وقتی مریم پا در زندگی پسر پشت کنکوری گذاشت! + گفتگو - شما نیوز
سایر منابع:
سایر خبرها
برای زندگی التماس نمی کنم
وگویی انجام داده است که می خوانید. چند وقت است در زندان هستی؟ از سال 88 زندانی شدم، حالا می شود شش سال تمام. همان اوایل به اینکه قاتل هستی اعتراف کردی، چرا رسیدگی به پرونده طولانی شد؟ برای اینکه حرفم را باور نمی کردند. البته اول خودم دروغ گفتم، اما بعد از نزدیک به 20 روز تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. وقتی اعتراف کردم قاتل هستم، باز افسران باور نمی کردند، بعد ...
عشق اجباری وجود ندارد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ترجمه: مجتبا پورمحسن_املی نوتومب، نویسنده بلژیکی در قسمت نخست گفت وگوی خود با لوموند از خاطرات تلخ دوران کودکی اش گفت. شما را به خواندن بخش دوم و پایانی گفت و گو دعوت می کنیم. - چرا تصمیم گرفتید در رشته زبان شناسی تحصیل کنید؟ پدر و مادرم دیپلمات بودند. به همین دلیل فهمیدم که زبان و ادبیات تنها تکیه گاه من است. در 16 سالگی من به زبان لاتین حرف می زدم. انتخابی شخصی و عجیب که ربطی به خانواده ام نداشت. من فقط چیزهایی را دوست داشتم ...
نَم زمین؛ سوغات سرما برای کارتن خواب ها
، این امنیت شاید سقف زمستانی بی سرپناهان باشد سامان سرا ، مدد سرا و گرمخانه واژه هایی که کمی امنیت را بر خاطر می نشانند، این امنیت شاید سقف زمستانی بی سرپناهان باشد، چهاردیواری که خاطر زمستان نشینان بی خانه مان راکمی آسوده می کند و کمی هم از عذاب وجدان عمیق من و تو هنگامی که سر بر بالینی گرم می گذاریم، می کاهد. سامانی که بی سرپناهان کرجی سه سال گذشته آن را تحت عنوان گرمخانه تجربه کردند. شاید محیطی ...
بدبختی ، مستأجر ثابت این خانه هاست
...! توی همین خیابان نوجوانی است که در 16 سال عمرش هرگز یک کلاس درس را ندیده! دخترها اگر راهشان به مدرسه بیفتد درنهایت تا ششم می روند. چند خیابان آنطرف تر از نگاه خانواده، برای یک دختر بسیار دور است. دختری که برای توالت رفتن مجبور است شب و نصف شب برود پارکی چند خیابان دورتر. خانه تنهایی! هر سه مشکل عقلی دارند ته یک بن بست فرعی! آنقدر کسی سراغشان نمی آید که با دیدن یک غریبه گل از ...
انجمنی برای پولدارترین شهید دنیا
. بعد از مستند دیگر فیلم ها و سریال های سرقت از بانک و فیلم های جنایی برایم مفهومی نداشت. به خودم می گفتم یک نفر به نام ادواردو در زندگی همه چیز داشت اما به خاطر اعتقادی که من در آن بزرگ شدم همه را کنار زد. در حالی که من همه آن اعتقاد را داشتم ولی ادواردو برای رسیدن به این اعتقادات کلی زجر کشید.آن زمان رشته روانشناسی می خواندم. دریک دوره تابستانی امام زمان شناسی هم شرکت کردم. در آن دوره ...
علیرضا مولایی: ما به فروش فکر نکردیم
مثال بحث خودکشی نکردن مسیح، یکی از مسائلی است که چند سال پیش درباره آن موجی راه افتاد مبنی بر این که اگر مسیح از شب قبل می دانست قرار است چه اتفاقی برای او بیفتد و همچنان ایستاده است تا این اتفاق بیفتد، نوعی خودکشی انجام داده است، البته این تفکر بیشتر به نیهیلیست ها اختصاص دارد. باید درباره این بدیهیات توضیح داده شود و کشیشان هم همچون روحانیان سایر ادیان، یک مطلب را بارها توضیح می دهند. البته مردم در ...
جنگی که هزاران لهستانی را آواره تبعیدگاه ها کرد/ استلماخ: قلبم متعلق به لهستان و وجودم به ایران وابسته ...
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- آناهید خزیر- سال 2017 هفتاد و پنجمین سالگرد ورود مهاجران و آوارگان لهستانی به ایران در خلال جنگ جهانی دوم است. در این گزارش به کتاب های فجایع جنگ جهانی دوم نوشته حمید عشقی و از ورشو تا تهران روایت محمدعلی نیک پور نگاهی انداخته ایم که در ادامه می خوانید: در ساعت 45/5 دقیقه بامداد اول سپتامبر 1939 میلادی سربازان رایش سوم از مرزهای لهستان عبور کردند و به سر ...
وقتی به خانه زن سابقم رفتم نوید را داخل اتاق در وضعیت بدی دیدم و ...
که به مادرش بگوید نوید را تنها نگذارد! چرا که احساس می کردم حالش خوب نیست صبح روز بعد همسر سابقم طبق معمول به سرکارش رفته و نوید را به مادرش سپرده بود مادربزرگ نوید هم برای مدت کوتاهی او را تنها گذاشته و بیرون از منزل رفته بود اما ساعتی بعد مادر زن سابقم با من تماس گرفت و از این که نوید به تلفن هایش پاسخ نمی دهد ابراز نگرانی کرد. وقتی هراسان خودم را به منزل آن ها رساندم پیکر بی جان پسرم را در حالی دیدم که خود را حلق آویز کرده بود و ... اما دو روز بعد از این حادثه مادربزرگ نوید هم بر اثر سکته قلبی جان سپرد. شاید هم او به دلیل عذاب وجدان نتوانست مرگ نوید را تحمل کند و ... رکنا ...
داستانی از یک فداکاری بزرگ در تاریخ
الْمَکْرِ (با جان نگهدار و سپر بلا شدم بر وجودی که او افضل از همه آنچه که پا بر آن نهاده می شود. او گرامی ترین خلق است که بیت خدا وحجر اسماعیل را طواف نموده اند. خوابیدم در فراش پیامبر، که خطرها از سوی دشمن تهدیدم می کرد و من خود را برای شهادت و اسارت آماده کرده بودم . در حالی که پیامبر خدا در غار با خاطره آسوده شب را به صبح رسانید که همواره در حفظ و پناه خداوند متعال باشد ...
تهران، زندگی بدون توازن
و او آنها را با قیمتی ارزان می فروشد. گاهی اوقات مشتری که گوشی را می خرد بعد از چند روز با توپ پر می آید که گوشی خراب است و با او جر و بحث می کند که باید گوشی را عوض کند یا پولش را پس بدهد. گاه باید با مأموران سد معبر شهرداری وارد مجادله شود و گاه باید مراقب باشد که کسی از بساطش گوشی کش نرود. خودش می گوید: نتوانستم در شهر خودم کار خوبی دست و پا کنم. دیپلم دارم و الان چهار سال است سربازی ام ...
خودم را برای اعدام هم آماده کرده بودم
...: پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR به خاطرات آیت الله العظمی خامنه ای، از زندان های ستمشاهی اشاره کرده که بدین شرح است: من بارها بازداشت شدم. مرا شش مرتبه بازداشت کردند؛ یک بار هم زندان بردند، یک بار هم تبعید شدم. مجموعاً این دوران ها نزدیک به سه سال طول کشیده است. دوره زندگی ما در آن زمانها، برای ایرانیها دوران بسیار بدی بود. 1376/11/14 * یاران انقلاب نسل یاران ...
پایان ترس از آبروریزی؛ دختر جوان همه داستان را برای پلیس گفت
این که پدر و مادرم در جریان این ارتباط شوم قرار گرفتند و من از شدت شرم دچار افسردگی شدم. دیگر خانواده ام اعتمادشان را به من از دست داده بودند و مدام سرزنشم می کردند به طوری که حتی مدتی در خانه زندانی شدم و حق بیرون رفتن و تماس تلفنی را نداشتم. مدتی بعد از این ماجرا سبحان وقاحت و بی شرمی را در حق من تمام کرد و شماره تلفن مرا به همه دوستانش داد. یکی از این افراد پدرام نام داشت که همواره ...
بعثی ها مثل انسان های اولیه با ما برخورد می کردند
؟ گویا این انتخاب مسیر زندگی شما را تغییر داد. سال 1358 من به عنوان رئیس بهداری وارد سپاه شدم. یک روز صبح وقتی به سر کار رفتم دیدم از طرف آقای جواد منصوری و آیت الله لاهوتی به عنوان نماینده امام به من اعلام شد که کاری با من دارند. البته من چند شب قبل خواب دیدم امام خمینی نیروها را تقسیم می کنند و بنده فرار می کردم. به منزل رفتم و دیدم قبل از اینکه وارد منزل شوم، ایشان در منزل هستند. صبح که ...
هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه چگونه اتفاق افتاد؟
به گزارش دولت بهار، در سال یازدهم بعثت، گروهی از مردم یثرب به مکه آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا (ص) مسلمان شدند. آنها در سال بعد، در عقبه اول با رسول خدا (ص) بیعت کردند و سال بعد از آن هفتاد و دو مرد و زن یثربی در همان عقبه با رسول خدا (ص) بر سر حمایت و حفظ جان ایشان بیعت کردند؛ اما فشار های قریش بر مسلمانان روز به روز بیش تر می گشت و مکه دیگر محیط امنی برای ایشان نبود، به همین دلیل رسول خدا ...
انشا در مورد زلزله! | انشای قدیمی درباره زلزله!
....خلاصه اینکه من مطمئنم مسوول خرابی های زلزله همین مش رجب است.اصلا دست مش رجب و زلزله توی یک کاسه است و این مش رجب عامل نفوذی است و دارد یواشکی به زلزله آمار می دهد که کی بیاید که مردم حسابی غافلگیر شوند. البته من هنوز نمی دانم زلزله چه شکلی است و با چی می آید و چه قدر با خودش اسباب و اثاث می آورد و کجا می رود و چند روز می ماند.اما بابایم می گوید:"زلزله چیز ترسناکیه و کلی خرابی به بار میاره ...
قلیان، تفریح 3 هزار تومانی! آری یا خیر؟
...: یادم هست یک شب بعد از پیتزا خوردن با دوستانم، همراهشان به قهوه خانه رفتم. آنجا بچه ها قلیانی سفارش دادند و من هم چند پُک زدم و خوشم آمد. خانواده ام اوایل نمی دانستند اما بعد که فهمیدند شروع کردند به دعوا کردن که نکن، نساز، سرطان می گیری، آسم می گیری؛ اما کو گوش شنوا؟ چند وقت بعد هم که دیدند گوشم بدهکار نیست، برایشان عادی شد. ح. که هر دو نوع قلیان میوه ای و سنتی را مصرف می کند می ...
اعتراف به قتل زنی پس از 15 سال
به گزارش شما نیوز ، سرهنگ زارعی رئیس پلیس آگاهی همدان گفت: به دنبال اجرای طرح های ویژه، مأموران پلیس آگاهی موفق به شناسایی و دستگیری یک سارق سابقه دار و حرفه ای شدند و او را برای تحقیقات تخصصی به اداره آگاهی انتقال دادند. تا اینکه متهم در جریان بازجویی های تخصصی، پرده از راز قتل زنی برداشت. متهم در اعتراف هایش گفت: حدود 15 سال قبل برای سرقت وارد خانه ای در شهرستان رزن شده بودم، که ...
شهیدی که پا به پای چمران در پاوه می جنگید
زندان اوین منتقل می کنند. او در اوین تا چند ماه به دلیل شدت شکنجه های وحشیانه ساواک به صورت چهار دست و پا حرکت می کرده است. شهید حاج مهدی عراقی تعریف می کرد در اوین گاهی با مارکسیست ها بحث می شد. یک روز، بین اصغر وصالی و مسعود رجوی درگیری لفظی به وجود آمد و اصغر جلو او و دار و دسته اش ایستاد. همسر شهید : خسته بودم و خیلی زود خوابم برد. در خواب دیدم سیدی که عمامه سبز داشت آمد بالای سرم ...
حالا من تنها مانده ام
برد روی بلندی که روز گذشته سقف خانه شان بوده. با آرامشی عجیب شروع می کند به توضیح دادن: ساعت 9 یا 9 و نیم شب، دایی و عمه و مادربزرگم خانه مان میهمان بودند. خانه مان برای چند لحظه لرزید، من و خواهر و دختر دایی ام ترسیدیم ولی بزرگترها گفتند چیزی نیست. سر سفره شام بودیم که چند دقیقه بعد زمین لرزید و دیوار و سقف ها افتاد روی سرمان. انگار ما را انداخته بودند توی ماشین لباسشویی! صدای مادر و ...
چند سال دیگر ممکن است جوان ما حافظ و مولانا را نشناسد
واقع بحث این است که نمونه های زیادی داریم که افت استانداردها و افت معیار فرهنگی در آن رخ داده است. به دلیل اینکه گروه های مرجع در آن تضعیف شده اند، این نه تنها در دانشگاه صادق است بلکه در عرصه های دیگر مانند هنر، موسیقی و ... هم صادق است. چند سال دیگر ممکن است که جوان ما با مراجع فکری تاریخی شان قطع ارتباط کند. یعنی می خواهم بگویم که مثلاً حافظ و مولانا را نشناسند، چون کجا این ها آموزش داده می شود ...
انتقاد تند یک استقلالی از حسن روحانی!
. از دوستان یا خانواده ات کسی فوت کرده است؟ همه دوستانم آنجا هستند. یکی از دوستان من 11 نفر از خانواده اش را از دست داده است. چند دوستم با زن و بچه زیر آوار ماندند و فوت کردند و ... فامیل های خیلی نزدیک من مشکلی برایشان به وجود نیامده است ولی عموهای پدرم و پسرهایشان را از دست دادم. می گویند آمار جان باخته ها 300 یا 400 نفر است ولی آن چیزی که من در این 4 روز دیده ام این است که آمار ...
می خواستم ژاپنی شوم
املی نوتومب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ترجمه، مجتبا پورمحسن: املی نوتومب، با نام اصلی فابین-کلر نوتومبکه نهم جولای 1966 میلادی (18 تیر 1345) در اتربیک بلژیک به دنیا آمد. نخستین رمان این نویسنده چیره دست با نام بهداشت و قاتل در سال 1992 میلادی زمانی که او 26 ساله بود، منتشر شد. وی که آثاراش را به زبان فرانسه می نویسد، سالی یک کتاب منتشر می کند. رمان های او در میان پرفروش ترین آثار ادبی قرار دارد و به زبان های مختلف ترجمه شده است. یکی از رمان های او با نام ترس و لرز در ...
تامین معاش از راه طبیعت!
نامه کارشناسی ارشدم کار می کردم. بعد ازآن نیز، در کلاس های دکترای خانم دکتر سفید کن شرکت می کردم و خلاصه تا شب درگیر بودم و متوجه نمی شدم که زمان چطور می گذرد. حدود دو سال بعد از پایان تحصیلاتم در مقطع ارشد، احساس کردم که باید اطلاعاتم را در زمینه گیاهان دارویی به روز کنم به همین دلیل در کنکور دکترا شرکت کردم و قبول شدم. علاوه بر تشویق پدر و مادرم، یکی از عوامل مهم قبولی ام ، تدریس در مرکز فنی و ...
بدون داستان وجود ندارم
.... بعد هم که وارد دبیرستان شدم به مدرسه البرز رفتم. یادم هست هر درسی که نمره مان کم می شد سریع به خانه گزارش می کردند و من یک بار کاردستی 7 شدم! آن زمان مادرم هم به تهران آمده بود. پدرم به مهاباد رفته بود. از کلاس دهم دوباره به اصفهان آمدم. تو نویسنده ای... علی خدایی که تمام مدت بازگویی خاطراتش سرشار از لذت است، تعریف می کند که چطور استعداد نویسندگی اش کشف شد؛ در همان کلاس ...
آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند
امور دینی مردم و تهذیب و تکمیل احادیث خاندان نبوت و مناظره و مباحثه علمی با اندیشمندان کمال استفاده را کردند. امام رضا علیه السلام و مأمون امام رضا علیه السلام پنج سال آخر امامت خویش را در دوران خلافت مأمون عباسی سپری کرد. مأمون عباسی که پس از قتل برادر خود، امین به عنوان هفتمین خلیفه عباسی بر مسند خلافت نشسته بود، از چند جهت ارکان حکومت خود را در خطر می دید. نخست، از طرف ...
اخلاق شخصی و حکومتی پیامبر اعظم(ص) به روایت رهبر انقلاب
ولادتش از دنیا می رود و آن حضرت پدر را نمی بیند. به رسم خاندان های شریف و اصیل آن روز عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاکدامن و دارای اصالت و نجابت می سپردند تا آن ها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این کودک عزیزِ چراغ خانواده را به یک زن اصیل نجیب به نام حلیمه سعدیّه - که از قبیله بنی سعد بود - سپردند. او هم پیامبر را در میان قبیله خود برد و در حدود شش سال آن کودک عزیز و آن درّ گرانب ...
8 روز پس از زلزله ویرانگر
همه به این بچه و این منطقه جلب شد. من یکی از زلزله زدگان روستای تپانی بودم که شما عکس و فیلم من را در رسانه ها پخش کردید و بعد از آن برایمان امکانات آوردند. از شما و دیگر دوستانی که در رسانه ها درباره ما صحبت کردید و صدای ما را به گوش مسئولان رساندید تشکر می کنم. درباره وضعیت آرین صحبت کنید. حالا با گذشت چند روز از زلزله او چه شرایطی دارد؟ خدا را شکر اوضاع از قبل بهتر شده است ...
گفتگو با پسری که از دفن کردن پدرش اصلا ناراحت نیست! / او را دوست نداشتم/عکس
دوست ندارد. هنوز یک سال از مرگ مادرم نگذشته بود که پدرم قصد داشت دوباره ازدواج کند. همه این اتفاقات جمع شد تا اینکه آن شب پدرم را به قتل رساندم و در کمد دیواری با ریختن سیمان دفنش کردم و به ماموران گفتم که پدرم برای خرید کله پاچه از خانه بیرون رفته است و دیگر برنگشته است. سه روز از این ماجرا گذشته بود که تصمیم گرفتم همه چی را به خانواده و ماموران بگم. درادامه گفتگو قاتل The ...
رویا زن مطلقه آخرین زنی بود که به خانه مجردی ام بردم که ..! / 63 زن و دختر از این مرد شاکی هستند
همسریابی را شنیده بودم و می دانستم افراد زیادی هنوز وجود دارند که در این سایت ها عضو هستند. برای همین، در چند سایت همسریابی عضو شدم و البته حواسم بود که اشتباهاتی که متهمان دستگیرشده در برنامۀ تلویزیونی گفته بودند را مرتکب نشوم. در صفحۀ مشخصات فردی، خود را فردی متمول و دارای تحصیلات عالیه معرفی کردم و با چند دختر جوان ارتباط گرفتم. با توجه به اینکه دختران مجرد به دنبال شوهری پول دار می گشتند، ادعا می ...
هت تریک همان شد که می خواستم
.... من آن زمان یک کلمه هم حرف نزدم و پیش وجدان خودم راحت بودم که فیلم من که با مشارکت بخش دولتی ساخته شده سزاوار این هجمه ها نیست و اگر فیلم من فیلم شایسته ای باشد، گذر زمان هم این موضوع را ثابت خواهد کرد. جالب اینکه همان سال من مطلع شدم که برلین منفی هفت با 7 رای هیأت انتخاب 7 نفره جشنواره فجر هم به بخش سودای سیمرغ راه یافت و هم بخش بین الملل و البته فیلم های اول. البته این ...