سایر منابع:
سایر خبرها
گروه فرهنگی: امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ...
. می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟ پَ نه پَ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش، تو خیابون نمونه این موقع شب دوستم میپرسه تو هم مثل من به طبیعت و دریا و گل و چیزای رمانتیک علاقه داری؟ پ نه پ من فقط به زباله دونی و آشغال و توالت عمومی و چیزای چندش آور علاقه دارم!!!! داشتم برای نهار فردای بابام غذا میذاشتم بهش گفتم طبقه بالارم غذا بذارم ...
هجوم آوردند که من هم یکی از آنها بودم. با هر زحمتی بود به نیسان آویزان شدم و در حدود سه کیلومتری مرز ما را پیاده کرد. مابقی راه را پیاده رفتم. وارد پایانۀ مرزی شدم، دیدم حساب و کتابی درکار نیست؛ نه بازرسی ای، نه سؤال از پاسپورت و کارت شناسایی ای؛ البته چنانکه گفتم، من ویزا داشتم، اما کسی مدرکی مطالبه نکرد. همراه جمعیت وارد خاک عراق شدم. ده ها هزار جمعیت را دیدم که در آن تاریکی شب در آن بیابان نا ...
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1. والا من هیچوقت به شانس اعتقاد نداشتما ولی مطمئنم اگه واقعا وجود داشته باشه اونم به من اعتقاد نداره. 2. رفیقم عکسشو با مخاطب خاصش گذاشته نوشته "چهار ماهگیمون مبارک"، دوران بارداریه مگه؟! 3. خطرناکترین خوردنی دنیا، گول ظاهرِ آدمهاست. 4. باب اسفنجی: من همه چیمو ...
بازیگران بپذیرند گفتار متن فیلم را بخوانند و هیچکدام هم هیچ پولی بابت حضور در این فیلم نگرفته اند. او می گوید: این دوستان همه به شکل افتخاری در کنار ما بودند و من همین جا از همه شان تشکر می کنم. تو باید یک فیلم ساز جوان باشی که حس کنی حضور این آدم ها در فیلمت چقدر لذت بخش است. من نمی خواستم کسی این متن را بخواند، من نریتوری می خواستم که این حس را بازی کند. او در مورد استفاده از چند صدا به جای یک ...
: از آنجایی که به جشنواره علاقه زیادی داشتم، از صبح تا آخر شب فیلم می دیدم؛ طوری که چشم هایم کاسه خون می شد. روز آخر هم به همین روال به سینما آزادی رفتم تا فیلم ببینم که گفتند امروز اختتامیه است و نمایش ندارند و جایزه ها را می دهند. وی ادامه داد: خیلی مأیوس خواستم برگردم که آقای احمد نیک آذر، از کارگردان ها، از پله های سینما آزادی صدا کرد پرویز کجا می روی؟ در به در دنبال تو می گردیم و قرار است امشب ...