شرارت های دختر 14 ساله در مشهد / پدرش شرور معروف است - روز نو
شرارت های دختر 14 ساله در مشهد / پدرش شرور معروف است
سایر خبرها
شهرام قائدی:کارگردان ها در دادن نقش خسیس هستند/ کاش اینترنت نبود
شیطان بودم. در خانه چشم گفتن سختم بود. پدرم هم یک آدم قدیمی و منضبط بود. تقریبا هیچ کدام از کارهایی که می گفت را گوش نمی دادم. به این منجر می شد که دادی بشنوم و کتکی هم بخورم. وی ادامه داد: قصه های فراوانی دارم و تا یخم باز شود و برایتان تعریف کنم طول می کشد. پدرم سال 76 فوت کرد و بسیار مرد نازنینی بود. خیلی سخت است که پدرت مردی باشد با قلبی از طلا که مهربانی اش را نشان تو ندهد. معتقدم ...
ترسیم ارادت بانوی ارمنی بر بوم نقاشی/ تمثال 50 شهید نقاشی شد
خواهد آمد: * خودتان را معرفی کنید؟ تاکوهی هارطونیانس هستم که در گلستان به چولاکیان معروف شدم. بنده اصالتاً ساروی بوده و بعد از ازدواج به علی آباد آمدم. همسرم اصالتاً متعلق به منطقه فندرسک بود که اکنون مرحوم شدند. 67 ساله بوده و چهار فرزند دارم. * از چه سالی نقاشی می کنید؟ از سال 60 نقاشی را شروع کردم. استاد مناجاتی اولین استاد بنده بودند که 10 سال نزد ایشان ...
محاکمه مردی که همسر و دخترش را کشت
به خانه رساندم. وقتی خانواده زن جوان مورد پرسش قرار گرفتند، گفتند به دامادشان شک ندارند و فکر نمی کنند قتل کار او بوده باشد. بااین حال این مرد تنها مظنون پرونده بود تا اینکه چند روز بعد خودش به قتل اعتراف کرد و گفت: من همسر و فرزندم را کشتم. ما دخترخاله و پسرخاله بودیم. سال ها بود با هم ازدواج کرده بودیم. بعد از گذشت هشت سال خدا به ما یک دختر داد. روز حادثه قرار بود با هم به تبریز ...
پلیس در جست وجوی گروگان 180میلیون تومانی
. رهایی دروغین گروگان پسر جوان ادامه داد: فردای آن روز، بعد از اینکه از خواب بیدار شدم و تلفن همراهم را دیدم، تعجب کردم. 60 بار بهروز و فرهاد با من تماس گرفته بودند. با آنها تماس گرفتم. فرهاد از من خواست که به خانه شان بروم. به آنها گفتم به شرطی می آیم که سهراب را آزاد کنند. آنها هم قبول کردند و من به خانه فرهاد رفتم، به آنجا که رسیدم، بهروز و فرهاد، سهراب را سوار خودروام کردند ...
فرار عجیب دختر نوجوان ایرانی به افغانستان
نقشه فرار کشیده است. وی گفت: بشیر خیلی پسر مهربانی بود و علاقه زیادی به من داشت. چند ماه بعد از آشنایی مان از من خواستگاری کرد و من وقتی جریان را با خانواده ام در میان گذاشتم، با مخالفت آنها روبه رو شدم. چون بشیر قصد داشت که در کشورش زندگی کند و پدرم وقتی این را شنید به شدت مخالفت کرد. به همین دلیل نیمه شب نقشه فرار از خانه را کشیدم تا پس از ازدواج با بشیر به افغانستان برویم. وی ادامه داد: آن شب ...
سفر 700 کیلومتری با جسد همسر
. چهاردهم عید هم من به آنجا رفتم و بعد از چند روز به تهران برگشتیم. البته دختر 11 ساله ام آنجا ماند. چند روز از برگشت مان به تهران گذشته بود که به دیدار خانواده همسرم در یکی از شهرهای شمالی رفتیم. چند روزی هم آنجا بودیم که 9 اردیبهشت به خواست همسرم قرار شد به تهران برگردیم. وقتی در راه بودیم باهم دعوایمان شد. یک لحظه عصبانی شدم و او را هل دادم. همسرم هم شروع به داد و فریاد کرد و گفت طلاق می خواهد. خسته ...
ازدواج های سیاسی از احمدی نژاد تا روحانی
خیلی از مسئولان بودند. بعد از دو سه روز هم بدون تشریفات و مراسم عروسی دخترم ازدواج کرد. ازدواج سید ابراهیم رئیسی با دختر آیت الله سید احمد علم الهدی ازدواج سید ابراهیم رئیسی با جمیله علم الهدی، دختر آیت الله سید احمد علم الهدی امام جمعه مشهد یکی دیگر از ازدواج های سیاسی تاریخ انقلاب به حساب می آید که حاصل این ازدواج دو دختر است. ازدواج اعظم السادات فراحی با محمود ...
جنایت خونین در دربند بخاطر نگاه چپ!
بررسی دوربین های مداربسته رستوران عامل حادثه را که پسر 20 ساله ای به نام پیام بود شناسایی و 16 روز بعد بازداشت کردند. متهم به قتل اعتراف کرد و گفت: در خیابان با دختر جوانی آشنا شده بودم. شب حادثه دختر جوان با دوستش آمد و قرار شد همراه دوستم چهارنفری به دربند برویم. در یکی از رستوران ها مشغول کشیدن قلیان بودیم که دو پسر شهرستانی در حالی که روبه روی ما نشسته بودند خیره شدند. به خاطر رفتار آن ...
قلبت را به من بسپار
انتظاری را برای او طولانی تر کرده است. می گوید با این وضعیت امیدی ندارد و به خانواده اش گفته اگر از دنیا رفت اعضای قابل استفاده بدنش را به بیماران چشم انتظار دیگری ببخشند و درنهایت بدنش را برای تحقیقات علمی به دانشگاه اهدا کنند: سال 72 سکته کردم و از سال 84 قلبم با باتری کار می کند. پنج بار باتری عوض کرده ام اما شرایط هر روز بدتر می شود. مکانیزم قلب من طوری است که 15 بار می زند و چند ثانیه متوقف می ...
به خاطر خواهرم جبران می کنم
صدا وسایلم را جمع کردم و به سراغ یکی از دوستانم رفتم. او خانه مجردی داشت و به من جا داد. خواهرم ازدواج کرد و سرو سامان گرفت از این بابت خیلی خوشحال هستم و سرم را بالا می گیرم که خواهر عزیز تر از جانم خوشبخت شده است. شب ازدواجش تا نزدیک تالار محل عروسی اش رفتم و از دور برایش دعا کردم. چند بار هم که خیلی دلتنگ شده بودم به اطراف خانه پدرم می رفتم و از دور او و شوهرش را می دیدم، اما هیچ وقت ...
کلاهبرداری 25 میلیارد تومانی با وعده خرید ارز ارزان در پایتخت
هم پس از آشنایی مبلغ 70 میلیارد ریال در اختیار این بازرگان 30 ساله به نام "حمید" قرار دادم. وی بیان داشت : شاکی توضیح داد، حمید مدعی بود که در کار صادرات و واردات است و پس از کمی گفت و گو در خصوص خرید ارز، توافق کردیم چند روز بعد همدیگر را در یکی از هتل های بزرگ تهران ملاقات کنیم و ارز های تهیه شده را دریافت کنم . این مقام انتظامی ابراز داشت: شاکی ادامه داد در زمان تعیین شده ...
اولین خبر دانش آموز دلارام رضوی در ابتدای راه خبرنگاری
...> با خودم فکر کردم که خدا چه کار های می توانه انجام بده و بعد به پدرم که شغلش خبرنگاریه گفتم: من میخواهم یک خبر در باره ی این موضوع تهیه کنم. همراه پدرم و دوست خبرنگارش به بیمارستان شهید مدنی رفتیم. ما در راه هستیم و همچنان با خودم فکر می کنم که خدایا مگر می شود یک مرده زنده شود؟ به بیمارستان رسیدیم و به بخش اورژانس رفتیم، روی یک تخت بیماری بود که چند نفر دورش جمع شده بودند. جلو ...
شروع با تئاتر
برره در سریال شب های برره باعث مشهور شدن و محبوبیت وی شد. وقتی 14 سالم بود در خیابان پامنار پادو چرخکار بودم. یک نفر پاکستانی آنجا کار می کرد و هی به من زور می گفت مرتبا می گفت زود باش، عجله کن تنبل. یک روز عصبانی شدم و گفتم برو بابا افغانی. شاکی شد و تا توانست من را کتک زد. بهترین انسان برای من پدرم است هیچ کس با این قدرت و میزان انرژی به من نزدیک نیست. وقتی در بدترین شرایط ...
به خاطر بیماری روانی زن و بچه ام را کشتم
لحظه وقوع جرم من به دلیل بیماری روانی مبتلا به جنون شده بودم. روز حادثه قرار بود با همسر و فرزندم به خانه خواهرم در تبریز و سپس به ترکیه سفر کنیم. من کمی دیر به خانه رسیدم و همسرم با من بحثش شد. داشتم چمدان را برمی داشتم که او به من حرف نامربوطی زد و من دهانش را گرفتم، اما یکدفعه بی حال شد و روی زمین افتاد. بعد دخترم سررسید و وقتی مادرش را در آن حال دید شروع به جیغ زدن کرد. برای این که آرامش کنم ...
گلایه های شهردار جوان پس از 26 ماه خدمت خالصانه
شعار سال: امیر بهمنی پس از 26 ماه فعالیت در شهرداری هشتگرد با اشاره به بخشی از گلایه های خود اظهار کرد: بنده مثل تمام فرزندانی که به پدرانشان احترام می گذارند برای پدرم احترام قائلم، اما من امیر بهمنی هستم و فارغ از نسبت خانوادگی ام با محمود بهمنی همیشه برای رسیدن به اهدافم تلاش کرده ام. وی با بیان اینکه پدرم مخاف حضور من در شهرداری بود گفت: روزی که من هم مثل سایر گزینه های شهرداری ...
از وظیفه مادری اش کم نگذاشت
گشتند هیچ گاه از ما از نظر نوع پوشش، رفتار و... غافل نبودند. آیا حضور مرحومه رهبر در عرصه سیاسی و اجتماعی موجب کمرنگ شدن نقش مادری در خانه شد؟ من به عنوان پسر خانواده که به باشگاه می روم و کارهای خودم را دارم، وقتی به خانه برمی گشتم شامم به راه بود و نظافت منزل و همه امور منزل در حد عالی بود و مادرم هیچ گاه در رسیدگی به وضع زندگی و خانواده و فرزندان کم نگذاشتند و ما به خاطر شاغل بودن ...
روایت فرزندی که خاطره شد، مادری که حیات بخشید
...، به او گفته می شود که سکینه مرگ مغزی شده و امکان اهدای اعضای بدن او وجود دارد: وقتی این حرف را شنیدم کودکی ام را به یاد آوردم زمانی که سکینه دختر بچه بود، من او را به مدرسه می بردم و ظهر ها هم به دنبالش می رفتم صورت کودکانه او جلوی چشمانم آمد یاد تمام خاطراتی که با هم داشتیم برایم زنده شد. من چهار سال از او بزرگ تر بودم، درست است که خواهرم این سال ها بیمار بود، اما عزیز خانواده بود و شنیدن این ...
سفر با جسد همسر از پایتخت به دزفول
. چند روزی آنجا بودم و بعد تصمیم گرفتیم به تهران برگردیم. دختر 11ساله ام اما اصرار کرد که پیش بستگان من بماند. او ماند و من به همراه همسر و دخترکوچکترم به تهران برگشتیم. چند روز بعد دوباره راهی سفر شدیم. به شمال رفتیم و بعد از چند روز همسرم خواست که به خانه مان در تهران برگردیم. هشتم اردیبهشت بود و در راه بازگشت، بحث های همیشگی مان شروع شد؛ دعوا به خاطر حرف و حدیث های خانواده هایمان. او می گفت ...
رانندگی همراه با جسد همسر!
را تحویل خانواده ام بدهم و بعد خودم را به پلیس معرفی کنم. به همین خاطر با جسد همسرم راهی دزفول شدم و ساعتی قبل دخترم را به برادرم تحویل دادم و الان هم به اداره پلیس آمده ام که خودم را به جرم قتل همسرم معرفی کنم. مأموران پلیس در ادامه جسد خونین زن جوانی را داخل خودروی متهم کشف کردند که بررسی ها نشان داد مقتول همسر نوید است و صحبت های متهم درباره قتل همسرش درست است. از آنجایی که قتل در تهران رخ داده ...
دختری که روی ویلچر ایستاد
.... من آخر سیاهی را دیده بودم. آدم ریسک پذیری هستم. ریسک کردم. گفتم فوقش این است که بعد چند ماه زجر کشیدن می میریم. از خودم پرسیدم این اتفاق ترسناک است؟ جوابم نه بود و رفتم. خانواده ات از اتفاقاتی که برایت می افتاد، با خبر بودند؟ نه اصلا. الان که همه چیز تمام شده، برایشان تعریف کرده ام. در مرکز نگهداری از معلولان پیرزنی بود که شب ها داد و فریاد به راه می انداخت. شب ها که با مادرم ...
رویای خاکستری شیفتگان زندگی در خارج
و به صربستان سفر کردم و همسرم با یکی از دوستانش که در زمینه قاچاق انسان به اروپا فعالیت می کرد در آنجا به استقبالم آمدند و از آنجا به سوئیس و بالاخره بعد از چهارسال به سوئد رسیدم. سحر با اشاره به اعلام پناهندگی خود به این کشور برای دریافت اقامتش گفت: تمام این مدت طبق آموزه های همسرم بر علیه خانواده هم سخن گفتم و منکر هر گونه ارتباطی با آنان شدم به عنوان مثال بیان کردم از جانب پدرم ...
قاتل همسر و فرزند در انتظار مجازات
که مرد تنها مظنون اصلی پرونده است تا اینکه 3 روز بعد مرد به قتل ها اعتراف کرد و این بار ماجرای واقعی را اینگونه تعریف کرد: من همسر و دخترم را کشتم! ما دخترخاله و پسرخاله بودیم. روز حادثه وقتی پس از جلسه به خانه برگشتم و در حال جمع کردن وسایلم بودم که همسرم با عصبانیت به سمتم آمد و چمدانم را پرت و به من فحاشی کرد، دستم را جلوی دهانش گذاشتم تا دیگر فحش ندهد که یک لحظه متوجه شدم دیگر نفس نمی کشد. همان ...
قتل پیرزن به عشق موتورسیکلت
گذاشته ام به خانه گوهر برگشتم. گوهر در را به رویم باز کرد که دیدم در حال خوردن افطاری است. او برای من چایی آورد که او را هل دادم و زمین خورد و بعد با سینی چایی به سرش کوبیدم. فکر کردم بیهوش شده، اما او برخاست که این بار چاقویی که برای خوردن پنیر کنارش بود برداشتم و... طلاهای سرقتی و دی وی آر دوربین مداربسته را چه کار کردی؟ پس از حادثه طلاهای او را سرقت کردم که متوجه شدم خانه ...
کینه و سرقت؛ انگیزه های پسر 21ساله در قتل زن تنها
خانه مقتول می روم. بعد با وسیله ای به سر او می زنم تا به کما برود و بعد سرقت می کنم. نقشه کشیده بودم که وقتی به هوش آمد پول طلاهایی که سرقت کرده ام را به او برمی گردانم. پس چه شد که او را به قتل رساندی؟ وقتی در را باز کرد و بسته را تحویل دادم متوجه شدم خانه اش دوربین دارد. بر ای همین ترسیدم و نقشه را اجرا نکردم اما چند ساعت بعد دوباره به خانه وی رفتم و به بهانه اینکه دسته کلیدم را در ...
اعتراف مادر زن به قتل داماد
شده است. سیامک همیشه مواد می کشید و سر این موضوع با او درگیر بودیم .او قبلاً هم چند بار به شدت مرا کتک زده بود .حتی دو بار در خانه مادرش مرا به حدی کتک زد که مادرش به کمکم آمد. وی درباره علت آخرین درگیری با شوهرش گفت : من به پشت بام رفته بودم که زن همسایه را دیدم و به او مشغول صحبت شدم. می خواستم از پشت بام به خانه بیایم و چای ببرم تا با زن همسایه بیشتر صحبت کنم اما متوجه شدم در پشت بام ...
خرم شهر و روایت جوانی که با وجود تلخی های زندگی گلایه ای نکرد
را عمل می کرد که متاسفانه بعد از عمل جراحی فوت کرد. حاجی درباره بیماری خواهرش عنوان کرد: بعد از فوت پدرم ما با یک غم دیگری همراه شدیم. خواهرم در آلمان زندگی می کرد و خانواده به دیدار او رفته بودند، متوجه شدیم که پزشکان بیماری او را سرطان خون تشخیص دادند. خواهرم باید پیوند مغز استخوان انجام می داد و همه خانواده تست دادیم و در نهایت من برای عمل پیوند مغز استخوان انتخاب شدم اما متاسفانه بدن ...
ماجرای فاش شدن راز همسر بعد از 10 سال
یکی از روستاهای دوردست و با حداقل امکانات زندگی می کردم. برای آن که پول بیشتری پس انداز کنم، در همه چیز قناعت می کردم، حتی لباس هایمان را با آب سرد می شستم تا کپسول گاز برای روشن کردن آبگرمکن مصرف نشود. با آن که چند روز بیشتر از تولد اولین دخترم نمی گذشت، ولی مجبور بودم در سوز و سرمای زمستان، بسیاری از امور مربوط به بیرون از منزل را انجام بدهم و از فرزندم هم مراقبت کنم تا دچار بیماری نشود. آن زمان ...
ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم +عکس
زندگی در این کشور پیش آمد؟ همان بار اولی که همسرم برای مرخصی آمد گفت که اجازه دارد خانواده اش را هم ببرد. مسئولیت دو مقر را عهده داشت و از این رو بهتر بود تا همان جا ساکن باشد. اما بچه ها کوچک تر از آن بودند که بتوانیم توی منطقه سردسیری که از همسرم شنیده بودم اقامت کنیم. اما بعد از پایان مأموریت یک ساله و تمدید مجدد برای سال دوم تصمیم گرفتیم با هم به سوریه برویم تا هم همسرم به مسئولیتش ...