سایر منابع:
سایر خبرها
چنان انرژی خوبی به او می بخشند که طرف برای چند روز شارژ می ماند. به نظرم بخشی از خجالت کشیدن ریشه در غرور یا ترس دارد. من سال ها از عبارتی چون دوستت دارم استفاده نکرده بودم و الان مدتی است که آن را به زبان می آورم. اینها واژه های زیبایی هستند که باید به کار برد. ما گاهی به خاطر خجالت حتی روی پدر و مادر یا دست آنها را نمی بوسیم. مرجان: مگر می شود عاشق زندگی باشی اما نخواهی احساسات را در ...
مورد قتل پیش روی بازپرس سیفی ایستاد و درحالی که ژست بازیگران بالیود و هالیود را گرفته بود و دایم می خندید، گفت: 3 سال پیش از شهرستان برای کار به تهران آمدم و در کارگاه مبل سازی مشغول به کار شدم. من هم کار تعمیر مبل انجام می دادم، هم شست وشو اما صاحب کارگاه مرتب از کار من ایراد می گرفت و اذیتم می کرد تا اینکه بالاخره یک روز پیش از حادثه با هم درگیر شدیم و او مرا اخراج کرد. از کارگاه که بیرون آمدم ...
همیشه از کار من ایراد می گرفت تا اینکه یک روز قبل از حادثه با توهین و فحاشی مرا اخراج کرد. وقتی به من توهین کرد، احساس کردم به غرورم آسیب زده است، به همین خاطر از او کینه به دل گرفتم. من جایی برای رفتن نداشتم و آن روز تا شب در خیابان ها گشتم و بعد هم برای خواب به پارکی رفتم. نیمه های شب دوباره برخورد بد او برایم یادآوری شد تا اینکه تصمیم گرفتم از صاحب کارگاه انتقام سختی بگیرم. از روی دیوار وارد ...
هستم و از ابتدا با زبان مادری ام با بچه ها صحبت کردم. بچه هایم تسلط کامل به زبان روسی دارند و در خانه هم معمولا به این زبان و البته فارسی صحبت می کنیم. من خیلی زبان مادری ام را دوست دارم و علاقه مند بودم بچه ها نیز به این زبان با من حرف بزنند. احمد نجفی: من هم دیگر در این سال ها با زبان روسی آشنا شده ام و به خوبی می فهمم ولی بچه ها مرا در حرف زدن به این زبان تنبل کرده اند تا می خواهم چیزی ...
... دل موسی نه از ناسور شد خون دلش از بلعم باعور شد خون عزادار حسینی غرق خون شد و دل بار دگر غرق جنون شد خروش تندر و توفان مردم غریو یا حسین از جان مردم به دل جز عشق ، درسی نیست هرگز مرا از موج ترسی نیست هرگز مترسان از هجوم موج کوبم که من خود مرد دریای جنوبم من از تسلیم و سازش عار دارم ...
این تعلیق طبیعت از کجا می آید؟ چطور ما بی صبرانه منتظر مثلا بهار یا تابستان یا... می مانیم؟ این راز تعلیق ساختاری این رمان است. این رمان همان شعله های جنون آمیز آتش عشق است که راوی با آن بازی می کند، که کشفش می کند. موضوع دیگری که در این رمان به نحوی مطرح است، تاریخ است. راوی به نوعی با مفهوم قدمت و تاریخ گره خورده است. تاریخ در این رمان شاید بشود گفت مثل یک جسم سنگین، مثلا همان مبل ...