من کفش هایم همیشه نو بود! شاگرد اول بودم، پدرم یادم داده بود که همیشه درس بخوانم، وقتی مهمان می آید، زود بیایم سلام کنم و بروم! آرام آرام مهمان های ما خیلی کم شدند چون مادرم غیر مستقیم گفته بود حواس مرا پرت می کنند! همه عیدها خانه بودیم و نمی دانستم سیزده به در یعنی چه؟ شاگرد اول بودم! ... ... ادامه خبر