بشیر اسماعیلی / نویسنده حجی گوگردچی زنگ زد و گفت: خره بشیری، وخی بیا یخده با این زن حجی حرف بزن. گفتم: چی شده؟ گفت: تو این وضعی نداری که از بی کفنی جفت پا می زنیم تو طاقاری ماست، بلیت از تو اینترنت خریده س که بریم بازی تیم ملی با کامبوجا بیبیند. گفتم: خب من که حریف حج خانوم نمی شم ... ... ادامه خبر