سایر منابع:
سایر خبرها
ه من را کتک زده و اذیتم کرده بودند را برسم. همانطور که خودش تعریف می کند، نمرات درس اش به قدری عالی بود که هیچ کسی در مدرسه نمی توانست از رفتارهای قلدرمابانه اش ایراد بگیرد. او لابلای حرف هایش از یک معلم خود هم یاد می کند: همانطور که گفتم نمرات درسی ام فوق العاده بود ولی قدرتی که از طریق ورزش و کاپ های قهرمانی در رده های مختلف استانی و کشوری به دست آورده بودم باعث شده بود ...
نگاه نمیکند؛ یک ملّت زنده، در هر مقطعی از تاریخ خود، به اقتضائات زمان خود و وظیفه ای که در این لحظه بر عهده ی او است و به قدم بعدی -که بعد بایستی چه کار کند- و به چشم انداز هم نظر دارد. ما بایستی وظیفه ی لحظه ی کنونی را بشناسیم، بایستی گام های خودمان را برای آینده مشخّص کنیم، بایستی چشم انداز را روشن کنیم، به آن چشم انداز چشم بدوزیم و با همه ی قدرت و همه ی توان باید به سوی آن حرکت بکنیم؛ این جوری این ...
آن اسکان پیدا کند. تا برسیم خانه، هادی از وضعیت ایل و طائفه ای موسیان می گوید: من جانشین دسته هستم و می گویم اگر مهرشاد و ایلش نباشند، مرز نا امن است. سهیلی درست است جوان است اما یک ایل پشتش است. طائفه اش که سرگچی است قدرت دارند. نزدیک خانه شان که می رسیم، جمله ای می گوید که اولش نمی فهمم در مدح مهرشاد است یا در نقدش: سهیلی از همه لحاظ خطرناک است. جمله را ادامه می دهد تا منظورش را بفهمم یعنی توان ...