سایر منابع:
سایر خبرها
چه کسی مهسا را کشت؟
که سهراب دقایقی قبل از حادثه، به خانه رفته، مهسا را کتک زده و از بالای پشت بام به پایین پرتاب کرده است. اما سهراب، اتهام قتل را قبول نداشت. می گفت یک ساعت قبل از حادثه در مغازه بوده و شاهد هم دارد: آن روز مستاجر طبقه سوم خانه ام زنگ زد، گفت که یک خانمی افتاده جلوی در و ناله می کند. از مغازه تا خانه شش، هفت دقیقه راه است. وقتی رسیدم، آمبولانس، پلیس و 30 نفر جمع شده بودند. از پشت به ...
تلخ و شیرین نوروز در ایام اسارت
طول اسارت عکس های خانوادگی فراوانی از طرف خانواده و دوستان اسرا توسط صلیب به دست بچه ها می رسید که در مناسبت های مختلف ازجمله مراسم عیدنوروز به کار می آمد که دو- سه نفر با جمع آوری عکس های کودکان و بچه ها و تحویل آن به مسئول فرهنگی، اقدام های لازم را برای ایجاد نمایشگاه عکس انجام می دادند. عکس های کودکان گردآوری شده از سراسر اردوگاه در یک آسایشگاه برروی همان پتوها نصب می شد و در این چند روز مورد ...
کودک دوساله در اسارت صهیونیست ها
تجاوز نمی کند. نیروهای رژیم صهیونیستی با یورش به منزل این خانواده فلسطینی به دنبال دستگیری یکی از اعضای این خانواده که هفده سال داشت، بودند اما همه اعضای این خانواده را مورد ضرب و جرح قرار دادند. آنها سپس پدر و مادر و فرزندان این خانواده فلسطینی را بازداشت کرده با خود بردند. شایان ذکر است در بین اعضای این خانواده یک نوجوان فلسطینی شانزده ساله ، و دختر نوجوان چهارده ساله، و همچنین یک کودک که سنش از دو سال تجاوز نمی کرد توسط نظامیان صهیوینستی بازداشت شدند. این در حالی است که دو دختر بچه را نیز تنها در منزل باقی گذاشتند. + 1 - 0 ...
هاآرتص: سیاست "سرزمین سوخته" ارتش صهیونیستی مانع از اسارت نظامیان صهیونیستی در قلندیه شد
شنبه هم ادامه داشت و رسانه های صهیونیستی اعلام کردند که تنها یک معجزه مانع از اسارت یا کشته شدن نظامیان صهیونیستی در این اردوگاه شد. روزنامه هاآرتص تاکید کرد که در جریان درگیری های شب گذشته اردوگاه قلندیه دست کم 10 نظامی صهیونیستی از جمله 5 نفر از عناصر گارد مرزی زخمی شدند و یک دستگاه خودروی جیپ نظامی ارتش صهیونیستی هم که حامل سربازان صهیونیستی بود، به آتش کشیده شد و آسیب های جدی به نظامیان حاضر در داخل آن وارد آمد. گفتنی است که در جریان این حمله ارتش صهیونیستی به اردوگاه قلندیه، یک جوان فلسطینی به نام "ایاد سجدیه" به شهادت رسید و چند نفر دیگر هم زخمی شدند. ...
فرهنگ در رسانه
، چهاردهم، هجدهم و بیست و هشتم جشنواره فیلم فجر گرفت و حتی بادیگارد ، هفت ماهگی که در سی وچهارمین جشنواره فیلم فجر امسال حاضر بودند، بخشی از پرونده درخشان حضور محمود کلاری به عنوان مدیر فیلمبرداری در سینمای ایران است. همین ها باعث شد در ادامه این مراسم و بعد از خواندن پیام علیرضا زرین دست به مناسبت بزرگداشت محمود کلاری برای حاضران با پخش قسمت هایی از دو فیلم خانه ای روی آب و خون بازی پیام های بهمن فرمان ...
نگاهی به زندگی و فعالیت های آزاده سرافراز صادق پام+اصلاحیه
.... با پیاده شدن در موصل وسیله پذیرایی از این اسرا، کابل است و تکه آهن و شلنگ که در هر یک متر به اسرا نثار می شود. با اسکان اسرا در اردوگاه موصل 3 روز دیگر نیز آب را بر اسراء می بندند و غذا نیز چندان تعریفی ندارد. اما در مقابل همه اینها غذای روحشان نام ایران است و آب وضویشان اشک دوری از میهن و خانواده. در نوروز 63، 25 روز از اسارتشان می گذرد و بهار را در اسارت تجربه کردن ...
واقعیت های منتشر نشده در مورد فساد کرباسچی/ بذل و بخشش های آقای شهردار از جیب مردم
با تایید قرار صادره توسط دادگاه تجدید نظر که به دنبال اعتراض متهم به قرار صورت گرفت راه کار قانونی برای آزاد وی وجود نداشت و فشارهای برخی جناح های سیاسی و مسئولان ا جرایی برای لغو این قرار بی نتیجه ماندو بعضی از جریانات باتمسک به این مساله دست به فتنه گری ها و آشوب طلبی های زدند تا اینکه در مورخه 26/1/77 ریاست محترم جمهوری اسلامی طی نامه ای از محضر ولی امر مسلمین لغو قرار بازداشت متهم را درخواست ...
گفتگو با آزاده دکتر علی خاجی/اسارت و ناگفته هایش
مشکلات جسمی پیش آمده بعد از ضرب وشتم آزاگان را از دیگر مسائل مهم اسارت دانست و اظهار داشت: دوران اسارت مشکلات روانی بسیاری را برای آزادگان میهن مان ایجاد کرد و این مسئله جزو برنامه های بعثی ها بود و به نظر من آنها در این زمینه موفق بوده اند. خاجی وجود اضطراب را در اسرای ایرانی اثر جنگ روانی در اردوگاه های عراق دانست و خاطرنشان کرد: کمتر اسیری را می توان پیدا کرد که امروز از بیماری اضطراب رنج ...
ربایش رانندگان زن توسط سارقان ماکسیماسوار
.... همان لحظه دیدم که ماکسیمای سفیدرنگی کنار خودرو من ایستاده است. زن جوان در ادامه اظهارات خود به کارآگاهان گفت: آنها با تهدید چاقو و ضرب و شتم شدید مرا به صندلی عقب بردند و پارچه ای مشکی روی سرم کشیدند. دست هایم را بستند و پس از آن مرد دیگری پشت فرمان نشست و شروع به حرکت کرد. اتفاقا آن روز همراه خود مقداری طلا داشتم که می خواستم برای تعمیر به طلاسازی ببرم اما سارقان آنها را به همراه ...