دو اتفاق جالب در دو برنامه رمضانی/ آزادی زندانی و درخواست مادر شهید از رهبر انقلاب + فیلم - خبرگزاری تسنیم
سایر خبرها
زن فروشنده: صاحبکارم گفت با همسرت زندگی کن ولی با هم ارتباط داشته باشیم!
وقتی همسرم از خانه بیرون رفت، او دوباره دستش را روی زنگ منزل گذاشت و با داد و فریاد از من می خواست پایین بروم و خواسته هایش را اجابت کنم. در برابر یک رسوایی بزرگ قرار داشتم به طوری که همه وجودم از شدت ترس می لرزید. با نگرانی و اضطراب از آن مرد خواستم به محل کارش بازگردد تا من ساعتی بعد برای گفت وگو به نزدش بروم اما در این میان تصمیم خودم را گرفتم و به کلانتری آمدم تا ... این ها بخشی از ...
آرزوی باغدار برای بازگرداندن آب حیات به باغش/ به نخل ها می گفتم دعا کنید
به گزارش قدس آنلاین ، عبدالله و همسرش سهیلا بود که اهل جنوب، استان بوشهر، شهرستان جم روستای دره بان بودند. این زوج در ابتدای برنامه اظهار کردند که با یک نگاه عاشق یکدیگر شدند و ازدواج کردند. حاج عبداله ادامه داد: 32 سال از ازدواج ما گذشته است. عالم شباب دورانی است سراسر زیبایی. ناگفته نماند نمی خواستم زود ازدواج کنم تا از جوانی ام استفاده کنم بنابراین یک سال بعد از نامزدی عقد کردیم. ...
جشن عروسی حاج آقا با هزاران مهمان ویژه! + عکس
. همان زمانی که مسموم بودند و وصیت می کردند، از خاطراتشان می گفتند و تأکید داشتند این ها را بعد از شهادت من کتاب کن. به ایشان گفته بودم که دوست دارم نویسنده بشوم و همه کتابم را بخوانند، گفت: من آرزویت را محقق می کنم. چند روز بعد از شهادتش بود که شروع کردم به نوشتن. یکی از خبرنگاران، متن های من را دید و گفت: چه کسی برایت می نویسد؟ گفتم: خودم. گفت: می خواهی معرفی ات کنم به یک ناشر تا کتابت ...
جشن عروسی حاج آقا با هزاران مهمان ویژه! + عکس
را ادامه دادید؟ همسر شهید: در آن گیر و دار به اصغرآقا گفتم: اجازه بده من کنکورم را بدهم و بعد خانواده محمدآقا بیایند برای خواستگاری. گفت: نه، این ها می آیند و می روند، بعد شما کنکورت را بده... همین آمدن و رفتن چند ماه طول کشید و منجر به ازدواج شد. من هم ترجیح دادم آن موقع، امتحان ندهم چون واقعا چیز زیادی نخوانده بودم. کنکور را ندادم اما از فضای درس دور نشدم و از طرف دانشگاه امام صادق(ع ...
معلمی که فداکارانه با داشتن کودک معلول تدریس می کند
خندان یک شاخه گل به من هدیه کرد و روز پرستار را به من تبریک گفت. من تشکر کردم و رفت نشست خیلی تعجب کردم و با خودم گفتم که روز پرستار به من چه ربطی دارد، من که معلم هستم. دیگر چیزی نگفتم. زنگ تفریح ماجرا را برای مدیرمان تعریف کردم. مدیر هم لبخندی زد و گفت که شما پرستار علی هستید. من اصلا متوجه نشده بودم و خیلی برایم لذت بخش بود دانش آموز با آگاهی از وضع زندگی من و فرزندم و با طرز فکر عمیقی که داشت من را به یک پرستار واقعی تشبیه کرده بود. این برایم بسیار ارزشمند و شیرین بود. خبرنگار: حسن تقیان، نگار حسن پور ...
جشن عروسی حاج آقا با هزاران مهمان ویژه! + تصاویر
برخی اقوام و آشنایان به من می گفتند بعدا هر کس را ببینی که لباس عروس پوشیده، حسرت می خوری! جالب این که حالا هر کسی لباس عروس پوشید این حس را دارد و می گوید کاش لباس من فلان شکلی بود اما من، نه!
اعلام گذشت از قاتل با کمک مرد نیکوکار
جشن عروسی بگیریم تا اینکه روزی تلفنم زنگ خورد و همه این اتفاق ها با آن تماس شروع شد. وقتی جواب تماسم را دادم متوجه شدم زن جوانی است که قصد مزاحمت دارد. به او گفتم مایل به صحبت نیستم، اما او دست بردار نبود و مدام تماس می گرفت. متهم ادامه داد: من فرانک را ندیده بودم از طرفی نگران بودم اگر این ماجرا تمام نشود و بعد از ازدواج با همسرم اختلاف پیدا کنم. این شد که تصمیم گرفتم با فرانک قرار ...
روایت مامان حشمت از شکستن شاخ غول ام اس / خانم معلم حالا با معجزه دوستت دارم درس امید می دهد
ورزشکار و خانم معلمی که عاشق کارش بوده، باید به بیماری ام اس بیفتد؟ هیچ کس جز حشمت قنبری نمی تواند این معما را حل کند. می پرسم و در جواب می گوید: من فرزند یک فرد نظامی بودم و با یک مرد نظامی هم ازدواج کردم. به همین دلیل، به شدت مقید به نظم و انضباط بودم. مثلاً در سال های تدریس، همیشه مقید بودم سر وقت به مدرسه بروم و تأخیر نخورم؛ حتی وقتی مسیر خانه مان تا مدرسه خیلی دور بود. می دانید، به طور کلی از همان ...
آزار و اذیت زنان در جاده بهشت زهرا
تحقیقات گفت: خانه ام در اطراف جاده بهشت زهرا است. آن روز از محل کارم بیرون آمدم و منتظر تاکسی بودم که خودروی زانتیایی مقابل پایم توقف کرد. راننده مرد میانسالی بود و خودرواش هم فرسوده و قدیمی بود به همین خاطر اطمینان کردم و سوار شدم. البته به غیر از من مسافر دیگری هم داشت. بعداز طی مسافتی مسافرش پیاده شد و ناگهان راننده زانتیا تغییر مسیر داد. او ادامه داد: با تغییر مسیرش خیلی ...
تازه داماد تهرانی زن مزاحم را کشت / روشنک مرا به خانه مجردی اش کشاند
برگزار کنم اما زن جوان مدام مزاحمم می شد .اون چند بار با من تلفنی تماس گرفته بود .به او گفتم دست از سرم بر دارد و اجازه بدهد زندگی ام را شروع کنم اما روشنک دست بردار نبود. من هرگز او ندیده بودم .حتی روزی که با نامزدم به بازار رفته بودیم تا حلقه ازدواج بخریم بار دیگر روشنک با من تماس گرفت . می ترسیدم همسرم به ماجرای مزاحمت های زن جوان پی ببرد و با هم اختلاف پیدا کنیم. به همین خاطر خواستم تا ...
مادر شهیدی که رهبر انقلاب را به صرف لوبیا پلو دعوت کرد
گروه فرهنگی تیتریک ، برنامه دعوت شب گذشته میزبان مادر شهیدان خالقی پور بود. در بخشی از برنامه، این مادر شهید درباره خاطره حضور رهبر انقلاب در منزلشان گفت: سال 77 رهبر انقلاب به منزل ما آمد. زمانی که می رفتند من به ایشان گفتم شام خدمت باشیم. به من گفتند شام چه دارید؟ گفتم لوبیا پلو. گفتند دوستان زیاد هستند مزاحمتان نمی شویم. قرار شد یک بار دیگر در منزل ما حضور پیدا کنند. ما همچنان منتظر ...
ماجرای ازدواج دوم لاله صبوری / همسرم متولد آمریکاست + فیلم
تفاوت داشت و یک روز به جایی رسیدم که با دو بچه به خانه پدرم برگشتم و حدود 6 سال طول کشید که توانستیم از هم جدا شویم. همسر سابقم حتی زمانی که من دانشجو شده بودم به دانشگاه می آمد و من را با خشونت از دانشگاه بیرون میکشید و من مشکلات زیادی داشتم و تا زمانی که بچه ها 18 سالشان شود بر سر حضانت آن ها همیشه درگیر بودم. لاله صبوری در دومین تجربه زناشویی خود با پویا قاسمی ازدواج کرد و از ...
طلاق به دلیل عضویت همسر در اینستاگرام
پایان دادم. چند ماه شوکه بودم و دلم نمی خواست کسی را ببینم. از شبکه های مجازی متنفر شدم. یک گوشی ساده خریدم تا خودم هم نتوانم شبکه ای را روی گوشی ام نصب کنم. بعد از گذشت چند سال تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم. این مرد ادامه داد: وقتی با همسر دومم آشنا شدم، همه داستان زندگی خود را برایش تعریف کردم و به او گفتم چقدر از این شبکه ها بیزار هستم و اگر می خواهد همسرم شود، باید از شبکه های مجازی ...
خاطرات مادر شهیدان خالقی پور از نحوه شهادت فرزندان تا حضور سرزده رهبر انقلاب در منزل
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، مادر شهیدان خالقی پور در برنامه دعوت، به ذکر خاطرات جالبی از زندگی خود و نحوه شهادت فرزندان خود پرداخت. این مادر سه شهید همچنین به دیدار و حضور رهبر انقلاب در منزل خود اشاره کرد که شنیدن آن خالی از لطف نیست. در این فیلم سخنان این مادر شهید و همسر جانباز را می بینیم: از همسرم تقاضای کسب حلال کردم مادر شهیدان خالقی پور: 9 بخش زندگی سختی است و یک بخش آن آرامش است حکایت زنجیر پلاکی که به گوشت و پوست چسبیده بود انتهای پیام/ ...
زندگی به روایت شهید اسماعیلی / دعا می کردم حکومت حق روی کار بیاید
خواهان و خواستارم. مادر عزیز ما را به جبهه جنوب انتقال دادند. ما الآن در پادگان حمیدیه هستیم. اگر احوالی از اینجانب فرزند دور افتاده خود را خواسته باشید شب و روز مشغول به دعاگوی شما می باشم. مادر عزیز، از طرف من ناراحتی نداشته باشید، چون من صحیح و سالم هستم. مادر عزیز، امیدوارم مرا که چند روزی در خانه بودم و شما را حرف می آوردم و به شما حرفی زدم و ناراحتی برای شما فراهم کردم، امی ...
“هومن حاجی عبداللهی” به خودش هم رحم نکرد!
از عروسی من و همسرم تصمیم گرفتیم با یکدیگر به سینما برویم و فیلم تماشا کنیم. آن شب برای هر دوی ما خاطره انگیز شد و بعد از گذشت سال ها نه تنها از این شیوه برگزاری عروسی پشیمان نیستیم بلکه حسابی از آن لذت می بریم. شاید برای تان جالب باشد که در جشن عروسی مان تنها 15 نفر که شامل پدر، مادر، خواهر، برادر، پدربزرگ و مادربزرگ های مان بودند حضور داشتند. جشن عروسی مان بسیار صمیمی بود، حسابی به همه ...
خانواده زندانی، مجرم نیستند
دکتر عسگری دادستان محترم شهریار حکم آزادی این پسر جوان را هم صادر کردند. در پایان حکم آزادی پسر جوان در برنامه که متهم به قتل غیر عمد بود اجرا و پابند از پای او باز شد. ویژه برنامه دعوت به تهیه کنندگی و کارگردانی مجتبی کشاورز، سردبیری محیا اسناوندی و حضور حجت الاسلام محمد برمایی کارشناس خانواده کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیما است که امسال با حفظ رسالت ذاتی خود یعنی پرداختن به مبحث مهم خانواده و با رویکرد اصلی نگاه ویژه به خاندان و بزرگ خاندان ایرانی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز ساعت 19:15 پخش می شود. ...
جدایی به خاطر اسکناس 5هزار تومانی!
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین ، مردجوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: همسرم زنی خودخواه و خودرای است. تازه با او ازدواج کرده ام ولی همین اول ازدواج فهمیدم که زن زندگی نیست و به من اهمیت نمی دهد. شاید باورتان نشود ولی زندگی ما فقط به دلیل یک اسکناس 5هزار تومانی به هم ریخت. ماجرا از این قرار بود که یک روز راضیه از من خواست که طلایش را ...
پای صحبت های شنیدنی مادر شهیدان خالقی پور/ درخواست میزبانی از مقام معظم رهبری
. تا روز عقد همسرم را ندیده بودم. بعد از عروسی به تهران آمدیم وقتی به خانه رسیدیم خاله ام با من صحبت کرد که از این به بعد باید در این خانه بمانی من گریه کردم و گفتم اگر من تنها بمانم مادرم مرا دعوا می کند. خدا را شاکرم مرد بسیار دانا، عاقل و خوبی به من داده بود آن زمان متوجه نبودم من هنوز هم متوجه نمی شوم عاشقی یعنی چه! 16 سال در یک خانه با مادر شوهرم زندگی کردم. یک ماه از زندگی مشترک ما نگذشته بود ...
روایت مسلمان شدن دختر برزیلی و سفرش به ایران در شهر زیبا + فیلم
.... ولی به خاطر مادرم که دوست داشت فرزندانش انسان های معتقدی باشند، به کلیسا می رفتم. تا اینکه مادرم بیماری سختی گرفت و در بیمارستان بود و من نتوانستم ایشان را به مدت یک سال ببینم. به علت این اتفاق همیشه می گفتم چرا خدا با من این کار را کرد، من که گناهی نکرده بودم. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی وی افزود: مدتی گذشت و من با فردی لبنانی آشنا شدم و کتابی به من داد ...
زندگی مادر باردار کرونایی که پس از 26 روز از حالت کما بیرون آمد
، 135 نفر آنان در بیمارستان ها بستری شدند و تحت مراقبت قرار گرفتند که خوشبختانه همگی با بهبودی کامل از بیمارستان ها مرخص شدند. در بخش دوم گفت و گو مهدی جعفری به همراه همسرش نجمه سلطانی نیا در استودیو برنامه حضور یافتند. جعفری در ابتدا گفت: من و همسرم 20 سال است که ازدواج کرده ایم و حاصل این ازدواج 2 پسر و یک دختر است. زمانی که همسرم سومین فرزندمان را 6 ماهه باردار بود دچار تب ...
درباره خانواده محمودیان با 3 نسل سابقه معلمی | عشق موروثی
.... حشمت السادات هاشمی، دختر سید حسن هاشمی و مادر خانواده، صفر محمودیان، پدر خانواده، عاتکه، عادله و یاسین محمودیان فرزندان خانواده نیز در کسوت معلمی ادامه دهنده راه او هستند. آن ها سال های مهم خدمتشان را در محله توس گذرانده اند. عاتکه محمودیان اکنون معلم دانش آموزان توس است. این خانواده نه تن ها معلم علم و دانش که معلم اخلاق و رفتار نیک برای دانش آموزان خود بوده و هستند. چند روز دیگر ...
پسرم شب 23ماه رمضان سرباز بی بی زینب (س) شد
نداشت که خبر شهادت برادرش را به من بدهد. آن ایام من شاغل بودم و روز ها سرکار می رفتم. یک شب به من زنگ زد و گفت مادر فردا سرکار نرو، گفتم چرا؟ گفت برو کارت های بچه ها را بگیر. گفتم باشد. صبح بلند شدم. بی حال و بی جان بودم، رفتم بیرون ولی دوباره به خانه برگشتم. خواهرم آمد خانه دید سرکار نرفتم. برادرم آمد دیدم حالش خوب نیست. گفتم چه شده؟ گفت با بچه هایم دعوا کردم ولی دخترش که همراهش بود رو به من کرد ...
حاج قاسم گفت چرا هنوز بسیجی هستی/ ماجرای یاران شمالی سلیمانی
... مدتی بعد دوباره حاج قاسم گفت بیا کارت دارم، تا من را دید، پرسید، طالبی چرا ازدواج نمی کنی؟ گفتم حاجی من نه خانه ای دارم و نه درآمد خاصی. گفت مشکلی نیست برو ازدواج کن. گفت خانه ام برایت می گیریم. گفت برو ازدواج کن من امکانات در اختیارت قرار می دهم حاجی به سردار فتاحی که آن موقع فرمانده گردان ما بود، پیغام داد که به طالبی بگویید بیاید کارش دارم. عصر همان روز رفتم حسینیه ثارالله اول ...
زندگی بانویی که به "محاکات" آمد/ سرگذشتی مشابه قهرمان فیلم "باشو غریبه کوچک"
خانواده بودم ولی بعد و به دلیل ناراحتی های پدر خانواده، همراه با مادر ناتنی ام، ادامه زندگی را کنار خاله ناتنی ام پی گرفتم و در همان جا بود که به سن ازدواج رسیدم و ازدواج کردم. این بانوی جنوبی همچون فیلم "باشو غریبه کوچک" با خانواده جدیدش عیاق شده و زبان فارسی را یاد گرفت اما در تمام دوران زندگی اش، از کمبودی روحی رنج می برد. کمبودی که باعث شد بعد از کلی پیگیری و رفت و آمد به جنوب کشور ...
روایت عاشقانه همسر شهید مدافع سلامت
ندارم همسرم اهل حلال و حرام باشد و ایشان گفت: به این مسائل پایبند هستم. صحابی عنوان کرد: بعد از ازدواج، همراه ایشان به یکی از روستاهای لارستان رفتیم و من هم طرحم را آنجا گذراندم. بعد از پایان دوره طرحم که حدود 14 ماه طول کشید، برگشتیم و بنده تخصص قلب و عروق قبول شدم. صحابی درباره حال و هوای خاص زندگیشان توضیح داد: دکتر همیشه من را تشویق به درس خواندن می کرد. آن روزها وضعیت ...
روایت های مددکار از نجات زنان قلعه بدنام تهران / ماجرای47سال خدمت به آسیب دیدگان اجتماعی
بعد از 20 سال آوارگی چه احساسی ناب تر از این که واسطه ای شوی برای پایان یک فراق 20 ساله. مأنوسی فر از ماجرای پسر کارتن خواب می گوید: یک روز مادر ی به مرکز ما آمد و گریه کنان گفت 20 ساله که پسرم را ندیده ام. کمکم می کنی پیدایش کنم؟ گفتم ماجرا چیست؟ گفت پسرم معتاد شد. پدرش از غصه دق کرد. پسرم هر چه داشتیم و نداشتیم را دود کرد و بعد هم خودش کارتن خواب شد. اول خوشحال بودم که دیگر نیست تا مایه ...
قتل هولناک مینا و دختر نوجوانش با تبر
شوهر عزیزه از محل کار به خانه برگشت با جسد خونین همسرش روبه رو شد که شواهد نشان می داد با ضربه های چاقو کشته شده است. پلیس به رازگشایی جنایت پرداخت، اما ردی از عامل یا عاملان جنایت به دست نیاورد. شوهر عزیزه به عنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. مرد جوان گفت: با همسرم چند سال قبل از افغانستان به ایران آمدیم و همراه خانواده های مان در ایران کار می کردیم. من در محل کارم بودم و حتی چند شاهد ...
نقشه عجیب شوهر برای فرار از پرداخت مهریه
بعد از جدایی از همسرم باید با برادرش ازدواج کنم اما من نمی خواستم عجله کنم. یک روز پرستو با من در پارک قرار گذاشت و وقتی رفتم برادرش را هم با خودش آورد. در حال صحبت باهم بودیم که ناگهان سر و کله شوهرم در پارک پیدا شد و گفت از من عکس و فیلم تهیه کرده است. او گفت اگر فیلم خیانتم را به دادگاه نشان بدهد و از من شکایت کند، مرا اعدام می کنند. او با تهدید من و برادر پرستو را سوار ماشینش کرد و ...
روبه رو با بهزاد فراهانی؛ از روزهای سخت کارگری تا چهره ماندگار بازیگری ایران | ما فداییان هنر بودیم
م اگر به یک مرد پخته می گفتند جرأت نمی کرد انجام بدهد. اجازه بدهید از این فرصت استفاده کرده و نکته ای را به نوجوانان و جوانان عرض کنم. ما خانواده اهل هنری هستیم و همه می دانند. پسرم که موزیسین و نقاش و بازیگر است؛ دخترانم نیز موزیسین و بازیگرند. همسرم نیز بازیگر و نقاش است و دکتری هنر از فرانسه دارد. شاید بگویند چون من و همسرم در جامعه هنری فعالیت داشته ایم پس فرزندان ما هم چنین شده ان ...