سایر خبرها
دوران دانشجویی و کاری بود که کاملا زن را مورد نقد قرار داده بودم . اما هرچه جلوتر رفتم احساس کردم که واقعا در چنین قصه ای نمی شود حق را به کسی داد . به نظرم تمام شخصیت های این کار به یک اندازه موظف هستند از خودشان دفاع کنند . چون این خلأ که هر کدام به نوعی دارند، سبب می شود تا چندان قضاوت شان راحت نباشد . به نظر من مرد در این نمایش جز خودکشی تصمیم دیگری نمی توانست بگیرد، راه دیگری باقی نمانده بود ...
قمقمه آب سرد را برای راه به دستش دادم. مصطفی وسایلش را گرفت و به من گفت تو خیلی دختر خوبی هستی صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق را زدم چراغ اتاق روشن و یک دفعه خاموش شد، انگار سوخت. من فکر کردم نکند امروز مصطفی خاموش شود، این شمع دیگر روشن نمی شود، نور نمی دهد به سوی قربانگاه " در سحرگاه سی ویکم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید ...
ها برای تابش تبلیغ کرده ام اما روز بعد از انتخابات و راهیابی ایشان به مجلس حتی جواب موبایلم را هم نداده اند. زنی که سال هاست در یکی از خیابان های اصلی شهر مغازه ای دارد و نسل اندر نسل ارادتمند خاندان خاتمی و تابش بوده ، شاکی است که وقتی برای شغل پسرش چندباری به موبایل آقای دکتر زنگ زده ، برخورد تندی با او شده. این زن پشت دستش را داغ کرده که دیگر نه چیزی از دکتر بخواهد نه برایش تبلیغ کند. ...