فرصت سازی استاد قرائتی برای بیان حدیث با طعم کاهو - عقیق
سایر منابع:
سایر خبرها
آشوبی: خانواده نوروزی نباید دنبال پول بدوند
خیلی چیز خوبی است. من بچه ام را 10 روز قبل از اینکه به دنیا بیاید از دست دادم و درگیری بیمارستان و هزار و یک مشکل دیگر بودم که از طرف باشگاه استقلال اهواز با من تماس گرفتند و گفتند بیا قرارداد ببند. من هم رفتم قرارداد بستم در حالی که شرایط روحی همسرم و فرزندم خراب بود. فردای بستن قرارداد سر تمرین حاضر شدم و 3 روز بعدش در اولین بازی در قم برای تیمم به میدان رفتم زیرا تعهد داشتم. همه این ها را گفتم ...
روز همدلی؛ غیبت و تهمت تعطیل!
درگیر امتحان. برای همین بدون اصرار بر این مسافرت، به تنهایی عازم شیراز شدم و به عمو جان سر زدم. هر چند که دلم برای تمام فامیل می تپید، اما بودند کسانی که از دیدن من خوشحال نمی شدند. مثلاً چند وقت بود که آقای نسیمی، شوهر خواهرم، جواب تلفنم را نمی داد و سر یک مسئله بی اهمیت از من و روزهای همدلی مان بریده بود؛ ولی من از رو نمی رفتم و هر ماه با او تماس می گرفتم و پیام می فرستادم. ...
7ساعت تجربه مرگ
زده است. ناله می کردم و در همان حال متوجه شدم که در جای بسیار سردی هستم. نمی دانم چقدر زمان گذشت تا اینکه متوجه شدم در قفسه باز شد و مسئول سردخانه مرا بیرون کشید. به هر سختی ای که بود بلند شدم و نشستم. مسئول سردخانه با دیدن من از ترس زبانش بند آمد و فرار کرد. با تعجب همه جا را نگاه کردم. باور نمی کردم که در سردخانه و در قفسه نگهداری اموات هستم. چند دقیقه بعد چند نفر از کارکنان و پرستاران بیمارستان ...
از حمله گرگ و خرس به دختر جوان تا معلمی که مادر روستا شد
بخش پل و از آنجا نیز وارد بخش کُجور شدیم. برای آنکه از مسیر مطمین شویم وارد حوزه بسیج شده و از مسیری که آمده و باید ادامه می دادیم اطمینان حاصل کردیم که آنان نیز قله کوه را نشان داده و گفتند آنقدر بروید تا برسید!! ما نیز آنقدر رفتیم که تا به دامنه کوه رسیدیم و به تعبیری با ابتدادی صعودمان، تازه راه خاکی پیش روی مان سبز شد. نگاهی به بالا انداختیم که باید چه راهی را بالا برویم؟! واقعیتش ...
سخنان مهم جلیلی در جمع نخبگان طرح ولایت
یک شوک وارد بکند آن هم در دور آخر گفتگوها. آن زمان اگر گفتگوی ما چند روز طول می کشید، هر روز چند جلسه بود. هر جلسه هم چهار پنج ساعت. حالا این بیانیه ای که ما می خواندیم طولانی می شد، نمی دانم چطور طولانی می شد! خلاصه من هم گفتم من هم متقابلاً برای شما سفر خوشی آرزو می کنم. از دولت ترکیه هم تشکر می کنم. ضمناً شما هم تلفن های ما را دارید. از جلسه که بیرون آمدیم. ایشان رفت آن جا ...
ماجرای انهدام بالگرد آمریکایی در خلیج فارس با موشک استینگر سپاه
.... - تو رادار نباید هم داشته باشی. رادار ما سطحیه. به نادر گفتم: بلند شو، صدایی داره می آد. وقتی همه باهم بلند شدیم تا ببینیم چه خبره، صدا شدیدتر شد. هنوز چند لحظه بیشتر سپری نشده بود که ناگهان هلی کوپتر بزرگی را روی سرمان دیدیم که موشکی به طرفمان پرتاب کرد. موشک آمد و خورد به قایقی که نصرالله شفیعی در آن بود. من با آرنج دسته موتور را فشار دادم عقب و از ناوچه ...
گفتگوی روزان با طلبه ای که نماد تکثر نسل است/حجت الاسلام وافی: مردم به حرف ما اعتماد ندارند!
، چون نتوانسته برای مردم جا بیندازد. مردم هم از ترس اینکه خدا روزی را نفرستد دیگر به سراغ آن نمی روند. نکته ای که گفته ام اعتماد عوام هم کم شده است. اعتماد مردم نسبت به حکومت، نسبت به دهه شصت کمتر شده است. البته این را هم باید نگاه چند بعدی بکنیم. در یک بخشی، در یک زمان می گویم که یارانه ها را ثبت نام بکنند یا خیر. شما ده تا بچه دارید اگر اعتقاد به رازق بودن خدا اعتماد دارید یارانه را ثبت نام نکن ...
جانبازی که در خیابان کفاشی می کند /تصاویر
و یکی یکی کفش های سفارشی را روی میز می چیند. روی دیوار چند کاغذ چسبانده است که روی یکی از آنها اسم و فامیل به همراه شماره تماس خودش است. از آقای کمالی می خواهم قبل از هرچیزی از کودکی اش بگوید تا بفهمیم لهجه ای که دارد برای کدام استان است. من بچه خراسان جنوبی هستم. بجنورد،دهستان شوقان، روستای جغدی او بچه چهارم خانواده است و غیر از خودش 7 برادر و یک خواهر دارد. از شغل پدری اش می گوید که دامدار بوده ...
مهتاب کرامتی: انتظار نقش زن اغان را نداشتم
... نقش این زن قدری در فیلم گنگ است. هیچ پیشینه ای از او نداریم. نمی دانیم چرا وارد این ماجرا می شود و همسرش کیست و چه کاره است. بگذارید اصل ماجرا را بگویم. حدس می زدم چنین سوالی پیش بیاید و به همین خاطر با آقای برزیده هم صحبت کردم و گفتم آیا اجازه دارم اصل ماجرا را تعریف کنم و ایشان هم گفتند هر چه می خواهد دل تنگت بگو. واقعیت ماجرا این است که تمام پیشینه مورد نظر شما ابتدا در داستان ...
طرح سپاه برای انتقام کشتارحجاج ازعربستان
که دیدم، احساس کردم باید مأموریت بسیار مهمی باشد؛ اما به روی خودم نیاوردم و چیزی نگفتم. دو قایق بعثت و یک ناوچه طارق آماده حرکت بود و این نه نفر در قایق ها و کشتی بودند. انار را که دست من دیدند، گفتند: چی داری؟ - اناره، از خونه یکی از دوستان برداشتم. - باید تقسیمش کنی و به همه بدهی. به شوخی گفتم: تو بهشت که نیستیم. این انار مال منه. مال شما که نیست. ...
اعتراض به جعل نام خلیج فارس به فضا رسید/ رفتگر از یاران یزید نیست/ یادداشت آموزنده یک آبدارچی
آرزوی معلمی روستاهای محروم ماندیم و ماندیم. 5 - شکست "برند بزرگ" در برابر "برند تازه وارد" جعفر محمدی با انتشار این عکس در اینستاگرام خود نوشت: درس آنالیز اقتصادی در "برند آکادمی" توسط مهندس توکلیان؛ یکی از بهترین استادانی که تا کنون داشته ام و گذر زمان را حس نکرده ام. موسس برند آکادمی، دکتر شهریار شفیعی است که بزرگترین و انصافا باسوادترین شخص ایرانی در حوزه ...
پیوس: هانی نوروزی را به یک فوتبالیست خوب تبدیل می کنم
تیم هستم و بچه ها انتظار دارند بروم از حق شان دفاع کنم. دنبال این بود که پول بچه ها را زودتر بدهند و همین طور فکرش دنبال کار بازیکنان تیم بود که مشکلی نداشته باشند. البته من در این مدت اصلا ندیدم که پشت سر کسی حرف بزند یا چیزی بگوید و تنها به دنبال حق و حقوق بچه ها بود. * شما خودتان کاپیتان پرسپولیس بوده اید و فکر می کنم احساس هادی را درباره مسئولیت کاپیتانی به خوبی درک می کنید. ...
نمی دانم چرا کی روش، هادی را دعوت نمیکرد / کاپیتانی پرسپولیس برادرم را از ما گرفت
از بیمارستان زنگ می زند و متاسفانه برادرتان تمام کرده است. * واکنش شما چطور بود؟ - شدیدتر شوکه شده بودم همان لحظه با چند نفر از اقوام فامیل صحبت کردم حواس شان به پدر و مادرم باشد و به سوی تهران حرکت کردم. باور کنید با حالتی بهت زده در ماشین نشسته و به سمت پایتخت می آمدم و تا خود تهران نمی توانستم قبول کنم که هادی را از دست دادیم 20 بار با دوستان و آشنایانی که در بیمارستان ...
روایت هنرمند گِلی از جنجال شبکه های اجتماعی
و به هیچ واکنشی از مردم عکس العملی نشان نداد. در این چند ساعت رهگذران او را یا مجسمه تصور می کردند، یا دیوانه یا هزاران سوال برایشان پیش می آمد چرا مردی با این وضعیت، بی صدا و بی حرکت نشسته است. فضای مجازی در اینجا کار خودش را به درستی ایفا کرد. در کمترین زمان ممکن تصویر و خبر وجود مردی که به شکل مجسمه چندین ساعت پشت به برج میلاد در اعتراض به کم آبی نشسته بود منتشر شد. مسعود نیکدل سه ساعت خود را ...
خاطره دیدار پیرزن اراکی با رهبری+عکس
به گزارش افکارخبر ، در توضیح عکس خاطره ای از یکی از کارکنان کارمندان روابط عمومی وقت ریاست جمهوری نقل شده که مشروح آن بدین شرح است: یک بار سال 62 یا 63 بچه های سپاه که دم درب ریاست جمهوری بودند گفتند یک پیرزنی از اراک آمده و میگوید من حضرت آقا را می خواهم ببینم. من رفتم گفتم بفرمایید مادر! کاری داری شما؟ گفت که والله هر چی دارم و ندارم برداشتم آوردم بدهم به آقا برای جبهه. من رفتم خدمت ...
استیضاح وزیر راه و شهرسازی رای نیاورد/ آخوندی ماندگار شد
به عهدی است که در زمان گرفتن رأی از مردم هم خودش و هم رئیسش هزار وعده و وعید بیجا به مردم دادند و متأسفانه عدم از وفا به یکی از آن عهدها. نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه آقای رئیس جمهور قرار بود صد روزه مشکلات مردم را حل کند، گفت: امروز دو سال از آن روزها می گذرد و مشکلات باقی مانده، آقای رئیس جمهور قرا نبود از خزانه خالی ساختمان ریاست جمهوری را با چند میلیارد ...
انتخاب های سخت (18)
مراسم تشییع جنازه کشته شدگان و نمازجمعه گام هایی بردارد زیرا این اجتماعات تبدیل به زمان بسیج عمومی در سراسر منطقه شده بود. پاسخ خشونت آمیز به تظاهرات مسالمت آمیز، نسخه ای برای دردسرهای بیشتر بود. به او گفتم: این کار برداشتی غلط از جهانی است که ما در آن هستیم و هر روز فضای آن پیچیده تر می شود. از شما می خواهم حرفم را گوش کنید. ما هیچ خشونتی که اجازه دخالت خارجی در امور داخلی شما را می دهد، نمی خواهیم ...
وقتی دروغگویی دشمن جان اسرا را نجات داد
یک افسر عراقی آمد داخل واگن واعلام کرد: یک مژده برای شما دارم. این قطار شما را تا لب مرز می برد و از آنجا با کامیون شما را به ایران می فرستیم! خیلی خوشحال شدیم. در واگن را بستند و قطار به راه افتاد. غروب بود. هوا هم بسیار سرد و غیرقابل تحمل شده بود. بی باک - یک روز از روزهای تلخ اسارت بود که یک هیئت بلند پایه ی افسران ارشد عراقی، داخل زندان آمدند. گفتند به دستور سیدی رئیس، مکانی بهتر ...
خودش را به خدا فروخت: روحانی تراز انقلاب اسلامی و محبوب فاطمیون افغانستانی
برای دفاع از دین بین تیپ فاطمیون و افغانستانی ها می رود که کارزار واقعی و خطر واقعی آنجایی بوده است که ایشان حضور داشتند. بچه های رزمنده افغانستان مانند ما طلبه ها او را خیلی دوست داشتند و او محبوب فاطمیون بود. آن زمان می گفتند که خط مقدم جبهه سوریه علیه تکفیری ها با رزمندگان و مجاهدان افغانستانی پیش می رفته است و همین ها در متن کارزار قرار داشتند. ایشان بین فاطمیون ماند و شنیدیم که در ...
گزارش کامل آیین تجلیل از نویسنده دختر شینا
مدیرعامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی، علی اکبر بهمن نیا مدیر انتشارات نارگل، حجت الاسلام محمدجوکار مدیر انتشارات کتابستان معرفت همچنین همسر شهید علی چیت سازیان (مشاور وزیر آموزش و پرورش) و همسر شهید سید محمد علی رحیمی و تنی چند از فعالان حوزه نشر حضور داشتند. * حمزه زاده: در سال های گذشته عده ای می گفتند محصولات دینی و متعهد مشتری ندارد در این مراسم، محمد حمزه زاده مدیرعامل ...
از کارواش تا کلین شیت
کار شدم. آنجا هم حقوق زیادی نداشت و بیشتر می توانستم روی انعام دادن مشتری ها حساب باز کنم. چون قدم بلند بود و عاشق ماشین های شاسی بلند بودم، فقط کار این جور مشتری ها را راه می انداختم. یک روز آقای علی دایی با ماشین شاسی بلند آمد کارواش ما. بچه ها سریع آمدند گفتند از این بهتر چه شانسی می خواهی. خود مربی با پای خودش آمده. برو جلو، ماشینش را خوب بشور و بگو که فوتبال تمرین می کنی. شاید اینجوری فرجی ...
شهدا به هیچ طیف و گروهی وابسته نیستند
مصطفی اکبری از شهدای غواص و کربلای 4 می گوید گفتگو: مهدی جهاندیده ساوالان خبر : هنوز عقربه های ساعت به هفت نرسیده بود و دو ساعتی تا زمان افطار وقت داشتیم. گفت که شب را در خانه یکی از بستگان به مراسم افطاری دعوت شده، و این زمان را برای گفتگو تنگ و کوتاه نشان می داد. ماشین اش را که در ترافیک مزدحم عالی قاپو، جلوی امام زاده سید صالح(ع) پارک کرد، پیشنهاد دادم بجای دفتر روزنامه ...
محرومیت همه جا یک رنگ دارد...
"نای" است روستای نای از جمله روستاهای بخش مرکزی است که آدم های با صفایی دارد، یادم نیست مسافت تا این روستا دقیقأ چه قدر بود. وقتی وارد روستای نای شدم، چند نفری بیشتر نبودند، اما پس از اینکه شروع به مصاحبه کردم، مردم یکی یکی آمدند. حجت الاسلام علی رجبی که روحانی و معلم روستا بود، پس از سلام و خوش آمدگویی، مشکلاتی که انگار سالیان سال بود وی و اهالی روستا را رنج می داد، بازگو کرد ...
رامین پرچمی: 7 سال ناقابل ممنوع الکار بودم
سعید چاری را شروع کنم. یک ترانه پاپ هم همراه با دوست خوبم نیما شمس خواندم که ظرف همین 2، 3 روز آینده قرار است پخش شود. چه دوران شلوغی داشتید! پس ممنوع الکاری تمام شد؟ خیلی به قول بچه های امروز ناگهان پیش آمد و دلیلش هم همین است که فرمودید! برای خودم هم جالب بود چون بجز اینها چند کار تئاتر و سینمایی دیگری هم هست که فعلا در سطح مذاکرات اولیه ا ست. این ممنوع الکاری چقدر ...
تهامی: مسی نمی تواند زیاد د ریبل بزند !
. این تیم حیف است، ما می توانستیم بازی خود را مقابل گسترش فولاد ببریم، یک پنالتی خراب کرد یم، یک تک به تک از د ست د اد یم و د ر نیمه د وم هم د ر د قایق ابتد ایی می توانستیم یک گل د یگر بزنیم اما متاسفانه نشد . د نیای مربیگری چطور است، شما چطور وارد این عرصه شد ید ؟ من از سال 76 د ر این عرصه بود م، از همان زمان که بازی می کرد م سرمربی تیم استقلال بود م. من د وبار سرمربی استقلال ...
یک روز با نیکوتینی های گمنام ایران
مسن است.عینک بر چشم دارد و آهسته و با طمأنینه سخن می گوید: خیلی کوچک بودم که سیگاری شدم، در خانه مان همیشه یک پاکت سیگار در یخچال بود. وقتی کسی خانه نبود به سراغش می رفتم چون از بویش خوشم می آمد گهگاهی می کشیدم. آن اوایل برایم جدی نبود تا اینکه به سن نوجوانی رسیدم و یک بار خودم سیگار خریدم و در یک زمین زراعتی نزدیک به خانه مان شروع کردم به کشیدن. آن روز احساس کردم این کار مال من است و در مسیری ...
ماجرای اختلاف احمدی نژاد با صفایی فراهانی
و دلایلش را هم در همان زمان گفتم، مردم مسئول اقتصاد کلان نیستند، احزاب هم حضور نداشتند که این اقدامات را دائما رصد و نقد کنند، دولت بود که توان مطالعه کاملی از شرایط اقتصادی را داشت یا مجلس که مرکز پژوهش ها را دارد، علی القاعده باید مجلس نهم بلافاصله می آمد بررسی می کرد که ببینید این یارانه را به صورت مستقیم به تمام مردم دادن چه اثرات سویی دارد، چون هدف از هدفمندی یارانه ها این نبود که همراه ...
ماجرای حلال یا حرام بودن ماست چکیده
صدای رسا و کامل این جمله را تکرار کنم تا بچه ها قبول کنند که از ماست چکیده بخورند، گفتم: من رضایت دارم. تا این جمله از زبانم بیرون آمد، یک دفعه دیدم، چند تا ماست چکیده که از قبل توی پارچه های سفید ریخته شده بود، از این گوشه و آن گوشه چادر، آمد بیرون، جوان، ماست را خورده، نخورده گفت: حاج آقا! راستش پارچه هایی که توش ماست چکیده است، از عمامه شماست، از شما چه پنهان، هر چی گشتیم، پارچه ای ...
هر کس گرد ن کلفتی کند ،نابود می شود
کرد ، جرمش که ثابت شد همان جرم ثابت شد ه را نسبت بد هیم. حتی اگر کسی عرق می خورد نباید بگوییم ول کن عرق خور قمار باز، بابا من عرق خور هستم قمار باز که نیستم شما یک نسبت د یگر هم به کار می گیری تازه اگر شخصش معلوم شد ، جرمش معین شد ، همان جرم نسبت به همان شخص د ر آن زمان، حتی نمی شود زمانش را توسعه د اد ، حالا ایشان یک بار د روغ گفت بابا این صبح تا شب د روغ می گوید . بابا یکبار د روغ گفت چرا می گویی ...
روایت های خواندنی یک عاقد از ازدواج های عجیب
دهد دو شرط کار و شرط ادامه تحصیل وجود دارد که من بدم نمی آید. اگر شک دارند در مورد آینده می توانند از این موضوع استفاده کنند. اما برخی خیلی شرط های غیرمعمولی را مدنظر قرار می دهند. چند وقت پیش موردی بود که داماد شرط کرده بود من در تمام زندگی مشترکم هر چیزی را به دست بیاورم به نام عروس بزنم جالب اینکه 10 سال اختلاف سنی معکوس داشتند. یعنی داماد کوچیکتر بود. یکبارهم عروس می خواست حق نگهداری بچه بعد از طلاق به او داده شود. خب این غیرمعمول است. یعنی شما ازدواج نکرده به طلاق فکر می کنید. 0 0 ...