سایر خبرها
. فصل های خنده و شادی آن طرف حیاط پسری با قامتی بلند و چشمانی کشیده ایستاده است و زل است به ما. امید 21 ساله سه سال است که به بهشت می آید. حالا بهشت شده است همه هستی او. خانوم اگه یک روز نیام دلم می گیره. با مسعود میام دوستمه. خانوم آرزو دارم کارمند بانک سپه بشم. چون پدرم قبلا کارمند بانک سپه بوده. اینجا ما را به اردوهای زیادی می برن. به باغا پارکا. یک آرزو دیگم دارم خانوم؛ اینه که ...