سایر منابع:
سایر خبرها
جمع شده بودند. در این گیرودار که من با این کل کل می کردم بچه های مدرسه ای که تعطیل شده بودند داشتند آنجا جمع می شدند، پدر ندیمه اشرف هم که در آن شرکت بود از بالا صحنه را که دید سراسیمه پایین آمد و فریاد می زد: مردم! می خواهند والاگهر را بدزدند. قبل از آن یک افسر موتورسوار از راه رسید، نگاه نگاه کرد و رفت صدمتر آن طرف تر ایستاد، همین طور سوت به دهانش ماسیده بود. نمی دانست که موضوع از چه قرار ...
.... نیازها و خواسته هاشان از زندگی زیاد است و هر احساس ناکامی، خشم به بار می آورد. از روزی که بیکار شدم وجودم پر ازخشم شده. حالا به نظر شما در این شرایط کارگاه کنترل خشم به کار من می آید یا داشتن شغل؟ راستش آنقدر این روزها الکی داد و بیداد راه می اندازم که خودم هم از خودم خجالت زده می شوم. مثلاً اگر ناچار باشم توی فروشگاه در صف بایستیم یا برای تماس تلفنی پشت خط بمانم، جیغ و داد می کنم و بعد یاد ...
که دیدیم، قرار بود، آخرین مقصدمان باشد.آخرین مقصد اما درب بسته است. خانه ای که نسبت به باقی اتاق ها بزرگتر است و شلوغ. گواه هر دو صفت کفش های جمع شده جلوی درب است. کفش هایی که انگار مسیر زیادی تا اینجا پیمودند و رد خستگی روی جداره هایشان پیداست. زنانه و مردانه، رنگی و سیاه. زنی از داخل خانه بیرون می آید. تلو تلو می خورد و پی کفشش می گردد. تلو تلو می خورد و دست من را به عنوان ستونی که در اطرافش نیست ...