ماجرای سقط جنین دختر 17 ساله ی میلیونر - روز نو
سایر منابع:
سایر خبرها
مردانی : سه سال برای المپیک تلاش کردم
.... سال 87 در اولین دوره لیگ شرکت کردم در 14 مسابقه ای که انجام دادم به پیروزی رسیدم و پدیده لیگ لقب گرفتم. بعد از پایان لیگ برای اولین بار به تیم ملی دعوت شدم که متأسفانه به دلیلی فشار زیادی که در لیگ پشت سرگذاشته بودم دچار پارگی رباط و به اجبار یک سال و نیم از تکواندو دور شدم. * فکرش را می کردید بعد از دوری طولانی مدت، بتوانید درگرندپریکس مکزیک علاوه بر کسب سهمیه، مدال طلای این مسابقه مهم ...
هاشمیان:اصرار ندارم با زور مربیگری کنم/پرتغال لایق فینال یورو2016 نبود
مربیانشان را استخدام کرده اند من بیشتر برای کار شخصی به تهران آمدم. من تمام مدارک مربیگری ام را دریافت کردم وکارهای اصولی ام را انجام دادم. اما از آنجا که فوتبال کشور ما چندان بر پایه اصول رایج در فوتبال دنیا اداره و اجرا نمی شود ظاهرا من راه اشتباهی رفته بودم. الان هم ناراحت نیستم. مشغول زندگی ام هستم. اگر قسمت باشد مربیگری می کنم اگر هم نشد هرگز اصراری ندارم که به زور یا به خاطر پول دست به این کار ...
زنان عربستان طلاهای خود را به جبهه های ایران هدیه می کردند!/ آل سعود رابطه شیعه و سنی عربستان را برهم ...
...> با شخص امام خمینی ارتباط قلبی داشتیم من احمد الحرز هستم از عربستان سعودی متولد شهر الدمام. چند سال بعد از انقلاب به ایران آمدم و در قم مشغول تحصیل هستم. من در ایام انقلاب حدود 15 – 16 سال داشتم. در همان ایام نوجوانی احساس می کردیم که انقلاب به ما هم مرتبط است. بیشتر از ایران با شخص امام خمینی قدس ارتباط قلبی پیدا می کردیم. در استان شرقی عربستان شیعیان در شهرهای الاحساء و قطیف و ...
شرایط ژیمناستیک ازمرگ بدتر است/چند نفر بروند 50سال عقب برمی گردیم
چرا به مجامع دعوت نشدید؟ – خودم هم نمی دانم. مگر غیر از این است که من در رای دادن فردی را انتخاب می کنم که حضورش به صلاح ژیمناستیک کشور باشد. من نماینده کل ورزشکاران بوده ام اما آقایان کسانی را انتخاب می کنند که به خودشان رای دهند. من 12 سال عضو تیم ملی هستم. دکتر سجادی و کیومرث هاشمی نیز من را می شناسند. نمی دانم که چرا وضعیت ما به این حال و روز افتاده است. * البته در یک دوره ای ...
خواب خرگوشی دولتی ها در برابر تهدیدات بیولوژیک
: چرا این موارد را علنی بیان نمی کنید؟ یک روز خبرنگاری از صدا وسیما با بنده تماس گرفت و گفت: آقای زند، معاون وزیر جهادکشاورزی، در رادیو هستند؛ شما هم تلفنی وارد بحث شوید. بحث در مورد سلامت بود. هنگامی که از ایشان سؤال کردم ایشان سکوت کردند. خبرنگار به بنده گفت: جداً این طور است؟ چرا تا حالا نگفته بودید؟ گفتم من سی سال است که می گویم؛ دیگر خسته شدم از بس گفتم! سخنرانی های من را از سال ...
همیشه دوست دارم به جای غیر قابل پیش بینی بروم!
.... این تصویر آنقدر پرقدرت بود که با من ماند و حتی وقتی به ایران بازگشتم مرا ترک نکرد. در میان سفرهایم دوباره به ژاپن بازگشتم. باید هر چند سال یک بار به ژاپن برمی گشتم تا فیلم های مختلف ام را معرفی کنم و در رویدادهای مختلف شرکت کنم و فهمیدم که آن تصویر که آنقدر از نظر من پرکشش بود، را دیگر هرگز دوباره ندیدم چون آن دختر دیگر آن لباس را نپوشیده بود، اما آن واقعیت هنوز بود لباس های متفاوت. ...
حقوق نجومی با"دزدیدند و بردند و خوردند"قابل توجیه نیست
تکرار داستان (قبلی ها دزدیدند و بردند و خوردند) بخور بخورهای عده ای مدیرنما را توجیه و بر روی تخلفات آنها ماله بکشید!! اینکه بگوییم چون فلان کس اینقدر دزدی کرده و پول مملکت را هاپولی کرده اصلاً دلیل محکمه پسند و توجیه قابل قبولی برای دست درازی ما به خزانه نیست. در هر صورت متخلف، متخلف است چه یک میلیارد دلار خورده باشد چه یک میلیارد تومان، هر دو باید پاسخگوی تخلف و عملکرد زشت خود باشند. بالاخره باید ...
رسیدگی به درخواست دختری که پسر موردعلاقه اش را کشت
چاره ای نداشتم جز اینکه از خودم دفاع کنم؛ یک کارد میوه خوری روی زمین بود، آن را برداشتم و به کیارش گفتم حق نداری جلوی رفتن من را بگیری. دوباره به سمتم حمله کرد یک ضربه به او زدم، می خواستم زخمی اش کنم و از خانه فرار کنم؛ نمی خواستم او را بکشم. به محض اینکه او را زدم، از خانه فرار کردم و بعد متوجه شدم او مرده است. دختر جوان گفت: من کیارش را دوست داشتم و عاشقش بودم اما نمی خواستم با او ...
چرا بهرام بیضایی مجلس ضربت زدن را روی صحنه نبرد؟/محمد رحمانیان از شکل اجرای نمایشش می گوید
آورد همواره مورد طرد و نفرین قرار می گیرند، پس باید بپذیریم چنین موقعیتی، یعنی تلاش برای حذف آنان - چه در دوران صدر اسلام و چه در دوران معاصر - قابل تصور هستند .او معتقد است دردهای روشنفکران در همه ی تاریخ مشابه هم است. درواقع بلایی که جامعه و قدرت حاکمه بر سر روشنفکران می آورد در طی قرون مختلف ذره ای تغییر نکرده است. درست است که من از تغییر بازیگر مرد به زن چیزهایی را از دست دادم ،اما ...
روایتی از سختی کار و درد طبیبان
شهروند نوشت: می گوید خرخره اش را بریده بودند اما با پای خودش آمد بیمارستان: همه با تعجب نگاهش کردیم، هفت تا چاقو خورده بود، کمر و دست ها و گردنش. یک نفر هم گلویش را بریده بود. حرف که می زد می توانستم چرخش هوا را در گلویش بشنوم. گلویش را دوختیم. گفت چند نفر می خواستند زورگیری کنند، راننده تاکسی بود، یک نفر جلو نشسته بود و دو نفر عقب. با بدبختی و گلوی پاره لگدزنان از ماشین بیرونشان ...
اسارت دختر جوان در خانه شیطان بعد از آشنایی در تلگرام
روز با هم ارتباط تلگرامی داشتند تا اینکه احساس خطر کردم و از دخترم خواستم ارتباطش را با او قطع کند، اما به حرفم گوش نداد و با من درگیر شد. وی ادامه داد: شب گذشته دخترم در خانه خواب بود، اما وقتی صبح از خواب بیدار شدم، فهمیدم شبانه وسایلش را جمع و فرار کرده است. ابتدا احتمال دادم به خانه شهره رفته باشد، اما وقتی به خانه او رفتم، مدعی شد از دخترم خبری ندارد با این وجود من به او مشکوک هستم و از شهره ...
شهاب حسینی: اول توکل و توسل و در مرحله بعد تأمل و تفکر
نتیجه توکلت هست، تشخیص دهی و با این توضیح فرصت را از دست خواهی داد. بعد از آن به خدا بی اعتماد می شوی و می گویی خدایا من این همه از تو کمک خواستم اما تو به من کمک نکردی. به نظر من برای هر سوال، خدا یک میلیون جواب داده است. بهترین دعایی که من برای خودم و بقیه می کننم این است که خدایا کمک مان کن تا بفهمیم باید از تو چه بخواهیم و کی بخواهیم. اگر این را بفهمیم زندگی تا حدود زیادی با آرامش ...
عامل قتل پسر مزاحم درخواست گذشت کرد
رسیدگی تشکیل شد. پدر شادمهر به هیئت قضایی گفت: قبل از تشکیل اولین جلسه دادگاه بود که پدربزرگ شادی با من تماس گرفت و خواست با دریافت 300 میلیون تومان دیه از نوه اش اعلام گذشت کنم. مدتی بعد اما پدر بزرگ او فوت شد. بعد از آن بود که مادربزرگش بارها تماس گرفت و گفت که چند دستگاه آپارتمان دارد که حاضر است آنها را به نام ما بزند تا از نوه اش گذشت کنیم، اما حالا شادی مدعی است که پول دیه ...
تصاویری از پشت صحنه برنامه "خندوانه"
اتفاقاتی رخ داده و بعد از آن یک تیم چه کارهایی می کنند تا همه آنچه که در یک ساعت و چند دقیقه دیده می شود تا پاسی از نیمه شب به تولید برسد. این گزارشی از پشت صحنه برنامه خندوانه به تهیه کنندگی سیدعلی احمدی است که روز دوشنبه 14 تیر ضبط شد. ساعت از 5 عصر گذشته است که به لوکیشن برنامه در نزدیکی خیابان آزادی می رسیم. نگهبان، من و عکاس را ابتدا با مخاطب عادی اشتباه می گیرد و می ...
نمی خواستم او را بکشم
. بعد از آزادی توبه کردم و سرم به کار خودم بود و تازه می خواستم نامزد کنم و بروم سر زندگی خودم که این جور شد. مگر چه کار کرده بودی که دو میلیون تومان در آن سال ها دیه دادی؟ با چاقو یکی توی سرش زده بودم و بعد پریدم بالا چاقو را فرو کردم در کتف طرف. در دادگاه هم سه ماه و یک روز برایم حبس بریدند. برای تصادف هم یک سال ونیم زندان به من دادند و 44 میلیون تومان هم دیه دادم. الان هم توی فک ...
جلادی از نسل عمر سعد در عراق؛خصوصی ترین تصاویر صدام حسین
.... پس از انتقال دست نوشته های صدام به واشنگتن، در میان آنها اسناد و مدارکی از جنگ تحمیلی ایران و عراق و نامه صدام به فرماندهان ارتش خود بعد از آزادی خرمشهر توسط رزمندگان ایرانی وجود داشت که در آن نوشته بود: به خاطر دردی که به من وارد کردید، خانواده هایتان را خواهم کشت. کاش همه شما در خرمشهر کشته می شدید. خودم شخصا مسؤول این افتضاح را خواهم کشت . قصی(راست) و عدی به عنوان پسران صدام ...
دستگیری تعدادی از متخلفان در پرونده تحقیق و تفحص از بنیاد شهید/ دستور ویژه قاضی القضات جهت تشکیل دادگاه ...
: رسانه ها بانک دی را در دوره اخیر بررسی کنند، قطعاً هوش از سر شما می رود علیرضا زاکانی، نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی نیز چند روز پیش در نشست خبری خود که در خصوص بررسی فیش های نجومی و تخلفات برخی از مسئولان بر پاشده بود گفت: رسانه ها بانک دی را در دوره اخیر بررسی کنند، قطعاً هوش از سر شما می رود، بنده ریز عملکرد بانک دی را از یک سال پیش دنبال می کردم، چون این بانک متعلق به جانبازان و ...
حبس در خانه متروکه؛ عاقبت فرار از خانه
مریم که از شدت ترس دست و پایش می لرزید به دادسرای جنایی رفت و از حادثه ای شوم خبر داد. او گفت: وقتی مادرم به خانه سمیه آمد و جنجال به پا کرد از آنجا فرار کردم. پسر مورد علاقه ام هم مرا ترک کرد و جواب تماس های تلفنی ام را نمی داد. من هم به پارکی در غرب تهران رفتم و در آنجا با پسری آشنا شدم. با او درددل کردم که پسرجوان مدعی شد من را به خانه بستگانش می برد تا شب در خیابان نمانم. من هم به ...
همراهان بیمار؛ قریب هایی که در غربت تهران ذره ذره آب می شوند + تصاویر
دردهای بزرگتر همراهی بیماران، ناراحتی زایدالوصفی نخواهد داشت. قصه پر دردی است قصه آدم هایی که باید به غیر از رنج بیمارداری، خیابان خوابی و بی سرپناهی در شهری غریب هم به دردهایشان اضافه شده است. خانواده هایی آبرودار که از سر ناچاری باید روز و شب را در حیاط بیمارستان یا چادرهای مسافرتی و خودروهایشان سپری کنند. چادر نشین هایی که بی خانمان نیستند اما مجبورند چند هفته و حتی چند ماهی را در ...
برخی مسافران تهرانی 20ساعته به مازندران رسیدند!
مسافرت به شمال باید نیمی از زمان تعطیلات را در ترافیک بگذرانم ترجیح دادم برگردم و بعد از پایان تعطیلات در صورت مساعد شدن وضعیت به مسافرت بروم. با چنین اوضاعی اصلاً سفر به شمال به دردسرش نمی ارزد. یکی از مسافرانی که به همراه خانواده اش به شمال آمده و شهر رامسر را برای اقامت انتخاب کرده بود در حالی که در ابتدای مسیر جاده هراز در ترافیک گرفتار شده بود، گفت: یک روز زودتر به سفر آمدم. می دانستم ...
روایت مرشد خوانی جوان انقلابی میبدی در محضر رهبر انقلاب
برد پشت جایگاه. از آنجا آمدم خدمت حضرت آقا و احترام نظامی گذاشتم و بعد رفتم دستبوسی ایشان. زبانم بند آمده بود و هیچ چیز نمی توانستم بگویم و مرتبا هم اشک می ریختم. بعد حضرت آقا دستی به سرم کشید و گفتند: اهل کجایی؟ گفتم: میبد. ایشان یک میبد کشیده گفتند و گفتند: ماشاءالله. ماشاءالله. بعد پرسیدند: آنجا فعالیت می کنی؟ من هم پاسخ دادم: بله! بعد دوباره یک ماشاءالله گفتند و مجددا روی سرم دست ...
طنز: من بالاخانه ام را اجاره می دهم!
قالب تهی کند! راستش بنده هم دست کمی از او نداشتم. از دیدن پهلوان، شگفت زده شده و مانده بودم که چکار باید بکنم... پس ازچند لحظه، درحالی که به سختی آب دهانم را فرو می دادم، خطاب به آقا نعمت مادر مُرده که سینی چای دردستش می لرزید، گفتم:" این دیگه کیه؟! " آقا نعمت با ترس و لرز جواب داد: "به گمونم موشک دوازده متریه که از راه دور شلیک شده!" پهلوان خندید وگفت: " همه کاره و اوسای اینجا، تویی ...
سکته ام روی صحنه تئاتر اتفاق نیفتاد / می توانم بدون این که داد بزنم بگویم، ای، بد نیستم!
...، اما پس از چند سال به شمال کشور رفتیم و دوران کودکی ام را در آنجا گذراندم. هنوز هم احساسم این است که بزرگ نشده ام و سعی می کنم زیاد از کودکی ام فاصله نگیرم. در نقش هایم هم همیشه خودم هستم و نمی توانم جدی بودن یا نقش های خیلی منفی را تجربه کنم؛ چراکه اصلا این کار برایم سخت است و مثل یک جور بال بال زدن بیهوده می ماند. آغاز فعالیت های هنری خب بازی های نمایشی چیزی است که همه ...
دعا کردم بابا شهید شود
چقدر خوب. چه دعایی مامان جان؟ گفت دعا کردم بابا شهید بشه! یک لحظه یخ زدم! گفتم چرا؟ گفت خب اگه شهید بشه که بهتر از مُردنه! از حرف های محمد محسن زبانم قفل شد. *حالم دست خودم نیست بعد از آن، حسین آقا بچه ها را به من سپرد و با یکی از دوستانش به حرم برگشت. دوستش می گفت حسین نزدیک ضریح رفت و خیس عرق برگشت. گفتم حسین برگه شهادتت رو گرفتی ها؟ بدون اینکه حرفی بزند، نگاهی مظلومانه به ...
مریلا زارعی از همکاری با اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی کیا می گوید
مصاحبه قدری گزافه گویی محسوب شود. به هرحال ایشان هم دلایل خودشان را برای کار در تلویزیون داشتند. با همه این احوال، علاقه همکاری در این پروژه و قرارگرفتن جلوی دوربین آقای حاتمی کیا و حضور آقای حمید فرخ نژاد دلایلی بود که من را برای حضور مجاب کرد. اما بعد از گذشت چند جلسه دورخوانی احساس کردم توان کار در یک پروژه طولان مدت برای تلویزیون را ندارم و ترجیح دادم این همکاری را به زمان دیگری موکول کنم و از ...
داستان زندگی چند زن معمولی که قهرمانند
برای اجرای سنت نقص عضو جنسی (ختنه) می روند. شش ساله بودم که طبق این رسم، نقص عضو جنسی شدم. اما این همه دردی نبود که تحمل کردم بلکه سخت تر از آن، دیدن وضعیت خواهر بزرگترم بود که از جراحت های ناشی از این موضوع آنقدر رنج کشید تا جانش را از دست داد. این زخمی است که همیشه آن را در زندگی ام احساس می کنم. 20 سال بعد، تصمیم گرفتم با همه انرژی که دارم، تلاش کنم مانع این خشونتی شوم که به جسم و روح ...
وعده تامین مالی وسوسه ام کرد!
آمدم و هم اکنون در رشته معماری در یکی از دانشگاه های مشهد مشغول تحصیل هستم. 8 سال قبل بود که با بهزاد (پسر مقتول) آشنا شدم و به عنوان فروشنده پوشاک با او کار می کردم تا این که حدود 2 یا 3 ماه قبل با یکدیگر به پنجراه رفتیم و چاقو و تبرزین خریدیم که بعد از 3 روز گفت قصد کشتن پدرش را دارد. او می گفت: اگر پدرم را بکشیم ارثیه زیادی به من می رسد و اگر با من همکاری کنی از نظر مالی تو ...
دستم را از دست دادم امید و اراده ام را نه
زیادی را تحمل می کردم و دیدن جای خالی دستم مرا عذاب می داد اما سعی کردم نشان بدهم چیزی از دختران هم سن و سال خودم کم ندارم و من هم می توانم مثل آنها باشم. بعد از چند روز شروع به تمرین کردم و جای خالی دست چپ را با پای چپ پر کردم. علاقه زیادی به قالیبافی داشتم و دور از چشم مادر شروع به تمرین قالیبافی کردم. همه زنان و دختران روستا، قالیبافی و سوزن دوزی می کردند و نمی خواستم از آنها عقب بمانم. در انباری ...
درس های حادثه 18تیر برای ما و اشتباهات محاسباتی دشمن
های خودشان خواهند خزید. حالا را با 28 مرداد سال 32 اشتباه گرفته بودند؛ چون آن روز هم همین اوباش و اراذل و چاقوکشها و امثال اینها به خیابانها آمدند و همه چیز را از خود کردند. بعد که آنها کار را تمام کردند، آن وقت ارتش شاه هم آمد و وارد شد! خیال کردند که حالا هم این گونه است؛ فکر بسیج و فکر مردم و فکر این نیروهای انقلابی را دیگر نکرده بودند. اشتباه ششم آنها درباره دستگاههای عمل کننده بود ...
خانه پدربزرگ ها؛ مأمن گمشده آرامش
برایشان آواز بخواند، او که پاتوق جوانی اش لاله زار و شاه عبدالعظیم تهران بوده، خوب می تواند در ناخوشی حالش، خوشی دیگران را بسازد، با اصرار دوستانش دم می گیرد، با خواندن آواز هر از چندگاهی حال و هوای جمع را عوض می کند و دوستانش با دست زدن او را همراهی می کنند. بعد از اینکه خواندنش تمام می شود و سکوت همه جا را فرا می گیرد، وارد سالن استراحت می شوم، تخت های مرتبی کنار هم چیده شدند که در کنار آن ...