عکس/ تولد شلوغ آناهیتا درگاهی بدون شوهرش اشکان خطیبی! - تیک
عکس/ تولد شلوغ آناهیتا درگاهی بدون شوهرش اشکان خطیبی!
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای عجیب مردی که بخاطر پسر خردسالش سارق شد
. وی ادامه داد: مدتی بعد صاحب پسری شدیم و بعد خانواده همسرم به کشور آلمان مهاجرت کردند. همسرم هم اصرار داشت که مهاجرت کنیم اما من مخالف بودم. او در نهایت رفت و درخواست طلاق داد. من ماندم با پسر خردسالم. خانواده ام نیز مرا ترک کرده بودند و شرایط کار کردن نداشتم. ناچار شدم کارم را کنار بگذارم تا از پسرم نگهداری کنم اما خب خرج زندگیم را چطور تامین می کردم؟ هر ازگاهی بچه را در خانه تنها می ...
ماجرای عجیب مردی که بخاطر پسر خردسالش سارق شد
مرد جوان به خاطر نگهداری از پسر خردسالش، کارش را کنار گذاشت اما چون از پس هزینه های زندگی بر نمی آمد، پایش در دنیای مجرمان باز شد و باند سرقت راه اندازی کرد. از اوایل تابستان امسال گزارش سرقت های سریالی به پلیس پایتخت اعلام شد. سارقان سوار بر موتور سیکلت می شدند، صورت [...]
دلتنگ مادرم بودم، مرد معتاد را کشتم
سالم بود پدر و مادرم از هم جدا شدند و هر دو دوباره ازدواج کردند. حضانت من با پدرم بود و مادرم چون در شهر دیگری زندگی می کرد کمتر به دیدنم می آمد. یادم است بیشتر شب ها تا صبح گریه می کردم چون دلم مادرم را می خواست اما او نبود. مادرم تا یک سال اول زیاد به دیدنم می آمد اما بعد خودش بچه دار شد و کمتر سراغی از من گرفت. پدرم هم از صبح تا شب کار می کرد و من کمتر او را می دیدم. بزرگ تر که شدم چند بار ...
پلیس مشهد، خواب دزد خمار را آشفته کرد!
سال بعد احساس کردم همسرم فریب مردی در فضای مجازی را خورده است که با این سوءظن، زندگی ام متلاشی شد و من دوباره مصرف مواد مخدر را آغاز کردم. همسرم طلاق گرفت و در خانواده پدری ام نیز جایی نداشتم. به همین دلیل شب ها را در بیرون از منزل می گذراندم و با سرقت های خرد هزینه های اعتیادم را تامین می کردم اما شب قبل در حالی که به شدت خمار بودم یک دستگاه پراید را سرقت کردم تا قطعات آن را به مالخران بفروشم ...
پدر داماد دو کودک را در جشن عروسی کشت
.... پس از آن مادر پسربچه هم که از ناحیه پا و دست آسیب دیده بود، به جایگاه رفت و گفت: هر وقت یاد آن شب می افتم، بدنم می لرزد. پسرم در چند قدمی من بود که کشته شد. پزشکان اعلام کردند گلوله به طحال پسرم خورده بود. من هم تقاضای قصاص دادم و به هیچ عنوان حاضر به مصالحه نیستم. بعد از آن متهم در حالی که سرش پایین بود به جایگاه رفت و گفت: من اتهام قتل عمد را قبول ندارم. در خانواده مان ...
زن30ساله: از دوره راهنمایی با پسرها تریاک می کشم
زن 30 ساله ای که به جرم قتل شوهرش دستگیر شده بود، گفت: در خانواده ای ضعیفی به دنیا آمدم. من بودم و 3 برادرم که با پدر و مادرم زندگی می کردیم . کودکی خوبی داشتم تا این که به مدرسه رفتم و بعد ازگذراندن دوره ابتدایی وارد دوره راهنمایی شدم. درس هایم زیاد خوب نبود و همیشه مورد ایراد معلم ها قرار می گرفتم و دوستانم مرا مسخره می کردند تا این که در کلاس دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده و با دوستانی ...
2 قاتل در یک قتل اشتباهی در اردبیل/هر دو بخشیده شدند
نزاع و فحاشی از سوی هر دو طرف شده بود. شب حادثه باز هم دعوا بالا گرفت و من به هواداری از خانواده خودم وارد نزاع شدم اما قصد به قتل رساندن کسی را نداشتم و فقط برای دفاع از خودم و خانواده ام چاقویی همراه داشتم. قتل اشتباهی همسایه ضاربی که سراغ خانواده حمید رفت در جریان حمله انتقامجویانه خود اشتباهی مرد همسایه را هدف ضربات چاقو قرار داد که در جریان این درگیری مرد جوان به دلیل شدت ...
قتل شوهر خیانتکار به دست زن معتاد در مشهد
به گزارش شهرآرانیوز، زن 31 ساله، نهم دی گذشته همسر 41 ساله اش را با دو ضربه کارد به قتل رساند و طولی نکشید که با تلاش نیرو های کلانتری خواجه ربیع مشهد به دام افتاد. این زن جوان در حالی که چند روز بعد از وقوع این جنایت هولناک اشک ندامت می ریخت و مواد مخدر را عامل همه بدبختی هایش می دانست درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی بانوان مشهد گفت: در شهر کلات در خانواده ضعیفی به دنیا ...
چراغی تابنده در مسیر زندگی ام
...... مسافت های بسیاری را با هم در یک سواری پیمودیم، روزها و شب های بسیاری همدم او در مسیرها و خیابان ها بودم و نمی دانم چگونه باید فقدان او را در کنارم بپذیرم. غم ها و شادی هایم را از صورت و صدایم می فهمید و من هم همینطور. همان گونه که رنج ها و دلخوشی های پدرم را می فهمیدم. با همه سواد و تجربه اش به صحبت های روزمره من که جوانی کم تجربه بودم، با صبوری گوش می داد و گاهی با شوخ طبعی ...
عامل جنایت در کمپ ترک اعتیاد: گل زندگی ام را ویران کرد | خودکرده را تدبیر نیست
چرا با زندگیت بازی کردی؟ اصلا در حال خودم نبود، وجودم پر از خشم بود و ناخواسته مرتکب قتل شدم. چند وقت بود که در کمپ کار می کردی؟ حدود یکی، دوماهی می شد که مشغول به کار شده بودم. باور کنید ماه ها بود که ترک کرده بودم و مواد نمی کشیدم. آن روز رفتار مادرم موجب شد تا پس از چند ماه، دوباره به مواد روی آورم و توبه ام را بشکنم. نمی دانید چقدر پشیمانم، امیدوارم خانواده مقتول مرا ببخشند و حلالم کنند چون واقعا قصد گرفتن جان او را نداشتم و می دانم تا آخر عمر باید با این عذاب وجدان زندگی کنم. ...
رسوایی زن جوان با دوربین مخفی خانه آقای مدیر/متوجه تغییر رفتار همسرم شده بودم+جزییات
به گزارش 361 درجه ایران به نقل از فرتاک نیوز؛ زن 37 ساله که به اتهام سرقت طلا دستگیر شده بود در حالی که بیان می کرد قدر اعتماد و محبت را ندانستم درباره سرگذشت خود و ماجرای سرقت هایش به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: بعد از آن که دیپلم گرفتم و نتوانستم وارد دانشگاه شوم در کنار مادرم به امور خانه داری مشغول شدم. پدرم نیز اگر چه یک کارگر ساده ساختمانی بود و درآمد مناسبی نداشت اما تلاش می کرد تا نان حلال سر سفره خانواده اش بگذارد ولی او هر سال که بر سنش افزوده می شد نگرانی در چشمانش موج می زد چرا که می ترسید من نتوانم شوهر مناسبی پیدا کنم و با این شرایط در خانه بمانم به همین دلیل وقتی در 22 سالگی پسر همسایه مرا خواستگاری کرد پدرم با خوشحالی وصف ناپذیری مقدمات مراسم خواستگاری و عقدکنان را فراهم آورد. با آن که او نظر مرا درباره سعید نپرسیده بود اما حس نگرانی او به من هم تلقین شده بود به گونه ای که احساس می کردم نباید این فرصت ازدواج را از دست بدهم. خلاصه خیلی زود سر سفره عقد نشستم و با سعید ازدواج کردم. او پسر بدی نبود ولی شغل درست و حسابی نداشت به همین دلیل گاهی به عنوان شاگرد در یک تعمیرگاه خودرو یا صافکاری کار می کرد و گاهی هم در کارواش یا تعویض روغنی مشغول کار بود. اگر چه در اوایل زندگی با همین درآمد اندک روزگارمان را می گذراندیم اما با به دنیا آمدن اسماعیل مخارج زندگی ما بیشتر شد و در تنگنای مالی قرار گرفتیم. آن زمان سعید شاگرد مکانیکی بود و از صبح تا شب در تعمیرگاه خودرو کار می کرد ولی برای آن که بتواند درآمد بهتری کسب کند به ناچار شب ها را نیز به عنوان نگهبان در یک مجتمع مسکونی در حال ساخت مشغول کار شد. هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که با تغییر رفتارهای همسرم متوجه شدم او در دام اعتیاد افتاده است چرا که به همراه افرادی که به تازگی با آن ها دوست شده بود به بهانه بیدار ماندن در سرکار و در همان اتاقک نگهبانی مواد مخدر مصرف می کرد. اعتیاد همسرم به جایی رسید که از محل کارش اخراج شد و بساط استعمال مواد مخدر را در خانه پهن کرد این در حالی بود که فشار مالی شدید زندگی ما را سخت تر کرد و من مجبور شدم برای تامین بخشی از هزینه های زندگی به امور نظافتی در منازل مردم بپردازم و هفته ای چند روز سرکار بروم. با وجود این درآمدم کافی نبود چرا که همسرم بعد از اخراج از کار مواد مخدر صنعتی مصرف می کرد و من هم آرام آرام استعمال مواد مخدر را تجربه می کردم به همین دلیل در پی شغلی بودم که بتوانم برای درآمدزایی بیشتر همه روزهای هفته را کار کنم . در این وضعیت روزی یکی از افرادی که امور نظافتی منزل آن ها را انجام می دادم به من پیشنهاد کرد پرستاری از فرزندش را به عهده بگیرم آن زوج میان سال مدیر بودند و نمی خواستند دخترشان را به مهدکودک بفرستند این بود که در کنار امور خانه داری و نظافتی، مراقبت از دختر خردسال آن ها را نیز در حدود 20 ماه به عهده داشتم با آن که آن زوج میان سال با شیوه های گوناگون به من کمک مالی و غیرنقدی می کردند اما من که نتوانسته بودم اعتیادم را کنار بگذارم همواره با خودم فکر می کردم چرا آن ها که تمکن مالی خوبی دارند حقوق ماهانه مرا اضافه نمی کنند. با آن که همواره در این افکار غوطه ور بودم اما به دلیل لطف و محبت زیادی که به من داشتند جرئت نمی کردم این موضوع را ابراز کنم و به کارم ادامه می دادم تا این که یک روز هنگام مرتب کردن اتاق خواب، چشمم روی جعبه طلا و جواهرات درون کشوی میز خیره ماند وقتی داخل جعبه را نگاه کردم برقی از چشمانم پرید اما خیلی زود در جعبه را بستم و نگاهم را از آن دزدیدم ولی وسوسه عجیبی بر وجودم حکم فرما شده بود و نمی توانستم بی خیال آن همه طلا بشوم. چند بار دیگر به درون جعبه نگاه کردم و آن را بستم فکر سرقت طلاها مانند خوره به جانم افتاده بود در مدت دو روز بارها طلاها را بیرون کشیدم و نگاه کردم بالاخره همه اعتماد و محبت های آن زوج را زیر پا گذاشتم و یک زنجیر طلا به همراه یک حلقه انگشتر را سرقت کردم و بقیه طلاها را درون جعبه قرار دادم چند روز بعد وقتی فهمیدم کسی متوجه سرقت نشده است. دوباره مقدار کمی از آن ها را ربودم همه چیز خیلی طبیعی بود تا این که برای سومین بار یک پلاک و انگشتر دیگری را برداشتم اما عصر همان روز وقتی صاحبکارم به منزل آمد با حالتی پرخاشگرانه از من خواست طلاها را سرجایش بگذارم اما من با بیان این که تحمل تهمت های ناروا را ندارم با او درگیر شدم که دقایقی بعد پلیس از راه رسید و فیلم دوربین مدار بسته را مقابل چشمانم گذاشت تازه فهمیدم صاحبکارم به طور مخفیانه در اتاق دوربین مدار بسته نصب کرده بود و حالا در برابر یک رسوایی بزرگ قرار گرفته بودم که ... با توجه به سرقت های مشابه در منازل شهروندان و با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد علی عسکری (رئیس کلانتری احمدآباد مشهد) بررسی های بیشتر درباره این ماجرا به افسران ورزیده دایره تجسس سپرده شد. ...
رمال شیاد زنان را بیهوش می کرد
مهم ترین اخبار حوادث و توصیه پلیسی امروز (شنبه هفتم بهمن ماه سال 1402) را می توانید در این بسته خبری مشاهده کنید. پرونده قتل دختر تاجر ایرانی در هند به تهران رسید خانواده یک تاجر ایرانی که دخترشان در هند به قتل رسیده بود، درخواست کردند که پرونده به تهران منتقل و بررسی شود. جنازه این دختر نیز به کشور انتقال یافت.. بیشتر بخوانید توهم وحشتناک دختر معتاد! ...
پشت پرده سرقت 17 میلیاردی از خانه خانم وکیل برملا شد | یک اشتباه دست سارقان را رو کرد
.... یکی از آنها از سارقان حرفه ای منزل است. موضوع را با آنها درمیان گذاشتم و قرار شد نیمه شب از دیوار بالا بروند و وارد ساختمان شوند و من هم همراه خانواده ام در خواب باشیم تا پلیس به ما مشکوک نشود. البته من بیدار بودم اما آن شب تا صبح از اتاق سرایداری بیرون نیامدم. با اموال سرقتی چه کار کردید؟ اموال را تقسیم به چهار کردیم و هر کدام سهم خودش را برداشت. من با مقداری از سهمم یک گلخانه خریدم و مقدار دیگر را هم که طلا وجواهر بود به همسرم دادم تا در خانه یکی از بستگان مخفی کند. اما خب فکر خرید گلخانه و راه انداختن یک کار جدید، اشتباه بود و موجب شد دستم رو شود. ...
زن داداشم با مرد غریبه به ترکیه فرار کرد!
دختری 23ساله که با حضور نیروهای انتظامی از مرگ نجات یافته بود، درباره قصه زندگی خود به مددکار کلانتری طبرسی شمالی گفت: در خانواده ای شش نفره به دنیا آمدم؛ سه برادر دارم و تک دختر خانواده هستم. پدرم در شرکت خودروسازی کارگر بود. در کودکی اوضاع زندگی خوبی داشتم. برادرانم همه از من بزرگ تر بودند و من ته تغاری شیرین زبانی بودم که تا دیپلم درس خواندم اما دانشگاه نرفتم. از اول ...
خاطره های خزاعی از دوره های مختلف فجر / من آن محمد خزاعی نیستم!
. از یک طرف بعضی سبز ها فراخوان داده بودند که باید در برج میلاد جمع شوند. از طرف دیگر استقبال بسیار زیادی از سوی گروه های مختلف شده بود و می خواستند آن شب به برج میلاد بیایند. از طیف های مختلف چپ و راست در سینما بودند. از سوی دیگر من به عنوان دبیر جشنواره نگران اهالی رسانه و خبرنگاران و تمام کسانی بودم که در آن سالن حضور داشتند. میزان جمعیت خیلی زیاد شده شده بود. درهای پایین را بسته بودند و کسی را ...
اوضاع وخامت بار آوارگان در نوار غزه؛ زنانی که حتی فرصتی برای گریه کردن نمی یابند /گزارشی از العربی الجدید
تنهایی و با پای پیاده با فرزندانم به رفح، شهری دورافتاده که هرگز ندیده بودم، حرکت کردم، به محض رسیدن، ناامیدی من دو چندان شد. جایی برای رفتن نبود و کسی را نمی شناختیم. اولین شب خود را در فضای باز در خیابان گذراندیم. فردای آن روز یکی از بستگانم را در میان آوارگان یافتم، او جایی برای ماندن ما پیدا کرد، یک انبار متعلق به آنروا، که برای زندگی انسان مناسب نیست تا دیروز انبار عدس و آرد بود و امروز به ...
استخدام کارآگاه خصوصی توسط دختر جوان راز سارق منازل را فاش کرد
مثبت داد. چند ماهی از این نامزدی گذشته بود که مهناز متوجه رفتار مشکوک ارشیا شد. گاهی اوقات شب ها ناپدید می شد و تلفن هایش را جواب نمی داد و همین مسأله باعث شده بود که دختر جوان تصور کند، پای شخص دیگری در میان است و ارشیا به او خیانت کرده است. به همین دلیل فکری به ذهن دختر جوان رسید تا به راز پنهانکاری های نامزدش پی ببرد. بنابراین به جست و جوی کارآگاه خصوصی پرداخت و مردجوانی را استخدام کرد و ...
این مرد بی غیرت روی هر چی نامرد را سیاه کرد/ خواسته های غیر متعارف از همسر جوانش+جزییات
رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها ...
پیکر دخترم را از کاپشن صورتی و گوشواره قلبی اش شناختم
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، پیمان سلطانی نژاد پدر شهیده مظلوم ریحانه سلطانی نژاد که در جنایت کرمان به همراه مادر و برادرش به شهادت رسید با حضور در رسانه ملی درباره دختر شهیدش سخن گفت. وی با اشاره به اینکه اولین بار از پزشکی قانونی تماس گرفتند و پرسیدند که دختر شما کاپشن صورتی داشت؟ گفتم بله، گفتند: گوشواره اش شکل قلب بود؟ گفتم بله، این لباس شب یلداییش بود، فردا صبح که به ...
تجلیل از خانواده سه شهید شاعر کازرونی در شب شعر ایثار
و حماسه سرای شهرستان کازرون در سالن شهید عسکری برگزار شد. شب شعر ایثار کازرون با اجرای رضا نیک فرجام، فرزند شهید عباس نیک فرجام و خالق اثر ماندگار مادر پرستار دلم و با برنامه های هنری متنوعی چون اجرای موسیقی زنده، نمایش و تجلیل از شاعران همراه بود. از برنامه های ویژه این مراسم تجلیل از خانواده سه شهید شاعر شهرستان، شهیدان والا مقام قنبر زارع، علیرضا اسدزاده شهید شاعر و دانش ...
ماجرای دورانی که شب های برره دزد ها را در خانه نگه می داشت!
به گزارش جهان نیوز ، حسن شکوهی، بازیگر سینما و تلویزیون پنجم بهمن در استودیوی شبکه جام جم حضور پیدا کرد تا با مجریان برنامه شب نشینی به گفت وگو بنشیند؛ وی در این برنامه از فعالیت های خود سخن گفت. حسن شکوهی، بازیگر سینما و تلویزیون درخصوص فعالیت های خود گفت: آخرین کار من به کجا چنین شتابان بود که به همراه آقای رضا رویگری بودم؛ من در این پروژه نقش محافظ رضا رویگری را بازی می کردم که در ...
ایستادگی پای عهدی جوانمردانه تا رسیدن به مقام والای شهادت
دانشگاه رفته اند. از قبل به غیر از توضیحات مختصری که خوانده ام، مطلب زیادی درباره شهید نمی دانم، البته سال پس از شهادت چند باری خانواده شان را در مراسم مختلف دیده بودم، اما در سال های اخیر صحبتی از آن ها نبود، مادر خانواده آقادادی پس از پذیرایی مقابلم می نشیند، صحبت را با لبخندی از کودکی همسرش آغاز می کند: سردار شهید حسین آقادادی ، دوم فروردین 1353 در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان به دنیا ...
جنازه ها را برای سگ ها در خیابان رها می کنند | تمام شب خواهر کوچکم را در آغوش گرفتم تا گرمش کنم | مادرم ...
خواهر کوچکم جودی از شدت خستگی که در جریان پوشش خبری محاصره خان یونس به من وارد شده بود، دو شب سخت را در خیابان رفح خوابیدیم و خانواده ام نیز در داخل 2 خودرو پخش شدند. وی افزود: این سخت ترین شب برای ما بود، خواهر کوچکم تمام شب مرا از خواب بیدار می کرد و به دلیل سردی هوا از من کمک می خواست، من او را در آغوش می گرفتم تا گرمش کنم. امیدمان این بود که زودتر صبح شود تا زیر نور آفتاب کمی بدنمان ...
دی بروین: احساسم را با فوتبال بروز می دهم
زدم اما داخل زمین چمن کلمات به انرژی در پاهایم تبدیل می شد. وقتی چهارده سال داشتم توانستم به خنک بلژیک بروم. من در حالت عادی خجالتی هستم و حالا تصور کنید به یک محیط جدید بروم و حتی لهجه ام مورد تمسخر قرار گیرد. در دو سال حضور در خنک تنهاترین بازیکن آکادمی بودم. سال اول حضورمن در آکادمی در یک اتاق که در آن تنها یک میز و یک سینک وجود داشت گذشت و در سال دوم توانستم در کنار فاسترها (خانواده ...
نذر عجیب و بامزه یک مادر برای بازگشت پسر اسیرش
خبرگزاری فارس: یکی از آزادگان دفاع مقدس می گوید: وقتی در اسارت بودم، مادرم از من خبر نداشت. او نذری کرده بود که بعد از آزادی به من گفت. اگر چه اسارت رزمندگان دفاع مقدس، سخت بود اما حواشی و اتفاقاتی در اسارت و بعد از آن رخ می داد که امروز این آزادگان با طنز به [...]
رونمایی از زندگینامه شهیدی که آدرس مزارش را به دوستش داد
فاش نیوز - برادر یکی از شهدای دفاع مقدس گفت: چند روز بعد از خاکسپاری برادرم، سر مزار او مرد ناآشنایی بی تابی می کرد. گفت: من همرزم شهید بودم. کنار من ترکش خورد. نمی دانستم شهید شده. آمد به خوابم و آدرس مزارش را به من داد. به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، مراسم رونمایی از کتاب زندگینامه شهید اسدالله حقی به قلم طهورا دهقانی، امروز در سالن هویزه موزه ملی انقلاب اسلامی و ...
استخدام کارآگاه خصوصی برای کشف اسرار خواستگار سارق
صورت سریالی به خانه ها دستبرد می زنند. کارآگاهی که استخدام کرده بودم، عکسی از نامزدم در حال بالا رفتن از دیوار خانه ها گرفته و برایم فرستاد. باور کردنی نبود، پسری که به خوبی توانسته بود نقش بازی کند و حتی پدر و مادرم که هردو پزشک هستند هم متوجه بازی او نشدند. نامزد سابقم به راحتی توانست من و خانواده ام را فریب بدهد. او که تا سیکل درس خوانده، خودش را مهندس معرفی کرد. می گفت مدیر شرکت ...
زندگی نامه میثم ابراهیمی/خواننده محبوب
به گزارش پایگاه خبری شباویز،میثم ابراهیمی متولد سال 1364 و شهریورماهی می باشد، او در باغلمک (استان خوزستان) زاده شده و اصالتی بختیاری دارد. آقای ابراهیمی در رشته موسیقی و مدیریت فرهنگی تحصیل کرده و حرفه خوانندگی را از سنین کودکی آغاز کرده است. وی آخرین فرزند خانواده است و یک خواهر و برادر دارد. رابطه ی میثم ابراهیمی با پدرش بسیار صمیمی است و در اکثر کنسرت هایش حضور دارد. میثم ابراهیمی ...