سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج های سیاسی از احمدی نژاد تا روحانی
خیلی از مسئولان بودند. بعد از دو سه روز هم بدون تشریفات و مراسم عروسی دخترم ازدواج کرد. ازدواج سید ابراهیم رئیسی با دختر آیت الله سید احمد علم الهدی ازدواج سید ابراهیم رئیسی با جمیله علم الهدی، دختر آیت الله سید احمد علم الهدی امام جمعه مشهد یکی دیگر از ازدواج های سیاسی تاریخ انقلاب به حساب می آید که حاصل این ازدواج دو دختر است. ازدواج اعظم السادات فراحی با محمود ...
شوق به شهادت در روحیه عباس شعف موج می زد/ شهیدی که برای رفتن به جبهه دو بار از بیمارستان فرار کرد
...> در دوران دفاع مقدس جوانانی بودند که با رشادت و شجاعتی که داشتند، به مقابله با رژیم تا دندان مسلح صدام رفتند و اجازه ندادند که حتی یک وجب از خاک این سرزمین به دست دشمن بیافتد. یکی از شهدایی که در سن جوانی اقدامات گسترده و تأثیرگذاری را به ویژه در ارتفاعات بازی دراز انجام داده بود، شهید عباس شعف بود که با اینکه در طول مبارزات خود بار ها به شدت از نقاط مختلف بدن مجروح شده بود، اما بعد از درمان مجدد ...
شهرام قائدی:کارگردان ها در دادن نقش خسیس هستند/ کاش اینترنت نبود
شیطان بودم. در خانه چشم گفتن سختم بود. پدرم هم یک آدم قدیمی و منضبط بود. تقریبا هیچ کدام از کارهایی که می گفت را گوش نمی دادم. به این منجر می شد که دادی بشنوم و کتکی هم بخورم. وی ادامه داد: قصه های فراوانی دارم و تا یخم باز شود و برایتان تعریف کنم طول می کشد. پدرم سال 76 فوت کرد و بسیار مرد نازنینی بود. خیلی سخت است که پدرت مردی باشد با قلبی از طلا که مهربانی اش را نشان تو ندهد. معتقدم ...
محاکمه مردی که همسر و دخترش را کشت
به گزارش، مردی مرداد سال گذشته به مأموران خبر داد اعضای خانواده برادرش در خانه کشته شده اند. او به پلیس گفت: برادرم از من خواست به خانه اش بروم، چون چندساعتی است که همسر و فرزندش جواب تلفن را نمی دهند. وقتی من وارد خانه شدم، دیدم در خانه باز است و زن و فرزند برادرم کشته شده اند. وقتی پلیس به محل رسید، معلوم شد عامل این جنایات فردی آشناست، چون در ورودی شکسته نشده و آن فرد به راحتی وارد ...
فرار عجیب دختر نوجوان ایرانی به افغانستان
نقشه فرار کشیده است. وی گفت: بشیر خیلی پسر مهربانی بود و علاقه زیادی به من داشت. چند ماه بعد از آشنایی مان از من خواستگاری کرد و من وقتی جریان را با خانواده ام در میان گذاشتم، با مخالفت آنها روبه رو شدم. چون بشیر قصد داشت که در کشورش زندگی کند و پدرم وقتی این را شنید به شدت مخالفت کرد. به همین دلیل نیمه شب نقشه فرار از خانه را کشیدم تا پس از ازدواج با بشیر به افغانستان برویم. وی ادامه داد: آن شب ...
سفر 700 کیلومتری با جسد همسر
. چهاردهم عید هم من به آنجا رفتم و بعد از چند روز به تهران برگشتیم. البته دختر 11 ساله ام آنجا ماند. چند روز از برگشت مان به تهران گذشته بود که به دیدار خانواده همسرم در یکی از شهرهای شمالی رفتیم. چند روزی هم آنجا بودیم که 9 اردیبهشت به خواست همسرم قرار شد به تهران برگردیم. وقتی در راه بودیم باهم دعوایمان شد. یک لحظه عصبانی شدم و او را هل دادم. همسرم هم شروع به داد و فریاد کرد و گفت طلاق می خواهد. خسته ...
شروع با تئاتر
برره در سریال شب های برره باعث مشهور شدن و محبوبیت وی شد. وقتی 14 سالم بود در خیابان پامنار پادو چرخکار بودم. یک نفر پاکستانی آنجا کار می کرد و هی به من زور می گفت مرتبا می گفت زود باش، عجله کن تنبل. یک روز عصبانی شدم و گفتم برو بابا افغانی. شاکی شد و تا توانست من را کتک زد. بهترین انسان برای من پدرم است هیچ کس با این قدرت و میزان انرژی به من نزدیک نیست. وقتی در بدترین شرایط ...
جنایت خونین در دربند بخاطر نگاه چپ!
بررسی دوربین های مداربسته رستوران عامل حادثه را که پسر 20 ساله ای به نام پیام بود شناسایی و 16 روز بعد بازداشت کردند. متهم به قتل اعتراف کرد و گفت: در خیابان با دختر جوانی آشنا شده بودم. شب حادثه دختر جوان با دوستش آمد و قرار شد همراه دوستم چهارنفری به دربند برویم. در یکی از رستوران ها مشغول کشیدن قلیان بودیم که دو پسر شهرستانی در حالی که روبه روی ما نشسته بودند خیره شدند. به خاطر رفتار آن ...
قلبت را به من بسپار
انتظاری را برای او طولانی تر کرده است. می گوید با این وضعیت امیدی ندارد و به خانواده اش گفته اگر از دنیا رفت اعضای قابل استفاده بدنش را به بیماران چشم انتظار دیگری ببخشند و درنهایت بدنش را برای تحقیقات علمی به دانشگاه اهدا کنند: سال 72 سکته کردم و از سال 84 قلبم با باتری کار می کند. پنج بار باتری عوض کرده ام اما شرایط هر روز بدتر می شود. مکانیزم قلب من طوری است که 15 بار می زند و چند ثانیه متوقف می ...
به خاطر خواهرم جبران می کنم
صدا وسایلم را جمع کردم و به سراغ یکی از دوستانم رفتم. او خانه مجردی داشت و به من جا داد. خواهرم ازدواج کرد و سرو سامان گرفت از این بابت خیلی خوشحال هستم و سرم را بالا می گیرم که خواهر عزیز تر از جانم خوشبخت شده است. شب ازدواجش تا نزدیک تالار محل عروسی اش رفتم و از دور برایش دعا کردم. چند بار هم که خیلی دلتنگ شده بودم به اطراف خانه پدرم می رفتم و از دور او و شوهرش را می دیدم، اما هیچ وقت ...
کلاهبرداری 25 میلیارد تومانی با وعده خرید ارز ارزان در پایتخت
به گزارش روز چهارشنبه پایگاه اطلاع رسانی پلیس تهران بزرگ، سرهنگ جهانگیر تقی پور در این باره اظهار داشت: پانزدهم بهمن سال گذشته فردی با مراجعه به اداره چهاردهم پلیس آگاهی اظهار کرد، چندی پیش با مراجعه به یکی از شعب بانک ها در تهران با فردی آشنا شدم که مدعی بود یکی از دوستانش در امر بازرگانی تبحر دارد و من را به وی معرفی و اعلام داشت وی می تواند برای من ارز با قیمت کمتر از قیمت بازار تهیه کند، من ...
به خاطر بیماری روانی زن و بچه ام را کشتم
لحظه وقوع جرم من به دلیل بیماری روانی مبتلا به جنون شده بودم. روز حادثه قرار بود با همسر و فرزندم به خانه خواهرم در تبریز و سپس به ترکیه سفر کنیم. من کمی دیر به خانه رسیدم و همسرم با من بحثش شد. داشتم چمدان را برمی داشتم که او به من حرف نامربوطی زد و من دهانش را گرفتم، اما یکدفعه بی حال شد و روی زمین افتاد. بعد دخترم سررسید و وقتی مادرش را در آن حال دید شروع به جیغ زدن کرد. برای این که آرامش کنم ...
از تنهایی تا خانواده 35 نفری آقای خاص
نماد ضدآمریکایی عکس می گرفتند و من خوش حال بودم که کاری از دستم برآمده است و ایده ام را پیرو خط رهبری اجرا کرده ام. هرسال این نماد را در راهپیمایی بهمن ماه و روز قدس می برم. البته در سال های بعد تغییراتی در آن ایجاد کردم. آدمک آمریکایی را کمی خم کردم و کشور ایران را بر پشت او سوار کردم. چون دیگر ایران اقتدار منطقه بود و دلم نمی خواست در دستان آمریکا باشد. طرح را کمی تغییر دادم و کشور های کوچک ...
گلایه های شهردار جوان پس از 26 ماه خدمت خالصانه
شعار سال: امیر بهمنی پس از 26 ماه فعالیت در شهرداری هشتگرد با اشاره به بخشی از گلایه های خود اظهار کرد: بنده مثل تمام فرزندانی که به پدرانشان احترام می گذارند برای پدرم احترام قائلم، اما من امیر بهمنی هستم و فارغ از نسبت خانوادگی ام با محمود بهمنی همیشه برای رسیدن به اهدافم تلاش کرده ام. وی با بیان اینکه پدرم مخاف حضور من در شهرداری بود گفت: روزی که من هم مثل سایر گزینه های شهرداری ...
بررسی کولرهای گازی ویندفری سامسونگ
یا بدون باد، قابلیت خنک سازی فضا را بدون پرتاب باد خنک دارند . تا نوبت شما بشود می توانید کمی در اینترنت راجع به آن بخوانید. روبروی کولر نشستم واقعا باد یا جریان هوای سردی که گردنم را ناراحت کند، درکار نبود. درنزدیکترین حالت به کولر هم بادی نمی وزید اما اعتدال و خنکای هوا اعجاب انگیز بود. شب در خانه هر آنچه از کولرهای گازی ویندفری خوانده بودم و در عمل دیده بودم، با خانواده ...
از وظیفه مادری اش کم نگذاشت
مادرمان هیچ کمبودی در خانه احساس نکردیم. زن ستون خانه است و مادرم واقعاً توانست بین کار بیرون و کار خانه تعادلی برقرار کند که هیچ وقت کاری از منزل نماند و از وظیفه مادری اش کم نگذاشت. می شود گفت اولویت مادر شما اول کار خانه بود و بعد کار بیرون؟ نمی شود این طور گفت. حاج خانم هر دو را با هم می دید. همان طور که مادر و همسر بودن برایش محوریت داشت و مهم بود کار بیرون هم برایش اهمیت ...
روایت فرزندی که خاطره شد، مادری که حیات بخشید
ابتدای مصاحبه فرو می خورد می شکند. دیگر تاب تحمل ندارد به جای خالی فرزندش بنگرد: چادر مشکی را به سر کردم و همراه پسرم به بیمارستان رفتم تا برگه اهدای عضو را امضا و برای آخرین بار دردانه خانه را ببینم، اما زمانی که نزدیک اتاق سی سی یو شدم پاهایم سست شده بود و توان حرکت نداشتم هرکاری کردم نمی توانستم به بالین دخترم بروم و با او وداع کنم. دلم می خواست چهره سکینه را همان طوری که در خانه بود در ذهنم به ...
پسرم را با وساطت دخترانش راهی سوریه کردم
این مدت برگشت و تنها 9 روز بیشتر در کنار ما نبود، مجدداً قصد رفتن به سوریه کرد. من کمی مخالفت کردم و گفتم شما قرار بود همین یک بار بروید، قرار بود عید امسال به همراه خانواده به زیارت امام رضا (ع) بروید، رو به من کرد و گفت: آنجا به من نیاز دارند. می دانستم هر کسی یک بار برود دیگر نمی تواند دوام بیاورد. 23 خرداد سال 95 برای بار دوم اعزام شد. بعد آمد و برای بار سوم در 25 اسفندماه 95 اعزام شد. ...
سفر با جسد همسر از پایتخت به دزفول
. چند روزی آنجا بودم و بعد تصمیم گرفتیم به تهران برگردیم. دختر 11ساله ام اما اصرار کرد که پیش بستگان من بماند. او ماند و من به همراه همسر و دخترکوچکترم به تهران برگشتیم. چند روز بعد دوباره راهی سفر شدیم. به شمال رفتیم و بعد از چند روز همسرم خواست که به خانه مان در تهران برگردیم. هشتم اردیبهشت بود و در راه بازگشت، بحث های همیشگی مان شروع شد؛ دعوا به خاطر حرف و حدیث های خانواده هایمان. او می گفت ...
رانندگی همراه با جسد همسر!
را تحویل خانواده ام بدهم و بعد خودم را به پلیس معرفی کنم. به همین خاطر با جسد همسرم راهی دزفول شدم و ساعتی قبل دخترم را به برادرم تحویل دادم و الان هم به اداره پلیس آمده ام که خودم را به جرم قتل همسرم معرفی کنم. مأموران پلیس در ادامه جسد خونین زن جوانی را داخل خودروی متهم کشف کردند که بررسی ها نشان داد مقتول همسر نوید است و صحبت های متهم درباره قتل همسرش درست است. از آنجایی که قتل در تهران رخ داده ...
دختری که روی ویلچر ایستاد
، سرش آورده. فاطمه را چند روز بعد از آن اتفاق فراموش کردیم و سال ها بعد او را در دادگاه دیدیم؛ در دادگاهی که آمده بود حق خواهی کند که بگوید هر سالنی نمی تواند نام باشگاه بگیرد. حالا فاطمه به حقش رسیده و ما دوباره او را از یاد برده ایم، ولی فاطمه هست، در بهترین جایی که می توانست باشد، با همان پاهای بی حس و دستان کم جانش. این بار فاطمه را در اینستاگرام دیدیم، کیلومتر ها دورتر از ایران. ...
اعتراف مادر زن به قتل داماد
شده است. سیامک همیشه مواد می کشید و سر این موضوع با او درگیر بودیم .او قبلاً هم چند بار به شدت مرا کتک زده بود .حتی دو بار در خانه مادرش مرا به حدی کتک زد که مادرش به کمکم آمد. وی درباره علت آخرین درگیری با شوهرش گفت : من به پشت بام رفته بودم که زن همسایه را دیدم و به او مشغول صحبت شدم. می خواستم از پشت بام به خانه بیایم و چای ببرم تا با زن همسایه بیشتر صحبت کنم اما متوجه شدم در پشت بام ...
ماجرای فاش شدن راز همسر بعد از 10 سال
دوردست و با حداقل امکانات زندگی می کردم. برای آن که پول بیشتری پس انداز کنم، در همه چیز قناعت می کردم، حتی لباس هایمان را با آب سرد می شستم تا کپسول گاز برای روشن کردن آبگرمکن مصرف نشود. با آن که چند روز بیشتر از تولد اولین دخترم نمی گذشت، ولی مجبور بودم در سوز و سرمای زمستان، بسیاری از امور مربوط به بیرون از منزل را انجام بدهم و از فرزندم هم مراقبت کنم تا دچار بیماری نشود. آن زمان جوان بودم و درد ...
قاتل همسر و فرزند در انتظار مجازات
که مرد تنها مظنون اصلی پرونده است تا اینکه 3 روز بعد مرد به قتل ها اعتراف کرد و این بار ماجرای واقعی را اینگونه تعریف کرد: من همسر و دخترم را کشتم! ما دخترخاله و پسرخاله بودیم. روز حادثه وقتی پس از جلسه به خانه برگشتم و در حال جمع کردن وسایلم بودم که همسرم با عصبانیت به سمتم آمد و چمدانم را پرت و به من فحاشی کرد، دستم را جلوی دهانش گذاشتم تا دیگر فحش ندهد که یک لحظه متوجه شدم دیگر نفس نمی کشد. همان ...
رویای خاکستری شیفتگان زندگی در خارج
وم و به صربستان سفر کردم و همسرم با یکی از دوستانش که در زمینه قاچاق انسان به اروپا فعالیت می کرد در آنجا به استقبالم آمدند و از آنجا به سوئیس و بالاخره بعد از چهارسال به سوئد رسیدم. سحر با اشاره به اعلام پناهندگی خود به این کشور برای دریافت اقامتش گفت: تمام این مدت طبق آموزه های همسرم بر علیه خانواده هم سخن گفتم و منکر هر گونه ارتباطی با آنان شدم به عنوان مثال بیان کردم از جانب پدرم ...
اعترافات مادرزن در دادگاه: برای نجات دخترم، شوهرش را کشتم
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از ایران ، رسیدگی به این پرونده از اواخر سال 96 و حدود 10 ماه پس از جنایت شروع شد. زن 25 ساله ای به نام ناهید با مراجعه به کلانتری 101 تجریش عنوان کرد که او و همسرش سرایدار یک مجتمع مسکونی در خیابان الهیه هستند اما همسرش اصغر 33 ساله چند روزی است که از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. پس از اظهارات ناهید مأموران تحقیقات و بررسی را آغاز ...
کینه و سرقت؛ انگیزه های پسر 21ساله در قتل زن تنها
خانه مقتول می روم. بعد با وسیله ای به سر او می زنم تا به کما برود و بعد سرقت می کنم. نقشه کشیده بودم که وقتی به هوش آمد پول طلاهایی که سرقت کرده ام را به او برمی گردانم. پس چه شد که او را به قتل رساندی؟ وقتی در را باز کرد و بسته را تحویل دادم متوجه شدم خانه اش دوربین دارد. بر ای همین ترسیدم و نقشه را اجرا نکردم اما چند ساعت بعد دوباره به خانه وی رفتم و به بهانه اینکه دسته کلیدم را در ...
خرم شهر و روایت جوانی که با وجود تلخی های زندگی گلایه ای نکرد
را عمل می کرد که متاسفانه بعد از عمل جراحی فوت کرد. حاجی درباره بیماری خواهرش عنوان کرد: بعد از فوت پدرم ما با یک غم دیگری همراه شدیم. خواهرم در آلمان زندگی می کرد و خانواده به دیدار او رفته بودند، متوجه شدیم که پزشکان بیماری او را سرطان خون تشخیص دادند. خواهرم باید پیوند مغز استخوان انجام می داد و همه خانواده تست دادیم و در نهایت من برای عمل پیوند مغز استخوان انتخاب شدم اما متاسفانه بدن ...
تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
ترس به تأخیر افتادن اتمام کار جدیدم غلبه کرد و کتاب را دست گرفتم. به خودم که آمدم چند روز بود که کار را تعطیل کرده بودم تا کتاب را بی وقفه بخوانم. با همان نگاه دقیق همیشگی که به لطف سال ها مطالعه همراه چشم هایم شده است سطر به سطر کتاب را خواندم و زینب خانم پاشاپور خط به خط و صفحه به صفحه طوری مرا به دنبال دست نوشته هایش کشید که خودم هم نفهمیدم از کجای قصه تا این حد شیفته "بی تو پریشانم" شدم و این ...