سایر خبرها
ارتباطی می زنیم بیشتر از هر اسم دیگری نام شهید حججی و تصویر او را می بینیم. در ادامه، دل نوشته یکی از کاربران مجازی را که با قلم خود از زبان شهید نوشته است، می خوانید: دستهایم بسته است می نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده ام و ایستاده ام رو به همه شما، روبه رفقا، رو به خانواده ام، روبه رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده ای خنجر به دست است و ...
گروه فرهنگ و هنر: کودکی همراه مادرش، مقابل ویترین عروسک فروشی ابتدای خیابان ایستاده و غرق تماشا است. عروسک های مختلفی پشت ویترین خودنمایی می کنند، عروسک هایی با چشمانی سبز و موهای طلایی، عروسک های دختر و پسر که همگی ساخت خارج از کشور هستند، گوشه ای از ویترین هم چند عروسک رنگ و رو رفته ایرانی با موهای مشکی جا خوش کرده اند. به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه ابتکار، فکر می کنید کدام ...
دیگر مثل خیلی از نبوده های زندگی اش نباشد. همه چیز را ریخته در خودش و نتوانسته حتی گوشه کناری بنویسدشان. حالا انگار که امید داشته باشد، سفره دلش را باز کرده. انگار که در دلش گفته باشد نوشتن اگر نمی توانم، گفتن را بلدم. همه این طرح هایی که میگن برای ثبت نام رایگان الکیه؛ همین چند روز پیش رفتم دخترم رو ثبت نام کنم گفتن برای ثبت نام باید صدهزار تومن بدی. تازه پول شهریه و کمک های مردمی رو ...
متقاعد شد که پیشنهاد ازدواج خواستگار خود را قبل از ترک شهر قبول کند. او نمی دانست که قرار است به مزرعه ای دورافتاده که حتی خط تلفن هم نداشت برده شود. دینارا و احمد در مراسم جشن روز عروسی دعا می خوانند. حدود ده روز قبل از ربودن، احمد و دینارا همدیگر را در یک بازار ملاقات کرده بودند و احمد در نگاه اول عاشق او شده بود. بعدا احمد به او پیشنهاد ازدواج داده بود اما دینارا جواب رد داده بود به ...
تلافی کنم؟ یکی از این وزیران گفت: صد گوسفند به او بدهید؛ دیگری گفت: صد گوسفند و صد اشرفی به او بدهید؛ دیگری می گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم، کم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، مکافات به مثل کرده ام؛ چون آنها هر چه داشتند به من داده اند؛ من باید هر چه دارم، به آنان بدهم. حضرت سید الشهداعلیه السلام هر چه داشت، از مال، اهل و عیال، پسر، ...
تمیزکردن شکم و پیچیدن اش داخل دو پلاستیکِ بی رنگ تمام شده. حقیقتش مادرخانمم اصرار داشت. می دونین که، قربانی کردن یه رسمه و خونِ قربانی هم شگونِ خوب داره . 25 هزار تومان به عیسی می دهد. چرخش برات بچرخه مهندس . دستی و تکانِ سری به سپاس و عیسی که پک زنان می رود داخل اتاقک 12 متری، پشت یخچالی که 5 نیم لاشه بره از آن آویزان است. همسرم هم اصرار داشت که حتماً قربانی کنیم . قیمت گوسفند برای قربانی ...