زهرا جعفرزاده، روزنامه نگار کف دست های مجتبی سیاه است؛ به رنگ چشمانش، به رنگ مژه های بلند و موهای تنک و نازکی که بالای لب هایش سبز شده. اسپری و فرچه زردش را تکیه می دهد به دیوار گوشه حیاط و می دود به سمت کلاس؛ یک ساعتی است که خاله رویا، کتاب را باز کرده و بلند می خواند: بابا آب داد. منیر، روزهای آخرش را در مدرسه می گذراند، تعطیلات نوروز، نامزدش کردند. پسرعمویش 15سال از خودش بزرگ ...