تجربه اسارت نعمتی بود که این تجربه ی شیرین نصیبش کسی نخواهد شد
سایر منابع:
سایر خبرها
پدری که فرزند آزاده خود را نشناخت/ رزمنده ای که در دوران اسارت به سن تکلیف رسید
یازده همان روز پس از پنج ماه حضور در جبهه به اسارت دشمن در آمدم و زمانی که اسیر شدم به همه چیز فکر می کردم جز اینکه اسیر شده ام؛ همیشه می گویند آدم ها به چیزی که فکر نمی کنند دچار می شوند؛ من نیز فکر می کردم شهید، جانباز و یا مجروح شوم ولی فکر نمی کردم که اسیر شوم. این رزمنده دوران دفاع مقدس ابراز کرد: زمانی که اسیر شدیم با وجود آنکه مجروح بودم و جثه کوچکی داشتم، دست و پای من را گرفتند ...
خاطرات آزادگان از لحظه آزادی/ از کارشکنی بعثی ها در تبادل تا شنیدن خبر آزادی در میدان فوتبال
. شب آخر. فرمانده اردوگاه، ارشد آسایشگاه را احضار کرد. سریع رفتم. گفت: همه تان فردا می روید. فردا شب یک نفر هم در این اردوگاه نخواهد بود. آن شب تا صبح بیدار بودیم. صبح روز بعد وسایلمان را جمع کردیم منتظر آزادی شدیم. عراقی ها گفتند کسی حق ندارند چیزی و نوشته ای با خودش ببرد. من آخرین نفری بودم که از اردوگاه سوار ماشین شدم. روای: محمدعلی سلاجقه اردوگاه 20 ...
خاطراتی از 78 ماه اسارت/ شنیدن خبر فوت امام خمینی (ره) تلخ ترین خاطره دوران اسارت
(طلائیه فعلی) سوار بر قایق شدیم و به سمت روستای البیضه عراق رفتیم. وی مطرح کرد: شروع عملیات ساعت 21 شب بود و پس از اعلام رمز عملیات وارد روستا شدیم ولی قبل از اینکه به خشکی برسیم نیروهای بعثی با نیروهای ما درگیر شده و تعدادی از نیروها در همان جا به شهادت و برخی نیز مجروح شدند. این آزاده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه در نهایت در روز 9 اسفندماه سال 1362 در منطقه هورالهویزه روستای ...
سرباز آزاده ای که روحانی شد
اظهار داشت: وقتی که من اسیر شدم 15 ماه از خدمتم می گذشت و تا سال 69 که آزاد شدم 10 سال در موصل به اسیر بودم؛ چون علاقه به حوزه داشتم از صلیب سرخ درخواست کرده بودم کتب حوزوی را برای من بیاورند و همان جا دروسی مانند صرف و نهج البلاغه را مطالعه می کردم؛ با معارف اهل بیت به خصوص نهج البلاغه که آشنا می شدم به پرواز در می آمدم و همین بود که ما را در اسارت نگه می داشت. حجت الاسلام فتاحی تأکید ...
آزادگان آمدند همان طور که رفته بودند؛ دلیر و مقاوم
.... آن روز از صبح تا شب برای امام عزاداری کردند با آن مراسم روحیه ما خیلی بالا رفت. *حس و حال لحظه شنیدن خبر آزادی و بازگشت به میهن زمانی که به ما گفتند آزاد می شوید خوشحال شدیم، بیشتر غم ارتحال امام و استرس روبروشدن با خانوده شهدا را داشتیم، هنوز باورمان نمی شد چون همیشه فکر می کردیم روزی همه اسرا را اعدام دسته جمعی می کنند، خواب آزادی را نمی دیدم ،10سال اسیر بودم. ...
مادرم گفت: هر کاری می کنی، فقط اسیر نشو!/ روایت رییس سامانه 4030 از هشت سال اسارت در اردوگاه های بعثی
اما پدرم می گفت: الان وقت جبهه رفتن تو نیست. به درس و مشقت برس، من جای تو می روم. من اما دست بردار نبودم. جنگ که وارد سال دوم شد، دیگر کسی جلودارم نشد... *درس و مدرسه را چه کردید؟ - از وقتی تصمیمم را برای رفتن گرفتم، قید مدرسه را زدم. با اینکه در پایه اول دبیرستان ثبت نام کرده بودم، اما سر کلاس نمی رفتم. بهانه هایم پیش خانواده هم هر روز تغییر می کرد: راه مدرسه دور است، می ...
شرح آزادگی در قاب کتاب
در اردوگاه های 7، 9، 13 و 17 سپری شد. گزیده ای از محتوای کتاب روز بعد فرمانده اردوگاه، ارشدها را برای اعلام نتیجه احضار کرد. گفتیم: سیدی، بچه ها قبول نمی کنن برن کربلا. عصبانی شد و گفت: همه شما را اعدام می کنم. شما قبول کنید برید کربلا من همه خواسته هاتون رو قبول می کنم. صبح که شد برید حمام، غسل کنید، نماز بخوانید بعد سوار اتوبوس شوید. اگر هم دوربین دیدید بشکنید. ما تضمین می کنیم ...
اُسرایی که غم غربت آنها را از پا در نیاورد/ از شکنجه های روحی تا شوق دیدار خانواده
اشاره کرد و خاطر نشان کرد: پس از 25 ماه و 18 روز اسارت موقع غروب آفتاب بود که همه ما را آوردن محوطه اردوگاه و سپس سوار ماشین کردند و آن شب شاهد روشنایی هایی غیر از نورافکن های داخل اردوگاه بودیم و فهمیدیم که اتفاقی در حال رخ دادن است،30 شهریورماه 69 بالاخره چشم ما به دیدن خانواده و دوستانمان روشن شد و به میهن بازگشتیم. آن ایام هیچ وقت از یاد و ذهن بنده خارج نمی شود و آن شور و شوق همیشه ...
روایتی خواندنی از 8 سال اسارت | از ماجرای اسیر نفوذی تا حکایت تزریق واکسن به عزاداران حسینی
به گزارش خبرنگار گروه استان های خبرگزاری آنا ، 26 مرداد 1369، ایران شاهد حضور کسانی بود که پس از سال ها اسارت در زندان های مخوف رژیم بعثی صدام، قدم به کشور گذاشتند. این روز یکی از خاطره انگیزترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران است؛ زیرا مردانی به کشور بازگشتند که در راه عهد و پیمانی که با خدا بسته بودند، مجاهدت و استقامت ورزیدند و توانستند در سال های زجر و شکنجه با وجود درد و بیماری جسمی، روح و ...
خداحافظ اسارت؛ سلام آزادی
نور خداست. در میان حوادث معاصر کشورمان هم می شود نمونه هایی از همین جنس یافت که البته چون رشحه ای از رشحات عاشورایی دارد هنوز بر صفحه قلوب و اذهان جا خوش کرده است ؛ مگر فتح خرمشهر فراموش شدنی است؟ بازگشت اسرا به وطن، آنانی که در پی تجاوز و تعدی دشمن ظلوم و جهول بعثی به کیان این آب و خاک برای مردمشان در کنار دیگر فرزندان این دیار رسم مردانگی و دفاع را در پیش گرفتند اما دست تقدیر اسارت را برایشان ...
اولین زن ایرانی در اسارت عراقی ها کیست؟
. شوهر و برادرم در جبهه بودند و روزهای بسیار سختی را تجربه می کردم و حتی اشتهایی برای خوردن غذا نبود و همه از وضعیت بسیار نگران بودیم. رفته رفته پس از شروع جنگ، زندگی در سوسنگرد هم مثل بستان بسیار خطرناک شد و عراق به دنبال محاصره شهر بود. برادرم اصرار داشت که باید با خانواده به سمت اهواز بروم، اما من مخالف بودم و به او گفتم که تا سوسنگرد آمده ام، اما عقب تر نخواهم رفت. تازه عروسی که در ...
روایت آزاده ایلامی از دوران اسارت
این دوماه آنچنان فشار کم غذائی و کم آبی ما را آزار داده بود بکلی وزن بدن مان را از دست داده بودیم؛ به عنوان خاطره عرض کنم، یک روز اتفاق عجیبی افتاد، یک سرهنگ ارتش به اسم فیض اله آوردند در بند ما، فردی هیکلی و توانمند، از من سئوال کرد بچه کجا هستی، گفتم ایلام، گفت من هم کردم و بچه کرمانشاه و در قصر شیرین به اسارت در آمده بودم. فیض اله سرباز عراقی را صدا زد و گفت من گرسنه ام و چند فحش به صدام داد. آن ...
روایتی از اولین زن ایرانی در اسارت عراقی ها / مرگ باورنکردنی شوهر در کنار نوعروس
نبود و همه از وضعیت بسیار نگران بودیم. رفته رفته پس از شروع جنگ، زندگی در سوسنگرد هم مثل بستان بسیار خطرناک شد و عراق به دنبال محاصره شهر بود. برادرم اصرار داشت که باید با خانواده به سمت اهواز بروم، اما من مخالف بودم و به او گفتم که تا سوسنگرد آمده ام، اما عقب تر نخواهم رفت. تازه عروسی که در میدان رزم دست به سلاح شد میرشکار گفت: بعد از این ماجرا خانواده ام سوار بر یک پیکان ...
باجناق پای چوبه دار!
خبرمهم: دیوان عالی کشور بر حکم قصاص نفس عامل جنایت در جاده خاکی مهر تایید زد و بدین ترتیب باجناق قاتل پای چوبه دار قرار گرفت.
آزادگان همچنان در صحنه حاضرند/ شیوه حضور و خدمت تغییر کرده است
دیدگان جاری ساختن؛ چرا که سالیان متمادی در دوران اسارت، دوستانی باصفا و صمیمیت، در اوج ایثار و گذشت و وفا و فداکاری، یار و غمخوار یکدیگر بودیم و شبانه روز، بیش از هر عضوی از اعضای یک خانواده صمیمی، در کنار هم، شب ها و روزهای پر رنج و مشقت اسارت را سپری کرده و به هم دل بسته بودیم و عشق می ورزیدیم. وی اضافه کرد: تا اینکه انتظار به سر رسید و جمعه 26 مردادماه سال 69، اولین گروه از اسرای ...
تورق خاطرات یک عکاس خبری از دوران اسارت
اما عملیات لو رفته بود و به همین دلیل به کمین عراقی ها خوردیم و اسیر شدیم. آن زمان تخریب چی دسته 3 گروهان 3 گردان امام حسین(ع) لشکر 19 فجر به فرماندهی شهید مهدی زارع بودم که ایشان در عملیات کربلای 4 در همان سال به شهادت رسید و البته ما این قضیه را نمی دانستیم و وقتی به ایران بازگشتیم متوجه شدیم که شهید شده اند. خانواده تان چگونه متوجه اسارت شما شدند؟ زمانی که اسیر شدیم هادی ...
ویژگی های جالب اسلحه ای که فروغی را قهرمان المپیک کرد
ایشان باشیم اما نگذاشتند و 34 روز را در اروپا به دنبال پیگیری کارها می گشتیم. در تویسرکان مسئول بهزیستی بودم وقتی امام دفاع از کشور را واجب کفایی خواندند من هم جزو دسته ای بودم که به جبهه اعزام شدم و 12 ماه جبهه بودم. وی درباره نحوه مجروحیت و اسارتش تصریح کرد: در عملیات رمضان از ناحیه پا مجروح شدم و در سن 28 سالگی به اسارت در آمدم. وقتی مجروح شده بودم در منطقه روی زمین افتاده بودم که ...
آزاده ای که با زبان گیلکی بعثی ها را سر کار می گذاشت
سومار که یکی از خطرناکترین و اصلی ترین مناطق جنگی بود اعزام شدم، اما چون نگرانی خانواده و همسرم را می دیدم، نام منطقه را نمی گفتم و همواره از وضعیتم در سربازی تعریف می کردم. این جانباز و آزاده گیلانی، با بیان اینکه از شهریور سال 66 تا شهریور سال 69 در اسارت رژیم بعث بودم، تصریح کرد: قبل از اسارت چندین بار در عملیات های مختلف مجروح شدم؛ تا اینکه به اسارت دشمن درآمدم و به اردوگاه ...
چوبه دار در انتظار قاتل باجناق
بیمارستان ببرم ولی هنوز به جاده آسفالت نرسیده بودم که دیدم مهدی به کما رفت و دیگر تکان نخورد! با این حال به طرف پاسگاه انتظامی رفتم تا شاید نیروهای اورژانس زودتر برسند ولی خودروی اورژانس در گلمکان بود و من به ناچار به طرف چناران حرکت کردم اما او علایم حیاتی نداشت و پزشکان مرگ برادرزنم را تایید کردند. با اظهارات سعید گروهی از نیروهای انتظامی درحالی عملیات دستگیری دو متهم پراید سوار را در دستور ...
حکایت نیروهایی که به اسارت منافقین درآمدند
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ساری، سردار سید محمد کسائیان فرمانده تیپ 75 ظفر به بیان روایتی از حضور در عملیات مرصاد و ضربات رزمندگان اسلام به منافقین در پایان جنگ پرداخت که بخش اول و دوم آن از نظرتان گذشت و بخش سوم آن را در ادامه می خوانید: پادگان اسلام آباد و گیلانغرب در دست عراقی ها من رفتم اسلام آباد و از کرمانشاه که می رفتم، دیدم ملت دارند عقب می آیند. گفتم: خدایا! این ...
26 مرداد نماد و سنبل آزادگی مردانی از جنس غیرت و حماسه است
سردار سرتیپ دوم پاسدار کوروش آسیابانی فرمانده وقت تیپ مقداد کرمانشاه (در آزادسازی اسرا در مرز خسروی) با تشریح ورود آزادگان و چگونگی تبادل اسرا در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس در کرمانشاه، اظهار داشت: در زمان آزادی آزادگان، هم فرمانده ی تیپ زرهی بلال و هم فرمانده ی تیپ مقداد را بر عهده داشتم هنوز با هم ادغام نشده بودند، ولی قرار بود با هم ادغام شوند شب آقای نکویی، استاندار وقت کرمانشاه، با من تماس ...
پای خاطرات مردی از جنس اسارت و آزادگی
سال 1369 سالی پر تلاطم برای مردم ایران بود که در گرما گرم تابستان، روز 26 مرداد سال 1369 بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین، شرف و خاک کشور دفاع کرده و در دست دشمن اسیر شده بودند، به وطن بازگرداند. عصر 26 مردادماه 1369، ساعتی به یاد ماندنی و منظره ای فراموش ناشدنی بود. چشم ها سخن می گفتند، اما زبان ها ساکت و آرام بود، دست ها به اجبار گشوده شده ...
ماجرای واکسن ضد عاشورا در اردوگاه بعثی چه بود؟
ضد عاشورا، باعث شد این عزاداری جزو بهترین مراسم عزاداری برای ائمه علیهم السلام شود. در روز عاشورا، درد و غربت اسارت با مصیبت های امام حسین علیه السلام عجین شد و غلغله ای به راه افتاد که نظیرش را ندیده بودم. در مراسم عزاداری شب عاشورای سال 65، آسایشگاه یکسره ناله و شیون شد و دیگر مداح و روضه خوان لازم نبود. راوی: عبدالکریم کریم پور از اردوگاه های رمادی انتهای پیام/ ...
ماجرای واکسن ضد عاشورا در اردوگاه بعثی چه بود؟
آمپول ضد عاشورا، باعث شد این عزاداری جزو بهترین مراسم عزاداری برای ائمه علیهم السلام شود. در روز عاشورا، درد و غربت اسارت با مصیبت های امام حسین علیه السلام عجین شد و غلغله ای به راه افتاد که نظیرش را ندیده بودم. در مراسم عزاداری شب عاشورای سال 65، آسایشگاه یکسره ناله و شیون شد و دیگر مداح و روضه خوان لازم نبود. راوی: عبدالکریم کریم پور از اردوگاه های رمادی ...
تعظیم شعائر حسینی در اسارت/ ماهرالرشید مبهوت رشادت لشکر 25 کربلا
اسفندماه سال 64 برایش یادآور آغاز دوران جدید در زندگی است که مرور خاطراتش سراسر درس و عبرت است. در گفتگو با خبرنگار مهر می گوید: در 22 اسفندماه سال 64 در عملیات غرور آفرین والفجر در منطقه باب ام القصر به اسارت درآمدم. وی که از سال 62 حضور در جبهه های جنگ را تجربه کرده بود، ادامه داد: در پنجمین مرحله حضور و اعزام در محاصره ودرگیری که 24 ساعت ادامه داشت در حالی که مجروح بودم ...
جعفر دهقان: به خاطر یک سریال 6 ماه فلج شدم/ دلایل ساخته نشدن سریال ثارالله
کردند پنج روز بعد سرصحنه رفتم. گاهی زمان برای این کار دارید که همه منابع مرتبط با نقش را مطالعه کنید. این بازیگر ادامه داد: من برای نقش مصعب انتخاب شدم. نمی دانم چرا مرا انتخاب کردند. سر سریال حضرت یوسف بودم که از دفتر زنده یاد اکبر فلاح که تهیه کننده این کار بودند با من تماس گرفتند و برای سریال مختارنامه دعوت شدم. خیلی دوست داشتم با آقای میرباقری کار کنم. همیشه می گفتم یعنی می شود با ...