سایر منابع:
سایر خبرها
یوسف نیک فام نویسنده و پژوهشگر احمد متین دفتری خاطراتِ بازداشت شدگان متفقین در اراک احمد متین دفتری (1275- 1350 خورشیدی) یکی دیگر از بازداشتی های زندانِ متفقین در اراک بوده است. پدربزرگش، میرزا حسین خان وزیر دفتر برادر دکتر محمد مصدق بود. از میرزا حسین خان وزیر دفتر، پنج پسر باقی ماند که بزرگ ترینِ آن ها میرزا محمودخان بود که از مظفرالدین شاه لقبِ عین ...
برایم صحبت کرد. من هم بعد از گرفتن آدرس، سریع راهی شدم. بعد از احوالپرسی کوتاه، شروع به سوال پرسیدن درباره خرید آپارتمان در الهیه ، خیابان های مهم، مراکز خرید و ده ها سوال دیگر کردم که آن ها به تک تک سوالاتم پاسخ دادند. شاید شما هم دوست داشته باشید که جواب این سوالات را بدانید، پس با من همراه باشید. یکی از مشاوران با سابقه آکس هوم خیلی با حوصله شروع به توضیحات کرد که این منطقه برایم خیلی ...
نفس ایستاده و جواب شاکی ها را می دهد؛ در برابر توهین و فحاشی شکات چیزی نمی گوید...فقط رو به آنها می گوید: به شما حق می دهم، اما من کار اشتباهی نکرده ام. ما واحد می خریدیم و می فروختیم. آنهایی که اقساطش را پرداخت کرده اند واحد گرفته اند. حرف متهم هنوز تمام نشده، یکی از آن وسط می گوید؛ چرا دروغ می گویی؟ من خودم دو سال است که پول واحد را تسویه کرده ام، اما هنوز خانه ای نگرفته ام. ...
...> ناصرالدین شاه غیر از چند تا زنی که در اوایل به وساطت مادرش گرفته بود و یکی دو تای آنها هم از خانواده سلطنت بودند باقی هفتاد هشتاد زنی که تا این وقت در حباله خود داشت، تقریبا همه را دیده و پسندیده بود. حاجی ابوالحسن معمار باشی اصفهانی ملقب به صنیع الملک (ح1245-1305ق/1829–1888م) به گفته یحیی ذکا از جمله بنایانی بود که از حدود سال 1291 ق زیر دست محمد حسن خان اعتماد السلطنه در کاخ ها و باغ های ...
دیگر جواب تلفن من را نمی دهند چون مرا مقصر مرگ پدرم و وضعیت مادرم می دانند. من خیلی تنها هستم و کسی پیگیر کارم نیست. در زندان ظرف زندانی ها را می شویم تا به اندازه کارت تلفن پول دربیاورم و بتوانم با مادرم صحبت کنم. آقای قاضی، من صد برابر یک مرگ در این سال ها تاوان پس داده ام. اولیای دم فکر می کنند من چون آن زن را کشتم به آنها ضربه زدم در حالی که ضربه اصلی به من خورده است. خانواده ام به طور کامل ...
هولناک پرده برداشت. او در بازجویی گفت: یک روز درحال بازگشت از پرند بودم که به عنوان مسافر سوار خودروی بهزاد شدم، سفره دلم را برایش باز کردم و از آن روز ارتباط پیامکی ما شکل گرفت. چند روز بعد حسن شوهرم قضیه را فهمید و با برادرم در میان گذاشت، آنها مجبورم کردند با مرد غریبه قرار بگذارم. روز حادثه هر دو سوار خودرو شدند و بهزاد را کشتند. با دستگیری حسن او مدعی شد برادر زنش مرتکب قتل شده است. ...