سایر منابع:
سایر خبرها
کتاب دا است که خاطرات او از مقاومت خرمشهر توسط سیده اعظم حسینی نوشته و در قالب این کتاب توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. خاطرات حسینی در کتاب دا گاهی آنقدر تکان دهنده می شود که خواننده جرأت خواندن آن را پیدا نمی کند، او در جای از این کتاب می گوید: [...رفتم طرف شیلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود. شیر را باز کردم. خدا را شکر آب می آمد. اول دستم را که بعد از جمع کردم مغز ...
که به دست خودش دختر سه ماهه اش را کشته است. فروغ اول از قبول این پرونده تن می زند اما بعد کنجکاو می شود و پرونده زن را می خواند و می خواهد پی به راز او ببرد و به این ترتیب داستان وارد ماجراهایی دیگر می شود. در بخشی دیگر از این کتاب می خوانیم: خیلی راحت آمده بود به دفترم، مرا تهدید کرده و رفته بود. مغزم قفل کرده بود. نمی دانستم باید به چه چیز فکر کنم؛ به خودم، به طلا، به آقای شاکر، به مرجان یا نوزادی که کشته شده است. انگار یک پرده بزرگ از روی حقیقت برداشته بودند و من همزمان پاسخ هزاران سوال بی جواب را که در ذهنم نقش بسته بود یکی یکی پیدا می کردم... ...