پایان شب سیاه در اردوگاه عراق و رهایی از اسارت - خبرگزاری دفاع مقدس
پایان شب سیاه در اردوگاه عراق و رهایی از اسارت
سایر خبرها
26 مرداد نماد و سنبل آزادگی مردانی از جنس غیرت و حماسه است
گرفت و گفت: بیا استانداری، آقای قربانی هم این جاست. به استانداری رفتم آقای استاندار به من گفت: برادر آسیابانی! می تونی تا فردا شب یک اردوگاه برای ده هزار نفر آماده کنی؟ گفتم:چه طور آقای نکویی ده هزار نفر؟! قربانی گفت: اسرا قرار است آزاد شوند. سردار آسیابانی ادامه داد: قبول کردم و بلافاصله همان شب بچه ها را فرا خواندم تا ساعت شش صبح، اداره ی برق و گردان مهندسی را با حدود چهل خودرو و ...
پای خاطرات مردی از جنس اسارت و آزادگی
روز زندانی بودیم و به دلیل درگیری بین اُسَرا و عراقی ها، دو نفر شهید و 14 نفر زخمی شده و ما 500 نفر به اردوگاه شماره ی سه یا حاج آقا ابوترابی منتقل کردند که هشت سال در انجا اسیر بوده و فقط در حیاط آن، تکه ای از آسمان را می دیدیم. از فلک بستن تا کشیدن ناخن این آزاده ی هشت سال دفاع مقدس با تشریح انواع شکنجه های عراقی ها می گوید: شکنجه ها دو نوع بودند؛ شکنجه های عمومی که با ...
تجربه اسارت نعمتی بود که این تجربه ی شیرین نصیبش کسی نخواهد شد
اتوبوس پیاده شدیم. سربازان و افسران ارشد عراقی لب مرز منتظر بودند تا لیست اسرای آزاد شده را تحویل هلال احمر ایران بدهند. نگاهمان که به صف نیرو های ایرانی اعم از سپاه و هلال احمر افتاد، اشک در چشمانمان حلقه زد. ما قدم در خاک ایران گذاشتیم. صدای هِق هِق شادی اسرا بلند شد. سر به سجد گذاشتیم. روی خاکی که سال ها از آن دور بودیم. اشک بود که با خاک ها مخلوط می شد و دست هایی که برای شکرگزاری به طرف ...
روایتی خواندنی از 8 سال اسارت | از ماجرای اسیر نفوذی تا حکایت تزریق واکسن به عزاداران حسینی
واکسن به اردوگاه آوردند در آن سال وقتی حدود دو روز به تاسوعای حسینی مانده بود، همه اسرا را واکسن زدند. جالب این بود که در این تزریقات یک سرنگ را برای حداقل 20 نفر استفاده می کردند. پس از تزریق این واکسن ها، عموم بچه ها بین سه تا پنج روز به شدت زمین گیر شدند و با این ترفند، روزهای عاشورا و تاسوعا را از ما گرفتند؛ زیرا میزان تزریق واکسن از حد معمول بیشتر بود و به همین دلیل بچه ها به شدت ضعیف شده بودند ...
خاطرات آزادگان از لحظه آزادی/ از کارشکنی بعثی ها در تبادل تا شنیدن خبر آزادی در میدان فوتبال
کردند و با صدای بلند شروع کردند به فریاد یا زهرا سردادن. یک دفعه یکی از بچه ها گفت پاسدارها دارند می آیند. بچه های سپاه، که کنار مرز بودند و صدای ما را شنیده بودند، همه با هم حرکت کردند سمت مرز خسروی. گفتند. جریان چیست؟ بچه ها توضیح دادند آنها گفتند تا اینجا شما زحمت کشیدید از اینجا به بعد را به ما بسپارید. آنها ما را از مرز تحویل گرفتند. دو اتوبوس جا مانده دوماه بعد از ما آزاد شدند. راوی: عسگر قاسمی اردوگاه 18 انتهای پیام/ ...
26 مرداد، سالروز ورود 2هزار و 360 آزاده مازندرانی به کشور
ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند، به وطن بازگرداند. روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور نخستین گروه آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاه های رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در 22 مرداد 69 تشکیل شده بود، تبادل حدود ...
روایت آزاده ای که بیش از 3000 روز اسارت در زندان های حزب بعث را تحمل کرد
اشاره به اینکه اسرای ایرانی در حدود 15 اردوگاه عراق نگهداری می شدند که وحشتناک ترین آنها سلول های وزارت دفاع، زندان ابوغریب و نیز اردوگاه های ثبت نام نشده بود ادامه داد: یکی از مراکز بسیار وحشتناک نگهداری اسرا، محل نگهداری 15 اسیر قطع نخاع بود که سه نفر از این اسرا مربوط به استان کرمان بودند. وی با بیان اینکه اعتقادات، باورهای ایمانی، قرآن، نماز، عبادت، بینش و رهبری دینی، از شاخصه های ...
تلاش ناکام منافقان برای جذب اسرا /ایمان، بصیرت و صبر ویژگی بارز آزادگان است
نفوذ و تلاش منافقین برای جذب نیرو از اردوگاهها اشاره کرده و می گوید: در سال67 که ما اسیر بودیم، می خواستند از اردوگاهها نیرو جذب کنند ولی خوشبختانه بچه ها هوشیار بودند و منافقین نتوانستند به هدف خود دست یابند و حتی جرات نکردند به اردوگاه های که رزمندگان ما در آنجا بودند نزدیک شوند. اسماعیلی به نقش وحدت و اتحاد رزمندگان در اردوگاهها اشاره کرده و افزود: وحدت بین اسرا اجازه نداد منافقین و ...
تعظیم شعائر حسینی در اسارت/ ماهرالرشید مبهوت رشادت لشکر 25 کربلا
را سر می دهیم و یکصدا این شعار با سینه زنی کردیم و آسایشگاه های دیگر و اردوگاه نیز این شعار را سر دادند و سرباز عراقی با 30 نفر از افسران شروع به شکنجه بچه ها کردند و این کار چند دقیقه ای طول کشید و آن شب 35 نفر از بچه ها را دز زندان دومتری 48 ساعت زندانی کردند و در این مدت آسایشگاه را بستند و اجازه بیرون رفتن را نمی دادند. وی ادامه داد: افسر اردوگاه از ما خواسته بود که در عاشورا و ...
اُسرایی که غم غربت آنها را از پا در نیاورد/ از شکنجه های روحی تا شوق دیدار خانواده
و مرز عربستان سعودی انتقال دادند و پس از مدتی همه ما را به بغداد آوردند و برای تحقیر شخصیتمان در شهر گرداندند. وی افزود: پس از تحقیر شخصیت اسرا همه ما را به شمال غربی عراق و نزدیک مرز ترکیه در اردوگاه الرمادیه 6 انتقال دادند و هر 104 نفر را در یک آسایشگاه قرار دادند. ما را در آسایشگاه 13 اسیر کردند و در طول شبانه روز به انواع مختلف ما را شکنجه روحی و جسمی می کردند که نمونه ای ...
سوزاندن پای رزمندگان با چراغ نفتی از تلخ ترین خاطرات اسارتم بود
موصل اسیر بودم که بیشترین زمان را در اردوگاه 1 و 3 و 4 موصل بودم؛ آزادی ما هم بدین گونه رقم خورد که روز چهارشنبه بود که رادیو عراق در حیاط اردوگاه اعلام کرد که قرار است اسرا تبادل شوند که من دو روز بعد یعنی در روز جمعه آزاد شدم. این استاد دانشگاه با بیان اینکه لحظه اعلام خبر آزادی اسرا در اردوگاه از شیرین ترین لحظه های دوران اسارت بود، اذعان داشت: از جمله تلخ ترین خاطراتی که در دوران ...
به مناسبت سالروز بازگشت عزتمندانه اسرای جنگ تحمیلی آزادگان سرافراز در آیینه آماری شگفت انگیز
دشمن شدید. اطلاعات تلخ اسرا تعداد معدودی از افراد به دلیل همکاری با دشمن و اذیت و آزار اسرا ایرانی توسط بچه ها تنبیه شدند به تعداد کمتر از تعداد انگشتان یک دست نیز کشته شده یا آسیب شدید دیدند و یا اینکه به سازمان مجاهدین پیوسته بودند که در درگیری ها کشته شدند. اینها عموماً با حمایت عراقی ها موجب دردسر برای بقیه اسرا می شدند. دار و دسته راه انداخته و سعی می کردند برای ...
مسئولان همانند آزادگان حافظ امنیت در حوزه های مختلف باشند
عملیات والفجر مقدماتی مرحله دوم از ناحیه پا دچار مجروحیت شدم و از عملیات عقب ماندم و در مواجه با نیروهای بعثی عراق تیری به فک و گردن من اصابت کرد و دو روز بعد اسیر شدم. وی ادامه داد: اکثر افرادی که در زندان های عراق اسیر بودند در سنین 14 تا 24 ساله بودند، البته افراد مسن تر نیز در میان اسرا وجود داشت، 23 نفر از اسیران ایرانی که برای ملاقات با صدام انتخاب شده بودند نیز همگی 14، 15 و 16 ساله ...
غیور مردی که خاک پای او سرمه چشمان میهن شد/ نگاهی به خاطرات آزاده ای از روزهای اسارت جسم
و دست های اسرا تا چند روز بالا نمی آمد تا بتوانند سینه زنی کنند . او با صدایی لرزان از عشق به اباعبدالله الحسین گفت: خفقان و سخت گیری بعثی ها عشق به اباعبدالله الحسین را در دل های ما بیشتر می کرد و در محرم های اسارت که دیگر خبری از طبل و سنج و منبر و حسینیه نبود اما ذره ذره وجودمان عشق به اباعبدالله را فریاد می زد و در زیر لب نوای یا حسین را زمزمه می کریدم. اردوگاه؛ قفس کوچک ...
اسرای ایرانی در زندان های رژیم بعث مروج مکتب زینبی شدند
پیمان الجزیره به وسیله صدام حسین رییس جمهوری عراق، پس از سال ها اسارت در زندان ها و اردوگاه های رژیم بعث از مرز رسمی خسروی در شهرستان قصرشیرین در غرب کرمانشاه به میهن بازگشتند. مرز رسمی خسروی در شهرستان قصرشیرین نزدیکترین نقطه کشورمان به کربلای معلی مفتخر به ورود نخستین گروه از آزدگان سرافرازی است که در 26 مرداد سال 69 با بازگشت به میهن اسلامی بر سرزمین مقدس ایران بوسه زدند. توافق برای ...
تزریق واکسن کزاز به اسرا برای جلوگیری از عزاداری محرم/ صدای یا حسین (ع) قدرت دفاعی ما را افزایش می داد
...> حرارتی در ماه محرم در ما ایجاد می شد که می دانستند به هیچ وجه خاموش نمی شود؛ از این رو به بهانه ضدعفونی و ایمن سازی اردوگاه، هر بار دو آمپول کزاز می زدند! اما از آمپول مشترک برای واکسینه همه استفاده می کردند؛ به طوری که سر سوزن خم می شد و تا استخوان فرو می کردند! تب و لرز شدید سراغ مان می آمد و مریض احوال می شدیم، دست و بازوهایمان ورم می کرد تا جایی که دست هایمان تکان نمی خورد. این کار را مدام تا روز ...
آزادگان آمدند همان طور که رفته بودند؛ دلیر و مقاوم
، وقتی حضرت امام مرحوم شدند، در عراق ساعت هفت صبح بود. ما هیچ خبر جدیدی از ایشان نداشتیم که تلویزیون به زبان فارسی خبر ارتحال امام را اعلام کرد. بعثی ها برای آزار دادن بچه ها هر روز ترانه می گذاشتند، وقتی همه اسرا خبر ارتحال را شنیدند، عزاداری گسترده شروع شد طوری که بجای صدای ترانه از بلندگوهای اردوگاه قرآن پخش شد چون عراقی ها دیدند نمی توانند مقابله کنند و حتی یکی از فرمانده هان برای تسلیت پیش ما ...
اوحدی: داروی جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان تحریم است
به همین دلیل همه آن ها سرمایه های عظیم انقلاب هستند و ارزش هایی را شکل می دهند. رئیس بنیاد شهید و امورایثارگران تصریح کرد: وقتی می گوییم اسیر، ناخودآگاه در ذهن انسان، انسان های مجسم می شوند که دست و پا بسته اند و به بن بست رسیده اند و درواقع، محروم هستند، اما فضای اردوگاه های ما در عراق به دلیل وجود نازنین حاج آقا ابوترابی که الگوی اخلاق بودند، متفاوت بود و ما دو گروه سرباز و نگهبان در ...
روایت 8 سال زندگی با طعم اسارت/ از آرمان گرایی زیر سخت ترین شکنجه ها تا پتوهایی که پرچم عزا شد
دوران دفاع مقدس به لحظه شیرین زیارت اشاره و بیان می کند: هنگامی که اتوبوس در خیابان ها در حال گذر بود همه اسرا دنبال پرچم قرمز گنبد امام حسین(ع) می گشتند تا اینکه چشممان به پرچم افتاد و دست از پا نمی شناختیم و هنگام رسیدن به حرم بندهای کفش خود را گره داده کفش ها را به گردنمان آویزان کردیم و به صورت خیلی اتفاقی سینه خیز روانه حرم شدیم در آن لحظه ابتدا روپوش خود را درآورده صحن حرم را که پر از گرد و ...
اسیر شماره 3918 زندان موصل عراق/سفره حضرت ابوالفضل به شکرانه یک رادیو/ پدر من آمدم، اسارت تمام شد
خاک بماند. بدانند که رنج دوران برده ایم تا این انقلاب و این کشور روی پای خودش بایستد و روز به روز بالنده تر و سربلندتر باشد. مهدی خسروی آزاده دوران دفاع مقدس که 9 سال از عمر خود را در زندان عراق گذارنده راوی ما است. 14 ساله و کلاس سوم راهنمایی بودم که راهی جنگ و جبهه شدم 18 اردیبهشت سال 61 در عملیات بیت المقدس مرحله سوم نزدیک به پاسگاه زید در منطقه شلمچه عراق به دست نیروهای بعثی اسیر شدم ...
نهادینه سازی فرهنگ ایثار و شهادت در اسارت؛ سرمایه ای اجتماعی عزت بخش
متجاوزان بعثی در جنگ هشت ساله هرگز نمی پنداشتند که با ایستادگی مقتدرانه ایرانیان روبرو شوند و به هدف های خویش دست نیابند. سربازان دلاور در طول جنگ با شجاعت فراوان به پیکار با دشمنان شتافتند و با شهادت و اسارت خویش به جهانیان نشان دادند که هیچ گاه از هدف های متعالی خود باز نخواهند ایستاد. تاریخ دفاع مقدس سرشار از خودگذشتگی ها و جانفشانی های رزمندگان غیور است، بزرگمردانی که در این مسیر ...
روایت یک آزاده ایلامی از روز های دوری از وطن با طعم سختی و شکنجه های رژیم صدام
تا پای اعدام برد؛ افسران ارتش عراق به این تناقض مشکوک شده بودند روز بعد ما را به العماره برده و در مدرسه ای با اسم مدرسه فلسطینی ها که به زندان تبدیل شده بود محبوس کردند. ساعت 10شب بود که سر و صدایی آمد و یک افسر ارشد عراقی گفت اینها از کلاه سبزهای سپاه هستند ما را به مکانی دیگر که ظاهراً محل پد بالگردهای نظامی بود ، بردند. بنده را محکم به داخل حل دادند،با صورت به کف اتاق ...
عزاداری اسرای ایرانی زیر فشار و شکنجه
49 آزاده بر اثر بیماری، ویروس کرونا یا جراحت های دوران اسارت به دیدار معبود شتافته اند. شوخ چشم درباره شکنجه های حزب بعث در ایام ماه محرم گفت: شب هشتم محرم هر سال که فرا می رسید، عراقی ها به تمام اسرای آسایشگاه آمپول هایی تزریق می کردند که ظاهرا شل کننده عضلات بود. چون دست های اسرا تا سه روز بعد از عاشورا بالا نمی آمد و قادر به سینه زنی نبودیم. البته برای تزریق آمپول به 20 تا 30 اسیر در ...
26 مرداد سالروز ورود آزادگان سرافراز به خاک وطن
اسرا وارد پادگان ها شویم و بعد از آنجا مجدد به طرق مختلف فرار کنیم که کار بسیار سختی بود. سه ارودگاه موصل، تکریت که شهر صدام بود و الرمادی نزدیک مرز اردن از مهمترین این اردوگاه های رژیم بعث بودند. البته روابط عراق با اردن بسیار در آن دوران خوب بود که اگر هم می خواستیم به این کشور نیز فرار کنیم مجدد ما را تحویل عراقی ها می دادند. یازع اذعان کرد: در ارودگاه ها اسرا روزانه دو ساعت آزاد باش ...
روایت تسنیم از آزاده چهارمحال و بختیاری؛ آرمان ها و اهداف نگذاشت تسلیم شویم
همشهریمان بود را عراقی ها به انفرادی و زندان انداخته بودند، در اسارت حتی نماز خواندن هم جرم بود و بابت این کار مورد حمله و ضرب شلاق قرار می گرفتیم اما با این حال دست از عبادت برنمی داشتیم و برای فرمانده اردوگاه نیز با تمام سختی ها و خطرات آب و غذا می رساندیم، اسرا با اینکه می دانستند اگر عراقی ها بفهمند آب و غذای آن ها را هم قطع می کنند و یا آن ها را می زنند، باز هم دست از کمک به یکدیگر بر نمی داشتند ...
1461 روز اسارت/آرزویی که یک روز دیگر به تأخیر افتاد
را داشتیم، آنهایی که سرباز بودند، بسیجی یا ارتشی و پاسدار بودند. افرادی با سنین مختلف حضور داشتند و همه ی این افراد ویژگی های اخلاقی خاص خودشان را داشتند. وی افزود: در میان این طیف گسترده حتی افرادی حضور داشتند که قبل از انقلاب در زندان های رژیم بعث عراق زندانی بودند و حالا هم با شروع جنگ توسط نیروهای بعثی عراق به اسارت گرفته شده بودند افرادی مثل شهید حاج حسن حسین زاده. در ادامه بیان ...
28ماه مفقود الاثربودم/سختی دوران اسارات، سختی های امروز را آسان کرده است
که دشمن بر تو حاکم است با غیرت و درایت او را اسیر دست خود کنی. از اسارت و مقاومت و آزادگی شان هم که بگذریم، بیشترین آزادگان همین که پایشان به ایران رسید با همه سختی هایی که کشیده بودند لحظه ای درنگ نکردند و با سختکوشی به تحصیلات خود ادامه دادند؛ چنانچه امروز با افتخار می توان ادعا کرد آزادگان نخبگانی در رشته های گوناگون علمی شدند تا همچنان به مقاومت خود ادامه دهند و پشتوانه انقلاب اسلامی ...
پدری که فرزند آزاده خود را نشناخت/ رزمنده ای که در دوران اسارت به سن تکلیف رسید
بیان کرد: پس از دوران اسارت زمانی که به جیرفت رسیدیم؛ اسرا را روی دست می بردند و مورد استقبال قرار می دادند؛ پدرم در مکانی که درست کرده بودند ایستاده بود و به ما چند نفر از اسرا نگاه می کرد شاید با خود فکر می کرد که فرزندم چگونه است؛ چرا که همه ما نحیف و لاغر بودیم و ریش و سبیل داشتیم و زمانی که من خود را به آغوش پدرم انداختم، متوجه شد که من فرزند او هستم و این شرایط قابل توصیف نیست؛ چرا که زمانی که ...
آزادی در روز اتمام محکومیت
.... حدود ده دستگاه اتوبوس در بیرون اردوگاه صف کشیدند. سرانجام لحظه سوارشدن فرا رسید. اتوبوس ها یکی یکی وارد حیاط می شدند و بچه ها را سوار می کردند. شاید شش یا هفت ساعت طول کشید و در هنگام غروب به مرز خسروی رسیدیم. تصویر بزرگی از امام در آن سوی مرز پیدا و صلوات بچه ها بلند شد. خیلی سریع از محل های عبور گذشتیم. بعد از گذشت 3025 روز مشتاقی و مهجوری، بوسه بر خاک پاک و مقدس میهن عزیز بسیار لذت بخش بود. انتهای پیام/ ...
خاطرات آزاده گلستانی از 1601 روز اسارت در زندان بعثی ها
وضعیت بد بهداشتی اردوگاه خارج می کردیم و با آفتاب خشک می کردیم و بعد این خمیرهای خشک شده را با دست پودر و با آن حلوا درست می کردیم تا بتوانیم به نحوی شکم خود را سیر کنیم. * وضعیت بهداشتی اردوگاه اسرای ایرانی در عراق به چه صورت بود؟ وضعیت بهداشتی بسیار بد و اسفباری در اردوگاه وجود داشت. سه تا چهار عدد پارچ آب گرم همه سهمیه هر یک از اسرا برای حمام کردن در سرمای زمستان بود. ...