باارزش خانه به سرقت رفته بود و از شهناز، پرستار مادرم خبری نبود. او را به دکتر رساندم و به ما گفتند که مادرم با داروی بی هوشی مسموم شده است. با شکایت مرد جوان، تحقیقات برای شناسایی پرستار جوان آغاز شد. در نخستین گام مأموران به ...
صادق آهنگران و حسین پناهی در عروسی ام تئاتر اجرا کردند
بودم و تا حدودی با رسوم آشنایی داشتم. آمدم در را باز کنم و جلو بنشینم. پدر حاج حمید مرد بسیار مقتدری بود و برعکس خانه ما که مادرسالاری بود، خانه حاج حمید پدرسالاری بود و پدرش هم خیلی رک بود، ولی پدر من درست عکس او بود. **: پدر شما استثنا بود. قدیم همه پدرها مثل پدر حاج حمید بودند. همسر شهید: یادم هست وقتی پدرم خانه خرید، خانه خیلی بزرگی بود و آشپزخانه بزرگی هم داشت. به مادرم گفت ...
نقشه شوم دختر جوان برای پسر عاشق
...، پونه هم می آمد. آنجا با هم آشنا شدیم. من به پونه علاقه مند شدم. *رابطه عاشقانه داشتید؟ بله. من خیلی او را دوست داشتم و حتی به اینکه با هم ازدواج کنیم فکر می کردم. *چطور شد ماجرای سرقت پیش آمد؟ یک روز کارت های بانکی من گم شد. البته من نفهمیده بودم گم شده وقتی پیامک برداشت از حساب آمد متوجه شدم کارت های بانکی ام نیست. بعد هم پونه تلفن همراهش را خاموش ...
چند سکانس از لحظه شهادت سردار دلها/خاطره دانشجوی عراقی از آن لحظه
قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس رئیس ستاد حشد الشعبی در حمله آمریکایی ها به فرودگاه بغداد . در آن لحظه غمی را در دلم حس کردم که هیچ گاه نمی توانم توصیفش کنم. به یاد رهبرمان امام خامنه ای افتادم، اشک هایش را تصور می کردم که بر گونه هایش جاری می شود. امام حسین را با کمر شکسته در کربلا تصور کردم. با اینکه پدر من زنده است، اما احساس می کنم از آن شب به بعد یتیم شده ام. حاج قاسم و حاج ابومهدی پدران معنوی من بودند. من رشادت های سردار را در برابر داعش هرگز فراموش نمی کنم. من هرگز او را رو در رو ندیدم، اما پیام هایش همیشه به ما می رسید. کد خبر 5672037 ...
آزار شیطانی دختر جوان توسط 3 پسر شیطان صفت
.... بعد از آن در حالی که من به توصیه آن ها یک قرص هم خورده بودم و حال طبیعی نداشتم هر سه نفر سوار خودروی دوستم شدیم تا دوری بزنیم. در این هنگام ناگهان یکی از دوستانم دختری را به طور اتفاقی در خیابان دید که در گذشته با او ارتباط داشت. او در حالی که دختر مذکور را نشانم می داد به من گفت: می توانی او را سوار کنی؟! من هم بدون تامل از خودرو پیاده شدم و به زور و تهدید آن دختر جوان را درون ...
حاج قاسم قهرمان زندگی من است؛ قهرمان تو کیست؟
همواره در کنار رهبری بود؛ عنوان می کند: شجاعت بی مثال حاج قاسم یکی دیگر از ویژگی های او بود که باعث شد دشمنان ما حتی از نام سردار نیز واهمه داشته باشند. حاج قاسم نه تنها حافظ امنیت ایران بود بلکه نقش مهمی در امنیت بعضی کشورهای همسایه نیز داشت. خبر کوتاه و غیرقابل باور بود این دختر قزوینی در خصوص حس و حالش پس از شنیدن خبر لحظه شهادت سردار دل ها می گوید: خبر کوتاه، شوکه کننده و ...
عاشق آن دختر هستم، اما تعرض نکردم
نمی کردیم هیچ وقت هم گیر پلیس نیفتادیم. پدر و مادر نداری؟ پدر و مادرم وقتی که من بچه بودم کشته شدند؛ مین ترکید و پدر و مادرم فوت شدند. من را برادرم بزرگ کرد، با هم به ایران آمدیم وقتی که من بزرگ شدم برادرم برای خودش زندگی مستقلی درست کرد و من هم خانه ای کوچک اجاره کردم. همان جا بود که با ملیکا آشنا شدم. فکر می کنی بتوانی رضایت پدر ملیکا را بگیری؟ ...
مرد ایمان و عمل ، شام را در عروسی تنها فرزندش ممنوع کرد/ دکتر عباس شیبانی بود و پیکان قراضه اش!
به دوران زندان پدرم برمی گردد. یک روز که برای ملاقات رفته بودیم، با اینکه مادرم خیلی تلاش کرد مانعم شود، اما من با اشتیاق، شعر انقلابی با عنوان شیعه بیدار شو، یک پیام را که حفظ کرده بودم، برای پدر خواندم! شعر، محتوای ضد شاه داشت اما من در عالم کودکی اصرار داشتم آن را در زندان برای پدرم بخوانم. مادرم که می ترسید با خواندن آن شعر به جرم های پدرم اضافه شود، مدام می گفت: آزاده بیا بریم. می ...
اظهارات عجیب پسری که مادرش را کشت | 3 بار خودکشی کردم | قرص برنج خریدم بعدا متوجه شدم به من انداخته بودند
جدا شدند. از آن زمان، من با مادرم زندگی می کردم و برادرم با پدرم، اما به تازگی برادرم پیش ما آمده بود و با من و مادرم زندگی می کرد. وی ادامه داد: امروز(روز حادثه) بعد از پایان کار زمانی که به خانه برگشتم هر چه زنگ در را زدم کسی جواب نداد. با کلیدی که داشتم وارد خانه و به محض ورود، با جسد مادرم مواجه شدم و پلیس را خبر کردم. قاتل آشنا در ادامه بررسی ها مشخص شد که در ...
حاج قاسم برای مان پدری می کرد
کردم پس واقعا دارد من را مثل دختر خودش می بیند. شیرین ترین خاطره ای که از دیدارهای حاج قاسم داشتید را برای مان بگویید. یکی همان روز مراسم سوم بابا که آمدند و به ما تسلیت گفتند. من واقعا خیلی به پدرم وابسته بودم، دلیلش هم این بود که خیلی وقت ها پدر مأموریت های طولانی مدت بودند و زمانی که برمی گشتند سعی می کردند آن تایم را با ما باشند و محبت خیلی شدیدی از پدرم می گرفتم. در آن ...
مریم مومن مادر شد | عکس لو رفته از مریم مومن در بیمارستان کنار پسرش
ق طلاق شاید الان خیلی مرسوم شده است اما در تایمی که من در یک محیط کوچکی تجربه کردم اصلا راحت نبود و نگاه ها را می فهمیدم.من یک شبه بزرگ شدم در 9 سالگی و اوج بچگی ام حامی مامانم شدم و سعی کردم کسی به مامانم توهین نکند .من هیچ وقت ترجیح ندادم مادرم یا پدرم را بعد طلاق انتخاب کنم.زمانی که بردنم دادگاه و گفتند دوست داری با مادرت زندگی کنی یا پدر ، من از حد فشار خون دماغ شدم یادمه قاضی به حالم گریه کرد و در نهایت به مادرم سپرده شدم . با این حال جایگاه ...
مهر سردار هنوز در قلب هاست/ محبتی که در دل همه بود
...> گوشه صحنه در معرض دید خودم هم رفتم بین جمعیت نشستم. از دوازده سالگی نقاشی را به طور جدی شروع کردم علاقه ام در حوزه دفاع مقدس بود و از چندین شهید مدافع حرم هم نقاشی کشیده بودم. تا قبل از شهادت حاج قاسم هیچ تابلویی از ایشان نکشیده بودم در مدرسه وقتی بعضی بچه ها به خاطر شهادت سردار گریه می کردند من حس خاصی نداشتم بعد از شهادت تازه داستان ها و روایت هایی را که از ایشان بود و کارهایی را که انجام داده ...
امروز سالروز تولد ماهایا پطروسیان است
او در مصاحبه ای درباره علاقه اش به بازیگری توضیح داده است: هیچ کدام از خانواده ام اهل هنر نبودند. پدرم مهندس راه و ساختمان و مادرم متخصص بهداشت کودکان است. دوران ابتدایی را در مدرسه فرانسوی زبان ژاندارک گذراندم و سال 66 دیپلم تجربی گرفتم اما اصلا دوست نداشتم پزشکی بخوانم و عاشق بازیگری بودم. برای شروع کار در کلاس های کنکور شرکت کردم و به کلاس های شهره لرستانی در جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران رفتم و ...