روایت عاشقانه همسر شهید مدافع سلامت
سایر خبرها
مردی که دو زنش را بخاطر اینستاگرام طلاق داد!
همیشه پایان دادم. چند ماه شوکه بودم و دلم نمی خواست کسی را ببینم. از شبکه های مجازی متنفر شدم. یک گوشی ساده خریدم تا خودم هم نتوانم شبکه ای را روی گوشی ام نصب کنم. بعد از گذشت چند سال تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم. این مرد ادامه داد: وقتی با همسر دومم آشنا شدم، همه داستان زندگی خود را برایش تعریف کردم و به او گفتم چقدر از این شبکه ها بیزار هستم و اگر می خواهد همسرم ...
خانطومان؛ بهانه ای برای رسیدن به معشوق/ حکایتی از مدافعان حرم که مظلومانه رفتند
... *خوابی که تعبیرش شهادت بود همسر شهید اسدی می گوید: دو روزی بود که از سید خبری نشد، نگران شدم گفتم حتما اتفاقی افتاده که سید با من تماس نگرفته، روز سوم بی قرار بودم و دلشوره عجیبی داشتم تا اینکه خانواده خاله آقا سید جواد به منزل ما آمده و ما را به خانه خود بردند، آنجا خاله سید از خوابی که سیدجواد برایش از قبل تعریف کرده بود صحبت به میان آورد و گفت سید در خواب دیده که در جنگ با کفار ...
فیلم| صحبت های دردناک سجاد عبادی همسر آزاده نامداری در مراسم چهلم همسرش
به گزارش تیتربرتر؛ برای نخستین بار صحبت های صریح سجاد عبادی را درخصوص حواشی عکس های جنجالی خارج از کشور پس از 40 روز از درگذشت مرحوم نامداری ببینید. سجاد عبادی همسر آزاده نامداری در مراسم چهلم همسرش گفت: حال که آزاده جانم نیست، گوشه ای از رنج هایی که قلبش را از کار انداخت، بیان می کنم با مکر و حیله تو را به قربانگاه فرستادند. آزاده نامداری مجری زن تلویزیون وقتی خبر ازدواج ...
دو اتفاق جالب در دو برنامه رمضانی/ آزادی زندانی و درخواست مادر شهید از رهبر انقلاب + فیلم
دنیا رفته بود سیزده ساله بودم که ازدواج کردم. تا روز عقد همسرم را ندیده بودم. بعد از عروسی به تهران آمدیم وقتی به خانه رسیدیم خاله ام با من صحبت کرد که از این به بعد باید در این خانه بمانی من گریه کردم و گفتم اگر من تنها بمانم مادرم مرا دعوا می کند. خدا را شاکرم مرد بسیار دانا، عاقل و خوبی به من داده بود آن زمان متوجه نبودم من هنوز هم متوجه نمی شوم عاشقی یعنی چه! 16 سال در یک ...
ماجرای حسن آقا و سیرت زیبایش
سوختگی اش و تحمل آن گفت و اشک می ریخت، گویی آتش سوختن معلم فداکار به درون این مادر نیز سرایت کرده و او را نیز سوزانده است. ناخودآگاه با او گریستم، آن لحظه هایی که نام معلم فداکار را به افتخار بر زبان جاری می کرد، لحظاتی که از خوبی های او می گفت، هنگامی که عاشقانه، نام حسن را تکرار می کرد. همسر حسن آقا هرساله در روز معلم پذیرای مهمانان ویژه بود، اما امسال برخلاف سال های قبل کسی ...
روایت مسلمان شدن دختر برزیلی و سفرش به ایران در شهر زیبا + فیلم
و در ایران تحصیلات خود را ادامه می دهد و بعد از یک سال با پسری ایرانی آشنا می شود که خادم مسجد جمکران است و با هم ازدواج می کنند. حمیدی همسر سلستینو که خادم مسجد جمکران است هم درباره آشنایی با همسرش گفت: با یکی از دوستانم خادم مسجد جمکران بودیم و از طریق دوستم با همسرم آشنا شدم. همسرم طلبه بود و برای تبلیغ و دیدار با خانواده به برزیل رفته بود و من شماره شان را از دوستم گرفتم و تلفنی موضوع را مطرح کردم بعد از دوماه که به ایران آمدند با هم ازدواج کردیم. انتهای پیام/ ...
دردسر بچه دار شدن دختر 17 ساله / امیر مرا به خارج از شهر برد
...؛ یک روز جهنمی مرا در برزخ تنهایی گذاشت و رفت تا هشت ماه بعد... یکی از عموهایم با مشکل مالی مواجه شده بود، پدربزرگم چند ده میلیون از حسابم برداشت کرد و به او داد، از آنها متنفر شده بودم چطور می توانستند به تنها پشتوانه یک دختر محروم از پدر و مادر اینگونه دست اندازی کنند. در همان موقع سروکله امیر پیدا شد، تا آن موقع نمی دانست که من صاحب چنین ثروتی هستم اما مجبور شدم همه چیز را برایش ...
حاج قاسم گفت چرا هنوز بسیجی هستی/ ماجرای یاران شمالی سلیمانی
.... من راغب شدم به ایرانشهر بروم، گفتم اگر پدر و مادرم اجازه دهد حتماً با تو می آیم. رضایت پدر و مادر را جلب کردم و به اتفاق رفقایم به عنوان بسیج ویژه به سپاه ایرانشهر پیوستم. چند روزی در ایرانشهر بودم. من را به یکی از محلات ایرانشهر به نام دلگان که این روزها شهر شده، فرستادند. بعد از مدتی هم ما را تقسیم کردند، در آن ایام کار رزمی برای مقابله با اشرار انجام می دادیم و در اوقات فراغت به کار ...
قربانی سیاست| قهرمان ایران نگهبان پارک بانوان شد! احمدآقا 11 سال کشتی کج (رزم ایران) کار کرده و یک ...
بزرگ شدیم و توقعی نداشتم که نشان دهنده بزرگی قهرمان باقرشهر است.) وقتی این رفیق کاندیدا وارد شورای شهر باقرشهر شد او را رها کرد و در سال آخر شورا تنها اقدامی که برای قهرمان کرد استخدام از طریق پیمانکاری در دکه نگهبانی پارک بود! آن هم با حقوق زیر قانون کار ...! همسر قهرمان راضی به رضای خداست و شاکر هستند و توقعی ندارند. حتی وقتی همسرش پس از 24 ساعت نگهبانی کل روز بعد را در خانه خواب است ...
قتل ناخواسته دوست صمیمی با اسلحه
حالی که عکس شوهرش را در دست گرفته بود، با اشاره به متهم گفت: این مرد با همسرم همکار بود. آن ها هر دو در زمینه تأسیسات ساختمانی کار می کردند. من صاحب یک دختر چهار ساله و یک پسر هشت ساله هستم. ما سال ها در تهرانپارس مستأجر بودیم و فقط شش ماه بود که در رودهن خانه خریده و به آنجا رفته بودیم تا اینکه این مرد بی رحمانه شوهرم را کشت. او ادامه داد: خسرو هم به تازگی همراه همسر و سه ...
درباره خانواده محمودیان با 3 نسل سابقه معلمی | عشق موروثی
تحصیلات دانشگاهی، 7 سال را به عنوان معلم حق التدریس در مراکز پیش دبستانی و غیرانتفاعی تدریس می کردم. بعد از این مدت به عنوان نیروی رسمی به خدمت آموزش وپرورش در آمدم و در حال حاضر نیز 4 سالی است که معلم کلاس اول هستم. آموزش به بچه های کلاس اول خیلی سخت است. باید آموزش و تربیت با هم باشد. پارسال دانش آموزی داشتم که به شدت تنبل، ناراحت و غمگین بود. پس از تحقیق متوجه شدم که پدرش اعتیاد شدیدی به مواد مخدر ...
پسرم شب 23ماه رمضان سرباز بی بی زینب (س) شد
سوریه ماندیم و برای زیارت به حرم می رفتیم. من بی تاب که می شدم، به من می گفت برو حرم هر حرفی داری به حضرت زینب (س) بگو. بعد از آن با خودم می گویم کاش آن شب ها اصلاً نمی خوابیدم تا بیشتر پیشش می ماندم. بعد از سه روز، گفتم بیا با هم برگردیم. گفت پول زیارت را قسطی از من گرفته اند باید بمانم. بعد رو به من کرد و گفت مادر جان! شیرت را حلالم می کنی؟ گفتم روزی 70 بار نه روزی 100 بار حلالت می کنم، چون من ...
سالهایی که رفته بودم
خانواده ام روز به روز بدتر شد. خیلی زود بزرگ شدم و حسابی دوست و آشنا پیدا کردم. از دید مردم محله نفر اول محبوبیت بین کودکان بودم. بچه شلوغی بودم که یک جا بند نمی شدم. همسایه مان می گوید: التفات هر چه می خواست مادرش زود فراهم می کرد. اما شلوغ کاری هایش هیچ وقت رنگ و بوی قباحت و بی شرمی و مخالفت با شرع را نداشت. کم می خوردم و کم می خوابیدم؛ لذتی که از زندگی می بردم تنها بازی کردن با دوستان ...
بلایی که سایت همسریابی بر سر دختر شیرازی آورد !
بعد از اینکه از نامزدم جدا شدم، دیگر میل و رغبتی به هیچ مردی نداشتم و هر چقدر که پدر و مادرم به من می گفتند که دوباره ازدواج کن، اما من گوشم به این حرف ها بدهکار نبود و خواستگارهایم را یکی یکی رد می کردم و معتقد بودم هیچ کدام آنها همسر دلخواه من نیستند. تقریباً سه سالی است که از نامزد سابقم جدا شده ام. حدود دو ماه پیش که در منزلم با اینترنت کار می کردم از سرکنجکاوی سری به یکی از سایت ...
پای صحبت های شنیدنی مادر شهیدان خالقی پور/ درخواست میزبانی از مقام معظم رهبری
. تا روز عقد همسرم را ندیده بودم. بعد از عروسی به تهران آمدیم وقتی به خانه رسیدیم خاله ام با من صحبت کرد که از این به بعد باید در این خانه بمانی من گریه کردم و گفتم اگر من تنها بمانم مادرم مرا دعوا می کند. خدا را شاکرم مرد بسیار دانا، عاقل و خوبی به من داده بود آن زمان متوجه نبودم من هنوز هم متوجه نمی شوم عاشقی یعنی چه! 16 سال در یک خانه با مادر شوهرم زندگی کردم. یک ماه از زندگی مشترک ما نگذشته بود ...
روایتی از شبی متفاوت در زندان/ از شروری که با استخاره توبه کرد تا ناگفته های مسئول فرهنگی از تجربه 22 ...
را گرفت و پیش همان زندانی با دست های خالکوبی شده رفتیم. وکیل بند به او گفت: جواد جان؛ با او همکاری کن، بخاطر ما در این شب به اینجا آمده؛ پس از آن جواد جز چشم چیزی نگفت. شرط عقد، تحمل حبس به جواد گفتم: چرا اینجایی؟ گفت: بخاطر مشارکت در سرقت؛ البته 12 سال فراری بودم، اما بالاخره آمدم و خودم را معرفی کردم. گفتم: چه شد که بعد از 12 سال تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟ گفت: عاشق ...
عفت بلالی: من همان زن مادر معلم هستم
الی که معلم شدم فاصله سنی خیلی کمی با دانش آموزان داشتم. به طبع بچه های دبیرستان به نسبت سنی از بچه های دبستان و راهنمایی بزرگ تر هستند. اولین دوره دانش آموزان من حدود 10 یا دوازده سال بعد، یک روز که من در کلاس مشغول تدریس بودم، در زدند و وارد کلاس شدند و یک سبد گل بزرگ برای من آورده بودند. از من تشکر کردند و من را به عنوان دوست خودشان یاد کردند؛ و این خاطره خیلی برای من ارزشمند است به خاطر این ک ...
من رِ چه مربوطه؟!
پایین اپارتمان هی موس موس می کردی بوق می زدی! چطور اون موقع من قناری بودم، الان ضایع شدی، شدم پرستو؟... ! *فایل صوتی لو رفته از یک وزیر بهداشت خدوم! ... من خودمم می دونم کاره ای نیستم ولی وزیر که هستم که! پس تا وقتی هستم، وزیرم و تا وقتی وزیرم، هستم!
زندگی مادر باردار کرونایی که پس از 26 روز از حالت کما بیرون آمد
قلب شدیدی دچار شدم، به پرستار گفتم حالم خیلی بد است می تواند کاری کند که من بتوانم برای چند ساعت بخوابم و دیگر بعد از آن لحظه چیزی به خاطر ندارم. وی افزود: آن لحظه ای که به هوش آمدم با صحنه ای مواجه شدم که تمام پرستاران بالای سرم هستند، دست می زنند و شادی می کنند. آن ها برایم توضیح دادند که به مدت 26 روز در کما بودم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که خانواده ام در این مدت چقدر تحت ...
جومپا لاهیری؛ نویسنده ای که کتاب خودش را از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه کرد | همه آدم ها با تنهایی خودشان ...
که از روزها و هفته ها و ماه ها به اندازه یک سال می گذرد، آگاهی دارد. او در حرکت و جنبش است و واقعا از یک جا به جایی دیگر می رود. دقیقا. پس می بینیم که او تغییر کرده و عوض شده است. شرایط او هم دگرگون می شود. به نظرم این همان طرح داستانی است. همان چیزی که من به دانشجویانم می گویم؛ اینکه طرح می تواند یک چیز خیلی ظریف هم باشد. خب، همین حالا هم دارم این کار را می کنم. به تازگی ...
قتل هولناک مینا و دختر نوجوانش با تبر
شوهر عزیزه از محل کار به خانه برگشت با جسد خونین همسرش روبه رو شد که شواهد نشان می داد با ضربه های چاقو کشته شده است. پلیس به رازگشایی جنایت پرداخت، اما ردی از عامل یا عاملان جنایت به دست نیاورد. شوهر عزیزه به عنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. مرد جوان گفت: با همسرم چند سال قبل از افغانستان به ایران آمدیم و همراه خانواده های مان در ایران کار می کردیم. من در محل کارم بودم و حتی چند شاهد ...
شاعرانگی درتمامی کارهای حسین علیزاده محسوس است
عبور کرده اند اما آقای علیزاده متعلق به نسلی است که همچنان این نگاه عمیق در کارهای او دیده می شود. آیا این انتخاب براساس شناخت شما ازآقای علیزاده بوده یا معرفی شده اند؟ طبیعتاً با هنر بزرگ ایشان آشنا هستم و البته دوستانی دارم که در صنعت موسیقی فعالیت می کنند. جالب است بدانید ابتدا نگران ازفکرکردن به این موضوع بودم وبا خود می گفتم آیا این امکان وجود دارد روزگاری آقای علیزاده این ...
صدایم مردم را به گریه می اندازد + فیلم
دیگران رسید و کم کم به شهرستان هایی چون مشهد، تهران، کرمان و اصفهان دعوت شدم و در جشنواره ها شرکت کردم. این مناجات خوان باسابقه می گوید که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده و توسط خواهر و برادرش بزرگ شده است. به خاطر شرایطی که داشته است، امکان سفر و ارائه کار در نقاط مختلف برای او مهیا نبود. ولی بعد از پایان دوره سربازی به استخدام آموزش و پرورش درآمد و معلم شد و 30 سال در این کسوت خدمت ...
توضیحات میترا ابراهیمی همسر جدید پیمان قاسم خانی درباره زیبایی اش + عکس
...> و دور می شدم . اردیبهشت همیشه برای من عزیز بوده و حالا تا ابد عزیزتر! حالا یه چیزی که خیلی وقته هی می خوام بیام بگم و هی گفتم چه کاریه نگم! اما بذار بگم اصن چند روز پیش رفته بودم برای یک سری کارهای اداری.جلوی در نامه ها رو می گرفتن و کارها رو کارمندها انجام میدادن.انگار اسم همسر منو دیده بودند و از سر کنجکاوی یا هرچی منو صدا زدن برم داخل.بعد خانوم با تعجب پرسید: وا شمایید ...
آرزوی شهادت همسر برای شوهر مدافع حرم!
نیامده بود که بعدها پیدا شد و به ایران برگشت... همسر شهید: گفت اگر می خواهی خیلی خبر بگیری از تیمی که با شهید کجباف بوده خبر بگیر چون آنها بیشتر در جریان هستند. چند وقت گذشت و همسر شهید کجباف خودش من را پیدا کرد و یک روز زنگ زدند که من فلانی هستم و می خواهم بیایم به دیدن شما. آمدند و گفتند: سردار کجباف با آقاخادم با هم بوده اند... من هم گفتم: نمی دانم چرا پیکر شهید کجباف آمده اما پیکر همسر ...
آرزوی شهادت همسر برای شوهر مدافع حرم! +تصاویر
وقتی داعشی ازش می پرسید که اگر رهایت کنیم، باز هم به سوریه می آیی؟ آقاعنایت هم می گفت: بله، دوباره می آیم!... خون از گلویش می چکید و عکس این حالت را در اینترنت گذاشته بودند.
خانم! رفیق شهید من ابراهیم هادیه...
خواستم که پسرشان جلوی در بیاید. با چشمی محکم گوشی را قطع کرد. بعد از چند دقیقه پسری قدبلند و آرام جلوی در آمد. با او احوالپرسی کردم و گفتم از طرف قرارگاه شهید ابراهیم هادی برای شما یک بسته تشویقی داریم چون روزه اولی هستید. تعجب را در چشمانش دیدم. قبل از اینکه سوال کند که چرا و چطوری...خودم پیشقدم شدم و گفتم: امشب مهمان شهید ابراهیم هادی هستی. ما رو هم دعا کن بدون اینکه پاسخ سوالش را بگیرد گفت: محتاجیم ...
اقدام شیطانی به یک زن در شب زلزله تهران + جزئیات
... در پی شکایت رویای 30 ساله،پرونده برای رسیدگی به شعبه 12 دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و روز گذشته متهم پای میز محاکمه رفت. در ابتدای جلسه رسیدگی رویا به عنوان شاکی پرونده پای میز محاکمه رفت و در طرح شکایت خود گفت: من صاحب یکی از مزون های معروف لباس عروس تهران هستم.اسفند ماه سال 98 بود که با افشین آشنا شدم. بعد از عید نوروز سال 99 برای اولین بار همدیگر را دیدیم و ...